eitaa logo
غیرتی ها : اخلاق خانواده ، همسرداری و آرامش
3.5هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
2.7هزار ویدیو
19 فایل
کانال های جذاب : فیلم و کارتون @kartoon_film سینمایی و سریال @film_sinamaee محتوای تربیت کودک @amoomolla چیستان و معما @moaama_chistan شعر و سرود @sorood_sher داستان و رمان @dastan_o_roman تبلیغ ارزان @tabligh_amoo آدمین و مسئول تبلیغ و تبادل @dezfoool
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از محتوای تربیت کودک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون دیرین دیرین 🇮🇷 این قسمت : نشانه ضعف 🇮🇷 نکته اخلاقی : غیبت ممنوع 🔮 @amoomolla 🕌
🌸 داستان ماشا ، قسمت بیست و یکم 🌸 🌟 ماندانا گفت : ⚜ بعد از آخرین تماسمون و بعد از خوب شدنم ⚜ اومدم سراغت ، اما پیدات نکردم . ⚜ از تک تک دوستان و همکارانت ، ⚜ سراغتو گرفتم ؛ ⚜ اما کسی از تو خبری نداشت . ⚜ نمی دونی برای پیدا کردنت چه ها کشیدم ؟! ⚜ همه جارو دنبالت گشتم . ⚜ اما پیدات نکردم ⚜ ولی خودمونیم دختر ، ⚜ دنبال تو گشتن ، ⚜ برکات زیادی برای من داشت . 🌟 ماشا با تعجب گفت : 🌷 چطور ؟! 🌟 ماندانا گفت : ⚜ حالا وایسا ، بعدا می فهمی . 🌟 ماشا گفت : 🌷 خب پس الآن چطوری پیدام کردی ؟! ⚜ ماندانا گفت : ⚜ یکی از دوستات به نام ریسا ، ⚜ به شوهرم گفته بود که تو رو دیده ⚜ شوهرم هم به سرعت ، به من اطلاع داد . 🌷 ماشا گفت : 🌷 شوهرت کی هست ، می شناسمش !؟ ⚜ ماندانا گفت : ⚜ بله که می شناسیش ⚜ اتفاقا الآن پشت دره ⚜ ما با هم اومدیم 🌟 ماندانا با تعجب گفت : 🌷 پشت در خونه‌ی ما ؟؟ 🌟 ماشا به سختی می خواست بلند شود 🌟 و در حین بلند شدن گفت : 🌷 چرا بنده خدا رو پشت در گذاشتی 🌟 ماندانا گفت : ⚜ می خواستم سورپرایزت کنم . ⚜ تو بلند نشو گلم ⚜ خودم درو باز می کنم 🌟 ماشا گفت : 🌷 نه عزیزم ، شما مهمونی ، بشین راحت باش 🌟 ماشا به دیوار تکیه داد و ایستاد 🌟 به طرف در رفت و در و باز کرد 🌟 ناگهان ماشا با حالتی متعجب ، 🌟 به بیرون نگاه می کرد . 🌟 چشمانش ، خیره و شگفت زده شدند 🌟 لبانش آرام به حالت تبسم باز شدند 🌟 با تعجب و صدایی شگفت زده گفت : 🌷 تو ؟! 🌷 ادامه دارد ... 🌷 💟 @ghairat 📚
🌹 از این زندگی خسته شده‌ام 🌹 تو با رفتارت ، منو خسته کردی 🍂 شما با چنین جملاتی ، 🍂 تنها عصبانیت لحظه‌ای‌تان را نشان داده‌اید 🍂 اما مردها این جمله ساده را ، 🍂 کلی‌تر از آنچه شما تصور می‌کنید 🍂 می‌بینند . 🍂 آنها با شنیدن چنین جمله‌ای تصور می‌کنند 🍂 در تمام ساعتها ، روزها ، ماهها ، 🍂 و همه سالهای با هم بودنتان ، 🍂 راه را اشتباه رفته‌اند . 🍂 و هیچ‌ وقت ، 🍂 نتوانسته‌اند شما را راضی کنند . 💟 @ghairat
