eitaa logo
فیضِ فیض
98 دنبال‌کننده
249 عکس
20 ویدیو
11 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 شوخی جالب با پیامبر یكى از ياران امام کاظم علیه السلام از ایشان سؤال كرد: گاهى در ميان مردم سخنانى ردّ و بدل مى شود و مزاح مى‌كنند و مى‌خندند آیا این کار اشكالى دارد؟ امام(عليه السلام) فرمود: مانعى ندارد اگر نباشد. [اشاره به اينكه به گناه آلوده نشود]. سپس فرمود: گاه، عرب بادیه‌نشینی نزد رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى‌آمد و هديّه‌اى به او مى‌داد، سپس همان‌جا می‌گفت: پول هديه را محبّت فرمائيد! و رسول خدا مى‌خنديد و هر گاه آن حضرت غمگين مى شد، مى فرمود: آن بادیه نشین چه شد؟ اى كاش نزد ما مى آمد [و ما را شاد می‌نمود.] منبع: اصول کافی، ج2، ص663. @feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
واکنش دکل های مخابراتی اسرائیل وقتی موشک اندازای حزب اللهو می بینن. @feyzefeyz  👈👈فیضِ فیض
جایی برای کوثر و زمزم درست کن اسماء برای فاطمه مرهم درست کن تابوت کوچکی که بمیرم درون آن با چند تخته چوب برایم درست کن تا داغ این شقایق زخمی نهان شود تابوتی از لطافت شبنم درست کن مثل شروع زندگی مرتضی و من بی زرق و برق و ساده و محکم درست کن از جنس هیزمی که در خانه سوخت، نه از چند چوب و تخته مَحرَم درست کن طوری که هیچ خون نچکد از کناره اش مثل هلال لاله کمی خم درست کن @feyzefeyz
در تاب و تب است قلب افروخته اش دریا شده چشمان به در دوخته اش آبان دگر گذشت اما نگذشت از خون پسر مادر دلسوخته اش @feyzefeyz
این داستان: حریفت اونه! سالها پیش خواب دیدم امام زمان ظهور کردن و من و یه عده پسر جوون دیگه تو یه خیابون‌ وایسادیم. شب هم بود. ما می دونستیم یا خبردار شدیم که امام چن تا خیابون اون ورترن. من و اون جوونا به سرعت رفتیم به سمت اون خیابون و من به عادت همیشگیم تو بیداری، برای سریع تر رسیدن به مقصد گام هام رو بلند بلند برمی داشتم. پیچیدیم تو یه خیابون دیگه و وقتی واردش شدیم یه دفعه دیدم چن تا گلوله از طرف دشمن داره به طرفم شلیک میشه که همه ش از سمت چپ و راستم رد شد. با خودم گفتم اوه! اینکه بازی کامپیوتری نیست واقعیه! بعد سریع پیچیدم پشت یه تیر برق قایم شدم و از دست گلوله ها در امان موندم. بعد که تصمیم گرفته بودم دیگه نرم اون خیابون موعود! گفتم خب حالا میرم تو بخش تدارکات! اونجا خدمت می کنم. تا آخر خواب هم همچین بخشی نرفتم‌ یا اصلا وجود خارجی نداشت! (خوابامونم مثل خودمون طنزه!) چرا این خوابو دیدم؟ احتمالا چون تو بیداری همه ش به وقت ظهور فکر می کردم و اینکه حضرت رو یاری کنم و البته همیشه هم با خودم گفتم که اصن معلوم نیست در زمان حضور چقدر یاریگر باشم و خدا نکرده برعکسش... پویش که خطاب به صهیون ها شروع شد دوباره منو به این فکر فرو برد. گذشته از بحث نمادین بودن این پویش، من و امثال من واقعا حریف این شیطون بچه (نوچه ی گنده ی شیطونا!) هستیم؟ یا بریم و بذاریم بقیه حریفش باشن؟ همونا که مخلصانه‌ پیامک دادن و واقعا مرد عملن... به نظرم مهمترین ملاک برای اینکه بفهمیم ما چقدر در زمان ظهور تابع امام زمان هستیم، عملکرد خودمون در زمان و مکان فعلی هست. یعنی هر چقدر تو زمان غیبت دل حضرت رو شاد می کنیم یا حداقل نمی شکونیم همونقدر هم در زمان حضور در خدمت حضرت هستیم. گر چه نَفَس کشیدن در کنار حجت خدا خودش کلی هدایت و معنویت میاره. "زید بن صوحان" وقتی تو جنگ جمل در حال شهادت بود امیر مومنان علیه السلام بهش فرمود: خدا رحمتت کنه زید! تو کم هزینه و پرکار بودی. یعنی چی؟ یعنی هی غر نمی زدی باید فلان قدر به من امکانات و امتیاز بدید تا بهتون یه کُمَکَکی بکنم و آخرشم چیز خاصی ازت درنیاد! حالا من اینجوری ام؟ به نظرم حداقل باید اینجوری باشم. حداقلی که خیلی حداکثره.‌ یا حق. واجعلنا من خیر اعوانه و انصاره بحقه علیه السلام ۱۰ آذر ۱۴۰۲ @feyzefeyz  👈👈فیضِ فیض
در این همه رنگ، آنچه می‌خواهی نیست در این همه راه، غیر گمراهی نیست در شهر، خیابان به خیابان گشتم آنقدر که آگهی‌ست، آگاهی نیست @feyzefeyz  👈👈فیضِ فیض
یه ایرانی تو منهتن نیویورک وارد یه بانک شد و یک بلیط از دستگاه گرفت. وقتی شمارش از بلندگو اعلام شد بلند شد و پیش کارشناس بانک رفت و گفت که برای مدت دو هفته قصد سفر تجاری به اروپا را داره و به همین دلیل نیاز به یک وام فوری به مبلغ ۵۰۰۰ دلار داره. کارشناس نگاهی به تیپ و لباس موجه مرد کرد و گفت که برای اعطای وام نیاز به قدری وثیقه و گارانتی و... داره. مرد هم سریع دستش رو تو جیبش کرد و کلید ماشین فراری جدیدش رو که دقیقا جلوی در بانک پارک کرده بود به کارشناس داد و رئیس بانک هم پس از تطابق مشخصات مالک خودرو بالاخره با وام آقا موافقت کرد آن هم فقط برای دو هفته. کارمند بانک هم سریع کلید ماشین گرانقیمت را گرفت و ماشین به پارکینگ بانک در طبقه پائین انتقال داد. خلاصه مرد بعد از دو هفته همانطور که قرار بود برگشت و ۵۰۰۰ دلار + ۱۵٫۸۶ دلار کارمزد وام راپرداخت کرد. کارشناس رو به مرد کرد و از قول رئیس بانک گفت “از اینکه بانک ما رو انتخاب کردید متشکریم” و گفت ما بررسی کردیم و معلوم شد که شما یک مولتی میلیونر هستید ولی فقط من یک سؤال برام باقی مانده. با این همه ثروت چرا به خودتون زحمت دادین و ۵۰۰۰ دلار از ما وام گرفتین؟! ایرونی یه نگاهی به کارشناس بیچاره کرد و گفت: تو فقط به من بگو کجای نیویورک می تونم ماشین ۲۵۰۰۰۰ دلاری رو برای ۲ هفته با اطمینان خاطر و با فقط ۱۵٫۸۶ دلار پارک کنم!؟ 😈 برگرفته از نت. @feyzefeyz  👈👈فیضِ فیض
گفتی غزل بگو! چه بگویم؟ مجال کو؟ شیرین من! برای غزل شور و حال کو؟ پر می‌زند دلم به هوای غزل، ولی گیرم هوای پر زدنم هست، بال کو؟ گیرم به فال نیک بگیرم بهار را چشم و دلی برای تماشا و فال کو؟ تقویم چارفصل دلم را ورق زدم آن برگ‌های سبزِِ سرآغاز سال کو؟ رفتیم و پرسش دل ما بی‌جواب ماند حال سؤال و حوصله‌‌ی قیل و قال کو؟ مرحوم @feyzefeyz  👈👈فیضِ فیض
هدایت شده از طنزک
وی ضمن تاکید بر اینکه شهادت این عزیزان ربطی به امکانات ضعیف دفاعی و نظامی ندارد افزود: شهدای آینده از همین الان ساعتشان را دقیق کوک کنند! @tanzac
آن روز هرچند آخرین روز جهان باشد باید شروع فصل خوب داستان باشد روزی که پیدا می‌شود خورشید پشت ابر باید که بارانی‌ترین روز جهان باشد مردی که ده قرن است با عشق و عطش زنده‌ست باید نه خیلی پیر نه خیلی جوان باشد با خود تصور می‌کنم گاهی نگاهش را چشمی که بی‌اندازه باید مهربان باشد یک روز می‌آید که این‌ها خواب و رؤیا نیست و خوش به حال هر کسی که آن زمان باشد بی‌بی که جان می‌داد بالا را نشان می‌داد شاید خبرهای خوشی در آسمان باشد بی‌بی که پای دار هی این آخری می‌گفت این آخرین قالیچه نذر جمکران باشد... @feyzefeyz اللهم عجل لولیک الفرج
