eitaa logo
فلسفه تابع وحی
265 دنبال‌کننده
41 عکس
41 ویدیو
71 فایل
معرفی اندیشه فلسفه تابع وحی (فتوح) ارتباط با مدیر کانال: @yahyaab
مشاهده در ایتا
دانلود
بررسی رویکردهای مطرح شده در ارتقای فهم معارف.mp3
26.47M
🟩 سلسله نشست های علمی مدرسه تابستانه «کلام و فلسفه» دارالعلم ⏺ موضوع: بررسی رویکردهای مطرح شده در ارتقای فهم معارف 🎙 استاد حجت الاسلام والمسلمین سید مهدی میرباقری «زیدعزه» 📆 زمان برگزاری: سه‌شنبه «۱۴۰۲/۰۵/۱۷»، ساعت ۱۶
🌐 بررسی شرح مرحوم ملاصدرا در روایت «أَبَى اللَّهُ أَنْ يُجْرِيَ الْأَشْيَاءَ إِلَّا بِأَسْبَابٍ» 🔸استاد میرباقری ‏«عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ صَغِيرٍ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ رِبْعِيِّ بْنِ عَبْدِ ‏اللَّهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ أَنَّهُ قَالَ: أَبَى اللَّهُ أَنْ يُجْرِيَ الْأَشْيَاءَ إِلَّا بِأَسْبَابٍ فَجَعَلَ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ سَبَباً وَ جَعَلَ لِكُلِّ سَبَبٍ شَرْحاً وَ جَعَلَ ‏لِكُلِّ شَرْحٍ عِلْماً وَ جَعَلَ لِكُلِّ عِلْمٍ بَاباً نَاطِقاً عَرَفَهُ مَنْ عَرَفَهُ وَ جَهِلَهُ مَنْ جَهِلَهُ ذَاكَ رَسُولُ اللَّهِ وَ نَحْنُ‏»‏ ‏ ‏(‏ الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 183) مرحوم صدرا در ابتدای بحث برای اثبات اینکه خداوند عالم اشیاء را با ‏اسبابی خلق کرده است، فرموده دو قاعده فلسفی اینجا باید بیان شود؛ قاعده علیت و قاعده سنخیت که سنخیت هم به آن ‏ضمیمه می شود؛ و بر اساس این دو قاعده می فرمایند: یک نظام خاص علت و معلولی برای پیدایش آفرینش لازم است و ‏خدای متعال عالم را با اسباب می آفریند. لذا «ابی الله» را فرمودند ممتنع است. یعنی امکان وجودی و امکان وقوعی ندارد ‏که عالم بدون اسباب خلق شود.‏ نکته: این دو قاعده بین متکلمین و فلاسفه مورد نزاع های جدی در طول تاریخ بوده و هست. و هم در دستگاه های ‏مختلف فلسفی مثل اصالت وجود و اصالت ماهیت متفاوت معنی می شود. ‏ در واقع ایشان این سببیت را به نظام علت و معلولی برمیگردانند. یعنی آن اصطلاحاتی که خودشان در باب علیت مطرح ‏می کنند این جا می آورند و می گویند سببیت یعنی علیت. همان نظام علت و معلولی که در فلسفه از آن بحث می شود؛ ‏بعد هم می گویند: «الشیء ما لم یجب لم یوجد» شیء در رتبه قبل از وجود ضرورت پیدا می کند. علت تامه به شیء ‏ضرورت می دهد. لذا فرمودند تعبیر «ابی الله یجری الاشیاء الا باسبابها» یعنی خدای متعال عالم را به نظام علت و معلولی ‏خلق میکند. و در این خلقت هم نمی شود که کثرات از خداوند بی واسطه خلق شوند، بلکه اسباب و علل واسطه باید ‏باشند. هرچند معنای نظام علت و معلولی در دستگاه اصالت ماهیت و اصالت وجود متفاوت معنا می شود. ‏ ایشان در توضیح این بحث فرمودند: قاعده علت و معلول قابل انکار نیست و سنخیت و نسبت خاصی بین علت و معلول ‏هست و الا لازم می آید از هر چیزی هرچیز دیگری صادر شود و هرج و مرج باشد؛ درحالیکه این قطعا باطل است. و ‏روشن است که از خدای احدی بسیط من جمیع الجهات نمی تواند این کثرات صادر شود زیرا بین او همه مخلوقات نسبت ‏واحدی است و لذا دلیلی وجود ندارد که این شیء باشد و دیگری نباشد. پس بین خداوند و مخلوقات باید علل واسطه و ‏اسباب باشد. لذا همه مخلوقات سبب دارند و این سبب کثرت هم دارد و نمی شود سبب همه خداوند باشد. لذا ایشان ‏وجود اسباب برای اشیاء را اقتضاء قانون علیت و سنخیت دیده اند.