👈 گونی ضدتانک
🔸وضعیت منطقه حساس بود. بچههای تخریب را برای کاشت مین به منطقه فرستادم. قرار بود منطقه را به صورت منظم مینگذاری کنیم. اما چون حس کردم ممکن است دشمن به بچهها فرصت مینگذاری ندهد، سعی کردم ایدهای جدید و فوری پیاده کنم. به بچهها گفتم مینهای ضدتانک را به حالت آماده انفجار گذاشته و در گونیهای خاکی بگذارند. اگر فرصت مینگذاری منظم پیش آمد، عملیات مینگذاری را انجام دهند؛ اما اگر فرصت نبود، مینها را با گونیهایشان به حالت نامنظم اطراف جاده رها کنند و به عقب برگردند. این ایده را با سایر نیروها و فرماندهان نیز در میان گذاشتم. با خودم محاسبه کردم که اگر دشمن تک بزند، به خاطر حجم ترافیک تانکهایش مجبور میشود به صورت خط آتش جلو بیاید. در این حالت بعضی از تانکها مجبورند از اطراف جاده حرکت کنند و قاعدتاً با مینها برخورد کرده و منهدم میشوند.
اتفاقاً محاسباتم درست از آب درآمد. موقع مینگذاری، دشمن به نیروهای ما تک زد و بچهها مجبور به عقبنشینی شدند. در حین عقبنشینی، بچهها متوجه شدند چند انفجار پشت سرشان رخ داده. وقتی دقت کردند، دیدند چند تانک و نفربر، اطراف جاده، روی گونیهای مین رفته و منهدم شدهاند. با این ترفند، دشمن از تعقیب نیروها منصرف شد و پیشروی آنها به تأخیر افتاد.
🔹فراتر از استاندارد
(ابتکارات رزمندگان یزدی در دفاع مقدس)
5️⃣ کانال کن مخابراتی
🔺هنگام عملیات والفجر مقدماتی، من در منطقه بودم. خلیل حسنبیگی من را کنار کشید و داخل سنگرش برد. مقداری سیم مخابراتی آنجا بود. گفت: «سیدجلال این سیمها را میبینی! برای ارتباطات ما با سنگر فرماندهی است. وقتی عملیات میشود، ارتباط مخابراتی ما از طریق این سیمها برقرار میشود. اما یک مشکلی وجود دارد؛ موقع عملیات تجهیزات مختلف خودی و دشمن، از موتور تا ماشین و نفربر و تانک از روی این سیمها رد میشوند.... ادامه داستان
🔰@festandard
👈کانالکَن مخابراتی
🔸هنگام عملیات والفجر مقدماتی، من در منطقه بودم. خلیل حسنبیگی من را کنار کشید و داخل سنگرش برد. مقداری سیم مخابراتی آنجا بود. گفت: «سیدجلال این سیمها را میبینی! برای ارتباطات ما با سنگر فرماندهی است. وقتی عملیات میشود، ارتباط مخابراتی ما از طریق این سیمها برقرار میشود. اما یک مشکلی وجود دارد؛ موقع عملیات تجهیزات مختلف خودی و دشمن، از موتور تا ماشین و نفربر و تانک از روی این سیمها رد میشوند و مدام ارتباط ما با فرماندهی و قرارگاه قطع میشود. بیا و یک دستگاهی درست کن که بشود با آن سریع کانال کَند و سیمها را زیر خاک کرد.»
از سنگر خلیل که بیرون آمدم، سراغ محمود انصاری رفتم. محمود، رئیس تعمیرگاه سنگ آهن بافق بود. مسئله را با او در میان گذاشتم. نصف روزی از محمود خبری نبود تا اینکه بعدازظهر با یک کاغذ آمد. روی کاغذ نقشه دستگاه را کشیده بود. سریع به کارگاه جوشکاری رفتیم و محمود طبق نقشه، یک دستگاه سبک ساخت و آن را عقب تویوتا وصل کرد. دستگاه به این صورت کار میکرد که حلقه سیم را داخل آن قرار میدادیم و یک وزنه سنگین رویش میگذاشتیم. دستگاه موقع حرکت با بیل تیزی که زیرش تعبیه شده بود، کانال را میکند و سیم مخابراتی به صورت خودکار داخل کانال قرار میگرفت؛ بعد هم بلافاصله ورقهای که در انتهای دستگاه بود، خاک را روی سیم میریخت و کانال را پر میکرد.
