eitaa logo
غزه آری کربلا گشته
124 دنبال‌کننده
99 عکس
204 ویدیو
0 فایل
🇵🇸 راه قدس‌ از کربلای غزه واگشته‌ #خبر #نگاره #غزه 📎 @fatherevayat سرای هنر و اندیشه(سُها)
مشاهده در ایتا
دانلود
غزه آری کربلا گشته
. 🖋 #م_گودرزیان می شنوی چه می گوید؟؟ چقدر این جمله به گوشِ تاریخ آشناست ؛ می گوید «من جز زیبای
. 🖋 گفت ای زیبای پر خون تو را می خوانمت از کنون با درد و دیوان سرور میخوانمت آری از بحر بلا یک قطره را نوشاندی ام از تمام آن نهان روز می پوشاندی ام آن که قاسم بود نامش با قسم پیدا بشد هر که مجنون جنونش بود هم لیلا بشد ما رایتا جز به آغوش همان قاسم شتافت؟ تا جمیلا راه جنت ذو الجناحی چون بتاخت حال زیبایم نما ای زندگی مرگ گون با جنون با درد آغشته نما این وصل خون 🇵🇸 @gaze_karbala
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تصویر دستِ یکی از شهدای حادثه ی تروریستی کرمان که با خالکوبی نوشته بود : بر نارفیقان شرم باد. 🇵🇸 @gaze_karbala
غزه آری کربلا گشته
تصویر دستِ یکی از شهدای حادثه ی تروریستی کرمان که با خالکوبی نوشته بود : بر نارفیقان شرم باد. 🇵🇸 @
. 🖋 اصلا رفیق تویی ، خودِ خودت ، آه که چقدر دم از رفاقت زدند نارفیقان و موقع پیکار گم و گور شدند. چه دلی برده بودی از حاج قاسم که شدی مهمان مادرِ هستی ( روح مطهر شهیدان انشاءالله میهمان بانوی دو عالم و مادر شهیدان حضرت صدیقه‌ی طاهره(س) است."رهبر معظم انقلاب" ) چه خوش رفیقی بودی که خریدارت شدند و حاج قاسم در آغوشت کشید و ایول گفت به این همه مردانگی و رفاقت که تو داشتی. چه عجیب است که موتورسواران که می گفتند با کفش می ایستادند برای نماز را می خرند و چه عجیب تر که مقدس نماهایی مثل « سلیمان صرد خزاعی » جا می مانند از قافله ی تاریخ... بیا قلم ، بیا و بنواز این همه زیبایی و حیرت را.. 🇵🇸 @gaze_karbala
غزه آری کربلا گشته
تصویر دستِ یکی از شهدای حادثه ی تروریستی کرمان که با خالکوبی نوشته بود : بر نارفیقان شرم باد. 🇵🇸 @
. 🖋 باز هم دست تاب تماشا نداشتم همانطور که دل رها کردن آن‌را باز هم این مهیب پرسشی که رهایت نمی‌کند : دست چرا می‌ماند و یگانه می‌شود؟ راز این دست‌ها چیست ؟ دستی که جای آن‌که بگیرد و از دست دهد خود را می‌بخشد دست بخشنده اما نه چیزی را دستی که بخشندگی است و اگر نگاهش کنی بجای الرحمن الرحیم می‌بینی دستی که مثل شگفتی نمی‌توانی نزدیکش شوی و بسان راز می‌ماند دستی افتاده و دستی با کلمات بلندش کرده است و گرد و خاک از کلمات زدوده است دست باوفا مثل دست ابالفضل می‌ماند و دست از وفا بر نمی‌دارد و باوفا می‌ماند وفی یعنی پای‌کار ماندن مثل وفای به عهد و دست باوفا خود را از هرچه خالی کرده و چنگ از دامن بر نمی‌دارد راستی همه شهادت طلب شدیم ولی دست مانا مانده‌ی شهید می‌گوید هنوز دلش پیش رفیقش مانده شاعرانه می‌خواند: دست از طلب ندارم تا کام من برآید یا تن رسد به جانان یا جان ز تن بر آید و گرچه جانش ز تن در آمده ولی هنوز طلب و تمنایش تمام نشده و دستش هیچ‌وقت و هیچ‌گاه کامروا نمی‌شود و نمی‌شود و نمی‌شود کامروا وقتی می‌شود که دست اندر دامن یار چنگ زده