🌸 داستان ماشا ، قسمت ۴۲ 🌸
🌟 ماشا ، لیوان آب را گرفت و به یاد کربلا افتاد
🌟 سپس به درون آن نگاهی کرد و گفت :
🌷 مگر آب چه ارزشی داشت ؛
🌷 که آن را از کودکان دریغ کردند .
🌷 مگر یک آدم چقدر می تواند
🌷 پست و خبیث باشد ،
🌷 که حتی به کودکان هم رحم نمی کند .
🌟 خانم رضایی ، ترتیب یک ملاقات را ،
🌟 با یکی از علمای شهر قم ، داد .
🌟 ماشا و خانم رضایی ،
🌟 وارد دفتر آن عالم شدند .
🌟 منتظر شدند تا تشریف بیایند .
🌟 مرد عالم ، پس از مدت کوتاهی ،
🌟 با سر به زیری و تواضع ، وارد شد .
🌟 هنگام ورود ، ایستاد و کمی مکث نمود .
🌟 بوی خوش و مطبوعی ، بر مشاش رسید .
🌟 لبخندی زد و روی میز نشست .
🌟 و با لحنی آرام و سنگین فرمود :
🕌 بفرمائید در خدمتم .
🌟 دفتردار به خانم رضایی گفت :
🍎 لطفا مشکلتان را بفرمایید .
🌟 ماشا اول خاطر نشان کرد .
🌟 که سابقه بیماری و مشکل روحی روانی ندارد
🌟 سپس از آنچه که دید ، برای عالم شرح داد
👈 از منظره ای که در بدو ورود به قم دید
👈 از کادوهای بالای سر زائران
👈 و از دختر زیبایی که از ضریح بیرون آمد
🌟 عالم از ماشا پرسید :
🕌 آن دختر زیبا ، چی پوشیده بود ؟!
🌟 ماشا گفت :
🌷 لباس حریر سفید رنگ و بلند .
🌷 و چادری از نور.
🌟 عالم گفت :
🕌 چه بویی ، حس کردی ؟!
🌟 ماشا گفت :
🌷 بوی انار تازه و گل محمدی .
🌟 عالم گفت :
🕌 این مشخصاتی که شما دادید ،
🕌 همان مشخصات حضرت معصومه است .
🌟 ماشا با تعجب گفت :
🌷 یعنی من حضرت معصومه را دیدم ؟!
🌟 عالم گفت :
🌷 بله دخترم ،
🌷 ولی برای اطمینان بیشتر ،
🌷 برویم دیگر مواردی را که گفتید ، ببینیم .
🌟 عالم و همراهانش در یک ماشین ،
🌟 و ماشا و خانم رضایی ،
🌟 با ماشین خودشان ،
🌟 به طرف ورودی شهر قم رفتند .
🌟 قبل از حرکت ، عالم به ماشا گفت :
🕌 دخترم ! هر وقت دروازه نورانی را دیدی ،
🕌 لطفا بایست .
🌟 پس از طی مسافتی ،
🌟 ماشا به خانم رضایی گفت :
🌷 همینجاست ، لطفا نگه دار .
🌟 ماشا پیاده شد
🌟 و به ماشین عالم اشاره کرد که بایستند .
🌟 عالم پیاده شد و به ماشا گفت :
🕌 دخترم ، چی می بینی ؟!
🕌 لطفا هر چی که می بینی را به ما بگو .
🌷 ادامه دارد ... 🌷
💟 @ghairat
📚 #داستان #رمان #ماشا_الیلیکینا
🌷 یکی از عوامل آرامش در همسران ،
🌷 امانت داری مالی و جنسی است .
🌷 مثلا زنی بدون اجازه شوهرش ،
🌷 مال و ثروت او را به کسی نبخشد .
🌷 و در غیاب او ،
🌷 دامن خود را به عمل منافی عفت ،
🌷 و به تن فروشی ، آلوده نکند .
💟 @ghairat
🌹 همسران ، پوشش متقابل یکدیگرند
🌹 و انرژی معنوی و عرفانی یکدیگرند
🌹 و بسترسازانی برای شکوفایی فطری ،
🌹 ایمانی ، روحی و روانی یکدیگرند
🌹 این است معنی آیه
👈 هُنّ لباس لکم و انتم لباس لهن
💟 @ghairat
💞 زوجین ، با صبوری و ایثار ،
💞 و با درک عمیق و متقابل ،
💞 می توانند زمینه ساز آرامش روحی ،
💞 و آسایش فکری یکدیگر بشوند .