🔹فراتر از استاندارد
(ابتکارات رزمندگان یزدی در دفاع مقدس)
6️⃣ دریاچه نمک
🔺چند ماهی از عملیات والفجر هشت گذشته بود و دشمن میخواست شهر فاو را که در این عملیات فتح کرده بودیم، پس بگیرد. بعثیها برای این کار 1400 قبضه توپ در خط خودشان مستقر کرده بودند. از طرفی هم طی چند ماه و با تلاش زیاد، کانال بزرگی را در دریاچه نمک احداث کرده بودند تا به خط ما نزدیک شوند و موقع عملیات بتوانند سریعتر به خط پدافندی ما حمله کنند. .... ادامه داستان
🔰@festandard
👈دریاچه نمک
🔸چند ماهی از عملیات والفجر هشت گذشته بود و دشمن میخواست شهر فاو را که در این عملیات فتح کرده بودیم، پس بگیرد. بعثیها برای این کار 1400 قبضه توپ در خط خودشان مستقر کرده بودند. از طرفی هم طی چند ماه و با تلاش زیاد، کانال بزرگی را در دریاچه نمک احداث کرده بودند تا به خط ما نزدیک شوند و موقع عملیات بتوانند سریعتر به خط پدافندی ما حمله کنند. مقابله مستقیم با دشمنی که از مدتها قبل برنامهریزی کرده و آن همه تجهیزات را به خط کرده بود، کار دشواری به نظر میرسید؛ مقابلهای که حتی در صورت موفقیت، تلفات سنگینی روی دست ما میگذاشت. برای خنثیکردن حمله دشمن باید راه دیگری پیدا میکردیم. همزمان با عملیات والفجر هشت، برای جلوگیری از حمله احتمالی دشمن، جلو خاکریزهای خودی و سمت شرق دریاچه نمک را آب انداخته بودیم. این آب حدود ۱۰ کیلومتر از اروندرود هدایت شده و تا آنجا رسیده بود و حالا من در این اندیشه بودم که به جای مقابله مستقیم، باز هم از حربه رهاکردن آب و سدکردن مسیر دشمن استفاده کنیم. پیشنهاد را با فرماندهان تیپ مطرح کردم. آنها گفتند چطور میخواهی مسیر آب را باز کنی؟ گفتم حدود 60 متر از دژ را با انفجار شکاف میکنیم؛ آب وارد دریاچه نمک میشود و مسیر دشمن را سد میکند. فرماندهان بعد از مشورت و تأمل، طرح را پذیرفتند. خیلی زود بچههای تخریب را به خط کردم و به سمت محلی رفتیم که برای انفجار مشخص شده بود. میخواستم این اتفاق مهم را به نحوی ثبت کنم. برای همین، عملیات انفجار را به جای شب در روز برنامهریزی کردیم تا بتوانیم از آن تصویربرداری کنیم. مواد منفجره را در نقاط مشخص کاشتیم و با انفجار، بخشی از دژ را شکافتیم. آب پشت دژ با سرعت وارد دریاچه خشک شد و کانالی که بعثیها برای ساخت آن ماهها وقت گذاشته بودند، در عرض چند دقیقه به صورت کامل زیر آب رفت. با این ایده، طرح حمله دشمن از طریق دریاچه نمک با شکست مواجه شد.