🌹 خوش بحال خواهرم چه شوهری دارد 🌹 از برادرت یاد بگیر 🌹 چرا مثل برادرام نیستی و... 🌷 این حرفهای ناپسند ، 🌷 هم غیرت و غرور و اقتدار مرد را می کشد 🌷 هم رابطه اش را با مردان دیگر خراب می کند 🌷 اگر نمی‌خواهید رابطه همسرتان را ، 🌷 با مردهای اطرافتان ویران کنید 🌷 و همسرتان را نسبت به احترامی که 🌷 برای مردهای دیگر قائلید ، حساس کنید ، 🌷 هرگز از او نخواهید 🌷 که از یکی مردهای فامیلتان چیزی یاد بگیرد 🌷 یا از از رفتارهایشان ، الگوبرداری کند . 🔮 ghairat
🌸 داستان ماشا ، قسمت بیست و دوم 🌸 🌟 جاک ، با موهای مرتب ، 🌟 و با تیپ و ظاهر متشخص ، ✨ و دارای ریشِ بور و زیبا ، 🌟 با بچه ای که در بغلش بود ، 🌟 روبروی در ایستاده بود . 🌟 و با لحنی آرام ، به ماشا سلام کرد . 🌟 ماشا نیز ، با لبخند و ظاهری متعجب ، 🌟 و جاک سلام کرد و گفت : جاک خودتی ؟! 🌟 ماشا روی خود را به ماندانا کرد و گفت : 🌷 تو با جاک ازدواج کردی ؟! 🌟 ماندانا ، با یک لبخند ، جواب ماشا را داد . 🌟 دوباره ماشا گفت : 🌷 باورم نمیشه ، 🌷 شما همدیگر و از کجا پیدا کردید ؟! 🌟 ماندانا گفت : ⚜ داستانش مفصله عزیزم ، همه رو بهت میگم ⚜ فعلا بیا بشین 🌟 ماشا ، جاک را به خانه اش دعوت کرد 🌟 ماندانا نیز ، 🌟 درست کردن شام را برعهده گرفت . 🌟 ماشا ، مشغول بازی کردن با بچه بود 🌟 سپس گفت : 🌷 اسم این کوچولو رو چی گذاشتید ؟ 🕌 جاک گفت : علی 🌟 ماشا با تعجب گفت : 🌷 چی ؟! علی ؟! جدی میگی جاک ؟! 🌟 جاک گفت : 🌷 ماشا ، من دیگه اسمم جاک نیست 🌷 به من بگو محمّد 🌟 ماشا بیشتر تعجب کرد و گفت : 🌷 اینجا چه خبره ؟! چی داری میگی ؟ 🌟 ماشا ، رو به ماندانا کرد و گفت : 🌷 ماندانا این چی میگه ؟! 🌟 ماندانا گفت : ⚜ خب راست میگه عزیزم ⚜ تازه ، منم ماندانا نیستم ⚜ از این بعد ، به من بگو مدینه 🌟 ماشا با بهت و شگفتی گفت : 🌷 واقعا اینجا چه خبره ؟! 🌷 شماها چتون شده ؟! 🌷 من نبودم چه اتفاقی براتون افتاد ؟! 🌷 اصلا شماها چطور با هم آشنا شدید ؟ 🌷 چرا اسم مسلمانی برای خودتون گذاشتید ؟ 🌷 ادامه دارد ... 🌷 💟 @ghairat 📚
💞 کد ۳۱۹ 💞 💍 ۵۴ 💍 💍 حق التدریس 💍 ۱۵۰ ۶۰ رو 💍 از شهرهای دیگه می پذیرم به شرط زندگی در شهر خودم یا نزدیک به شهر خودم 💍 خودم چادری سابقه فعالیت در کارهای فرهنگی و قرآنی دارم و شوخ طبع هستم 💍 طرف مقابل هم باید اهل نماز و روزه و .... و خوش اخلاق باشد . 💟 @ghairat