💞 و کاشانه ای از عشق و محبت ،
💞 همراه با ایثار و احسان بسازند ؛
💞 که فرزندان صالح ، برایند طبیعی آن است .
💟 @ghairat
🌸 داستان ماشا ، قسمت ۴۳ 🌸
🌟 ماشا به عالِم گفت :
🌷 یک دروازه هلالی شکل و نورانی می بینم
🌷 که خیلی خیلی زیباست .
🌷 و چند نفر مرد سفید پوش و نورانی ،
🌷 که بعضیاشون بال دارند و پرواز می کنند .
🌷 یک نورهای سیاهی هم می بینم ؛
🌷 که می خواهند وارد شهر شوند ؛
🌷 ولی آن مردان نورانی ،
🌷 نمی گذارند آن سیاهی ها از دروازه عبور کنند
🌟 عالِم ، لبخندی زد و گفت :
🕌 بله دخترم ، درست فرمودید .
🕌 آن دروازه ، درب بهشت است
🕌 آن مردان نورانی ، فرشته اند .
🕌 و آن سیاهی ها ، شیاطین و پلیدی اند .
🌟 ماشا گفت :
🌷 ولی حاج آقا ، اینها چی هستند .
🌷 چرا کسی غیر از من نمی بینه ؟!
🌟 عالم گفت :
🕌 دخترم ! در این دنیا ،
🕌 بعضی چیزها دیده نمی شوند
🕌 مثل روح ، مثل درد ، مثل این دروازه
🕌 ولی در همین حد بدان که این دروازه ،
🕌 مانع ورود شیاطین به شهر قم می شوند .
🕌 و شهر قم تنها شهری است ،
🕌 که چنین موهبت و دروازه ای دارد .
🕌 و این دروازه ، سالیان پیش ساخته شده
🕌 روزی که پیامبر به دنیا آمدند
🕌 به دستور خداوند ،
🕌 شیطان از شهر قم رانده شد .
🕌 و این دروازه در اینجا ، قرار داده شد .
🕌 و یکی از فلسفه های نامیدن این شهر به قم ،
🕌 همین است که خدا به شیطان گفت : قم
🕌 یعنی از این مکان مقدس بلند شو
🌟 ماشا گفت :
🌷 خب حاجی ، چرا فقط من می تونم ببینم
🌟 عالم گفت :
🕌 این چیزها ، بُعد دوم دنیای ماست .
🕌 که دیدنشان ، برای هر کسی مقدور نیست
🕌 فقط دلهای پاک و توبه کنندگان واقعی ،
🕌 چنین قدرتی را از جانب خداوند خواهند داشت
🌟 سپس همگی به طرف حرم رفتند .
🌟 ماشا ، کادوهای بالای سر مردم را شرح داد
🌟 عالم گفت :
🕌 بله درسته ، این کادوها ،
👈 هدیه حضرت معصومه به زائرین هست
🕌 هر کسی که به زیارت حضرت برود
🕌 چنین هدیه معنوی می گیرد
🕌 و اگر می بینی ، کوچک می شوند
🕌 به خاطر گناه است
🕌 کسی که بعد از زیارت گناه کند ،
🕌 هدیه اش کوچکتر می شود
🕌 تا آنکه از بین برود .
🌷 ادامه دارد ... 🌷
💟 @ghairat
📚 #داستان #رمان #ماشا_الیلیکینا
🌸 محتواهای سالم و مفید برای کودک و نوجوان
✅ فیلم و کارتون
✅ داستان و رمان
✅ معما و چیستان
✅ شعر و سرود
✅ آموزش انگلیسی
✅ آموزش حروف الفبا
✅ آموزش نماز
✅ آموزش قرآن
✅ و...
📲 @amoomolla
#کانال_تربیت_کودک
🌸 داستان ماشا ، قسمت ۴۴ 🌸
🌟 ماشا و خانم رضایی ،
🌟 به دنبال خانما به طرف هتل رفتند .