🔹فراتر از استاندارد
(ابتکارات رزمندگان یزدی در دفاع مقدس)
7️⃣ دیوار آهنین
🔺جانپناه ما در گمرک خرمشهر چند ردیف گونی شن و ماسه بود؛ گونیهایی که زیر باران تیر و ترکش متلاشی شده بودند. ما این طرف اروند در گمرک خرمشهر مستقر بودیم و عراقیها آن طرف اروند در امالرصاص. فاصله ما از هم خیلی زیاد نبود، شاید حدود ۵۰۰ متر؛ برای همین هم در تیررس مستقیم چارلولهای عراقیها قرار داشتیم..... ادامه داستان
🔰@festandard
👈دیوار آهنین
🔸جانپناه ما در گمرک خرمشهر چند ردیف گونی شن و ماسه بود؛ گونیهایی که زیر باران تیر و ترکش متلاشی شده بودند. ما این طرف اروند در گمرک خرمشهر مستقر بودیم و عراقیها آن طرف اروند در امالرصاص. فاصله ما از هم خیلی زیاد نبود، شاید حدود ۵۰۰ متر؛ برای همین هم در تیررس مستقیم چارلولهای عراقیها قرار داشتیم.
آتش سنگین دشمن رفتوآمد را برای نیروهای ما غیرممکن کرده بود. باید سنگر میساختیم؛ اما زیر باران گلوله حتی نمیشد یک گونی روی گونی گذاشت؛ اگر هم میگذاشتیم، بعد از دقایقی متلاشی میشد. روی آسفالت گمرک هم امکان خاکریززدن با لودر و بولدوزر نبود.
به فکر چاره بودیم تا اینکه سردار فرهنگدوست که فرمانده عملیات تیپ بود، پیشنهادی را مطرح کرد. قرار شد تعداد زیادی بشکه ۲۰۰ لیتری تهیه کنیم و از آنها به عنوان سنگر استفاده کنیم؛ اما تهیه آن همه بشکه در مدت کوتاه کار سادهای نبود. با علیاکبر همتی، مسئول قلعه خیرآباد تماس گرفتم و از او کمک خواستم. حاجیهمتی سرعتعمل بالایی داشت. خیلی زود بچههای جهاد یزد را بسیج کرد. آنها ظرف مدتی کوتاه کل استان را زیرورو کردند و با کمک مردم و مالکان پمپبنزینها، تعداد زیادی بشکه جمعآوری کردند.
بشکهها را شبانه به خط بردیم و کنار هم چیدیم و همه را پر از خاک کردیم. هوا که روشن شد، عراقیها با یک دیوار آهنین روبهرو شدند که یکشبه جلو آنها سبز شده بود؛ دیواری که دیگر تیر چهارلول هم در آن اثر نمیکرد. بعد از آن برای محکمکاری، پشت این دیوار آهنین را هم سنگر کشیدیم تا دیگر هیچ گلولهای نتواند از آن عبور کند.
🔹فراتر از استاندارد
(ابتکارات رزمندگان یزدی در دفاع مقدس)
8️⃣ سنگرکن ابتکاری
🔺جهر لحظه صدای خشک شکستن دیوار صوتی بیشتر و بیشتر میشد. گلولهباران تانکهای دشمن امان ما را بریده بود. اما ماجرا فقط صدای گلولهها نبود؛ سنگرهای سیمانی ما در تیررس مستقیم گلولهها بودند و نیروها امنیت جانی نداشتند. تصمیم گرفتیم با بیل و کلنگ سنگرهای جداگانهای بکنیم؛ اما هرچه تلاش کردیم، نشد. زمین دژ به خاطر گلولهباران مکرر کوبیده شده بود... ادامه داستان
🔰@festandard
👈بازیافت پربازده
