eitaa logo
فِي الحِکمَة
954 دنبال‌کننده
54 عکس
11 ویدیو
100 فایل
ملخّص و زبده نظريات و ملزومات مباني در ساحتهاي الهي و طاغوتي به انضمام مطالب گوناگونِ مستفاد از منابع مستند. وجود شريعت بي حقيقت و اقامت حقيقت بي شريعت محال ميباشد. نشر بدون درج منبع بقصد "تقرّب" در صورت "توانايي تبيين"،مجزي بل منجّز است. @Mohammadds
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰اقول: 1⃣انکشاف الحقيقة هم ميتواند به اعتبار قابليت سلوکي شخص باشد و هم ميتواند به اعتبار قابليت اشياء و نفس الامر اشياء باشد که از اولي تعبير به تجلي سلوکي و از دومي تعبير به تجلي وجودي ميشود. 2⃣ يا ذاتي يا صفتي يا فعلي است که از آن تعبير به عطاياي الهي هم ميشود و عطاياي الهيه با قابليت قوابل مناسبت دارند لذا معرفت سلاک و غايت سلوکشان هم مترتب بر همين ترتيب است. 📋نکته: منظور از ،انکشاف هويت غيبيه نيست بلکه منظور تجلي اسماء ذاتي است زيرا انکشاف التام موجب انقلاب ممکن به واجب و محال است. 💢کانال فِي الحِکمَة 🆔 @felhekmat
🔰أقول: 1⃣مقام و مرتبه ي شيعه ي مخلَص مولي امير الملت و الدين مقام است،و اين مقام مخصوص امت محمدي(ص) است که ((...و خرّ موسي صقعا...)) اشاره به عدم قابليت دارد،چه اينکه بين عطاياي الهي و قوابل مناسبت است. 2⃣جمع غير از مجموع است،اولي ناظر به اندماج و دومي ناظر به اندراج است؛جمع زبده و عصاره است. 3⃣براي انبياء و اولياء عليهم السلام مراتبي است.حقيقت غير مجعوله هر يک و عين ثابت و اسم حاکم بر هر است که متعلق اراده ي الهي واقع ميشود،قوله تعالي:((اللّه اعلم حيث يجعل رسالته)) متعلق علم الهي و حيثيت،ناگزير از ثبوت هست،و اسماء را مراتبي است ، لذا و هم مراتبي دارند: 1)محدّث:آنکه به او خبر ميرسد و الهام ميگيرد. 2)نبيّ:آنکه به او خبر ميرسد و الهام ميگيرد و مامور به رساندن است و ممکن است صاحب کتاب نباشد. 3)رسول:آنکه خبر ميگيرد و بايد خبر را برساند و صاحب کتاب نيز هست. 4)اولوالعزم:تکليفي سنگين تر از رسول دارد که امام است. 5)ختم:عصاره ي همه ي آنچه گفته شد. فرمود حضرتش(س)نه رقيقه بلکه حقيقت تمام انبياء است،الا خاتمهم(ص). پس به استمداد اين سياهه نيک بنگر جايگاه والايش را که فرمود:(). 💢کانال فِي الحِکمَة 🆔 @felhekmat
💠 / / : 🔹درعطای ذاتی چون معطي اسماي ذات است و اسماي ذات مطلق اند گیرنده نیز باید مطلق باشد(که اطلاقش نسبي است نه نفسي)لذا عبد باید به جائی برسد که از عبودیت همه اسمای جزئی برهد و عبد «اللّه» باشد و به تعبیر دعای ماه رجب که می فرماید:((لا فرق بینک و بینهم الا انهم عبادک و خلقک))؛ یعنی هیچ فرقی بین معطی و آخذ نیست مگر این که او مولاست و این عبد؛ و اگر اينطور نبود، دیگر عبدالله نخواهند بود. و نمی تواند از «اللّه»(که مطلق است) اخذ فیض نماید. 📋نکته: هرچه تاثير مرآتيتِ مرآت کمتر باشد، مستدعي تجلي کامل تر از متجلي است. و از اين مقام تعبير به ميشود. 📋نکته: بدين جهت به تجليات ذاتي تجليات برقي گويند که همچون برق آني بود و دوام ندارند. و عدم دوام اين تجليات به جهت ذو شأن بودن عبد است، که شأنيت خلقي عبد اجازه دوام را نميدهد. 📋نکته: هر شخص تحت سلطنت اسمي از اسماي حق است و هر اسمي بعد از نکاحات با اسماي ديگر، اسماي جزيي ديگري را ايجاد مينمايد و شخص پس از گذر از سلطنت اسماي جزئيه و رهايي از رب مقيّد، عبد اسمي از اسماء ذات و عبد مطلق ميشود(اين اطلاق نسبي است). 💢کانال فِي الحِکمَة 🆔 @felhekmat