🌟 ماشا ، همه شب را ،
🌟 به چیزهایی دیده بود ، فکر می کرد .
🌟 نزدیک اذان صبح شد .
🌟 همه خواب بودند .
🌟 ماشا ، آرام و بی صدا ، وضو گرفت
🌟 و نماز شبش را خواند .
🌟 سپس با صدای آرام ، قرآن تلاوت کرد .
🌟 تا اینکه صدای زیبای اذان ،
🌟 از حرم ، طنین انداز شد .
🌟 پرده اتاقش را کنار زد و پنجره را باز کرد
🌟 تا بهتر بتواند ،
🌟 صدای دلنشین و آرام بخش اذان را بشنود .
🌟 ناگهان سه نور سبز را دید
🌟 که از زمین به طرف آسمان رفتند .
🌟 و مثل ستون خیمه ،
🌟 زمین را به آسمان متصل کردند .
🌟 چند دقیقه ای با تعجب ،
🌟 به آن نورها نگاه می کرد .
🌟 مردد بود که به خانم رضایی بگوید یا نه ...
🌟 ماشا ، نماز صبحش را خواند
🌟 و پس از آن دعا نمود .
🌟 سپس آنقدر نورهای سبز را تماشا کرد
🌟 تا خانم ها برای نماز بیدار شدند .
🌟 منتظر ماند تا نمازشان را بخوانند .
🌟 خانمها بعد از نماز ،
🌟 دعای عهد را با هم خواندند
🌟 ماشا ، عاشقانه به دعا گوش می داد
🌟 پس از تمام شدن دعا ،
🌟 به طرف اتاق خواب رفتند
🌟 ماشا ، خانم رضایی را صدا کرد
🌟 و با لبخند گفت :
🌷 این چیزی که خواندید ، چی بود ؟!
🌟 خانم رضایی گفت :
🌸 دعای عهد
🌸 مستحب است بعد از نماز صبح ،
🌸 و قبل از طلوع آفتاب ،
🌸 دعای عهد خوانده شود .
🌸 روایات ما می گویند :
🌸 کسی که چهل صبح ، دعای عهد را بخواند .
🌸 از یاران امام زمان ، خواهد بود .
🌟 ماشا زیر لب گفت :
🌷 دعای عهد ، امام زمان ، یاران امام زمان
🌟 ماشا دوست داشت
🌟 بیشتر در مورد امام زمان بداند
🌟 ولی یادش آمد که باید نورها را ،
🌟 به خانم رضایی نشان دهد .
🌟 پرده را کنار زد و به او گفت :
🌷 خواهر چی می بینی ؟!
🌟 خانم رضایی ، از پنجره ،
🌟 به بیرون را نگاه کرد و گفت :
🌸 شب مهتابی ، حرم حضرت معصومه ...
🌟 ماشا گفت :
🌷 شبهای قم خیلی زیباست ؛ مگه نه ؟!
🌸 خانم رضایی گفت : بله خیلی زیباست
🌟 ماشا گفت : چیز عجیبی نمی بینی ؟!
🌸 خانم رضایی گفت : نه !! مثل چی ؟!
🌟 ماشا گفت : مثل نور سبز ...
🌷 ادامه دارد ... 🌷
💟 @ghairat
📚 #داستان #رمان #ماشا_الیلیکینا
هدایت شده از غیرتی ها : اخلاق خانواده ، همسرداری و آرامش
🌷 سالگرد شهادت سردار سلیمانی را ،
🌷 بر همه شما دوستان و رهبر عزیزمان ،
🌷 تسلیت عرض می کنیم .
هدایت شده از محتوای تربیت کودک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 آهنگ زیبای آرامش قبل از طوفان
🇮🇷 در مورد شهادت سردار سلیمانی
@amoomolla
#سردارسلیمانی
🔥 زن و مرد متأهلی که عفت بینایی ندارند
🔥 و نگاه خود را در فضای حقیقی یا مجازی ،
🔥 کنترل نمی کنند
🔥 و از هیچ صحنه تحریک کنندهای نمی گذرند
🔥 کم کم کنترل نفسشان را از دست داده ،
🔥 و گرفتار گناهان بزرگتری خواهند شد .