است ولی ما آرزوی بی‌جهت می‌کنیم ما یاری نداریم وقتی بمب ها می‌ترکیدند هراسان بودم تا آنکه چشمم به دوستانم افتاد و دور هم جمع شدیم آن لحظه می‌خواستم باز هم پیش هم بمانیم برهر حالی ویروس ترس از تنهایی من مثل کروناست با این تفاوت که برای علاجش جای دوری و فرار از خویشان می‌خواهم به دامنشان چنگ بزنم تنها مردن هیچ کیفی ندارد کاظمی می‌خواست برود چون از درد یار شهیدش به خود می‌پیچید و دوری را تاب نمی‌آورد آخر هم نزدیک دریا پیش مهدی در آتش سوخت حاج قاسم عزیز می‌خواست برود چرا که تاب دوری احمد نداشت و آرزو و خواسته اش از احمد این بود : مرا هم با خودت ببر! و می‌گفت اگر از خدا چیزی بخواهم این است مرا زودتر به او ملحق کن حاج قاسم هم دست برنداشت و بدون دست رفت و با دست ماند راز این دست‌ها چیست ؟ امام حسین معصوم عزیز شهیدمان چه چیزی را بر آنها فاش کرد ؟ شاید بهشت جایی بجز میان دو انگشت او نباشد و بهشت را برای دیگران بجای گذاشت ... و اگر حسین نباشد بهشت جز باغ بی‌روحی پر از دار و درختِ بی‌بار نیست راستی پیامبر هم کف دست کارگر را بوسید و ما هم با تماشای دست کودکان یا پیرها و پدر و مادرمان می‌بینیم که چقدر بوسیدنی هستند خدایا راز دست چیست ؟ رازش را به ماهم بگو و دست‌هایمان را باغ‌های پرثمری کن که دیگران از آن میوه می‌چینند و به سوی تو می‌آیند و از گوش می‌گذرند و تکبیره‌الاحرام می بندند و مشت می‌شوند و می‌شکنند و پهن می‌شوند و نوازش می‌کنند و می‌گیرند و امانت‌دار می‌مانند و باوفا داری‌شان چنگ می‌زنند چه نخل‌هایی که کاشته می‌شوند و بی‌سر می‌افتند و چه هسته‌های خرمایی که در کف دست مولاعلی نخلستان می‌شوند دست هر چه هست ان‌شاالله دست علی باد که هر مرتبه باز و بسته شد در ثنای آن خدا زبان باز کرد و آیه گفت ! چه موقع بخشش چه موقع کشتن و چه وقتی که روی چشمها‌ی مبارکش قرار گرفتند و حجاب چشم‌های نامحرم گریه‌های او شدند او که می‌گفت و می‌خواند: (بی‌دست‌ترین مردمان کسی است که از بدست آوردن برادران عاجز است و عاجز تر و بی‌دست‌تر از او آنکه نمی‌تواند دوست‌را نگه دارد و داشته باشد) ظاهرا که نگهداری ساده‌تر از ساختن است و دست بی‌امانت ناامید از به دست آوردن دو بیت از سید شهاب‌الدین موسوی تقدیم به ابالفضل و ابالفضلی‌ها دستت به آب لب نزد و لب به آب ، دست حیران نهاده‌ای به لب انگشتِ آب را از ساحلِ تو آب، عطشناک می‌رود در حسرتِ لب تو طمع، کشت آب را حق علی 🇵🇸 @gaze_karbala
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وداع وائل الدحدوح با حمزه فرزند شهیدش که امروز به همراه مصطفی ثریا توسط رژیم صهیونیستی شهادت رسیدند 🔹 سایر اعضای خانواده دحدوح پیش از این در بمباران هدفمند اسرائیل به شهادت رسیده بودند 🇵🇸 @gaze_karbala
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 🖋 درد را با طعنه بنگر مرگ را تحقیر کن با شهادت مستی این اشک را تعبیر کن گوش دار آن گریه و آن ناله را لبخند زن آیه ی انا الیه با جنون تفسیر کن راجعون را با عزیزی که به خاکش میدمی باش اندر بادیه با نوشِ جان تغییر کن زخم دل را با حقیقت جرعه ای از می بدار کربلا را با زهیری که بُدی تقدیر کن 🇵🇸 @gaze_karbala