🇮🇷 زنان‌تان را ، در جریان کارهایتان بگذارید 🇮🇷 از قرارها ، تصمیمات و مسئولیت‌هایتان ، 🇮🇷 زنان‌تان را مطلع سازید . 🇮🇷 تا در آرامش باشند و به شما آرامش دهند. 🇮🇷 تا احساس نکنند که دوستشان ندارید . 💟 @ghairat
🇮🇷 به‌عنوان یک مرد که تمام‌ روز کار می‌کند 🇮🇷 ممکن است قرارها ، تصمیمات ، 🇮🇷 و مسئولیت‌های زیادی داشته باشید . 🇮🇷 که اگر همسرانتان را از آنها مطلع نکنید 🇮🇷 آنها احساس طرد شدن می کنند 🇮🇷 و گاهی فکر می کنند آنها را دوست ندارید 🇮🇷 و یا مورد قبول شما نیستند 🇮🇷 شاید باورتان نشود 🇮🇷 با گفتن برنامه هایتان به زنانتان ، 🇮🇷 گاهی چنان احساس آرامش و غروری 🇮🇷 به زنان‌تان دست می‌دهد 🇮🇷 که موجب شادی فراوان آنها می شود . 💟 @ghairat
🌸 داستان ماشا ، قسمت بیست و سوم 🌸 🌟 جاک ( یا همان محمد ) گفت : 🕌 آخرین باری که اومدی سالن رو یادت هست ؟ 🌷 ماشا گفت : خب آره ، چطور ؟ 🌟 محمد گفت : 🕌 وقتی تو رو با اون حال معنوی دیدیم 🕌 به کل حال ما رو گرفتی و رفتی 🕌 دیوونه تو شده بودیم 🕌 از اون روز به بعد ، 🕌 گروه ما مثل قبل ، نشد که نشد 🕌 نسبت به ادامه فعالیتمون ، شک داشتیم 🕌 تا اینکه ، مدینه یا همون ماندانای شما ، 🕌 وارد سالن شد . 🕌 داشت دنبال تو می گشت . 🕌 سراغ تو رو ، از ما می گرفت . 🌟 مدینه در ادامه حرف محمد گفت : ⚜ ماشا جون باورت نمیشه ⚜ همه جا را دنبال تو گشتم ⚜ ولی پیدات نکردم 🌟 دوباره محمد گفت : 🕌 منم چون دیدم تنهاست 🕌 بهش قول دادم که در پیدا کردن تو 🕌 بهش کمک کنم . 🕌 و راستش ، من خودم هم می خواستم 🕌 که باز هم ببینمت و ازت بپرسم 🕌 که اون روز آخری چه اتفاقی برات افتاده بود 🕌 هر جا که فکرش رو بکنی ، 🕌 برای پیدا کردنت ، رفتیم . 🕌 کلیسا ، معبد ، مسجد ، محله‌های مسلمانان 🌟 دوباره مدینه گفت : ⚜ سراغ تو را از همه گرفتیم ⚜ اما پیدات نکردیم 🌟 دوباره محمد گفت : 🕌 در این مدت که دنبالت می گشتیم ، 🕌 با خیلی چیزها آشنا شدیم . 🕌 با مسجد ، خونه خدا ، نماز ، دعا 🕌 با مناجات ، روضه امام حسین ، همدلی ، 🕌 با همزبونی ، با محبت ، با عشق و... 🕌 خلاصه ، خیلی چیزها یاد گرفتیم 🕌 هر روز می رفتیم تو محله های مسلمان نشین 🕌 وقتی تو دردسر می افتادیم 🕌 مسلمانان کمکمون می کردند 🕌 وقتی پول ما رو دزدیدند 🕌 مسلمانان برای ما پول جمع کردند 🕌 وقتی گرسنه بودیم ، 🕌 مسلمانان ، به ما آب و غذا دادند 🕌 وقتی آخرای شب ، 🕌 جایی برای خواب نداشتیم ، 🕌 مسلمانان ، به ما جا و مکان می دادند . 🕌 خوبی هایی که مسلمانان در حق ما کردند 🕌 هیچ کس ، حتی فامیلمون نکرد 🕌 همون جا تصمیم گرفتم ، مسلمان بشم 🕌 ولی می ترسیدم . 🌷 ادامه دارد ... 🌷 💟 @ghairat 📚
