🔴 پیشنهاد فیلمنامه درباره سازمان اطلاعات
به نام خدا.
داشتم فکر می کردم برای نقد قدرت اطلاعاتی فاجعه کشور مثلا در بخش حفاظت از شخصیت ها که به خصوص در چند سال اخیر نمود بیشتری پیدا کرده کار از متن جدی و پند و اندرز گذشته و این موضوع باید به قالب هنر مثل فیلم راه پیدا کنه. لذا این فیلمنامه رو نوشتم که هر کی خواست باهاش فیلم کوتاه بسازه. اسممم بزنه زیرش دعاش می کنم.
شب _داخلی _ سالن نیمه تاریک
دوربین یک مرد رو از روبرو نشون میده که با عینک دودی و کاپشن پوشیده چرم و کلاه لبه دار و ریش خاکستری روی مبل تک نفره نشسته و یه عده هم روبروش و هم ردیف دوربین نشسته ن به طوری که فقط صداشون میاد و نهایتا پس کله یا دستشون وقتی بالا میاد و می خوان حرف بزنن دیده میشه.
مرد: بسم الله الرحمن الرحیم. امشب می خوایم راجب حفاظت اطلاعاتی از سرمایه های کشور به شما ماموران اطلاعاتی و انتظامی عزیز و محافظ های گرامی دستوراتی بدیم. درجه حفاظت رو از مسئولان بلندپایه و دانشمندان تا سر حد ممکن بالا ببرید.
یکی از حاضران: قربان یعنی مثلا زیرزمین های مخفی و مخوف و عمیق حفر کنیم و شخصیت ها رو اونجا اسکان بدیم؟
مرد: خیر. شخصیت ها رو تو طبقات بالای ساختمونا مثلا طبقه ۴ و ۵ اسکان بدید!
یکی از حاضران: چرا؟! اینجوری که در معرض خطرند و ممکنه با بمبی نارنجکی بازوکایی چیزی بزننشون. زیر زمین یا تو ساختمونای تو در تو باشن امن تره وا!
مرد: نخیر همین که گفتم. چون همه کشورا شخصیتا رو تو همین جاها که گفتید میذارن تابلو میشه. الان که اینجا طبقه هفتم یه ساختمون مشرف به فضای سبزه چه عیبی داره؟ آسّه میایم آسّه میریم دیگه. ضمنا مسئول باید مردمی و بین مردم باشه نه اینکه بره عمق زیرزمین یا نمی دونم کجا.
راستی مهمون خارجی هم اومد همیشه یه اتاق ویژه بهش بدید که بفهمه ما ایرانیا چقدر مهمون نوازیم و تو کشور ما یه جای اختصاصی داره که می تونه توش احساس راحتی کنه. بعدشم حتما یه پیژامه یا شلوار کُردی راحت بهش بدید. یادتون نره.
یکی از حاضران: قربان! قربان! این کار ریسکش بالاست و باعث میشه احیانا دشمناش جاشو بدونن و بهش آسیب برسونن.
مرد: نه دیگه شما مثل من تجربه ندارید. بذارید براتون یه مثال بزنم تا واضح بشه. تو یه انیمیشن که سالها پیش دیدم یارو که فکر کنم یه حیوون کارتونی بود هر دفعه تو قایم موشک یه جای خاص قایم می شد و طبیعتا پیداش می کردن. بهش گفتن چرا همه ش همینجا قایم میشی که پیدات کنیم؟ گفت: چون بالاخره شما می فهمید که من انقدر خنگ نیستم که هر دفعه یه جا قایم شم. اونوخ میرید یه جای دیگه دنبالم می گردید و پیدام نمی کنید! اینجام همینه. گرفتید؟ (کسی چیزی نمی گوید.)
ضمنا اینم بدونید هیچ کس نمی تونه بین ما نفوذ کنه. چون ما همیشه برای محافظت از شخصیت ها، آدم های دارای ریش و سبیل و تسبیح و ظاهر الصلاح رو انتخاب می کنیم که با تقوان و جای شخصیت ها رو لو نمیدن حتی اگه تو زیرزمین های امن باشن. مثل شماها دیگه. ماشالا چهره ها همه نورانیه. بنابراین فکر نکنید چون وضع اقتصادی خرابه و دلار گرونه محافظ ها و مسئولین مطلع ما با چند صد دلار یا وعده اقامت در خارج فریب می خو... (در اینجا صدای انفجار می آید و پس از دیده شدن آتش و دود، صحنه تاریک می شود و تیتراژ به نمایش در می آید.)