🔸هر لحظه صدای خشک شکستن دیوار صوتی بیشتر و بیشتر میشد. گلولهباران تانکهای دشمن امان ما را بریده بود. اما ماجرا فقط صدای گلولهها نبود؛ سنگرهای سیمانی ما در تیررس مستقیم گلولهها بودند و نیروها امنیت جانی نداشتند. تصمیم گرفتیم با بیل و کلنگ سنگرهای جداگانهای بکنیم؛ اما هرچه تلاش کردیم، نشد. زمین دژ به خاطر گلولهباران مکرر کوبیده شده بود. از طرفی هم دو طرف دژ آب بود و هر کلنگی که میزدیم، همان جا گیر میکرد و نهایتاً مقداری گِل کنده میشد. تصمیم گرفتیم با استفاده از مواد منفجره، وسیلهای درست کنیم که با آن بتوانیم در دل دژ سنگر ایجاد کنیم. از قرارگاه تعدادی گلوله کهنه آرپیجی۷ گرفتیم. این گلولهها به خاطر رطوبت از رده خارج شده و آنها را برای انهدام به قرارگاه تحویل داده بودند. قسمت ته گلوله و خرج موشکی آن را جدا کردیم. از خود موشک آرپیجی۷ نیز قسمتی از سر آن را بریدیم تا به راحتی روی زمین گذاشته شود و نیاز به پایه نگهدارنده نباشد. چاشنی الکتریکی موشک آرپیجی۷ نیز برای ما کاربردی نداشت؛ آن را درآوردیم و با سوراخکردن ته ماسوره، یک چاشنی معمولی جایگزین آن کردیم. با برداشتن چاشنی الکتریکی و جایگزینی چاشنی معمولی، به فضای کمتری نیاز بود تا چاشنی تکان نخورد. به همین خاطر محل قرارگرفتن چاشنی را با کمی گچ محدود کردیم و چاشنی ساده را در محل چاشنی الکتریکی قرار دادیم. چاشنی معمولی و فتیله ۱۵ سانتیمتری نیز به هم وصل میشد و موقع استفاده، چاشنی از سمت ته خرج گود در وسط این رینگ قرار میگرفت تا از تکانخوردن و جابهجایی آن جلوگیری شود. روشنکردن فتیله در تاریکی شب تا حدی مشکل بود. برای راحتی و تسریع در روشنکردن فتیله، آن هم زیر آتش دشمن، سر هر فتیله را کمی به باروت سیاه آغشته کردیم. شاخه کبریت را هم کنار فتیله قرار دادیم و با نوارچسب بستیم. دوباره مقداری باروت سیاه که با سیریش قاتی میشد و حالت چسبندگی پیدا میکرد را به اطرافش مالیدیم تا به محض روشنشدن کبریت، آتش کبریت را به طرف سر فتیله بکشاند. هر کدام از بچهها یک قوطی کبریت با خود داشتند تا در صورت نیاز، هم شاخه اضافه داشته باشند و هم از خود قوطی برای آتشزدن شاخه آماده استفاده کنند.
حالا این وسیله ابتکاری برای مرحله اول انفجار، آماده استفاده بود. برای قسمت دوم انفجار نیز مقداری پودر آذر، یکربع پوند تیانتی، فتیله انفجاری، فتیله معمولی و چاشنی لازم بود. این وسایل که آماده شد، آنها را برای استفاده در شب عملیات بستهبندی کردیم. برای بستهبندی هم از قوطیهای سبز آرپیجی استفاده کردیم که دور ریخته میشد. قوطی موشک آرپیجی۷ استوانهای و گرد است. ته قوطی تا حدود نصف آن را پودر آذر ریختیم. بعد خرج گود آرپیجی۷ و یکربع پوند تیانتی را بالای پودر آذر قرار دادیم. فتیله انفجاری و چاشنی و کبریت هم در نایلون کوچک و جداگانه در کنار آنها قرار داده شد تا قبل از استفاده خطری ایجاد نکند.