🇮🇷 دوباره خبر خوش رسید 🇮🇷 خبر نامزدی کد ۱۱۰ و کد ۱۱۱ 🇮🇷 انشالله مبارکشون باشه 🇮🇷 انشالله به آرامش واقعی و حقیقی برسند 🇮🇷 آرزوی خوشبختی برای همه جوونا داریم
💞 یکی از عوامل آرامش ، 💞 برای مردانی که چند زن دارند ؛ 👈 رعایت عدالت است . 💞 عدالت واجبی که مد نظر اسلام است ، 💞 فقط در تقسیم شب ها و نفقه می باشد . 💞 رعایت عدالت ، 💞 آنچنان که بعضی ها گمان می کنند 💞 خیلی هم سخت نیست 💞 فقط کافی است 💞 چند کتاب در این زمینه ، مطالعه کنند 💞 و از مشاورین مذهبی ، مشاوره بگیرند . 💟 @ghairat
🌸 داستان ماشا ، قسمت ۲۴ 🌸 🕌 من و مدینه ، 🕌 یه اتاق در یکی از محله های مسلمان نشین 🕌 اجاره کردیم و توش موندیم 🕌 به امید اینکه یه روزی ، از اون محله بگذری 🕌 با خوبیای زیادی که از مسلمونا دیدم 🕌 و با اتفاقات عجیبی که برام افتاد 🕌 تا مدت ها ، هوای مسلمون شدن ، 🕌 به دلم افتاده بود ؛ 🕌 اما نمی دونم خحالت می کشیدم 🕌 یا می ترسیدم کسی بفهمه 🕌 یا می ترسیدم آزادی های کاذبم محدود بشه 🌟 ماشا با علاقه زیاد و با دقت ، 🌟 به حرف های جاک ، گوش می داد . 🌟 جاک ( محمد ) دوباره گفت : 🕌 یه روز با مدینه قرار گذاشتیم ، 🕌 که برای پیدا کردنت 🕌 به یکی دیگه از محله های مسلمان نشین بریم 🕌 مدینه ، رفته بود خونه همسایه ، 🕌 و منم سر کوچه ، منتظرش ایستاده بودم 🕌 یه دفعه مدینه رو از دور دیدم 🕌 که با یک روسری که به سرش بسته بود 🕌 قدم زنان به طرف من می اومد 🕌 مدینه اون روز با اون روسری ، 🕌 خیلی زیبا و جذاب شده بود . 🕌 مثل نور می درخشید . 🕌 راستش همون لحظه احساس کردم 🕌 که عاشقش شدم . 🕌 راستش تا اون روز ، 🕌 به فکر ازدواج کردن با اون نبودم 🕌 اما وقتی با اون روسری بلند دیدمش 🕌 صد دله عاشقش شدم 🕌 حتی همونجا ازش خواستگاری کردم ؛ 🕌 اونم پذیرفت که نامزد بشیم . 🕌 قبل از ازدواج ، 🕌 در مورد اسلام ، تحقیق کردم . 🕌 و هر چی یاد می گرفتم ، 🕌 به مدینه هم یاد می دادم . 🕌 هنوز سوالات زیادی در مورد اسلام ، 🕌 در ذهنم بود . 🕌 که باید از یکی می پرسیدم . 🕌 یکی از شبها ، به مسجد رفتم . 🕌 دیدم چراغ ها خاموش بودن . 🕌 جمعیت زیادی هم در مسجد نشستند . 🕌 خیلی تعجب کردم . 🕌 آروم وارد مسجد شدم . 🕌 روحانی اسلام رو دیدم . 🕌 که روی منبر نشسته بود . 🕌 و به زبان ما ، از امام حسین و کربلا ، 🕌 از مظلومیتش و از بچه شش ماهه اش ، 🕌 که بی گناه و تشنه لب ، 🕌 و با تیر سه شعبه در گلو شهید شد . 