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
#فیلمنامه_طنز
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
پزشکیان در مصاحبه با "تاکر کارلسون": شعار «مرگ بر آمریکا» بههیچوجه به معنای مرگ بر مردم یا حتی مسئولان آمریکا نیست.
وی افزود: این شعارها نهایتا به سمت کوسه ها و عقاب های سرسفید آمریکا کمونه می کنه!
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
#مصاحبه_خارق_العاده
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
🔴 این داستان: بزن دَر رو، دور بزن برگرد!
به نام خدا.
یه نفر به یه نفر دیگه رسید. گفت: عه سلام چقدر قیافهت آشناست. من تو رو قبلا جایی ندیدم؟ گفت: نه. گفت: تو چی؟ تو قبلا منو جایی ندیدی؟ گفت: نه. گفت: پس لابد یه نفر دیگه یه نفر دیگه رو یه جای دیگه دیده!
این حکایت خبررسانی مضحک صدا و سیماست. وقتی که تو مرحله اوّل گفتند ما چن تا جنگنده آمریکایی (و در گزارشی دو فروند اف35 و در گزارشی به نقل از ارتش سه فروند) رو برای نخستین بار در جهان با یک سامانه پدافند هوایی زدیم و خلبانشم با اجکت فرار کرده. یک نفر دیگهم در شبکه یک گفت: زدن اف35 و اسارت خلبان «رسما» تأیید شده.
تو مرحله دوم تصویر یک جت عجیب سقوط کرده رو که با هوش مصنوعی ساخته شده بود رو به خورد ملت دادن.
بعد که همه منتظر بودن عکس یا فیلم واقعی از جت یا طبق شایعات خلبان زن اسیرشده! بیرون بیاد تو مرحله سوم یک مثلا کارشناس اومد تی وی گفت: ما تصویر جتی که زدیم رو نشون نمیدیم چون اگه نشون بدیم دشمن میفهمه چه جوری زدیمش! توضیح هم نداد که چرا مثلا یه تیکه از آهن لاشهشو نشون نمیدید یا یه چیزی که ثابت کنه لاشهش دست ایرانیاست. این توجیه انقدر مسخره بود که صفحه اسرائیل به عنوان تمسخر بازنشرش کرد.
مرحله آخرم که دیگه خیلی باحال بود. یک دوبرگردون کامل! یک کارشناس یا حالا هر چیِ دیگه رو آوردن تا بفرماید برخی! اخبار «غیر رسمی» و «تأیید نشده» رو درباره ساقط کردن دو تا اف35 و خلبان به نقل از ایران! پخش کردن تا القا کنن بقیه اخبار ما هم بی اعتباره! هیچ اشارتی هم به پخش چند باره این خبر بی اساس در تلویزیون ایران! نکرد.
احتمالا پدافند یه کشور دیگهای جنگنده یه کشور دیگه رو تو یه جنگ دیگه زده!
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
#یادداشت جمعه 20 تیر 1404
#نقد_صدا_و_سیما
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
اهل تحلیل و بیان انتقادم ای ترامپ
در صدا سیمای ملّی خانهزادم ای ترامپ
گاه در بُعد سیاسی میدهم رأی و نظر
گاه در فرهنگ یا در اقتصادم ای ترامپ
میکنم تهدیدَت اما ریز و غیر مستقیم
چون که من رندانه در حال جهادم ای ترامپ
میرود پهپادَکی ناگاه توی ناف تو!
دست بردار از ستم، هشدار دادم ای ترامپ!
آه! یک نکته به ذهنم زد چه شد دفترچهام؟
باز هم برنامه دارم کو مدادم ای ترامپ؟
گر که میپرسی از اسمم یا که شغلم، گوش کن
عضو لاریجانیان هستم جوادَم ای ترامپ!
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
شوخی با #جواد_لاریجانی
#شعر_طنز
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
🔴 این داستان: غلط کردی چون غلط نکردی!
به نام خدا.
یارو میره پیش خیاط میگه: این پارچه رو بگیر و برام کت و شلوار بدوز. فردا نیام بگی سوزنم شکست، برق نبود، شاگردم نبود، مریض شدم یا نمیدونم چرخم خراب شد، اصلاً بده من نمیخواد بدوزی!