بی‌رنج، زین پیاله کسی می نمی‌خورد بی‌دود، زین تنور به کس نان نمی‌دهند تیمار کار خویش تو خود خور، که دیگران هرگز برای جرم تو، تاوان نمی‌دهند مرحومه @feyzefeyz 
در كنار حریم یك اتوبان توی تهران دو كاج روئیدند مردم البته از گرفتاری كاج‌ها را به كُل نمی‌دیدند روزی از روزهای پاییزی حكم تعریض آمد از بالا راه افتاد شخص پیمانكار شب كه بودند خلق در لالا! یكی از كاج‌ها به ایشان گفت: لطف خود را به بنده شامل كن چند تا سَرو آن طرف تر هست ما دو را جون مادرت ول كن! گفت با طعنه مجری پرو‍ژه كاج بی ریشه از تو بیزارم از منابعْ طبیعی استان بنده شخصا مجوزم دارم سرو چون این شنید گفت: این كاج به سبیل باباش خندیده‌ست بنده فامیل حاجی‌ام، ضمنا ریشه هایم پر از مونوكسید است!  مجری طرح دید اینطوری كار تعریض جاده ممكن نیست گشت عازم مهندس ناظر تا ببیند كه عیب كار از چیست شهریاران شبانه با سرعت راه تكرار بر خطر بستند سرو و كاج و چنار را یكجا با لودِر تكه تكه بشكستند! @feyzefeyz  👈👈فیضِ فیض
نمونه ای از نهی از منکرهای نرم و مؤثر! در قم توسط نمدونم کی! بدحجابا اینا رو ببینن بی حجاب نشن خوبه! @feyzefeyz  👈👈فیضِ فیض
نمونه ای از نهی از منکرهای نرم و مؤثر! در قم توسط نمدونم کی! بدحجابا اینا رو ببینن بی حجاب نشن خوبه! @feyzefeyz  👈👈فیضِ فیض
من امروز با تحویل زباله های خشک به وانت سیار شهرداری دو تا کیسه زباله جایزه گرفتم.‌ شما برای کمک به اقتصاد خانواده چی کار کردین؟ @feyzefeyz 
فیضِ فیض
🔴 این داستان: وعده اضافی نخوریم! وفای به عهد موضوعی نیست که کسی ندونه یا نفهمه. یک مسأله اخلاقی روشنه. با این حال تو آیات و روایات مضامین زیادی درباره این موضوع داریم. اولین مسأله وفای به عهد خداونده. یعنی خدا وعده‌ای میده قطعا بهش عمل می‌کنه. دومیش تأکید زیاد خدا به وفای به عهد توسط مؤمنینه. پیامبر (صلی الله علیه و اله) به عهد و پیمانش حتی با کفار و یهود وفا می‌کرد مگه اینکه اونا نقضش می‌کردن. وفای به عهد انقدر مهمه که حتی تو بعضی روایات سفارش شده اگه به بچه‌های خردسالتون وعده‌ای دادید بهش عمل کنید. حالا اگه کسی مسئولتی دستش بود و وعده‌ای داد قطعا باید بهش عمل کنه. خصوصا اینکه این وعده به یه نفر دو نفر یا یه گروه دو یه گروه نیست. وعده به یک ملت یا اهالی یک منطقه س. این موضوع تو وعده‌های انتخاباتی خیلی به چشم میاد. بدبختی اینجاست که معمولا نمیان بگن اگه تونستیم مثلا شغل یا ارزونی ایجاد می‌کنیم. مستقیم تو چشم ملت زل می‌زنن و میگن قطعا انجام میدیم و بعد بدون هیچ توضیحی ولش می‌کنن. حالا چه ریاست جمهوری چه مجلس چه شورا. حالا اگه توضیح می‌دادن چرا نتونستیم باز قابل درک بود. البته توضیح با توجیه متفاوته. گاهی وعده فراتر از دولته و موضوع حیثیتی میشه! یعنی بحث آرمان یک امت یا یک تفکر میاد وسط. چرا؟ چون اگه به وعده عمل نشه تو ذهن برخی افراد ممکنه اساس یک آرمان زیر سؤال بره. دشمن توی این همه سال دونه دونه دانشمندا و افراد رده‌دار نظامی ما رو زد. گاهی هم مرزدارا و پلیسای ما و حتی مردم عادی رو شهید کردن. دولت‌های ما به خصوص نظامیای ما مدام وعده انتقام یا گاهی دادند اما جز تو موارد اندک هیچ کدوم عملی نشد. فقط گاهی بحث صبر استراتژیک رو پیش می‌کشیدن یا اینکه حواله به زمان و مکان مناسب می‌دادن. زمان و مکان مناسبی که هیچ وقت سر نمی‌رسید. سؤال این نیست که چرا نمی‌تونید انتقام بگیرید؟ یا اگه می‌تونید چرا نمی‌گیرید؟ یا اگه گرفتید چرا نمیگید؟ سؤال اصلی اینه که وقتی نمی‌تونید یا نمی‌خواید انتقام بگیرید چرا اون همه وعده میدید؟ اگه واقعا نمی‌تونید کاری بکنید چرا لقمه گنده تر از دهنتون ورمی‌دارید که توش گیر کنید و یه ملت رو مسخره خودتون کنید؟ یعنی واقعا متوجه نیستید که اگه تو این موارد حرف نزنید خیلی سنگین‌تره؟ یعنی متوجه نیستید که عمل‌نکردن به وعده‌های سخت! اونم تو سطح ملی چه تبعاتی داره؟ چقدر مردمو مأیوس و ناراحت می‌کنه و اونا رو نسبت به حکومت و گاهی حتی دین و آرمان بدبین می‌کنه؟ تو فاجعه اخیر کرمان و شهادت شهید رضی باز هم سیلی از وعده‌های سخت از طرف بالاترین مسئولین نظامی و غیر نظامی سرازیر شد. واقعا ان شاءالله که به مرحله عمل برسه ولی با توجه به سابقه افتضاح آقایون چندان چشمم آب نمی‌خوره ولی به هر حال انسان به امید زنده س! خیلی برام جالب بود که مسئول یمنی به خطبه نهم امیرالمؤمنین امام علی (علیه السلام) اشاره کرد و خودشو در امور نظامی اهل عمل دونست نه اهل حرف. این خطبه زیبا ظاهرا در توصیف اصحاب جمل بیان شده: «وَ قَدْ أَرْعَدُوا وَ أَبْرَقُوا وَ مَعَ هَذَيْنِ الْأَمْرَيْنِ الْفَشَلُ، وَ لَسْنَا نُرْعِدُ حَتَّى نُوقِعَ وَ لَا نُسِيلُ حَتَّى نُمْطِرَ.» ترجمه: «مانند رعد در تهدید می‌غرّند و مانند برق در توعید می‌جهند. با اين همه، ترسيدند و در كار بماندند. ما چون رعد نمى‌خروشيم، مگر آن گاه، كه خصم را فرو كوبيم و سيل روان نمى‌كنيم مگر آن گاه كه بباريم.» ان شاءالله که ما هم رعد و برق‌های بی باران با سِیلی از وعده وعید بی فرجام نباشیم. چه تو امور کلان و جمعی و چه تو امور جزئی و فردی. یاعلی. پ.ن: حدیث عکس نوشته، بخشی از عهدنامه مالک اشتر است. توصیه های مهم امیر مومنان علیه السلام به مالک برای حکومت بر مردم مصر. ! 19 دی 1402 @feyzefeyz
"کفشدوز متعهد" پیرمردی آمد و دستی به ریش زمزمه می کرد و می گفتا به خویش  یک زمانی "کفشدوزی" داشتیم رزق ما بود آنچه خود می کاشتیم روزگاری دسترنج و نانمان چون گهر می ریخت بر دامانمان ناگهان چون اژدها چین حمله کرد! کسب و کار و جنس ما را نفله کرد! درد وارد آوران جنس روز خورده بر فرق سر هر کفشدوز من جلو رفتم و گفتم پیرمرد تو که هستی با صفا؟ گفتا که درد! از چه توی حرفهایم می پری رشته افکار من را می دری؟! کار من تولید کفش داخلی است مایه تولید داخل، همدلی است من همان مَردَم که هی با قصد خیر می بُریدم کلّه از اجناس غیر در همین بحبوحه رد شد ناگهان یک پراید غُر شده، مثل ژیان گفتم آیا این همان تولید، نیست؟ گفت با خنده بگو تولید، چیست؟ یک کپی با جمع اجزای خراب می شود تولید داخل یا عذاب؟ گفتمش تو بهترینی ای حکیم! گفت آری! تف به شیطان رجیم! @feyzefeyz  👈👈فیضِ فیض
هدایت شده از طنزک
سخنگوی وزارت امور خارجه در خصوص نتایج انتخابات تایوان اظهار داشت: جمهوری اسلامی ایران احترام به تمامیت سرزمینی و حاکمیت ملی کشور‌ها را از مبانی سیاست خارجی خود می‌داند و در این چارچوب همواره حمایت خود را از اصل چین واحد اعلام کرده است. (اصل خبر) وی در پاسخ به سوال خبرنگاران که پرسیده بودند "مگه چین اخیرا درباره جزایر سه گانه ایران اظهارات اضافی نخورده بود پس این همه حمایت از چین برای چیه؟" افزود: چون چین قربونش بشم منه، فداش بشم منه، چییین خودمهههه! ! @tanzac