💟 @ghairat
🌸 داستان ماشا ، قسمت ۴۵ 🌸
🌟 خانم رضایی فهمید
🌟 که ماشا چیزی را می بیند
🌟 که خودش نمی تواند آن را ببیند .
🌟 به خاطر همین با اشتیاق گفت :
🌸 ماشا خانم ، عزیزم
🌸 لطفا به من بگو چی می بینی ؟!
🌟 ماشا گفت :
🌷 سه تا نور سبز و درخشان می بینم
🌷 که بین زمین و آسمان ، متصلاند
🌷 که واقعا خیلی زیبا هستند .
🌟 خانم رضایی ،
🌟 به شبِ زیبای شهر قم ، خیره شده بود .
🌟 سپس نفس عمیقی کشید و گفت :
🌸 راستی ماشا خانم ،
🌸 شما از مسلمانی چی فهمیدی ؟
🌟 ماشا کمی مکث کرد و گفت :
🌷 فهمیدم که همه انسانها ،
🌷 میل به عبادت دارند .
🌷 فهمیدم که عشق به خداوند ،
🌷 در فطرت و وجود همه انسان ها ،
🌷 نهادینه شده .
🌷 من اطمینان دارم که خداوند ،
🌷 به ما تفکر و تعقل نداده
🌷 تا فقط به دنیا بیاییم ،
🌷 زندگی کنیم ، بخوریم ، بخوابیم
🌷 و در آخر بمیریم .
🌷 بلکه خداوند ،
🌷 به ما فرصت زندگی کردن داده
👈 تا به خود خدا برسیم .
🌟 خانم رضایی گفت :
🌸 قشنگ حرف میزنی دختر ...
🌸 یه چیزی بگم راستشو میگی ؟
🌟 ماشا گفت :
🌷 بله بفرمائید .
🌷 من مسلمانم ، و یک مسلمان ،
🌷 هیچ وقت نباید دروغ بگوید .
🌟 خانم رضایی گفت :
🌸 شده گاهی به موفقیت های گذشته ات ،
🌸 و درآمد سابقت فکر کنی ؟
🌸 و حسرت آن دوران را بخوری ؟!
🌟 ماشا گفت :
🌷 نه اصلا ... اتفاقا آن روزها ، آن جلوهها ،
🌷 آن موفقیت های کاذب ، همه و همه ،
🌷 پس از مسلمان شدن ،
🌷 برام بیارزش و منفور شدند .
🌷 ادامه دارد ... 🌷
💟 @ghairat
📚 #داستان #رمان #ماشا_الیلیکینا
خانواده ای فقیر با سه فرزند یتیم ، به کمک های مالی و معنوی ما نیاز دارند .
6037991645829049
👈 به نام فاطمه طرفی
لطفا در صورت واریز کمکهای مالی خودتان ، رسید را برایمان بفرستید و قید بفرمائید که برای خانواده سه یتیم است .
برای اطلاعات بیشتر به آی دی زیر مراجعه کنید
@amoo_molla
پیشاپیش نذرتان قبول ، مالتان مبارک ، عمرتان بلند ، فرزندتان صالح و راهتان مهدوی باشد ؛ انشالله .
🌸 داستان ماشا ، قسمت ۴۶ 🌸
🌟 خانم رضایی به ماشا گفت :
🌸 شنیدم در خارج ،
🌸 هر کسی مسلمان شود ؛ اذیتش می کنند .
🌸 شما از اینکه آشکارا ،
🌸 خودت را مسلمان معرفی کنی ، نمی ترسی ؟
🌟 ماشا ، به یاد حملاتی که بهش شده افتاد و گفت :
🌹 چرا باید بترسم عزیزم ؟
🌹 همه وجودم پر شده از عشق به خدا
🌹 و برای ترس از دیگران ،
🌹 دیگه جایی تو دلم ندارم .
🌹 نه عزیزم نمیترسم . اتفاقا برعکس ،
🌹 تکلیف و وظیفه خودم را میدانم
🌹 که دیگران را ، از راه گمراهی باز دارم
🌹 و برای آنها الگوی خوبی باشم .