یکی از انواع مغالطه اینه که اول تو دهن طرف مقابل که حالا به هر دلیلی باهاش رقابت یا دشمنی دارن، حرفی میذارن یا عملی رو بهش نسبت میدن و بعد در مرحله دوم به خاطر همون حرف یا عمل، شروع میکنن به محکومکردن، تخطئهکردن و حتی ریختن آبروش. در حالی که خود اون طرف هرگز اون حرفو نزده یا مرتکب اون عمل نشده. در مقیاس وسیعتر، طرف مقابل نه یک فرد بلکه یه گروه مثلا سیاسی یا علمی یا شغلی یا چیزای دیگهس.
گاهی که با یک گروه بزرگ طرفیم، ممکنه یک حرکت یا حرف نا به جا از یکی از اعضا دیده بشه اما در حالی که گروه دوم، اون حرکت رو به تمام اعضای گروه نسبت میدن و بعد محکومش میکنن، اعضای گروه اول خودشون اون حرکت رو قبول ندارند و گاهی حتی اون فرد رو داخل آدم حساب نمیکنن! این البته با موارد قطعی که اساسنامه ثابتشده یک گروهه فرق میکنه. مثلا یکی از نظریات اساسی یک گروه تروریستی مثل داعش تروره. اما این با حرکت اشتباه و محکوم یک جزء از یک گروه متفاوته.
تو ماجرای فغانی هم دوباره شاهد این مغالطه بودیم. یه عده از هموطنایی که از خوش و بش فغانی با ترامپ که شریک حمله به ایران بود ناراحت شده بودن شروع به انتقاد از این داور بین المللی کردند. در مقابل عدهی دیگهای در طرفداری از فغانی با کامنت در فجازی یا با استفاده از هوش مصنوعی با این محتوا که گروه اول توقع داشتند فغانی به ترامپ حمله فیزیکی کنه، شروع به مسخره کردن و دست انداختن گروه اول کردند. این در حالیه من هرگز در فجازی ندیدم منتقدی توقع حمله فیزیکی مثلا مشتزدن به داور رو داشته باشه. اگرم بوده باشه موردی و محدود بوده. اونچه منتقدین از فغانی توقع داشتند رفتاری استوار و غیرتمندانه و حداقل بدون ابراز لبخند و لایک اونم به تقلید از لایک قاتلی بود که از جنایاتش در وطن مدت کوتاهی میگذره. نمیدونم اگه آقای فغانی خدای نکرده خودش عزیزی رو از دست میداد باز هم چنین رفتاری از خودش نشون میداد؟ به هر حال با خودم گفتم به بهانه قضیه فغانی سری به این نوع مغالطه بزنم و در اصل دوست نداشتم دوباره به این موضوع بپردازم.
نکته آخر اینکه این مغالطه گاهی در نگاه ما هم دیده میشه. مثلا با دیدن یک مصداق در یک گروه شروع به قضاوت درباره همه اون قشر میکنیم. مثلا خطای یک نفر که اهل یک شهر یا یک استانه رو میبینیم و از اون به بعد به همه اون منطقه همونطور نگاه میکنیم. نگاه به خطای یک تاجر، مهندس، فرهنگی، روحانی، راننده تاکسی و بدگمانی به همه اهالی جامعه تجّار، مهندسان، فرهنگیان، روحانیت و جماعت راننده از همین جنسه. مثالای فراوان دیگهای هم میشه زد. خدا همهمونو از سوء ظنّ بی مورد حفظ کنه.
پ.ن: سالها پیش کتابی رو دیدم که انواع مغالطهها رو با استفاده از حکایات و تمثیلها معرفی کرده و توضیح داده بود. کتاب مفیدی بود و حدودا صد عنوان مغالطه داشت و چون مال من نبود نتونستم همهشو بخونم. یکی از عناوینش برام جالب بود: مغالطه دروغ!
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
#یادداشت ۲۸ تیر ۱۴۰۴
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
فیضِ فیض
🔴 این داستان: پسرخالههای خدا ! بسم الله. 👈 حتما شما هم شنیدید که یهودیا خیلی خودشونو تحویل می
🔴 این داستان: تناقض عجیب عقیده صهیونیسم مسیحی درباره منجی!
👈 هاآرتص:
یکی از بانفوذترین جریانات اسرائیل معتقد است جنگ با ایران نشانهی ظهور قریبالوقوع مسیح موعود یهودیان است.