هدایت شده از تو بگو ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه می بینم؟؟؟ کوه است اینکه اینگونه سخن می‌گوید؟!!! یا مردی است به سانِ کوه ؟!!! یا شاید اشتباه میکنم؛ کوه ، این مرد را دیده که اینگونه محکم ایستاده است. آن جای « قصّه » که به کوه عرضه داشتند بارِ امانت را و نتوانست به دوش کِشَد، حتما این مرد هم همراه مردانِ میدانِ دیگر ، در صحنه بوده و گفته : من هستم . اما چه زیبا و عجیب که باز هم « تو » ، دردانه ی خلقت ، زیبای عالَم ، حسین جان ، از همه جلوتری، انگار تو زودتر گفتی من هستم برای این بارِ امانت ؛ چه صحنه ای خلق کردی! چه حیرتی کردند ملائک که آن ها هم بار امانت نتوانسته بودند بر دوش کِشَند، آنجا که تو سر به ستون خیام گذاشتی و زیر لب مهلا مهلا خواندی و آرام گفتی : (اللهُمَّ اشهَد عَلی هُؤلاءِ القُوم إنَّهُ قَد بَرَزَ إلَیهِم غُلامٌ أشبَهُ النّاس خَلقاً وَ خُلقاً وَ مَنطِقاً بِرَسولِک وَ کُنّا إذا اشتَقنا إلی لِقاءِ نَبیِّک نَظَرنا إلَیه) خدایا تو شاهد باش جوانی به طرف این قوم دارد می رود که شبیه ترین مردم از نظر خلقت و اخلاق و گفتار به پیامبر توست، ما هر وقت مشتاق دیدن پیغمبر می شدیم، به او نگاه می کردیم. چه نمایشی دادی و چه حیرت کردند کوهها از آن. مردانِ میدان هم به تو نگاه کردند و تو شدی مِحورِ ماجرا . ماجرایی که از لحظه ی هبوط ، لرزه انداخت بر جان « آدم » و هنوز که هنوز است می لرزاند قلب ها را و می چکد اشک ها و می بَرَد آنچه غیر از تو را... پ.ن : امروز « حمزه » پسر جوان « وائل الدحدوح» در غزه به شهادت رسید، او مثل پدرش خبرنگار بود. @nanetaze
غزه آری کربلا گشته
چه می بینم؟؟؟ کوه است اینکه اینگونه سخن می‌گوید؟!!! یا مردی است به سانِ کوه ؟!!! یا شاید اشتباه م
. ما را خبر بده ز آن عاشقی بگو تا کی درون بهت نفس هایت جان دهیم؟ در این میان چنان ایستادنی عجیب باید شهادتی دگر به همین ایمان دهیم با درد تو همه درد ها جان داده اند باید که گواه به بازگشت شهیدان دهیم گویا نگاشته ای خبر غزه را به دل ما هم در این راه بستگان و خویشان دهیم از تجربه تا خاطره ها یکی یکی در خاک غزه ی غریبان بدین سان دهیم 🇵🇸 @gaze_karbala
. 🖋 گفت تا شمعی در این خانه بُوَد،پیکار هست از سر آغوش و دلتنگی غم دیدار هست نور گرچه دورتر از ما نگاهت میکند ظلمت اما همچو شب با درد چون بیمار هست این دلیری نه چو آنکه هیچ را بیمی نبود در دل من را بُدَن یا نه،همی ایثار هست جان در این میدان به پیکار خودش می‌تازد و خواب را رویای فردایِ چنان بیدار هست 🇵🇸 @gaze_karbala
غزه آری کربلا گشته
. #خبر حمایت از فلسطین در دمای ۸- اسلو پایتخت نروژ 🇵🇸 @gaze_karbala