قایقی خواهم ساخت، خواهم انداخت به آب. دور خواهم شد از این خاک غریب که در آن هیچ‌کسی نیست که در بیشه عشق قهرمانان را بیدار کند.   قایق از تور تهی و دل از آرزوی مروارید، هم‌چنان خواهم راند. نه به آبی‌ها دل خواهم بست نه به دریا-پریانی که سر از خاک به در می‌آرند و در آن تابش تنهایی ماهی‌گیران می‌فشانند فسون از سر گیسوهاشان.   هم‌چنان خواهم راند. هم‌چنان خواهم خواند: "دور باید شد، دور." مرد آن شهر اساطیر نداشت. زن آن شهر به سرشاری یک خوشه انگور نبود.   هیچ آیینه تالاری، سرخوشی‌ها را تکرار نکرد. چاله آبی حتی، مشعلی را ننمود. دور باید شد، دور. شب سرودش را خواند، نوبت پنجره‌هاست."   هم‌چنان خواهم خواند. هم‌چنان خواهم راند.   پشت دریاها شهری است که در آن پنجره‌ها رو به تجلی باز است. بام‌ها جای کبوترهایی است که به فواره هوش بشری می‌نگرند. دست هر کودک ده ساله شهر، خانه معرفتی است. مردم شهر به یک چینه چنان می‌نگرند که به یک شعله، به یک خواب لطیف. خاک، موسیقی احساس تو را می‌شنود و صدای پر مرغان اساطیر می‌آید در باد.   پشت دریاها شهری است که در آن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحرخیزان است. شاعران وارث آب و خرد و روشنی‌اند.   پشت دریاها شهری است! قایقی باید ساخت. @feyzefeyz  👈👈فیضِ فیض
حاج آقای قرائتی از آیت الله خامنه‌ای (حفظهما الله) برای سمینار نماز درخواست کمک کرده بودند. ایشان به مزاح فرموده بود که نماز، عملی عبادی است و پول لازم ندارد. آقای قرائتی جواب داده بودند: اسب حضرت عباس (علیه السلام) هم احتیاج به جو داشته است! منبع: مطایبات. @feyzefeyz
هنوز اسیر سکوت تواند زندان‌ها و پایبند نگاهت دل نگهبان‌ها تو مثل یک نفس تازه حبس می‌گشتی تویی که در نفست گم شدند طوفان‌ها «چه خلوت خوشی» آرام زیر لب گفتی و سجده کردی جای تمام انسان‌ها نشد طلوع کنی تا تو را طواف کنند تقیّه‌کار شدند آفتاب‌گردان‌ها تو یوسفی و مجازات یوسفی این است چنین دهند گواهی تمام قرآن‌ها علیه السلام @feyzefeyz
ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شد دل رمیده ما را انیس و مونس شد نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مسئله‌آموز صد مدرس شد بعثت پیامبر مهربانی ها (صلی الله علیه و اله) مبارک باد!🌹 @feyzefeyz
زن جوان غزلی با ردیف «آمد» بود که بر صحیفهٔ تقدیر من مسوّد بود زنی که مثل غزل‌های عاشقانهٔ من به حسن مطلع و حسن طلب زبان‌زد بود مرا ز قید زمان و مکان رها می‌کرد اگر چه خود به زمان و مکان مقیّد بود به جلوه و جذبه در ضیافت غزلم میان آمده و رفتگان سرآمد بود زنی که آمدنش مثل «آ»ی آمدنش رهایی نفس از حبس‌های ممتد بود به جملهٔ دل من، مسند الیه، «آن زن» و «است» رابطه و « باشکوه» مسند بود زن جوان نه همین فرصت جوانی من که از جوانی من رخصت مجدّد بود میان جامهٔ عریانی از تکلّف خود خلوص منتزع و خلسهٔ مجرد بود دو چشم داشت – دو«سبز آبی» بلاتکلیف که بر دو راهی«دریا چمن» مردّد بود به خنده گفت: ولی هیچ خوب، مطلق نیست! زنی که آمدنش خوب و رفتنش بد بود @feyzefeyz  👈👈فیضِ فیض