رقص در شعلهی عشق تو میزنم حسین...
برشی از یادداشت پروای پروانگی
سعید احمدی: همهی آنات و لحظات آغازی دارند و انجامی، ایجادی و اعدامی، بودی و نبودی؛ لیکن یگانه خاکی که الیالابد در زمین دم و بازدم دارد و تنها هوایی که در آسمان نفس حق میبخشد، نبض پیاپی دارد، حیات جاویدان میدهد و البته جگر شیر دارد، تربت عجیب و اعجازآمیز کربوبلا است. این خاک نامیرا. این خون جاری. این زمان بیگذر. این تپش دمادم. این خیمهی همیشه سرپا. این بیرق دائمالاهتزاز. این علم باشکوه. این چند سر و گردن از همه بالاتر. این حق همیشه حق. به خودم مینگرم. این هم منم. آدمیزادهای برآمده از گل خشک. گوشت و خون و استخوانی برای فنا. نفسی برای خفگی. چشمی برای خفتن و مردن. نامی برای فراموشی. این منم؛ افتاده در گرداب مکنده و کشندهی مرور زمان. عاجزانه دست و پا میزنم. دادخواهانه فریاد میکشم. ای کشتی نجات فراموششدگان! ای جاودانگیبخش به فنارفتهها! زمان بر مدار تو میچرخد. زمین بر محور تو گهوارهی امن حیات من و ماست. مرا از زمین برکن. از زمان بیرون ببر. پایم را، قلبم را، روحم را پروای پروانگی بده و هستی مرا در هیمان حبالحسین جاودانگی ببخش.
🌱
@ghalamdar
مساحت کنونی کشور ایران، ۱٫۶۴۸٫۱۹۵ کیلومتر مربع است که طبق برخی برآوردها، در دویست سال گذشته بیش از سه میلیون کیلومتر مربع از آن به تاراج رفته است. آزادی خرمشهر در سوم خرداد ۱۳۶۱ پایانی قطعی بر دورانهای خاک دادن و زمان خریدن است.
🌱
@ghalamdar
سایههای عصرگاهی عمرم دارند قد میکشند؛ اما من همچنان رو به مشرق جهان قدم برمیدارم.
✍
#
سعیداحمدی🌱 @ghalamdar
May 11
هنوز زندهایم و نفس میکشیم. شنبهها روز خاصی نیستند؛ جز اینکه ما را تکرار میکنند؛ صدایمان را، نگاهمان را، رفت و آمدهایمان را و دو_دو زدنهایمان را برای روزهای نیامده؛ اما باز هم تکراری. تغییر و تازگی را باید از خودمان آغاز کنیم؛ نه از شب و روزهایی که بر ما میگذرند.
✍
#سعیداحمدی
🌱
@ghalamdar
سلام فردا! تو هم آمدی. خداحافظ دیروز! تو هم رفتی. پس امروز کی میآید تا احوالش را بپرسم؟
✍
#سعیداحمدی
🌱
@ghalamdar
میگویند جغد شوم است. شاید برای همین ته دل ما با این پرندهی زیبا و عجیب، صاف نشود.
🦉🦉🦉 🦉
مردم عادت دارند برای آنان که «پرواز در تاریکی» را بلدند همیشه حرف دربیاورند.
✍
#سعیداحمدی
🌱
@ghalamdar
بزرگی و کوچکی غم آدمی به اندازهی وسعت روح و قد و قوارهی شعور اوست.