🌟 خانم رضایی دوباره گفت :
🌸 از اینکه عکسای سابقت ،
🌸 در اینترنت هستند ، ناراحت نیستی؟
🌟 ماشا نفس عمیقی کشید و گفت :
🌷 چرا خیلی ناراحتم
🌷 روزی هزار بار ، آرزوی مرگ می کنم
🌷 ولی چکار می توانم بکنم
🌷 راستش من خودم
🌷 دوست ندارم به آن عکسها نگاه کنم .
🌷 اما گاهی به خودم می گویم
🌷 مشکلی ندارد که مردم ،
🌷 عکس های زمان جاهلیت و نادانی مرا ببینند .
🌷 شاید برایشان عبرت شود
🌷 و شاید بفهمند که انسان میتواند تغییر کند
🌷 و میتواند تولد دیگری داشته باشه
🌷 و از نو ، به دنیا بیاید .
🌷 دوست دارم همه بدانند
🌷 که انسان میتواند توبه کند
🌷 و با انجام کارهای خوب ،
🌷 تمام سیاهی های گذشتهاش را ،
🌷 ان شاء الله پاک کند .
🌷 دوست دارم همه بفهمند
🌷 که اسلام با هر کسی ،
🌷 به اندازه فهمش ، حرف می زند
🌷 دوست دارم همه صدای اسلام را بشنوند
🌷 صدایی که دارد به همه ما می گوید :
🌹 اگر نمیتوانی راجع به خدا بیندیشی
🌹 حداقل سعی کن از قید خودت رها شوی ،
🌹 از قفس شهوات ، به سمت آسمان پرواز کنی
🌹 و پلیدیهای نفست را مهار کنی ؛
🌹 و رذایلی مثل :
👈 خودپسندی ، تکبر ، حسد ، ظلم ، دروغ ،
👈 خودستایی ، خودنمایی و... را ،
🌷 از وجودت پاک کنی .
🌟 ماشا ، کمی مکث کرد
🌟 اشک از چشمانش سرازیر شد .
🌟 و با صدای گرفته گفت :
🌷 دوست دارم همه بفهمند
🌷 اگر کسی بخواهد
🌷 به سوی اسلام گام بردارد ،
🌷 فقط باید اندیشه کند
🌷 و از فطرت خویش مدد بگیرد .
🌷 ادامه دارد ... 🌷
💟 @ghairat
📚 #داستان #رمان #ماشا_الیلیکینا
🕋 هر کس چهل صبح ، دعای عهد را بخواند ؛
🕋 از سربازان و یاوران امام زمان می شود
🕋 و اگر پیش از ظهور آن حضرت از دنیا برود
🕋 خداوند او را از قبر بیرون می آورد
🕋 که در خدمت آن حضرت باشد
🕋 و حق تعالی بر هر کلمه ،
🕋 هزار حسنه به او کرامت فرماید
🕋 و هزار گناه از او محو سازد .
🌷 امام صادق علیه السلام 🌷
💟 @ghairat
💗 همانطور که لباس ،
💗 انسان را از سرما و گرما حفظ می کند .
💗 وجود همسر نیز ،
💗 کانون خانواده را گرم ،
💗 و زندگى را از سردى می رهاند .
💟 @ghairat
👈 لباس و پوشش همدیگر باشید .
🇮🇷 زن و مرد ،
🇮🇷 بهترین نعمت برای یکدیگرند .
🇮🇷 و عدم توجه به این نعمت الهی ،
🇮🇷 موجب کفران نعمت خواهد شد .
💟 @ghairat
😍 طنز با غیرت 😍
🌸 با غیرت به مامانش گفت :
👈 مامان ، چرا لباس عروس سفیده ؟
🌸 مامان گفت :
👈 چون بهترین روز زندگیشه
🌸 با غیرت گفت :
👈 پس چرا لباس داماد سیاهه ؟
🌸 مامان مات و مبهوت و بی جواب گفت :
👈 برو گمشو تو اتاقت درستو بخون...😂😄😂
💟 @ghairat 😍
🌸 داستان ماشا ، قسمت ۴۷ 🌸
🌟 ماشا در حالی که چشمانش
🌟 پر از اشک شده بود
🌟 و به سختی بغضش را فرو می برد ،
🌟 با صدای آرام گفت :
🌷 آرزو میکنم که کارهای نیک ،
🌷 و عبادات برادران و خواهران دینی من ،
🌷 مورد قبول خدای متعال قرار بگیرد .