🕌 و از دختر سه ساله اش می گفت . 🕌 که کیلومترها رو خارها می دوید 🕌 و در خرابه ، به جای غذا و میوه ، 🕌 تشتی براش آوردن که سر باباش در اون بود 🕌 پدر روحانی می گفت و بقیه گریه می کردن 🕌 راستش منم طاقت نیاوردم ، 🕌 و ناخودآگاه ، مثل ابر بهار ، گریه کردم . 🕌 اونقدر گریه کردم 🕌 که پیراهنم ، خیس از اشک شد . 🌷 ادامه دارد ... 🌷 💟 @ghairat 📚
🌷 محبت را فراموش نکنید 🌷 🌸 فراموش نکنید که زن‌ها ، تا لحظه مرگشان ، 🌸 منتظر نوازش و محبت از همسرشان هستند 🌸 و از شما توقع محبت دارند ؛ 🌸 پس اگر زن شادی می‌خواهید 🌸 از محبت های کلامی و عملی دریغ نکنید . 🌸 محبت کلامی مانند : 👈 گفتن کلمات محبت‌آمیز ، 👈 تحسین زن در جمع و خلوت 👈 بالا بردن اعتمادبه‌نفس او و... 🌸 و محبت عملی مانند : 👈 خرید هدیه 👈 وقت گذاشتن و حرف زدن با او 👈 تفریح‌های دونفره و... 💟 @ghairat
😍 طنز با غیرت 😍 🌹 ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺠﺮﺩﯼ ﯾﻌﻨﯽ : 🌹 ﺑﺎ یک ﻣﺎﯾﻊ ﻇﺮﻓﺸﻮﺋﯽ می تونی 👈 ﻫﻢ ﺩﺳﺖ ﻭ ﺻﻮﺭﺗﺖ ﺭﻭ ﺑﺸﻮﺭﯼ 👈 ﻫﻢ ﻟﺒﺎﺳﺎﺗﻮ بشوری ☺️ 👈 ﻫﻢ ﻇﺮﻑ ﻫﺎ ﺭﻭ بشوری 😁 👈 هم شیشه هارو بشوری 😜 🌹 ﺩﻧﺪﻭﻥ ﺭﻭ ﻫﻨﻮﺯ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﻧﮑﺮﺩﻡ 😂😐 🌹 امتحان می کنم بهتون خبر میدم 💟 @ghairat
❤️ دقت کردید ؟! ❤️ آنهایی که با ازدواج مخالفند ❤️ و مجردها را از ازدواج منصرف می کنند ❤️ دقیقا همانهایی هستند که قبل از ازدواج ، ❤️ خود را به آب و آتش می زدند ؛ ❤️ تا همسری برای ازدواج ، پیدا کنند . ❤️ و بعد از ازدواج نیز ، ❤️ اگر یک هفته از همسرشان جدا شوند ❤️ زندگی برایشان تلخ می شود ؟! 💟 @ghairat
🌸 داستان ماشا ، قسمت ۲۵ 🌸 🕌 بعد از مراسم عزاداری ، 🕌 آرامش عجیبی ولی زیبا ، 🕌 در وجودم حس کردم . 🕌 همون جا به دلم افتاد که مسلمون بشم . 🕌 پیش امام جماعت رفتم . 🕌 و گفتم که می خوام مسلمون بشم . 🕌 ایشون هم به من گفتند 🕌 که شهادتین رو به جا بیار تا مسلمون بشی 🕌 هر چه یادم داد ، گفتم . 🕌 وقتی به من گفت : 🕌 تو از این به بعد مسلمونی ؛ 🕌 همه حاضرین در مسجد ، صلوات فرستاند 🕌 و یکی یکی ، به من تبریک گفتند . 🕌 همه وجودم آرام شد . 🕌 خدا رو شکر کردم . 🕌 و با خوشحالی به طرف خانه رفتم . 🕌 مدینه رو در حال گریه کردن دیدم 🕌 دلم یهو ریخت . 🕌 ازش پرسیدم ، چی شده ؟! 🕌 چرا گریه می کنی ؟! 🕌 گفت در یک مراسمی شرکت کردم 🕌 که به جای رقص و ساز و آواز ، 🕌 خواننده با سوز می خونه ؛ 🕌 و مردم هم گریه می کردن . 🕌 اون در مورد دختر سه ساله می خوند . 🕌 که در فراق پدرش ، گریه می کرد . 