‏ و اگر کسی این قانون علیت و سنخیت در آن را منکر شود، قائل به هرج و مرج شده است و می گوید در واقع هیچ نظام ‏ثبوتی در عالم نیست که ما آن را با حکمت بفهمیم. یک نظامی است که شامل مشیت بدون قاعده است و فقط از راه نقل ‏می توانیم آن را بفهمیم. ایشان تعبیر کرده اند که این جزاف گرفتن عالم است که از بزرگترین شیطنت های شیطان است که ‏نظام سببیت را حذف کرده تا به این نتیجه برسید که راهی برای شناخت عالم ندارید چون سببیتی ندارید و درنتیجه باید به ‏علوم ظاهری و نقلی تکیه کنید.‏ تعبیر ایشان این است: «و اعلم ان هذه مسألة مهمة لا اهم منها، لان القول بالعلة و المعلول مبنى جميع المقاصد العلمية و ‏مبنى علم التوحيد و الربوبية و المعاد و علم الرسالة و الامامة و علم النفس و ما بعدها و ما قبلها و علم تهذيب الاخلاق و ‏السياسات و غير ذلك، و بانكاره و تمكين الإرادة الجزافية كما هو مذهب اكثر العامة و علمائهم، تنهدم قواعد العلم و اليقين ‏و اصول الحكمة و الكتاب و الدين. ففى ما ذكره عليه السلام رد على مذهب العامة و من يجرى مجراهم، و انه‏ اعظم فتنة ‏ابدعها الشيطان و انتشرت بين الناس يتشبث بها المنافقون المعرضون عن طريق الحق من انكار الحكمة و اليقينيات و ‏الاقتصار على الظنون و النقليات‏»‏ ‏ ‏ البته این نکته ایشان درست است که برخی از متکلمین عامه این حرف های بی ربط را زده اند. و شاید در شیعه هم نادری ‏باشند که این ادبیات عامه را دنبال کرده اند. لکن اینکه بگوییم هرکسی نظام علیت با همان بافت فلسفی اش را قبول ندارد ‏فتنه زده شیطان است و باب فهم عالم و باب یقینیات یعنی برهان را بسته است. ما این را قبول نداریم. اینکه ما به گونه ای ‏حرف بزنیم که آیات و روایات اینها ظواهر هستند و نقلیات و ظنون؛ و در مقابل حکمت و فلسفه، یقینیات هستند، این ‏حرف تمامی نیست.‏
اقول: اینکه ما مبنایی در دستگاه فکری خودمان درست کنیم و بعد الفاظ روایات را ‏با همان معنا کنیم این دچار مشکل روشی بلکه افتادن در دامی است که این روایت از همین می خواهد حظر دهد. ما سبب ‏را بگوییم علت فلسفی و بعد همان قواعد را دنبال کنیم این خطاست. سبب در ادبیات وحی معنایی دارد که قابل تتبع است. ‏در داستان جناب ذوالقرنین چند بار خداوند به بحث اشاره کرده است. اینها باید تتبع شود. اینکه بگوییم سبب یعنی علیت ‏و هر کس نظام علیت را انکار کند باب حکمت و علمیات را بسته است و به دنبال نقلیات رفته و همه نقلیات از ظنون ‏هستند؛ این تمام نیست. ‏ 📚شرح کتاب الحجه اصول کافی، جلسه شماره 111 به تاریخ 24/7/1401‏ 🏠@fotoooh