آنها معتقدند جنگهای غزه و ایران نوعی دخالت الهی است که روند رستگاری را تسریع میکند.
خاخامهای برجسته، نتانیاهو را به عنوان فرستاده خدا معرفی میکنند.
♦️به نام خدا.
مسلمانان، مسیحیان و یهودیان به آمدن حضرت مسیح در آخرالزمان معتقدند اما هر کدام با یک نگاه.
مسیحیها معتقدند مسیح دوباره زنده شده و به عنوان منجی به دنیا بازمیگردد.
یهودیها معتقدند حضرت مسیح نعوذ بالله در ادعای نبوت دروغگو بوده و مسیح واقعی به عنوان منجی ظهور خواهد کرد.
مسلمانان مطابق قرآن و روایات معتقدند مسیح زنده است و به آسمان عروج کرده است. وی به زمین باز میگردد تا به حضرت مهدی که منجی موعود است، یاری برساند. حضرت عیسی پشت سر امام مهدی نماز میخواند و مسیحیان را به سوی حضرت مهدی و آخرین دین الهی یعنی دین اسلام هدایت میکند.
👈 نکته شگفتآور اما اینجاست که مسیحیان صهویست از یهودیانی که مسیح مورد اعتقادشان را تکذیب میکنند و در زمان نبوت حضرت عیسی از دشمنان سرسخت ایشان بودند به شدت حمایت میکنند! همچنین معتقدند بیتالمقدس باید تحت حاکمیت یهودیان باشد تا مسیح ظهور کند. یعنی بیتالمقدس و سرزمین فلسطین باید در دست دشمنان حضرت عیسی بیفتد تا ایشان ظهور کنند! یک تناقض آشکار! تناقضی که احتمالا ریشه در نفوذ فرهنگی یهودیان به افکار برخی از مسیحیان دارد. نفوذی که باعث شده بعضی مسیحیان، یهود را دشمن مسیح نپندارند. زیرا مسیحیان، قرنها یهودیان را عامل قتل مسیح میدانسته و از آنان کینه داشتند و البته در میان گروهی از آنان این عقیده هنوز پا بر جاست. اگر چه به فرموده خداوند و معصومان علیهم السلام حضرت عیسی کشته نشده بلکه به آسمان عروج کرده اما در دشمنی یهود با وی تردیدی نیست.
👈 به هر حال «یهود»ی که دینش را تبلیغ نمیکند (لابد چون فقط قوم خودش را برگزیده و نجاتیافته میداند!) از اینکه جمعیت فراوانی از مسیحیان، حامی و مؤید او و جمعیت قلیلش باشند و حمایتهای مادّی، معنوی و سیاسی آنان را دریافت کند بسیار خرسند میشود! بعضی از رؤسای جمهور آمریکا خود را رسما مسیحی ولی صهیونیسم معرّفی میکنند.
💐 ان شاءالله که به زودی همه ما شاهد روزی باشیم که امام زمان عجل الله فرجه ظهور کنند و حضرت مسیح علیه السلام نیز با ایشان ملاقات کنند و با یاری دیگر یاران امام، عدالت و هدایت الهی را در زمین بگسترانند و مردم را از جهل و نادانی و صد البته یهود عنود جَهول و حامیان ظلم و ستم نجات دهند!🤲
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
#یادداشت ۳۰ تیر ۱۴۰۴
#اسرائیل
#صهیونیسم_مسیحی
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
یا غَزّةَ! اَحرَقَ روحی جُرحُکِ
والله قد شرّح قلبی شَرحُکِ
لکنّ انتِ اُسوةُ المقاوَمَة
یُسمَعُ من کلّ شجاعٍ مَدحُکِ
ترجمه:
ای غزه! جراحت تو روح مرا آتش زده است!
به خدا سوگند قطعا شرح تو قلب مرا شرحه شرحه کرده است!
اما تو الگوی مقاومت هستی!
مدح و تمجید تو از هر شجاعی شنیده می شود!
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
#غزه
@feyzefeyz
🔴 این داستان: رفت و برگشت سفر به مشهد (قسمت اوّل): قطار ۵ ستاره زمرّد!
به نام خدا.