. 🖋 جهان به سمت سرنوشت نامعلوم خویش در حرکت است . قلب ها انتظار می کشند، اما انتظارِ چه چیز راخودشان هم نمی دانند!! فقط انتظار است که دلشان را خوش کرده به اینکه شاید اتفاقی بیفتد و از این نابسامانی وسردرگمی نجاتشان دهد. و امروز غزه ، گویی شده است همان نقطه ی پایان انتظار. همان جا که بشرِ امروز ، حیات خود را در آن یافته و سرما و گرما دیگر برایش معنایی ندارد . آری این همان بشری است که همه ی دغدغه اش شده بود در هوای سرد چگونه خود را گرم کند، چقدر خسته شده بود از این دغدغه های وهمی ، چقدر انتظار یک سخن را می کشید، یک سخنی از جنس یک راه ، یک راهی که طلب جانش بوده است. ما این صحنه ها را در اربعینِ سید و سالار شهیدانمان دیده ایم، که سرما و گرما نمی فهمد و به دنبال حقیقت و مقصد جانش می گردد، آنقدر می گردد تا آن را بیابد ، و حالا کربلای غزه همان است که بیدار کرده و بی تاب کرده و شاید باز جهان سرنوشت نامعلومی دارد، اما این نامعلومی انگار دیگر بی تاب کننده و نگران کننده نیست، به گفت آمده، زبان دارد و سخن می گوید. سخن می گوید از یک راه، یک حقیقت ، یک آینده. @nanetazeh 🇵🇸 @gaze_karbala
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍️ باز هم شکرِ خدا عمویشان سالم است و سایه اش بالای سر بچه ها، مثل کوه ایستاده و نمی گذارد بچه ها سرخم کنند. می گویند شاعری در کربلا شعری را می سرائید ، نوشت : «أبوالفضل إستَجارِ بِهِ الهُدی» ، عباس روز عاشورا کارش به جایی رسید که حتی خود امام حسین (ع) هم به او پناه آورد ( هدی در اینجا یعنی امامِ هدایت ) ، ناگهان قلم به زمین گذاشت و با خودش گفت کفر است، همه به امام پناه میبرند، امام که به کسی پناه نمی برد. نیمه شب بود، هرچه فکر کرد که چگونه این بیت را درست کند چیزی به ذهنش نرسید، با خودش گفت می خوابم و فرداروز درست میکنم. در خواب حضرت سیدالشهدا (ع) را دید، گفت : شعر را چرا تمام نکردی؟؟!!!، شاعر در جواب گفت : دیدم شعرم بیراهه دارد می رود و به کفر می کشد، دست نگه داشتم. آقا فرمودند : نه، به کفر نرفته ، هم من به او پناه آوردم ، هم اهل خیام به او پناه آوردند... پ.ن: دیداری با خانواده شهید سلطانی نژاد از شهدای حادثه کرمان با اینکه غم داشتیم صاحب عَلَم داشتیم عمومونو کشتن همینو کم داشتیم @nanetazeh 🇵🇸 @gaze_karbala
هدایت شده از ๛ وارستگی ๛
💠 مگر بویی از عشق مستت کند، خریدارِ عهدِ الستت کند... 🔸 وقتی اویس قرنی از یمن به مدینه آمد تا رسول خدا را ببیند بخاطر عهدی که با مادر داشت، پیامبر را ندیده بازگشت و ایشان فرمودند: «إِنِّي لَأَجِدُ نَفَسَ اَلرَّحْمَنِ مِنْ قِبَلِ اَلْيَمَنِ» و وصیت کردند خرقه شان به اویسی برسد که هیچگاه ندیده بودندش. 🔹 اویس پس از پیامبر دوشادوش امام علی(ع) در صفین جنگید و شهید شد بی آنکه قوم و قبیله اش از معاویه آزاری دیده باشند! 🔸 یمن با محبتی بی مانند بی آنکه چهره محبوب را ببیند، عاشقانه اسلام آورد و از او و خاندانش حمایت کرد بی آنکه در مرکز درگیری ها و مصلحت اندیشی های قرون اولیه باشد. 🔹 بعداً عرفایی را که پیر و مرشدی ندیده بودند و صرفاً عشق به حق آنان را به وادی سلوک کشانده بود، اویسی گفتند. 🔸 و امروز هم یمن بی آنکه مرزش از سوی اسراییل تهدید شود و شهروندش در جنگ غزه از اسراییل آزاری بیند، خریدار عهد نانوشته الست شده است و با ایمان به غیبی که از چشمهای ظاهربین نهان است، خود را در معرکه مردان خدا وارد کرده است. 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ✍🏻 دکتر علی جلالی ‌ ‌ ‌ ‌