✍
#سعیداحمدی
🌱
@ghalamdar
#با_شاعران
از وقت و روز و فصل، عصر و جمعه و پاییز دلتنگند …
و بی تو من مانند عصر جمعهی پاییز دلتنگم
✍
#شعرمعاصر
#حسینمنزوی
🌱
@ghalamdar
#با_شاعران
چه سرنوشت غمانگیزی، که کرم کوچک ابریشم
تمام عمر قفس میبافت، ولی به فکر پریدن بود
#شعرمعاصر
#حسینمنزوی
🌱
@ghalamdar
#با_شاعران
زندهتر از تو کسی نیست، چرا گریه کنیم؟
مرگمان باد و مباد آن که تو را گریه کنیم
هفت پشتِ عطش از نام زلالت لرزید
ما که باشیم که در سوگ شما گریه کنیم؟
رفتنت آینهی آمدنت بود، ببخش
شب میلادِ تو تلخ است که ما گریه کنیم
ما به جسم شهدا گریه نکردیم، مگر
میتوانیم به جان شهدا گریه کنیم؟
گوشِ جان باز به فتوای تو داریم، بگو
با چنین حال بمیریم و یا گریه کنیم؟
ای تو با لهجهی خورشید سرایندهی ما
ما تو را با چه زبانی به خدا گریه کنیم؟
آسمانا! همه ابریم گره خورده بههم
سر به دامانِ کدام عقدهگشا گریه کنیم؟
باغبانا! ز تو و چشمِ تو آموختهایم
که به جانتشنگیِ باغچهها گریه کنیم
#محمدعلی_بهمنی
#شعرمعاصر
🌱
@ghalamdar
#با_شاعران
جلالالدین محمد بلخی (مولوی، قرن ۷ ه.ق)، مثنوی معنوی، دفتر اول، بخش ۳۳
چونک گل بگذشت و گلشن شد خراب
بوی گل را از که یابیم از گلاب
چون خدا اندر نیاید در عیان
نایب حقاند این پیغامبران
نه غلط گفتم که نایب با منوب
گر دو پنداری قبیح آید نه خوب
نه دو باشد تا توی صورتپرست
پیش او یک گشت کز صورت برست
چون به صورت بنگری چشم تو دوست
تو به نورش در نگر کز چشم رست
نور هر دو چشم نتوان فرق کرد
چونک در نورش نظر انداخت مرد
ده چراغ ار حاضر آید در مکان
هر یکی باشد بهصورت غیر آن
فرق نتوان کرد نور هر یکی
چون به نورش روی آری بیشکی
گر تو صد سیب و صد آبی بشمری
صد نماند یک شود چون بفشری
در معانی قسمت و اعداد نیست
در معانی تجزیه و افراد نیست
اتحاد یار با یاران خوشست
پای معنا گیر صورت سرکشست
صورت سرکش گدازان کن برنج
تا ببینی زیر او وحدت چو گنج
ور تو نگدازی عنایتهای او
خود گدازد ای دلم مولای او
او نماید هم به دلها خویش را
او بدوزد خرقهی درویش را
منبسط بودیم یک جوهر همه
بیسر و بیپا بدیم آن سر همه
یک گهر بودیم همچون آفتاب
بی گره بودیم و صافی همچو آب
چون بهصورت آمد آن نور سره
شد عدد چون سایههای کنگره
گنگره ویران کنید از منجنیق
تا رود فرق از میان این فریق
شرح این را گفتمی من از مری
لیک ترسم تا نلغزد خاطری
نکتهها چون تیغ پولادست تیز
گر نداری تو سپر وا پس گریز
پیش این الماس بی اسپر میا
کز بریدن تیغ را نبود حیا
زین سبب من تیغ کردم در غلاف
تا که کژخوانی نخواند برخلاف
🌱
@ghalamdar
درب یا در؟
کدام واژه درست است؟
«در» فارسی است؛ به معنای چیزی که با آهن یا چوب و مانند آنها برای ورودی مکانهایی همچون خانه میسازند و در آنجا نصب میکنند.
«درب» عربی است به معنای دروازه، راه و در بزرگ و فراخ. جمع آن دروب است.
در، مفرد و جمع آن درها
درب مفرد و جمع آن دروب
#درست_نویسی
#ویرایش
#ساده_نویسی
🌱
@ghalamdar
#با_شاعران
سنایی غزنوی (محمد بن مجدود بن آدم، قرن پنجم و ششم)
هر جا که روضهایست وردیست
هر جا که نالهایست دردیست
گیتی همه سربهسر کلوخی ست
قسم تو از آن کلوخ، گردیست
هر کز [هر که از] تو به خرقهای فزونست
کم گوی که بختیار مردیست
🌱
@ghalamdar
بهبود یا بهبودی؟
کدام درست است؟
بهبود مصدر مرکب به معنای خوببودن و تندرستی است و به «ی» نیاز ندارد. کاربرد درست «بهبود» است.
#درست_نویسی
#ویرایش
#ساده_نویسی
🌱
@ghalamdar
روزی روزگاری، ادبیات زینت علم بود و در خدمت آن؛ اما اندکاندک عیب کار روشن شد و اکنون «ادبیاتزدایی» از آثار علمی، اهمیت فراوان یافته است. این هوشیاری را باید غنیمت شمرد؛ اما عدهای به این بهانه که در متن علمی نباید ادبورزی کرد، از آن سوی بام افتادهاند و هیچ ترتیبی و آدابی را تن نمیدهند. این گروه، آراستگی کلام را هم از مقولهی ادبیات پنداشتهاند و به این بهانه «نازیبانویسی» را حُسن میشمارند؛ اما باید بدانیم که «زبان آراسته» نیز از جنس زبان است؛ نه از سنخ ادبیات.
#زبان_ادبی
#زبان_علمی
متن کامل در کانال تخصصی قلم
https://eitaa.com/ghalamdar
🌱
@ghalamdar
زبان ادبی
#رضا_بابایی
چند سالی است که مخالفت با «زبان ادبی در مقالات علمی»، مد شده است و هرکس به هر مناسبتی دربارهی آن اظهارنظر میکند. کسانی که بر زبان علمی غیرت میورزند، خواستار مرزبندی آن با زبان ادبیاند. در نظر این گروه، «نگارش علمی» یعنی پرهیز از بازیکردن با احساسات خواننده و کوشیدن در پاکیزگی زبان از آرایهها و آویزههای ادبی. حق هم همین است. آب چشمه در کوزهی گلین گواراتر است تا در جام زرین و گرسنه را نان و پنیر باید نه نقل و نبات. تا اینجا سخنی نیست. سخن این است که زبان ادبی چیست که باید از آن در نوشتههای علمی پرهیخت؟ روزی روزگاری، ادبیات زینت علم بود و در خدمت آن؛ اما اندکاندک عیب کار روشن شد و اکنون «
ادبیاتزدایی
»از آثار علمی، اهمیت فراوان یافته است. این هوشیاری را باید غنیمت شمرد؛ اما عدهای به این بهانه که در متن علمی نباید ادبورزی کرد، از آن سوی بام افتادهاند و هیچ ترتیبی و آدابی را تن نمیدهند. این گروه، آراستگی کلام را هم از مقولهی ادبیات پنداشتهاند و به این بهانه
«نازیبانویسی»را حُسن میشمارند؛ اما باید بدانیم که
«زبان آراسته»نیز از جنس زبان است؛ نه از سنخ ادبیات. تشبیه و استعاره و تصویرپردازی و حتی جناس و سجع، زبان را ادبی نمیکند. ویژگیهای مهم و مقوّم زبان ادبی، «مبالغه»، «کلیگویی»، «آشناییزدایی» و «آرایهپردازی بهجای تحلیل و استدلال» است. هر زبانی که در آن
«مبالغه»باشد یا
«آرایه»را جایگزین دلیل کند، ادبی است؛ البته غیبت دلیل، همیشه بهمعنای غلطبودن مدعا نیست. بسا نوشتههایی که در آنها هیچ خبری از ادبیت و زیبایی نیست؛ اما بهدلیل مبالغات یا استدلالگریزی یا خالیبودن از تحلیل علمی، شعر منثورند. نیز ممکن است کسی نوشتهی خود را از تصویر و آرایه بیاکند؛ اما پا از گلیم استدلال یا تحلیل درازتر نکند. این زبان، ادبی نیست؛ اگرچه سرشار از زیبایی و آرایهپردازی باشد. جملهی «من تو را دوست میدارم»، آراستهتر از جملهی «من تو را دوست دارم» است؛ اما جملهی ادبی نیست؛ چون در آن اولاً مبالغهای نیست و ثانیاً سخنی نیست که اقتضای دلیل یا تحلیل داشته باشد؛ اما اگر کسی از سر مبالغه یا بهگزاف، به دیگری گفت: «من تو را میپرستم»، جملهی ادبی گفته است؛ اگرچه در آن هیچ سجع و جناس و آرایهای نیست. #با_نویسندگان 🌱 @ghalamdar
#با_شاعران
هاتف اصفهانی (سید احمد حسینی، قرن ۱۲ ه.ق)، دیوان اشعار.
جان به جانان کی رسد جانان کجا و جان کجا؟
ذره است این، آفتاب است، آن کجا و این کجا؟
دست ما گیرد مگر در راه عشقت جذبهای
ورنه پای ما کجا وین راه بیپایان کجا؟
ترک جان گفتم نهادم پا به صحرای طلب
تا در آن وادی مرا از تن برآید جان کجا؟
جسم غمفرسود من چون آورد تاب فراق؟
این تن لاغر کجا بار غم هجران کجا؟
در لب یار است آب زندگی در حیرتم
خضر میرفت از پی سرچشمهی حیوان کجا؟
چون جرس با ناله عمری شد که ره طی میکند
تا رسد هاتف به گرد محمل جانان کجا؟
🌱
@ghalamdar
#اغلاط_مشهور
بهخاطر
کاربرد «بهخاطر» در معنای «بهعلت، بهدلیل، بهسبب و برای» نادرست است. خاطر یعنی ذهن و خیال؛ بنابراین ترکیب بهخاطر معنای درستی نمیدهد.
جملهی غلط: «او بهخاطر احیای ارزشهای الهی قیام کرد». او بهذهن احیای... .
جملهی درست: «او برای احیای ارزشهای الهی قیام کرد».
#درست_نویسی
#ویرایش
🌱
@ghalamdar
گاهاً یا گاهی؟
کدام درست است؟
«گاه» واژهای است فارسی و چون تنوین مخصوص کلمههای عربی است استفاده از آن در واژگان غیرعربی غلط است.
خواهشاً هم درست نیست؛ چون روی کلمهی فارسی تنوین گذاشتهایم؛ همینطور است واژههای دوم، جان و ناچار.
به کار بردن تنوین روی کلمههایی که ریشهی عربی دارند اشکال فنی ندارد؛ ولی بهتر است از واژگان برابر آنها در فارسی استفاده کنیم. نمونه اینکه به جای اصلاً بگوییم «هرگز» یا از پیشوندهای قیدساز کمک بگیریم؛ مانند اینکه ظاهراً را «بهظاهر» و اصلاً را «در اصل» بنویسیم.
#درست_نویسی
#ویرایش
#ساده_نویسی
🌱
@ghalamdar
برگزاری حلقهی نویسندگان حوزوی و دانشگاهی
با حضور استاد رضا مصطفوی
#نویسندگان
#رضا_مصطفوی
✍
#سعید_احمدی
چقدر غمبار است نگفتن حرفهایی که دلخوره دارند برای خودت و دلخوری برای دیگران.
🌱
@ghalamdar
#با_شاعران
بابا طاهر عریان (قرن ۴ و ۵ ه.ق)
خوشا آنان که الله یارشان بی
به حمد و قل هو الله کارشان بی
خوشا آنان که دائم در نمازند
بهشت جاودان بازارشان بی
🌱
@ghalamdar