🕌 دختری که ، مردان حیوان صفت ، 👈 پدرش رو سر بریدند . 🕌 مردان شیطان صفتی که ، 🕌 برای ساکت کردن و سوزاندن دل اون دختر مظلوم 🕌 سر بریده باباش رو 🕌 در ظرفی گذاشته و جلوش گذاشتند . 🕌 بیچاره دختر سه ساله ، 🕌 از بس با سر بریده پدرش درد دل کرد ، 🕌 که دق کرد و مُرد . 🕌 فهمیدم مثل من رفته بود روضه خونی 🕌 مدینه ، می گفت و گریه می کرد . 🕌 بعد از اینکه حال مدینه بهتر شد 🕌 خبر مسلمان شدنم رو بهش دادم . 🕌 مدینه از شنیدن این حرف ، 🕌 خیلی خوشحال شد . 🕌 پس از کمی مکث ، گفت : ☘ منم می خوام مسلمان بشم ؛ چکار کنم ؟! 🕌 با هم رفتیم پیش حاج آقا ، 🕌 باز هم ، شهادتین رو به ما یاد داد 🕌 و ما با ایشون تکرار کردیم . 🌷 ادامه دارد ... 🌷 💟 @ghairat 📚
🍎 از عبارات « همیشه » و « هیچ وقت » ، 🍎 به هیچ وجه استفاده نکنید . 👈 چون به ندرت واقعی هستند . 🍎 مثلا : 👈 تو هیچ وقت سروقت نیستی! 👈 من همیشه باید پشت سرت راه بروم و تمیزکاری کنم 👈 من همیشه در مهمانی های کاری تو شرکت می کنم اما تو هیچ وقت با من نمی آیی 🍎 وقتی از عباراتی استفاده می کنید 🍎 که در آنها « همیشه » یا « هیچ وقت » باشد 🍎 درواقع می خواهید به همسرتان بگوئید 🍎 که او هرگز نمی تواند کاری را درست انجام دهد 🍎 یا باورتان نمی شود که او بتواند تغییر کند . 🍎 و این موضوع ، منجر به تسلیم شدن ، 🍎 و دست از تلاش برداشتن او می شود . 💟 @ghairat
🇮🇷 یکی از عوامل آرامش ، 👈 زنده نگه داشتن یاد خدا در خانه هاست . 🇮🇷 هر خانه ای ، کم یا بیش ، 🇮🇷 دارای انرژی منفی ، خبائث ، جن کافر ، 🇮🇷 شیاطین ، بلایا و... است . 🇮🇷 که همه اینها با ذکر خداوند عزوجل ، 🇮🇷 خواندن نماز و قرآن کریم و... 👈 رفع می شوند . @ghairat
🕋 خانه اى که در آن ، قرآن خوانده شود 🕋 و خداوند متعال را در آن یاد کنند ، 🕋 برکتش بسیار مى گردد 🕋 فرشتگان به آن خانه ، رفت و آمد مى‌کنند 🕋 و شیاطین از آن دور مى شوند 🕋 و براى آسمانیان ، آن خانه چنان مى درخشد 🕋 که ستارگان ، براى زمینیان مى درخشند . 🌹 امیرالمؤمنین علیه السلام 🌹 📚 بحار الأنوار ، ج ۹۳ ، ص ۱۶۱ 💟 @ghairat
🌸 داستان ماشا ، قسمت ۲۶ 🌸 🕌 سپس به حاجی گفتیم : 🕌 می خوایم به سبک اسلام ، ازدواج کنیم ؛ 🕌 چکار کنیم ؟! 🕌 حاجی گفت : 💞 ما دو نوع ازدواج داریم 💞 ازدواج موقت و ازدواج دائم 💞 اگر قصد دارید تا آخر عمر ، 💞 به خوبی و خوشی ، با هم زندگی کنید ؛ 💞 صیغه ازدواج دائم ، براتون می خونم . 