🔰أقول: 1⃣مقام و مرتبه ي شيعه ي مخلَص مولي امير الملت و الدين(ع) مقام است، و اين مقامْ مخصوصِ امت محمدي(ص) است که ((...و خرّ موسي صقعا...)) اشاره به عدم قابليت دارد،چه اينکه بين عطاياي الهي و قوابل مناسبت است. 2⃣جمع غير از مجموع است، اولي ناظر به اندماج و دومي ناظر به اندراج است؛ جمع زبده و عصاره است مع اضافةٍ؛ که به موجبِ اين جمع و آن اضافةٍ حضرت معصومه سلام اللّه عليها شافع في الجنة هستند؛ بقوت اين اشاره در معناي جنة تامل نما تا سرّ فداها ابوها برايت آشکار شود. 3⃣همچنين بدان که براي انبياء و اولياء عليهم السلام مراتبي است.حقيقت غير مجعوله هر يک و عين ثابت و اسم حاکم بر هر است که متعلق اراده ي الهي واقع ميشود،قوله تعالي:((اللّه اعلم حيث يجعل رسالته)) متعلق علم الهي و حيثيت، ناگزير از ثبوت هست تا اراده به آن تعلق گيرد؛ و آن امر ثابت اسم و عين هر نبي در علم الهي است و ميداني که اسماء را مراتبي است، لذا و هم مراتبي دارند: 1)محدّث:آنکه به او خبر ميرسد و الهام ميگيرد. 2)نبيّ:آنکه به او خبر ميرسد و الهام ميگيرد و مامور به رساندن است و ممکن است صاحب کتاب نباشد. 3)رسول:آنکه خبر ميگيرد و بايد خبر را برساند و صاحب کتاب نيز هست. 4)اولوالعزم:تکليفي سنگين تر از رسول دارد که امام است. 5)ختم:عصاره ي همه ي آنچه گفته شد. حضرتش(س)نه رقيقه بلکه حقيقت تمام انبياء است، الا خاتمهم(ص). پس به استمداد اين سياهه نيک بنگر جايگاه والايش را که ساليانِ سال اولياي محمدي(ص) در گِردش جمع شده و به برکتشْ بدون نياز به خلع نعلين و انطواء قدمين و به راحتي طي منازل و سير در معارج علمي ميکنند. 💢دفترچه مجازي في الحکمة 🌐 felhekmat.blog.ir 💢کانال فِي الحِکمَة 🆔 @felhekmat
🔰أقول: 1⃣انکشاف الحقيقة (تجلي) هم ميتواند به اعتبار قابليت سلوکي شخص باشد و هم ميتواند به اعتبار قابليت اشياء که مطابق نفس الامر اشياء است، باشد. از اولي تعبير به تجلي سلوکي و از دومي تعبير به تجلي وجودي ميشود. 2⃣تجلي سلوکي، يا ذاتي يا صفتي يا فعلي است که از آن تعبير به عطاياي الهي هم ميشود و عطاياي الهيه با قابليت قوابل مناسبت دارند لذا معرفت سلاک و غايت سلوکشان هم به همين ترتيب است. 3⃣((التجلي و هو عبارة عن انكشاف الحقيقة بمقدار قابلية كل من حصل له التجلي...)) (آية الله قاضي رحمة الله،شرح دعاي سمات،ص67)؛پس تجلي حق بر عبد در گرو تعالي و تصاعد و تقرّب عبد به حق و ازاله ي موانع و ظلوميّت و جهوليّت نفس انساني و گذر از جسم و جسمانيات و مشتهيات نفساني و تزکيه و تصفيه و موت و موت و است و تا پي به عزّ ربوبيّت و ذلّ عبوديت نبرده و اين اضافات که از آن تعبير به نوافل هم ميشود را مرتفع نکرده واصل به مقام نخواهد شد لذا در پي تحصيل مشتهيات نفسانيست و او را عايدي از معارف نخواهد بود،چه بداند و چه نداند.اما اگر به قرب نوافل واصل شد((فلما جاء موسي لميقاتنا و کلّمه ربه)) اميد تجلي ذاتي از مشکات محمدي(ص) که مستدعي اندکاک جبل أنائيت و وصول به مقام و اندکاک اراده ي تشريعيه و تکوينه است، برايش هست. 4⃣درعطای ذاتی چون معطي اسماي ذات است و اسماي ذات مطلق اند گیرنده نیز باید مطلق باشد(که اطلاقش نسبي است نه نفسي)لذا عبد باید به جائی برسد که از عبودیت همه اسمای جزئی برهد و عبد «اللّه» باشد و به تعبیر دعای ماه رجب که می فرماید:((لا فرق بینک و بینهم الا انهم عبادک و خلقک))؛ یعنی هیچ فرقی بین معطی و آخذ نیست مگر این که او مولاست و این عبد؛ و اگر اينطور نبود، دیگر عبدالله نخواهند بود. و نمی تواند از «اللّه»(که مطلق است) اخذ فیض نماید. 📋نکته: هرچه تاثير مرآتيتِ مرآت کمتر باشد، مستدعي تجلي کامل تر از متجلي است. و از اين مقام تعبير به ميشود. 📋نکته: بدين جهت به تجليات ذاتي تجليات برقي گويند که همچون برق آني بود و دوام ندارند. و عدم دوام اين تجليات به جهت ذو شأن بودن عبد است، که شأنيت خلقي عبد اجازه دوام را نميدهد. 📋نکته: هر شخص تحت سلطنت اسمي از اسماي حق است و هر اسمي بعد از نکاحات با اسماي ديگر، اسماي جزيي ديگري را ايجاد مينمايد و شخص پس از گذر از سلطنت اسماي جزئيه و رهايي از رب مقيّد، عبد اسمي از اسماء ذات و عبد مطلق ميشود(اين اطلاق نسبي است). 📋نکته: منظور از تجلي ذاتي،انکشاف هويت غيبيه نيست بلکه منظور تجلي اسماء ذاتي است زيرا انکشاف تام موجب انقلابِ ممکن به واجب و محال است. 💢دفترچه مجازي في الحکمة 🌐 felhekmat.blog.ir 💢کانال فِي الحِکمَة 🆔 @felhekmat