غزه آری کربلا گشته
. مردان حق در تاریخ ، مردم ما شناخته خواهند شد ... @Ghaze_Bazme_Asheghane 🇵🇸 @gaze_karbala
. 🖋 نجف و قم دست راست خامنه ای است ما را به خمینی منتسب کنید که ما به او افتخار می کنیم نماد ما در محبت به چمران و مغنیه است. بگو بگو که  تداعی "بشنو از نی چو حکایت می کند" است. دیر زمانی است از "نیستان بُبریدنمان" در غفلت آرمیده است. چه حکایتی است و در عالم، قرار است چه رخدادی رونمایی شود که این چنین طفلها به اشتیاق شهادت‌ صف بسته اند و مادران و پدرانشان اینگونه تاریخ را برایشان ترسیم می کنند... چه زیبا اسلامِ در تحجر فررفته یا به عبارتی اسلام آمریکایی را برای گوش های تشنه به شعر آوردي، زیباتر آن که اسلامِ حقیقی را با چنین شجاعتی و با نوای گرمِِ افتخار جاری کردی. حقیقت، با مصادیقش زبان باز می کند، در تاریخ ما کدام حقیقت اشراقی تر از خمینیِ زمان است؛ به گونه ای که دست پرورده اش در اوج گره افتادن ها، با نام او ادامه مسیر را به رهروان گوشزد می کند. مهم گوش ها هستند که به چه وجه شنیدنها را اختیار کنند اما انگار شنیدنِ وجه یمینی گوش ها، گشایشی خاص یافته و با جرأت از زبانها جاری می شود فرق نمی کند بچه باشی یا کهنسال، زن باشی یا مرد، آنچه مهم است بودن توست، بودنت آری، فقط بودن خودت. در دنیای فرو رفته در ظلمات که سرمایش تا مغز استخوان رسیده و گَردِ افسردگی همه جا را در برگرفته با چه شادابی و نشاطی، نجف و کربلا دست راست خامنه ای است را می سرایی؛ به راستی پرچم انقلاب اسلامی است که چترش چنان باز شده که در حال در برگرفتن کل عالم است. ما را به خمینی منتسب کنید که ما به او افتخار می کنیم. اگر افتخار این باشد برای کل حیات و دودمانم، بس است چه ثروتی از این پر بهاتر، چه بهانه ی زیبایی ، خداوند به دست غزه داد که این چنین بهاء پیدا کنند. نماد ما در محبت به چمران و مغنیه است. و دوباره "چمران" است که ما را در مسیر محبت به مغنیه می رساند و حال غزه است که در چنین محبتی این چنین آتش گرفتن را با جانش می چشد. حال ماییم و.... احساس سوختن به تماشا نمی شود آتش بگیر تا که ببینی چه می کشم... 🇵🇸 @gaze_karbala
. پیام نصرالدین عامر (یمنی) به بلال، خبرنگار فلسطینی: شرمنده بودیم که فقط غزه بمبارون میشه، الان خیالمون راحت شد این چه ایمانی است که این مردم یمن دارند؟ احساس سوختن به تماشا نمی شود آتش بگیر تا که ببینی چه می کشم... 🇵🇸 @gaze_karbala
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. یک زن مصری پرچم فلسطین را برافراشته و در مرکز شهر قاهره به نشانه همبستگی با غزه به تنهایی می ایستد: "ای مردان، ای مصریان، جوانمردی کجا و دین کجا؟" 🇵🇸 @gaze_karbala
غزه آری کربلا گشته
. #خبر یک زن مصری پرچم فلسطین را برافراشته و در مرکز شهر قاهره به نشانه همبستگی با غزه به تنهایی می