💞 اما اگه می خواین ، 💞 زمان کوتاهی کنار هم باشید 💞 و قرار است از هم جدا بشید ؛ 💞 بفرمایید تا صیغه ازدواج موقت براتون بخونم 🕌 من به مدینه نگاهی انداختم 🕌 و مدینه نیز ، به من نگاه کرد 🕌 لبخندی زدیم 🕌 به مدینه گفتم : 🕌 این خیلی طرح خوبیه 🕌 مثل ازدواج دانشجویی خودمونه 🕌 سپس نگاهی به حاجی انداختم و گفتم : 🕌 اگر ازدواج موقت بکنیم ، 🕌 باز می تونیم ازدواج دائم بکنیم ؟! 🕌 حاجی با مهربانی گفت : 💞 چرا پسرم می تونید 💞 شما هر وقت که بخواین 💞 می تونید ازدواجتون رو دائم کنید 🕌 بازم به مدینه نگاه کردم و گفتم : 🕌 نظر تو چیه ؟! 🕌 مدینه لبخندی زد و گفت : ☘ به نظر من ، ازدواج موقت بهتره ☘ شاید با هم نساختیم ☘ شاید از هم خوشمون نیومد ☘ شاید به درد هم نخوردیم ☘ پس همون ازدواج موقت خوبه ☘ اگر دیدیم با هم تفاهم داریم ☘ و فرهنگامون به هم نزدیک بود ☘ و حرف همدیگه را خوب می فهمیم ☘ و احساس کردیم که می تونیم ☘ یک عمر با هم و در کنار هم زندگی کنیم ☘ اون وقته که ازدواج دائم می کنیم 🕌 منم به علامت رضایت ، لبخندی زدم 🕌 و به حاجی گفتم : 🕌 که ما را به همدیگه عقد کنه . 🕌 حاجی ، صیغه ازدواج موقت ر ، 🕌 برای یک سال ، برامون خوند ؛ 🕌 و ما رسماً ، زن و شوهر شدیم . 🕌 خودم آرامش بسیار عجیبی پیدا کردم . 🕌 لذت باهم بودنمون ، چند برابر شد . 🕌 بعد از اون به بعد ، 🕌 از پیدا کردنت ، نامید شدیم . 🕌 ولی دعات می کردیم . 🕌 چون باعث شدی ، ما مسلمون شویم 🕌 و به هم دیگه برسیم . 🕌 این بچه هم ، 🕌 حاصل ازدواج موقت ماست . 🕌 و همین که بچه به دنیا اومد 🕌 یعنی قبل از تمام شدن یک سال ، 🕌 به حاجی گفتیم 🕌 که صیغه ازدواج دائم رو برامون بخونه . 🌷 ادامه دارد ... 🌷 💟 @ghairat 📚
🇮🇷 یکی از عوامل آرامش ، صبر است . 🇮🇷 مطمئن ترین کشتی نجات در مشکلات ، 🇮🇷 کلید هر خیر و خوبی ، 🇮🇷 دروازه دنیای خوشبختی ، 🇮🇷 و کامرانی دنیا و آخرت ، صبر است . 🇮🇷 صبر ، در روایات و قرآن کریم نیز ، 🇮🇷 هم به عنوان عامل آرامش مطرح شده 🇮🇷 و هم بالاترین درجه دین داری است . 💟 @ghairat
☀️ اگر زوج‌ها ، ☀️ مدام دعواهای گذشته را یادآوری کنند ☀️ به این معنی است ☀️ که ناراحتی و اختلافات هرگز پایان نیافته ☀️ و زمانی برای عشق ورزیدن وجود ندارد . ☀️ ضمناً اگر اختلافی واقعاً حل شده باشد . ☀️ پس چرا دوباره آن را پیش میکشید ؟ ☀️ یادآوری مداوم اختلاف‌های گذشته ، ☀️ رفتاری مهربانانه نیست . ☀️ و رابطه عاشقانه را خراب می‌کند . ☀️ پس اجازه ندهید روزها و لحظه‌های‌تان ، ☀️ گرفتار این چرخه‌ی معیوب شوند . 💟 @ghairat
🌸 داستان ماشا ، قسمت ۲۷ 🌸 🌟 ماشا با لبخند گفت : 🌷 وااای چه ماجرای جالبی !!! 🌷 خب دوست دارم بدونم ، 🌷 اسم مدینه و محمد رو ، 🌷 از کجا آوردید ؟! 🌷 چی شد که این اسم ها رو ، 🌷 برای خودتون گذاشتید ؟! 🌟 جاک ( محمد ) گفت : 🕌 بعد از اینکه بچه‌ی ما به دنیا اومد 🕌 همون حاج آقایی که برات گفتم 🕌 برای ملاقات مدینه و بچه اش ، 🕌 به بیمارستان اومد . 🕌 ما فکر نمی کردیم که این آقا ، 🕌 با این شخصیت روحانی و روح بزرگش ، 🕌 به ملاقات ما بیاد . 🕌 خیلی از دیدنش ، خوشحال شدیم 🕌 آروم بچه ما رو گرفت 🕌 و به طرف لبهاش بالا برد 🕌 براش دعا خوند . 🕌 و چیزی در گوشش ، زمزمه کرد . 🕌 و ذره ای از خاک ، روی لب بچه گذاشت 🕌 خیلی تعجب کردیم 🕌 بعدا فهمیدیم که در گوشش اذان گفت 🕌 و اون خاک ، تربیت قبر امام حسین بود . 🕌 این چیزا رو بلد نبودم 🕌 حاجی خودش یادم داد 🕌 حاجی رو به من کرد و گفت : 🌸 پسر گلم ! 🌸 اسمی هم برای این بچه انتخاب کردید ؟! 🕌 وقتی گفت ، پسر گلم ، 🕌 خداییش خیلی خوشم اومد 🕌 لبخند زدم و گفتم : نه 🌸 گفت : می خواین اسم بهترین ، قوی ترین ، خوش اخلاق ترین ، مردترین ، باغیرت ترین و نفر اول جهان اسلام بعد از پیامبر رو ، براش بذاریم ؟! 🕌 منم با تعجب به خانمم نگاه کردم 🕌 خیلی دلم می خواست بدونم اون کیه 🕌 گفتم : کی ؟! 🌸 گفت : امام علی علیه السلام 🕌 گفتیم : باشه چشم می ذاریم 🕌 اسم بچه ما ، علی شد 🕌 حاجی ، سپس گفت : 🌸 می خوام یک هدیه به خاطر مسلمان شدن 🌸 و بچه دار شدنتون ، بهتون بدم 🕌 ما هم خوشحال شدیم 🕌 فکر کردیم ، یک پبراهنی ، شلواری ، سیسمونی 🕌 و‌ از همین چیزها ، می خواد به ما بده . 🕌 بعد از کمی مکث گفت : 🌸 کادوی شما ، مسافرت رایگان ، 🌸 به مکه و مدینه است . 🌸 به همون جایی که اسلام ، 🌸 از اونجا طلوع کرده بود . 🌟 جاک ( محمد ) ، نفس عمیقی کشید و گفت : 🕌 خب دیگه ، فعلا تا اینجا کافیه 🕌 بریم وضو بگیریم که وقت نمازه 🕌 انشالله یه وقت دیگه ، 🕌 ادامه خاطراتمون رو ، حتما برات می گم 🌷 ادامه دارد ... 🌷 💟 @ghairat 📚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آهنگ کوتاه آرامبخش 💞 در پی دوست به کوی دیگران می گردم 💞 یار در خانه و من گرد جهان می گردم 👈 ویژه امام زمان عجل الله فرجه @ghairat 🌷
🇮🇷 اولین و مهمترین عامل آرامش انسانها 🇮🇷 و رسیدن به قله امنیت برای همه جوامع ، 👈 ظهور امام زمان عجل الله فرجه است . 🇮🇷 اگر امام زمان عجل فرجه ، ظهور کنند . 🇮🇷 تک تک مشکلات ما انسانها رفع می شود . 🇮🇷 بنابراین ؛ برای تسریع در تعجیل فرج ایشان ، 🇮🇷 پویش گریه و دعا راه اندازی کنید . 💟 @ghairat