من و بابام میخواستیم سه روز بریم مشهد و برگردیم. چون مجبور بودیم در یک بازه زمانی کوتاه بریم و زود برگردیم باید هر چی گیرمون میومد میگرفتیم. برای رفت یک قطار گیرمون اومد و برای برگشت یک هواپیما.
از بخت خوبمون البته تو ذهن من قبل از گرفتن بلیط! فقط یک قطار ۵ ستاره در دسترس بود و همونو گرفتیم. قرار بود ساعت ۱۹ و ۲۵ دقیقه از قم حرکت کنیم و ساعت ده دقیقه به هشت صبح به مشهد برسیم. این چیزی بود که روی بلیط درج شده بود. هر چند از اینکه باید تو راه دو بار تو اون شلوغی از قطار پیاده بشیم و نماز مغرب و عشا و صبح رو بخونیم ناراحت بودم.
اما یهو یک پیامک اومد و اعلام کرد که قطار با ۹۰ دقیقه تأخیر به مقصد میرسه! هیچ توضیحی هم نداده بود که مثلا میتونید لغو کنید یا نه. حتی معذرت هم نخواسته بود! فقط گفته بود چون دیر میرسید برنامهریزی کنید و بعد یک شماره پشتیبانی داده بود با عبارت پرطمطراق «سامانه صدای مسافر»!
خب تا اینجا با یک ساعت و نیم تأخیر مثلا حدود ۹ و ۲۰ دقیقه صبح باید به مشهد میرسیدیم. اما در عمل حدود ۱۰ و نیم یا ده و چهل دقیقه صبح (تردید از بندهس) به مشهد رسیدیم یعنی بیش از دو ساعت و نیم تأخیر بدون هیچ گونه تذکری از سوی یک قطار با اسم و رسم دهن پر کن.
از اونجا که قطار ما ۵ ستاره بود ما رو مجبور کرده بودن همراه اخذ بلیط غذا سفارش بدیم چون در غیر این صورت بلیط فروخته نمیشد. من یک جوجه سفارش دادم و بابام پلومرغ. من و بابام رو صندلیای نسبتا تنگ کنار نردبون کوپه نشسته بودیم. یک جوون لبنانی همراهمون بود و روی اینکه حزب الله شکست نخورده و الان در مرحله ترمیمه تأکید میکرد. میخواستم بگم این همه ترور چطور با ترمیم میسازه اما حال نداشتم فکر کنم که عربیش چی میشه! ضمنا نمیخواستم حالشو بگیرم. اما جوون خوب و معتقدی بود و مطالب جالب توجهی از وضعیت لبنان به ما گفت.
تصور ما از پلومرغِ شام اجباری، مثلا زرشک پلو با یک رون درست و حسابی و اینا بود. اما در عمل چند تا تیکه سینه مرغ رو روی پلو گذاشته بودن تا بابام با غر و لند بخوره! جوجهش البته بد نبود.
بعد موقع نماز شد و چون ما انسانهای مدبّری هستیم از قبل وضو گرفته بودیم. لذا توی اون کانکس عجیب و غریب مخصوص نماز رفتیم. نمازخونها طبیعتا توی کانکس میومدن و میرفتن و این باعث میشد کف کانکس زیر پامون بلرزه و من احتیاطا اذکار سجده رو تکرار میکردم تا مطمئن بشم اذکار بین زمین و آسمون و در حال پَرِشِ دست و پیشونی! خونده نشده. هرگز نفهمیدم چرا به جای این کانکس های تنگ و بد و ساخته شده روی گُسَل! یک ساختمون آدمیزاد کنار ریل قطار نمیسازن؟! جالب اینکه قبله هم مایل به راست بود و همین باعث میشد فضا برای نماز تنگتر هم بشه. یه بنده خدا رو دیدم چون جا نداشت مستقیم نماز می خوند!
البته یه نمازخونه هم کنار دستشویی بود ولی این نمازخونه و دستشویی بعد از پلهها و جای دوری بود که فقط کسانی که مدبّر نبودند و از قبل وضو نداشتند یا وضوشون باطل شده بود مجبور بودند اونجا برن. کاری که من مجبور شدم برای نماز صبح انجام بدم. یعنی بیدارشدن با صدای پیج و راهرفتن سریع تا دستشویی و نمازخونه آن دوردستها اونم کلّه صبح با چشمای خوابالود!