شب عملیات یا هر زمانی که لازم بود، این بستههای آماده در اختیار بچههایی قرار میگرفت که مسئول انفجارات بودند. آنها با تجهیزات موجود در هر بسته و دو مرحله انفجاری که انجام میدادند، چاله مورد نظر را حفر میکردند. هرچه زمین محکمتر و نمناکتر بود، چالهاش بهتر میشد؛ یعنی جایی که کلنگ کار نمیکرد و زمین محکمتر بود، این سنگرزن بهتر جواب میداد و خاکها را بهتر بیرون میریخت. بعضی جاها در دژهای نمناک، با این انفجار ساده سنگری حفر میشد که سه چهار نفر داخل آن جا میگرفتند. ما در مدتی کوتاه حدود ۱۰۰۰ عدد از این سنگرزنهای کمهزینه، ساده و پربازده را تهیه کردیم که از آنها ابتدا در جزیره مجنون و بعداً در عملیات والفجر ۸ و کربلای ۵ استفاده شد.
🔹فراتر از استاندارد
(ابتکارات رزمندگان یزدی در دفاع مقدس)
9️⃣ مقنی های یزدی
🔺همه خود را برای یک عملیات بزرگ آماده میکردند: عملیات فتحالمبین. یکی از خطوط مهم عملیات، جبهه کرخه بود. در این جبهه چهار مشکل بزرگ وجود داشت: میدانهای مین بزرگ، برتری دید دشمن، وجود رودخانه و باتلاقیبودن بخشی از زمینها. با وجود این مشکلات، امکان بهکارگیری گسترده نیروها و انجام عملیات وسیع ممکن نبود. به همین خاطر کار عملیات گره خورده بود و همه دنبال راهکاری برای حل مشکل جبهه کرخه بودند. ادامه داستان
🔰@festandard
👈مقنی های یزدی
🔸همه خود را برای یک عملیات بزرگ آماده میکردند: عملیات فتحالمبین. یکی از خطوط مهم عملیات، جبهه کرخه بود. در این جبهه چهار مشکل بزرگ وجود داشت: میدانهای مین بزرگ، برتری دید دشمن، وجود رودخانه و باتلاقیبودن بخشی از زمینها. با وجود این مشکلات، امکان بهکارگیری گسترده نیروها و انجام عملیات وسیع ممکن نبود. به همین خاطر کار عملیات گره خورده بود و همه دنبال راهکاری برای حل مشکل جبهه کرخه بودند. تا آن روز راهکارهای زیادی مطرح شده بود، اما این یکی با بقیه فرق داشت. در یکی از جلسات فرماندهان ارتش، ایده عملیات زیرزمینی مطرح شده بود. ایدهای که در مقابل هر چهار مشکل جبهه کرخه، پاسخ مناسبی به نظر میرسید. اما این ایده خودش هم یک مشکل بزرگ داشت؛ کندن تونل آن هم به طول چندصد متر، بدون حساسشدن دشمن تقریباً محال بود. همین مشکل برای مخالفت فرماندهان حاضر در جلسه با ایده کندن تونل کافی بود. واقعاً چطور میشد تونلی به این طول را بدون ریسک و خطر حفر کرد؟ ناگهان یکی از حاضرین چارهای به ذهنش رسید؛ بهترین راه، استفاده از مقنیهای کارکشته یزدی است.
این حرف در ابتدا کمی خندهدار به نظر میرسید. آخر مگر چند مقنی و چاهکن میتوانستند با بیل و کلنگ، تونلی به آن حساسی را حفر کنند؟ اما بعد از دقایقی گفتوگو و چانهزنی درباره توانایی مقنیهای یزدی همه حاضرین قانع شدند. کاظم میرحسینی که از فرماندهان یزدی حاضر در آن جلسه و افراد مؤثر در این تصمیم بود، مأمور پیگیری موضوع شد. او بلافاصله از جبهه به یزد رفت و موضوع را با آیتالله صدوقی در میان گذاشت. آیتالله صدوقی که رفاقت صمیمانهای با سرهنگ صیاد شیرازی داشت، سریعاً نامهای خطاب به آیتالله اعرافی نوشت و از ایشان درخواست کمک کرد. آیتالله اعرافی هم در پاسخ به درخواست آیتالله صدوقی، حاج غلامحسین رعیت، استادکار مقنیهای رکنآباد و مهرآباد میبد را به سردار میرحسینی معرفی کرد.
غلامحسین رعیت به همراه تیمش خیلی زود به منطقه اعزام شدند و پس از ارزیابی منطقه کار را شروع کردند. آنها طی چند روز، حدود 20 متر کانال حفر کردند. عملیات حفر به خوبی پیش میرفت تا اینکه مشکل بزرگی راه مقنیها را سد کرد. تنفس در زیر زمین بدون وجود هواکش دشوار بود و گرمای شدید جنوب و شرجیبودن هوا نیز کار مقنیها را سختتر میکرد. این بود که تصمیم گرفتند بعد از هر ۳۰ متر، هواکشی به قطر حدود 25 سانتیمتر به سمت بالا بکَنند. مسئله تنفس حل شد، اما مشکل دیگری به وجود آمد. هوای کانال به قدری شرجی بود که شبها مثل دود قطار از هواکشها بخار خارج میشد و این کار، امکان لورفتن عملیات محرمانه مقنیها را بالا میبرد. مقنیها برای حل این مشکل هم چارهای پیدا کردند. آنها هر شب هواکشها را میبستند تا بخار داخل تونل خارج نشود.
هرچه عمق تونل بیشتر میشد، مسائل جدیدتری پیش میآمد. یکی از مسائل، تلنبارشدن خاکهایی بود که از تونل خارج میشد. وجود مقدار زیادی خاک در یک جا و تغییر در ظاهر محیط منطقه، باعث حساسیت دشمن میشد. برای حل این مشکل، خاکها باید هر چند شب یکبار جابهجا میشدند. لودرها راهی منطقه شدند تا شبانه خاکها را جابهجا کنند. دشمن با شنیدن صدای لودرها منطقه را به گلوله بست و این اتفاق، کار را دشوار کرد. فرماندهان ارتش به فکر چاره افتادند. بهترین راهحل، فریبدادن دشمن از طریق پخش صدای لودر از بلندگوها بود. از آن به بعد، هر شب یکسره صدای لودر در منطقه میپیچید. دشمن با شنیدن صدای لودر، گلولهباران منطقه را شروع میکرد. وقتی دشمن از گلولهباران منطقه دست میکشید، لودرهای واقعی دستبهکار شده و خاکها را جابهجا میکردند.
مقنیهای یزدی توانستند حدود 460 متر کانال حفر کنند. علاوه بر این، در طول مسیر چندین پیچ قرار دادند تا اگر درگیری در کانال پیش آمد، جان نیروها محفوظتر باشد. کار دیگر مقنیهای یزدی این بود که چندین سنگر بزرگ برای اورژانس، تجمع نیرو و فرماندهی در تونل ساختند که این کار، تونل را به دژی استوار و محکم در زیر زمین تبدیل کرد؛ دژی که از جبهه خودی شروع میشد و تا نزدیکی جبهه دشمن ادامه داشت.
در شب عملیات، حاج غلامحسین رعیت آخرین کلنگ کانال را زد و پس از آن نیروها به سرعت از کانال بیرون آمده و دشمن را غافلگیر کردند. بعثیها که خود را در محاصره کامل میدیدند، اکثرشان تسلیم شدند. برخی هم که مقاومت کردند، در همان لحظات اول کشته شدند و عملیات فتحالمبین در جبهه کرخه با کمترین تلفات ممکن به پیروزی رسید.
🔹فراتر از استاندارد
(ابتکارات رزمندگان یزدی در دفاع مقدس)
0️⃣1️⃣ موانع شناور
🔺کار پردردسر و زمانبری بود؛ نمیدانستم به مکافاتش میارزد یا نه. ماهر عبدالرشید تهدید کرده بود که میخواهد دوباره خرمشهر را بگیرد و ما در مقابل حمله احتمالی عراقیها موانع دفاعی مناسبی نداشتیم. آن زمان دستوبال ما از لحاظ تجهیزات خالی بود و ... ادامه داستان
🔰@festandard