🌐 آیا شرور، عدمی هستند؟ پاسخ به این سوال نقش مهمی در تبیین هستی شناسی عالم دارد، آیا چیزی به اسم باطل، ظلمت و شرّ حقیقتاً در عالم وجود دارد؟ یا عالم یکسره حق، نور و خیر است و شرور عدمی هستند؟! در فلسفه و عرفان ، شرور را عدمی می دانند و وجود را مساوق با خیر تلقی می کنند. وقتی سوال می شود پس این شروری که در عالم هست، چیست؟ پاسخ می دهند به جوانب عدمی آنها برمی گردند؛ یعنی چون مرتبه وجودی آنها ناقص است ، این نقص، موجب شرّ می شود و الا وجودش، خیر است. فارغ از این تحلیل از وجود شرور در عالم، می خواهیم بررسی کنیم چرا به این نتیجه رسیدند که شرور عدمی هستند؟ مسأله به «علیّت» برمی گردد ، چون همه عالم مخلوق خداوند متعال است، قاعده ای داریم به نام «سنخیت علت و معلول» اگر علت، خیر محض است معنا ندارد از او شرّ صادر شود، لذا معلول (وجود) هم می بایست خیر باشد. این قاعده سنخیت از کجا آمده است؟ از اینکه معلول از علت، صادر می شود و لذا می بایست هم سنخ باشند، چرا که علت می بایست واجد معلول باشد و الا فاقد شیء، معطی شیء نمی شود. علتی که واجد معلول است، می تواند آن را از خود صادر کند، لذا سنخیت میان علت و معلول ضروری است. البته قاعده سنخیت صرفاً به خیر و شرّ منحصر نیست و از جوانب دیگر همچون «وحدت و کثرت»، «ثابت و متغیر» و «بساطت و ترکیب» نیز محل بحث است. مثلاً آیت الله جوادی برهمین اساس معتقدند که خلقت عالم یک واحد است که از خدا صادر شده است و به آیه: وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ ‎﴿القمر: ٥٠﴾‏ استناد می کنند. طبق این مبنا خداوند که نور محض است، محال است از او ظلمت صادر شود. البته دیدگاه نهایی ملاصدرا و اندیشه عرفان در باب علیت، تشأن و تجلی است (به جای صدور) که ارتباط میان شأن و ذی الشأن را وثیق تر می کند و درنتیجه سنخیت آنها واضح تر است. ❇️ حال به ارزیابی این مبنا از منظر وحی می پردازیم... از منظر وحی، مخلوقات این عالم «خلق» شده اند و «خلق» امری است غیر از صدور و تشأن و تجلی که می بایست مختصات آن را از خود وحی اخذ کنیم. خلق خداوند متعال بدون سابقه پیشینی و از «لامن شیء» واقع می شود، براین اساس خلق شرور هیچ محذوریت عقلی ندارد. از منظر روایات مخلوق بودن خیر و شر، نور و ظلمت و مفاهیمی مشابه این، مسلم است، چنانچه در کتاب اصول کافی و محاسن برقی ‏فصلی به عنوان «باب خلق الخير و الشر»، موضوع اختصاص یافته است(المحاسن، ج‏1، ص: 283، الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 154)‏ که به ذکر یک روایت آن اکتفا می‌کنیم:‏ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) يَقُولُ:‏ ‏«إِنَّ مِمَّا أَوْحَى اللَّهُ إِلى‏ مُوسى‏ ع، وَ أَنْزَلَ عَلَيْهِ فِي التَّوْرَاةِ: أَنِّي أَنَا اللَّهُ لَاإِلهَ إِلَّا أَنَا، خَلَقْتُ الْخَلْقَ، وَ خَلَقْتُ الْخَيْرَ، وَ أَجْرَيْتُهُ عَلى‏ يَدَيْ مَنْ ‏أُحِبُّ، فَطُوبى‏ لِمَنْ أَجْرَيْتُهُ عَلى‏ يَدَيْهِ، وَ أَنَا اللَّهُ لَاإِلهَ إِلَّا أَنَا، خَلَقْتُ الْخَلْقَ، وَ خَلَقْتُ الشَّرَّ، وَ أَجْرَيْتُهُ عَلى‏ يَدَيْ مَنْ أُرِيدُهُ، فَوَيْلٌ لِمَنْ أَجْرَيْتُهُ عَلى‏ ‏يَدَيْهِ».‏ درقرآن هم آمده: وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ ‎﴿الأنعام: ١﴾‏ توجه به این نکته نیز ضروری است که خلق شرور منجر به صدور فعل قبیح از خدای متعال نیست. بنابر آموزه‌های روایی می‌بایست میان خلق، اراده، مشیت، اذن، رضا ‏و محبت، حول و قوه و... تفکیک کرد؛ ‏ خداوند خالق خیر و شرّ است اما انسان را مختار قرار داده است که میان این دو انتخاب کند و ‏مسیر حرکت خود را انتخاب کند و خدای متعال نیز او را در انتخابش امداد می‌کند؛ ‏«مَنْ كانَ يُريدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فيها ما نَشاءُ لِمَنْ نُريدُ ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلاها مَذْمُوماً مَدْحُوراً (18) وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعى‏ لَها ‏سعی‌هاسَعْيَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُوراً (19) كُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّكَ وَ ما كانَ عَطاءُ رَبِّكَ ‏مَحْظُوراً» بنابراین خلق شرور، به معنای صدور فعل قبیح از خدای متعال نیست و این شرور، در عالم مخلوقات شرّ ‏به‌حساب می‌آید و خلقت آن از سوی خدای متعال فعلی حکیمانه و خیر محض است. به نظر می‌رسد این تصور که وجود حقیقی شرور ‏در عالم هستی، موجب صدور شرّ از خدای متعال می‌شود ناشی از عدم تبیین صحیح فرایند ‏خلقت و عدم تفکیک میان مفاهیم پیش‌گفته مانند اذن و رضایت خداوند است.‏
قاعده سنخیت میان علت و معلول نیز مبتنی بر تلقی خاصی از علیّت است که بر طبیعیات و تجربیات قدیم تکیه دارد و آن اینکه علیّت ‏را به ذات و اثر تفسیر می‌کند. طبق این تصویر اثر، از دل ذات بیرون می‌آید و به همین دلیل معلول می‌بایست هم سنخ و هم جنس با ‏علت باشد.‏ تطبیق این تصویر سطحی و شبه مادی از علیت بر خلقت خدای متعال، به نوعی «تولد» از خدای متعال می‌انجامد حال اینکه خلقت ‏اشیاء از «لَامِنْ شَيْ‏ء» بوده ‏ و «لمْ‎ ‎يَلِدْ‎ ‎وَلَمْ‎ ‎يُولَد».‏ ‏ 🏠@fotoooh
بررسی وحدت و کثرت بر مبنای اصالت وجود (2).mp3
3.98M
💠 بررسی وحدت و کثرت از منظر اصالت وجود 🔸 استاد مفیدی 🏠@fotoooh
🌐 مصاحبه جدید استاد حشمت پور حفظه الله واقع این است که ما به مناسبت روز حکمت و فلسفه خدمت شما رسیده‌ایم. برای شما که عمری را در این فن گذرانده‌اید، فلسفه یادآور چه مفهومی است؟ کار کم دیگر از فلسفه گذشته است. از شما چه پنهان که فلسفه برای من تمام شده است. تصمیم گرفته‌ام به طور کلی کتاب شفا را کنار بگذارم. اگر صفحات باقیمانده خطابه شفا و منظومه را تمام کنم، بعدش می‌خواهم «تفسیر مجمع‌البیان» را تدریس کنم. البته تا امروز یک جلد از آن را درس گفته‌ام؛ اگر عمری باشد، ۹ جلد دیگر را هم خواهم گفت و قصد دارم که دروس تفسیر و حدیث را جایگزین فلسفه کنم. این جایگزینی دلیل خاصی دارد؟ تمام این درس‌هایی که ما می‌خوانیم مقدمه‌ای هستند برای این ذی‌المقدمه؛ یعنی قرآن و حدیث. عمر من در مقدمه گذشته است و هنوز به ذی‌المقدمه نرسیده‌ام. همواره دعا کرده‌ام که: خدایا من را به این راه منتقل کن. الآن دیگر به شفای بوعلی فکر نمی‌کنم. فکر می‎‌کنم خدا اول تنفر شفا را به من داد، بعد به این طرف علاقه‌مندم کرد. چند وقت است که این حال در شما ایجاد شده است؟ تقریباً دو ماه. 📚https://www.khabaronline.ir/amp/1839832/ 🏠@deraiat
🔸 و وجه الإستشكال في تقديم النّقلي على العقلي الفطري السليم: ما ورد من النّقل المتواتر على حجية العقل، و أنّه حجة باطنة، و أنه ممّا يعبد به الرحمن و يكتسب به الجنان، و نحوها ممّا يستفاد منه كون العقل السليم أيضا حجة من الحجج، فالحكم المستكشف به حكم بلغه الرسول الباطني، الذي هو شرع من داخل، كما أن الشرع عقل من خارج. 📚 فرائد الأصول، الشيخ مرتضى الأنصاري ج1 ص59 @Nardebane_feghahat
فلسفه تابع وحی
🔸 و وجه الإستشكال في تقديم النّقلي على العقلي الفطري السليم: ما ورد من النّقل المتواتر على حجية العق
در این عبارت سه مفهوم کلیدی «حجت»، «عقل» و «شریعت» به کار رفته شده است و چنین نتیجه گرفته شده که عقل، حجت باطن و شرع از داخل است. ضعف این بیان از آنجاست که متأسفانه فهم خود این مفاهیم، آسان و عرفی تلقی می شود و به درک سطحی و ساده عرفی بسنده می شود، دراینصورت بی آنکه در این مفاهیم و نسبت آنها تفقه کنیم و به اندازه یک فرع فقهی به فحص ادله و جمع بندی ادله اقدام کنیم، سریع حکم صادر می کنیم! آنچه از مجموع ادله به دست می آید، عقل، حجت باطن است اما حتماً متقوم به حجت ظاهر است و نه مستقل از آن. اما این عقل، قوه ای است در وجود انسان که میل به عبودیت دارد و با عقل مصطلح منطق و فلسفه که قوه درک کلیات است و در تعریف انسان، اخذ می شود متفاوت است. در معارف، عقل در مقابل جهل است و انسان می تواند سرپرستی خود را به عقل بسپارد و یا در مقابل جهل، منفعل گردد. اما «شریعت»، غیر از حجت است، حجت یعنی انسان حق و باطل را تشخیص می دهد اما شریعت، عبارت است از آنچه خداوند متعال تشریع کرده است و از طریق قرآن بیان کرده است و در کنار آن سنت نبوی قرار گرفته است. بنابراین مصادر شریعت، منحصر به کتاب و سنت است و حجیت عقل ربطی به مصادر شریعت ندارد. در فهم شریعت و اتمام حجت، عقل با تقوم با حجت ظاهر، ایفای نقش می کند اما عقل هیچگاه حاوی شریعت نیست و سند و مصدر و مخزن شریعت به حساب نمی آید. در هیچ روایتی هم عقل را در کنار کتاب و سنت معرفی نکرده اند. بررسی مبانی تفقه با روش اجتهادی ضرورتی است که پیش از تحقق آن، ورود به قواعد و روش ها، اقدامی ابتر است. از جمله این مبانی، «شریعت شناسی» است که شریعت به نحو ثبوتی چیست؟ در همین راستا می بایست شأن شارع را مشخص کرد و از کیفیت تشریع سخن گفت. تبیین این محورها نیز متوقف بر مبحث دین شناسی است. 🏠@fotoooh
💥برشی از یک در باب فلسفه مخالف: اگر شما سراغ ارسطو و افلاطون نرفته بودید و قرآن و احادیث عترت را مقابل خود می گذاشتید و تعقل می کردید درست بود ...ولی شما رفتید سراغ ارسطو و افلاطون و با آن مبانی به سراغ آیات و روایات آمدید.... دکتر حسین غفاری: تعقل آزاد یعنی استقلال داشتن عقل در حجیت خود. اگر عقل استقلال داشته باشد جا دارد که به کلام ارسطو و افلاطون هم توجه کند و سخن حق آنان را بپذیرد اما تابع تقلیدی آنان نباشد...همان طور که در مبانی و اصول دین هم اینگونه عمل میکنیم و نمی گوییم چون پیامبر و ائمه اطهار صلوات الله علیهم فرموده اند، میپذیریم. این عقل زندانی است که از ابتدا با افلاطون و ارسطو خصومت دارد و نگاه میکند که آنها چه گفته اند تا او ضد آنها را بگوید.... 📚کتاب جدال با مدعی، ص 175 ✍️پ.ن: دکتر حسین غفاری استاد دانشگاه تهران و از شاگردان شهید مطهری می باشد. 🌸کشکول ناب حوزوی🔻 🌼 @kashkolenab
فلسفه تابع وحی
💥برشی از یک #مناظره در باب فلسفه مخالف: اگر شما سراغ ارسطو و افلاطون نرفته بودید و قرآن و احادیث ع
قَالَ لِي أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلَام‏ يَا هِشَامُ، نُصِبُ الْحَقُّ لِطَاعَةِ اللَّهِ، وَ لَا نَجَاةَ إِلَّا بِالطَّاعَةِ، وَ الطَّاعَةُ بِالْعِلْمِ، وَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ، وَ التَّعَلُّمُ بِالْعَقْلِ يُعْتَقَدُ، وَ لَا عِلْمَ إِلَّا مِنْ عَالِمٍ رَبَّانِيٍّ، وَ مَعْرِفَةُ الْعِلْمِ بِالْعَقْلِ. 📚 كافي (ط - دار الحديث)، ج‏1، ص: 37 🔸 تصور می کنید عقل شما آزاد است، درحالی که همین تصویر و تعریف از عقل را از ارسطو و دیگر فلاسفه فراگرفته اید، و الا به چه دلیل عقل آزاد است؟ و مستقلاً حجت است؟ اساساً عقل مستقل، تصویر دارد؟ عقل تحت اختیار و اراده انسان عمل نمی کند؟ از امیال و گرایشات و تعلقات انسان تأثیر نمی پذیرد؟ جزیره ای مستقل از ایمان و کفر انسان است؟ بین او و قلب انسان دیوار کشیده شده است؟ تحت تربیت اجتماعی قرار نمی گیرد؟ متأثر از فرهنگ زمان و زمانه نیست؟ تحت ولایت طاغوت همانطور عمل می کند که تحت ولایت حق عمل می کند؟ اگر از ابتدا و در همین مبانی و مبادی معرفت شناختی، در محضر وحی خضوع می کردیم و از او فرا می گرفتیم، مسیر ما از فلاسفه غرب جدا می شد. 🔸 امام موسی کاظم ع به هشام می فرماید: عقل، نیازمند علم است و علم را می بایست از عالم ربانی (امام) فرا بگیرید. بنابراین عقل ، حجت درون است که با حجت ظاهری (حجج الهی) پیوند می خورد.
🔺پاسخی کوتاه به نقدی بر مطلب استاد غفاری اگر عقل مستقلا حجت نیست پس چجور حجت درون است و چرا امام بین حجت درون و بیرون استقلال قائل شده؟! سوالی عمیق تر، شما سخن امام را از چه باب حجت می دانید؟ چه کسی گفته امام و نبی معصوم است و از طرف خدا آمده؟ چه کسی گفته خدا باید نبی مبعوث کند؟ آیا جز عقل؟ تمام مبانی اساسی اعتقادی(اصل توحید و نبوت و امامت و..) با عقل مستقل اثبات می شود، خوب است کمی بیشتر کلام بخوانیم. همه چیز با فقه و اصول حل نمی شود. عقل مستقل اگر نباشد چجور می خواهیم گفتگو و استدلال کنیم با غیر شیعیان؟ چرا اهلبیت مناظره و احتجاج می کردند با مخالفین؟ چرا اینهمه قرآن تاکید به تعقل و تفکر دارد؟ افلا یعقلون های قرآن برای کیست؟ مشکل شما این است که خودتان در استدلال عقل را مستقلا حجت می دانید ولی توجه به آن ندارید! شبیه ابن تیمیه برای ردّ منطق از منطق استفاده می کنید! حال بماند که این روایتی که به آن استناد کردید مرفوعه است! بیشتر بخوانید👉 💎کشکول ناب حوزوی🔻 🌼 @kashkolenab