واقعا آدم از راهافتادن سیل جمعیت به سمت هدف واحد در حالی که همه میخوان زودتر برسند تا زود برسن به دستشویی و معطل نشن یاد قیامت میفته! خصوصا اینکه هیشکی به هیشکی اهمیتی نمیده و همه باید زیر داد و فریادهای هشدارآمیز مأموران قطار خودمون و قطارهای دیگه که به مسافرا میگن قطار الان حرکت می کنه، نماز بخونن. هیچ وقت نفهمیدم چرا مهلت نماز مسافرای قطار با اون همه طول و تفصیل فقط ۲۰ دقیقهس؟!
راستی وقتی دو سه ساعت بعد از شروع سفر، به تهران رسیدیم یک مرد میانسال به کوپه ما اضافه شد. چون میانسال بود من بدبخت دوباره مجبور شدم برم تخت بالا بخوابم و از نردبون کوچیکش برای بالا بردن هیکل گندهم استفاده کنم. اما اون لبنانیه که اینطور که یادمه کیک بوکسینگ کار بود برای بالا رفتن مشکلی نداشت و حتی با خنده گفت چرا برای بالا رفتن به هنّ و هن میفتی؟! یه بارم نصف شب وقتی داشتم میرفتم گیره بالای نردبون از بالا دراومد و من هم با نردبون افتادم و یادم نیست چطور خودمو تا حدودی نگه داشتم که کف زمین پخش نشم!😑 لطفا نردبونها رو زیبا، جادار و مطمئن بسازید! اینم تذکر آخر!
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
#خاطرات_طنزآمیز ۵ مرداد ۱۴۰۴
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
🔴 این داستان: رفت و برگشت سفر به مشهد (قسمت دوم): هواپیمایی ساها!
به نام خدا.
وقتی برای برگشت بلیط هواپیما گرفتم بعد از مدت کوتاهی مشابه بلیط قطار یک پیامک برام اومد که خبر از تأخیر حرکت هواپیما میداد. اما این بار بر خلاف قطار ۵ ستاره زمرّد! همراه با معذرتخواهی بود و راهی رو برام گذاشته بود تا بتونم ظرف یک ساعت بلیط رو لغو کنم و پولشو پس بگیرم. البته چون من وقتی پیامک اومد صبح زود بود و خواب بودم فرصت فکرکردن به لغو بلیط رو هم پیدا نکردم! به هر حال گفته بودن ساعت حرکت از ۱۱ و ۳۵ دقیقه به یک و نیم بعد از ظهر تغییر پیدا کرده.
اما ماجرا به همینجا ختم نشد چون دوباره یک پیامک اومد و این بار خبر از «تعجیلِ» حرکت داد! جلّ الخالق! مگه تعجیلم داریم؟! خلاصه گفت هواپیما به جای ۱۱ و ۳۵ دقیقه صبح ساعت ۱۱ و نیم و با ۵ دقیقه تعجیل! حرکت میکنه. خواستید لغو کنید! یعنی به خاطر ۵ دقیقه تعجیل لغو کنیم؟ واقعا؟! اونم وقتی که بعد عمری یه نکته مثبت دیدیم؟ در نهایت میدونید چی شد؟ هواپیما با حدود ۴۰ دقیقه تأخیر ساعت ۱۲ و ۱۰ دقیقه حرکت کرد!
هواپیما که اوج گرفت و حرکت کرد به شدت تکون میخورد و بالا پایین میرفت. تو گویی سوار کامیون در یک جاده کوهستانی سنگلاخ در حال حرکت هستیم. تکونهای هواپیما انقدر مرتّب و طولانیمدت بود که صدای ذوقکردن یک بچه به صورت مداوم شنیده میشد. من هم البته در کنار ترسی که احساس میکردم آدرنالین هم ترشح میکردم چون انگار که سوار یک اسباب بازی در شهر بازی هستیم. بابام بنده خدا با اون سنّش حسابی ترسیده بود و ذکر و صلواتش قطع نمیشد. این وضعیت اعصاب خورد کن وقت فرود هم ادامه داشت. فقط وقتی هواپیما تو آسمون ثابت شد خبری از افتادن تو چالههای هوایی نبود.
ناهار هواپیما یک ساندویچ سوسیس-سیبزمینی و یک شکلات مانند و یک نوشابه بسیار بدمزه بود. یعنی باید میگشتی تا بتونی احتمالا بدمزهترین نوشابه عالَم رو پیدا کنی و به خلق الله قالب کنی. به بابام که ساندویچ رو نخورد و به من داد از پول گزاف این هواپیما با این کیفیت پایین شکایت زدم و در واقع غر زدم. گفت من سی سال پیش سوار یه هواپیما از شرکت ساها شدم. فهمیدم که بعله! این هواپیما سابقه داره!