🌷 و رحمت خدا به خانه هایشان داخل شود .
🌷 و امیدوارم کسانی که
🌷 هنوز به دین اسلام مشرف نشدند ،
🌷 لحظهای به خود بیایند
🌷 و فارغ از انبوه اطلاعات پوچ و بیهودهای که
🌷 چشم و گوش مردم این عصر را ،
🌷 فرا گرفته است ، کمی اندیشه کنند .
🌟 خانم رضایی گفت :
🌸 آخی عزیزم ...
🌸 خب دیگه صبح شد
🌸 بریم سمت دفتر عالم
🌟 ماشا و خانم رضایی ،
🌟 اول صبح با ذوق و شوق ،
🌟 به دفتر عالم رفتند .
🌟 و از آن نورهای سبز گفتند .
🌟 و خواستند بدانند که آنها چی هستند .
🌟 عالم به ماشا گفت :
🕌 دخترم !
🕌 خدا به شما این موهبت را داده
🕌 که بتوانی رازهایی را ببینی
🕌 که چشمهای معمولی ،
🕌 نمی توانند آنها را ببینند .
🕌 پس مواظب باش
🕌 به کسی از این رازها نگو ...
🕌 اما در مورد آن نورها ،
🕌 آنها ، سه دروازه بهشتی هستند
🕌 که از قم به بهشت باز می شوند .
🕌 یکی از درها ، از سمت جمکران ،
🕌 به بهشت باز می شود .
🕌 یکی از درها نیز ،
🕌 از حرم حضرت معصومه است .
🕌 و درب آخری هم ، از حوزه علمیه ،
🕌 به سوی بهشت باز می شود .
🕌 دخترم ! قم تنها شهری است
🕌 که روایات زیادی در موردش آمده
🕌 و اینکه سه تا در ، از هشت در بهشت ،
🕌 فقط برای اهل قم هستند .
🕌 در روایات ، از قم ،
🕌 به حرم و آشیانه همه اهل بیت ،
🕌 تعبیر می کنند .
🕌 در روایات آمده که خدا حرمی دارد
🕌 و آن هم ، مکه است .
🕌 و پیامبر نیز ، حرمی دارد ؛
🕌 و آن هم مدینه است .
🕌 و امام علی نیز حرمی دارد ؛
🕌 و آن هم نجف است
🕌 و امام حسین نیز حرمی دارد ؛
🕌 و آن هم کربلاست
🕌 اما حرم همه اهل بیت ،
🕌 از پیامبر تا امام زمان ؛ قم است .
🕌 تازه در مورد حضرت معصومه نگفتم
🕌 که اگر بگویم ،
🕌 خیلی عاشق قم می شوید ...
🌷 ادامه دارد ... 🌷
💟 @ghairat
📚 #داستان #رمان #ماشا_الیلیکینا
🌸 یکی از عوامل آرامش برای زنان ،
👈 کار نکردن آنان در بیرون از خانه است .
🌸 انجام کارهای بیرون و داخل خانه ،
🌸 بسیار استرس زا و خسته کننده است .
🌸 و باعث میشود که زنان ،
🌸 فرصتی برای رسیدگی به سلامت جسمی ،
🌸 سلامت روحی ، شوهر و بچه ها و تفریح ،
🌸 نداشته باشند .
🌸 و این امر به مرور زمان ،
🌸 آنان را افسرده و عصبی می کند .
💟 @ghairat
#اشتغال_زنان
🌸 یکی از وظایف مردان در قبال زنان شاغل
👈 کمک کردن به آنان در کارهای خانه است .
🌸 کمک به زن در انجام کارهای خانه ،
🌸 و تقسیم کارها و نگهداری از بچه ها ،
🌸 تا حد زیادی میتواند ،
🌸 سطح استرس در زنان را کاهش داده ،
🌸 و آنها را خوشحال کند .
🌸 شما با این کار می توانید
🌸 با یک تیر ، دو نشان بزنید .
👈 محبت به همسر
👈 و کمک به او در انجام کارهای خانه .
💟 @ghairat
#اشتغال_زنان