. این فیلم را داشته باشید یک فیلم هم طلبتان .... کار زن‌ها چیست ؟ زن‌ها ممکن است کار متفاوت کنند آشپزی و خانه داری فرقی با ایستادن با یک پرچم در وسط خیابان ندارد و کسانی که از خانه‌داری ناامیدند از این کار هم ناامیدند ... شنیده ایم که فاطمه سلام‌الله علیها در خانه‌ها را می‌کوبید ... و عجب اینکه هیچ‌کس مثل او خانه‌داری نکرد و پای کار خانه نایستاد ! کار زن در آشپزخانه استعاره‌ایست از ایستادن با پرچم در وسط خیابان هر دو به یک میزان ناباورانه و ناکارآمد ولی عجبا که هر دو آینده‌دارند .... می‌شود بقول فرخزاد همه‌چیز را پوچ و هیچ دید می‌شود هم الکی خوش بود ... این کار ولی دامن این هر دو را می‌سوزاند اضطرار و امید کاری زنانه‌اند و همین است که زن را وسط میدان‌های ناباورانه نگه می‌دارد و ادامه می‌دهد @jeeeem ::: 🇵🇸 @gaze_karbala
30.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. از شما می‌خواهم به آینه نگاه کنید و از خود بپرسید : وقتی در غزه نسل‌کشی می‌شد من کجا بودم 🇵🇸 @gaze_karbala
غزه آری کربلا گشته
. #خبر از شما می‌خواهم به آینه نگاه کنید و از خود بپرسید : وقتی در غزه نسل‌کشی می‌شد من کجا بودم
. 🖋 اگر در غزه نسل کشی می‌شد و من نبودم و کاری نکردم پرسش از آن هم بیهوده است ! اینجا دادگاه است و وکیل خوب ایرلندی آفریقای جنوبی هم وظیفه‌ی خود را به خوبی انجام می‌دهد و ان‌شاالله اسرائیل رسوا و منزوی‌تر از حالایش خواهد بود تا آنجا که دیگر اسمی از این ویروس در زمین نباشد ! یاد وظیفه و اخلاق شد و اهالی خانه قرار است پسر بد خانه را که کارهای بدش فضا و حال خانه را بد کرده بود تنبیه کنند ! شبیه همه‌ی دادگاه هاست که دیده‌ایم البته من در هیچ دادگاهی حاضر نبوده‌ام ولی در فیلم‌ها با ساز و کارش آشنا شده‌ام ! کسی با مدارک و اغلب با زبان احساسات هیئت منصفه را بر می‌انگیزاند تا متهم را محکوم بشناسند و از جور و جفای او بر مظلوم بیچاره دم بزنند و ناگاه انگشت‌های اشاره از پس هیجانات خوب و احساسی از سر وظیفه بالا بروند و قلب متهم را نشانه بگیرند ... راستی غزه پسر کوچک ضعیف و لاغراندام و شکستنی خانواده است ؟ راستی دادگاه ها و سازمان‌های جهانی آخرین کسانی هستند که دارند می‌فهمند در غزه چه اتفاقی افتاده است ولی بقول وکیل هیچ‌گاه این نهادها موفق نشده‌اند تا بوقت داد مظلوم بستانند ظاهرا هیچ‌گاه کسی سر وقت در مقابل آینه نتوانسته است از خود سوالی بپرسد! همه‌ی ما مردم خوب هم دلسوزی برای بیچارگان و آوارگان می‌کنیم و اشک می‌ریزیم ... اگر قدری به کار و فکر خود درباره غزه نظر کنیم می‌بینیم که زبان همه‌ی ما زبان دادگاه هاست گویا این جهان دادگاه بزرگی است که ناچار همه به مسائل اینگونه نگاه می‌کنیم؛ کار از کار گذشته مرده مرده و حالا مقصر باید اعدام شود فقط پیش از آن وجدان‌ها باید مهیا شوند تا بتوانند حکم اعدام صادر کنند ... با یک تفاوت که امروز رقم کشت و کشتار بالاست و دیو پلید گرگ صفت فرصت زیاد داشته تا همه‌ی گوسفندهای بی‌دفاع را بدرد و هبچ‌کس اصلا حواسش به درز بزرگ آغل نبوده است ... چرا ؟ مردمان از گرگ بی‌خبرند یا که گوسفندها بی‌اهمیت اند یا که نه ! اخلاق آنقدر وقت زیاد دارد تا هر وقت به اقتضای احساست تحریک شد انگشت وظیفه را بالا ببرد ... اگر احساسات تحریک نمی‌شدند و یا اگر اشک بازهم دستمان را باز می‌گذاشت شاید دیگر هیچ‌گاه دیر نبود ... چکار می‌شود کرد ؟ آینه ها بی‌کارکرد هستند و زورشان نمی‌رسد تا چهره کسی را به خودش نشان دهند ... شاید بهتر باشد اشک نریخت و یا اخلاق را بدور انداخت که خانه‌اش بد جولانگاه گرگ‌ها شده است و زیادی منفعل و دم‌دمی مزاج چکار می‌شود کرد و به چه چیز می‌توان دل بست !؟ بگذار در دادگاه‌ها هر چه می‌خواهند بر طبل‌ها بکوبند اگر ما هم‌خانه‌ی اسرائیلیم خیالمان راحت غزه خانه‌ی دیگری بیرون از جهان و فکر ما برای خودش بپا کرده است و با زبان دیگری سخن می‌گوید ! پنهانی و نیمه‌شب دور از چشم دیگران گل خورشید را ببار نشانده‌اند و غنچه‌ی طلوع را انتظار می‌کشند بقول سهراب : اهل کاشانم اما شهر من کاشان نیست شهر من گم شده است من با تاب من با تب خانه‌ای در طرف دیگر شب ساخته‌ام زور هیچ‌یک از کلمات ما به زبان اهالی غره نمی‌رسد بهتر است ساکت باشیم و مثل یک شاگرد خوب بازهم با دهان باز به استادان شهادت‌طلب خود نگاه کنیم شاید از آنها بیاموزیم حسبنا الله و نعم الوکیل یعنی چه ! ناگهان پرده برانداخته‌ای یعنی چه مست از خانه برون تاخته‌ای یعنی چه ما شاید هم‌سخن مردم غزه باشیم ولی همزبان آن نیستیم و با زبانش بیگانه‌ایم ما با زبان دلسوزانه وکیل ایرلندی‌مان آشناتریم (گرچه بر او باسی نیست) تا زبان مردم غزه ولی این جهان پس از آزادی از اسارت اسرائیل باید مهیای آموختن چنین زبانی باشد می‌رسد آواز عشق از چپ و راست منطق‌الطیر سلیمانی کجاست ؟ ای کاش موقع و مقام خود را می‌فهمیدیم شاید پس از آن خود را از منجلابی که گرفتار آنیم (وظیفه و اخلاق) و به دست وپا زدن‌هایمان توی مردابش دل‌خوش کرده‌ایم بیرون می‌کشیدیم 🇵🇸 @gaze_karbala
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خط مرزی غزه و مصر 🔹به خاطر خدا ای مصری یالا بچه‌ها با دست خالی از وسط میدان سربازان اسلحه بدست را تشویق می‌کنند تا در کنار آنها به میدان بیایند ... و یستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم الا خوف علیهم ولا هم یحزنون شهدا بشارت دهند جاماندگان را که نه خوفی و نه حزنی بر آنان نخواهد رفت 🇵🇸 @gaze_karbala
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 🖋 راه قدس از کربلا می گذرد و کربلا نه یک شهر ، که یک راه است. راهی به سوی آینده ؛ و این راه را دردانه ی خلقت، حسین بن علی (ع) در تاریخ باز کرد و این مردانِ ما بودند که طی هشت سال دفاع از حریمِ حرم ( جمهوری اسلامی ) این راه را حفظ کردند و اکنون وعده های قرآن به تحقق نهایی خویش نزدیک شده است و قدس عزیز در انتظار است . و مردمِ دنیا خوب فهمیده اند که این جمهوری اسلامی است که طلایه دارِ این حرکت بزرگ در تاریخ بوده و اگر نبودند سربازانِ در گهواره ی خمینیِ عزیز ، اینجا، قلبِ نظام سرمایه داری دنیا، کسی جرئت برافراشتن پرچمی جز پرچم شرک و کفر را نداشت. و این ندای اللّه اکبرِ رزمنده های ماست که تا اینجای تاریخ شنیده می شود. پ.ن: دیروز در پاریس اعتراضاتِ ضد صهیونیستی با برافراشتنِ پرچم جمهوری اسلامی و فریاد اللّه اکبر برگزار شد. @nanetazeh 🇵🇸 @gaze_karbala