شگفتی آخر هم تو نوار ساک و اثاث رقم خورد. توی تلویزیون کنار نوار اسم و مشخصات پرواز ما رو زده بود و همه کنارش جمع شدیم و منتظر ساکها موندیم. اما چشممون به نوار در حال حرکت خشک شد و ساکها نیومد. بعد یکی از مسئولین اومد گفت ساکهاتون رو اون یکی نوار قراره بیاد! داداش خب چرا از اول اسم و مشخصات پروازمونو اینجا زدی؟ بدون تردید این بدترین هواپیمایی بود که تو عمرم سوار شدم.
بعدشم با بدبختی تونستیم وسیله پیدا کنیم و خودمونو برسونیم به قم. معلوم نیست کِی قراره فرودگاه قم رو بسازن و راه بندازن که مسافرای بیچاره قمی مجبور نشن هر دفعه این همه عمر و پول و بنزین و اعصاب بسوزونن و برن فرودگاه تهران.
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
#خاطرات_طنزآمیز ۹ مرداد ۱۴۰۴
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
هدایت شده از طنزک
«برقای شما کِی رفت؟» ؛ «برقای شما کِی میره؟»
سؤال مشترک ایرانیها در این ایام که الحمدلله جای خالی «قدیم یا جدید؟» درباره ساعت رو به خوبی پر کرده. با تشکر از دولتهای مختلف ما که همیشه سعی کردند باب گفتگو و اختلاط ملت رو باز نگه دارند.
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
@tanzac
🔴 این داستان: مِی بخور، منبر بسوزان، مردم آزاری بکن!
به نام خدا.
سال ۹۱ با یکی از اقوام از آژانس مسافرتی یه تاکسی گرفتیم که از قم بریم مهران و بعد نجف و کربلا تا دهه محرم اونجا باشیم.
راننده تاکسی با حدود یک ساعت تأخیر اومد جلوی آژانس. بدون معذرتخواهی گفت به خاطر اینکه ماشینم نمیدونم با برف و گِل و اینا کثیف شده بود داشتم میشُستمش و برای همین دیر شد. به جز ما، دو نفر عراقی هم تو تاکسی بودند که میخواستند برن عراق.
راننده تاکسی بین گپ و گفتهایی که با ما داشت سر هیچ و پوچ بیخودی اون دو تا مسافر عراقی رو که در حال صحبتکردن بودند دعوا کرد و اون بندگان خدا که دیدن راننده اعصاب نداره ساکت شدند.
نماز صبح رفتیم یه مسجد نماز خوندیم و من موقع برگشتن به تاکسی یادم اومد عینکمو تو دستشویی جا گذاشتم و به خاطر همین با کمی تأخیر به تاکسی رسیدم. همین تأخیر بسیار کوتاه مدت باعث شد آقای راننده که ندیدیم بیاد نماز بخونه به شدّت من رو دعوا کنه.
نکته جالب این بود که آقای راننده در خلال فرمایشاتش تأکید میکرد: مِی بخور، منبر بسوزان، مردم آزاری نکن. اصل دین همینه!
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
#خاطرات_طنزآمیز ۱۶ مرداد ۱۴۰۴
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
پزشکیان:
...نیاز نیست نگران برخی مسایل جزئیتر از جمله در موضوع گذرگاههای مرزی شمال غرب کشور باشیم... باید حساسیتها را کاهش دهیم و به فکر گسترش تعاملات سازنده باشیم.
وی بعد از واگذاری حقوق توسعه کریدور زنگزور به مدت ۹۹ سال به آمریکا (۱) افزود:
دیدید بیخودی حساس شده بودید؟ گذرگاه مرزی شمال غرب کشور فقط ۹۹ سال دست آمریکاست. ناقابل. بعدش برمیگرده به آغوش ارمنستان. به قول معروف زندگی فقط صد سال اولش سخته. تازه این صد سال نیست ۹۹ ساله ههخخ. حالا بریم سراغ مسائل غیر جزئی... جعفر ول کن!
(۱) خبرگزاری پولیتیکوی آمریکا.
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
#کریدور_زنگزور
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض