eitaa logo
قلم نجیب
106 دنبال‌کننده
378 عکس
136 ویدیو
2 فایل
دل‌نوشته، تحلیل، تبیین از نگاه یک بانو در جنگ نرم. ارتباط با مدیر کانال https://eitaa.com/ZeinabNajib
مشاهده در ایتا
دانلود
امروز داشتم کتاب تاریخ معاصر رو در کنار فصل دهم از کتاب تاریخ تحولات سیاسی ایران، تحت عنوان نهضت مشروطیت مطالعه می‌کردم که به نکته‌ی خیلی دقیقی رسیدم... قبل از اینکه اون نکته رو بگم این مطلب رو خدمتتون عرض کنم که دوره مشروطیت به‌حق یکی از مهم‌ترین رویدادهای تاریخ معاصر ایران هست و خیلی‌ها اون رو قدم‌های اولیه انقلاب اسلامی میدونن و اگر منحرف نشده بود قطع به یقین این همه سال انقلاب به تأخیر نمی‌افتاد. چون انحراف از مشروطیت سبب خلق حکومت دیکتاتوری رضاشاه شد و سالها ما رو به عقب روند. اما جالب‌تر اینکه حتی خود نهضت مشروطه متأثر از قیام تحریم تنباکو و اعلای کلمه ملت بوده. ⚡️حالا نکته اساسی میدونید چیه؟ خلق همه این قیام‌ها که زندگی مردم رو تغییر داد، بهشون روحیه "ما می‌توانیم" هدیه داد، هویت ملی اونهارو تقویت کرد، ناامیدی از تغییر رو به امید برای اصلاحات و دوباره‌سازی مبدل کرد و در نهایت به مردم نقش مردم رو یادآوری کرد روحانیت بود و بس... تاریخ خیلی خوب حق و باطل رو نشون میده... هرجا پای انگلستان وسط بود ما رو به افول کشید و هرجا پای اسلام و روحانیت، ما زنده شدیم. باقی حرفارو بریزید دور.... ✍زينب نجیب @ghalamenajib
دیشب آخرین صفحات کتاب سفر به گرای ۲۷۰ درجه به پایان رسید. چند سالی هست که تنها کتاب نمی‌خوانم و همیشه با جمعی از دوستان مشغول مطالعه هستیم. اما تا حال نشده بود، با جمعی کتاب بخوانم که قرار است فقط داستان بخوانند. این تجربه برایم از این جهت شیرین بود که در کنار تمام کتب غیرداستانی، داستان می‌خواندم آن هم در یک جمع صمیمی. خواندیم و مدام احساسات و افکارمان را با هم به اشتراک گذاشتیم. البته دوستان بسیار عمیق و ریزبینانه کتاب را نقد می‌کردند. این تجربه برایم به یادگار خواهد ماند. اما درباره محتوای داستان باید بگویم، واقعا یکی از متفاوت‌ترین داستان‌های دفاع مقدس بود. توصیف اکثر جزئیات در میانه جنگ چیزی است که همیشه در فیلم‌ها و مستندات مغفول مانده است. اینکه دوستان تو، یک‌به‌یک به‌گونه‌ای به‌شهادت می‌رسند و تو می‌توانی صحنه شهادت را به تصویر بکشی، برایم شگفت‌آور بود. شاید در میان کتب دفاع مقدس کمتر کتابی به این سبک از روایت پافشاری کرده باشد. همیشه ابعاد روحانی جنگ برای ما به تصویر کشیده شد. اما یادمان رفت بگوییم همان‌ها که در هشت سال دفاع مقدس حماسه‌ها آفریدند، جانباز شدند، اسیر شدند و شهید شدند، آدم‌هایی بودن از جنس خود ما. گاهی می‌ترسیدند، گرسنه می‌شدند، خواب بر آن‌ها غلبه می‌کرد، خسته می‌شدند، پشیمان می‌شدند، دعوا می‌کردند، ناخودآگاه فریاد می‌کشیدند، شوخی می‌کردند، از دست هم دلخور می‌شدند‌، گاهی تلافی می‌کردند، در میانه جنگ مجبور بودند جنازه‌ها را فراموش کنند، گاهی مجبور بودند اصلا گریه نکنند و... آن‌ها افسانه نبودند. آدم بودند... آن‌ها تخیل‌های خط‌کشی‌شده‌ی نویسنده نبودند. آدم بودند... اینگونه نبود که تو همیشه دلت بخواهد جای آن‌ها باشی...گاهی از جای آنها بودن فرار می‌کردی... در این داستان همه چیز واقعی بود حتی احساسات من در حال خواندن داستان... دو نکته در داستان برای من ماندنی شد. یک چیزی در اواخر داستان حال دلم را حسابی خراب کرد ناصر که مجروح شده بود، با همه مجروحان دیگر بعد از یک عملیات سنگین و طاقت‌فرسا به بیمارستانی در اهواز منتقل شدند. وقتی از پنجره اتوبوس چشمش به مردم افتاد که با آرامش و آسایش، رنگ و ورنگ و بی‌دغدغه در خیابان در حرکتند و زندگی در جریان است خوشحال شد. اما در دل گفت؛ این آدم‌ها برای ما جدیدند اما اتوبوس گِل‌مالی پر از مجروح ما برای آنها عادی شده. عجیب ناراحت روزمرگی مردمانی هستم که روزمرگیشان مدیون انسانهایی‌ست که هر لحظه به روزمرگی خود لگد می‌زنند... دومین نکته جالب این بود که من صدای پر از تیر و فریاد جنگ را کامل می‌شنیدم اما شهر ساکت بود. جنگ خاکستری رنگ بود و گاهی رگه‌های خون مثل چکیدن رنگِ قرمزِ قلمِویِ آغشته، جلب نظر می‌کرد. اما شهر پر از رنگ بود. با تمام این تفاسیر، ناصر در جنگ زندگی کرد و من هم فقط در همان جنگ نفس تازه کشیدم... شاید برای این است که جنگ برای ما حتی با ابعاد جسمانیش، هرگز فقط جنگ نیست... @ghalamenajib
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دنیای بعد از اسرائیل آرام خوابیده بود. به صورت معصومش نگاه کردم. دست و پایش را بوسیدم و رویش پتوی آبی لطیفش را کشیدم. به طرف دخترم رفتم. موهایش را نوازش کردم و به رسم هر شب بوسیدمش. قربان صدقه قد کشیده‌اش رفتم که به نظرم بلندتر شده بود. درجه شوفاژ را تنظیم کردم و از اینکه از صبح به برنامه مطالعه و تمیز کردن خانه هر دو رسیده بودم احساس آرامش می‌کردم. به سراغ کتابم رفتم. می‌خواستم آخرین برنامه آن روز را تمام کنم ...اما نمی‌دانم چرا حال دلم بد شد. نمیدانم مدتی است هراندازه که احساس آسایش می‌کنم به همان اندازه خجالت می‌کشم. آخر این چه مسلمانی است که می‌داند کودکی آن‌سوتر، دیگر پتوی نرمی برای گرم‌شدن ندارد. شاید دست نوازشگر مادر یا بوسه‌های پدر نیز گوشه‌ای از رؤیای شیرین شبش باشد که به محض بیدار شدن بهانه‌هایش را دوچندان می‌کند. اما من به راحتی می‌آسایم. این چه مسلمانی است که می‌داند مادرانی در حسرت بوسیدن روی ماه کودکانشان، شب‌ها فقط از فرط خستگی سر بر بالین می‌گذارند و به شوق دیدن خواب طفلانشان، چشم‌ها را می‌بندند. اما من غافل از این موهبت الهی، مسرور زرق و برق دنیای خودم. نمیدانم آنجا چقدر سرد است اما می‌دانم نمی‌توانند هوای خانه را معتدل کنند. نمی‌دانم چه چیزی برای خوردن دارند، اما می‌دانم به میزانی نیست که سیر شوند. نمیدانم وقتی روزه می‌گیرند برای افطار قوت و غذایی می‌یابند یا خیر. آه از مسلمانی ما... چقدر در غفلتیم... چقدر نگران دعا و قرآن و زیارتیم اما... استادم تعریف می‌کرد؛ مدتی پیش با یکی از بچه‌های غزه تماس گرفتم و بعد از گفتگویی مفصل از او سؤالی پرسیدم به او گفتم:" فلانی ما برای شما چه کنیم؟" مکثی کرد و گفت:" برادر درباره فردای بعد از نابودی اسرائیل بیندیشید. ما آب و غذا نمی‌خواهیم. ما می‌رویم تا شما بتوانید دنیای بعد از اسرائیل را طراحی کنید." چقدر بیشتر خجالت کشیدم... آیا الان هم در اوج آزادی، امنیت، آسایش و آرامش یادم هست که وظیفه و مسئولیتی به این سنگینی دارم؟ اصلا ببینم دنیای بعد از اسرائیل چگونه باید باشد؟ ✍زينب نجیب @ghalamenajib
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️با این دزدانِ فرهنگِ عبا پوش و عمامه‌بسر چه کسی باید برخورد کند؟ ❓ آیا اگر فقط از حوزه اخراج شوند، تمام است؟ این اراجیف را به‌راحتی تولید می‌کنند و به‌نام روحانیت هم نشر می‌دهند... ✍ مرتضی نجیب @ghalamenajib
فانوس‌های خاموش مناره‌های مسجد الازهر برای ماه مبارک رمضان تزیین شده است. کاروان قاریانِ ویژه‌ی تلاوت قرآن، در محافل رمضانی، راهی مساجد شده‌اند. فانوس‌های رنگی از درب منازل آویزان است. صدای توپ، مردم مصر را برای افطار دعوت می‌کند. برخی شرکت در محفل مائده رحمانی و برخی رفتن به چادرهای رمضانی را به ماندن در خانه ترجیح می‌دهند. شهر برای ماه مبارک آذین‌بندی شده و هر نقطه از آن، نوید جشن بزرگی‌ست برای مصری‌ها. اسم این جشن را جشن بندگی گذاشته‌اند. جشن بندگی... شب زنده‌داری، تلاوت قرآن و تأکيد بر افطار با خوردن یک یا سه خرما، طبق سنت پیامبر، از نشانه‌های مردان و زنان مؤمنِ مصر است. کمی آن‌سوتر، اما، زنان و مردان و کودکان مسلمانی زندگی می‌کنند که آنها نیز همچون مردمان مصر، هر سال در ماه مبارک رمضان، فانوس‌های رنگی خود را از درب خانه‌هایشان آویزان می‌کردند، مساجد را نظافت کرده و شهر را برای استقبال از ماه خدا، آذین می‌بستند. اما امسال، ماه مبارک را در حالی آغاز کرده‌اند که ۶ ماه است در حال مبارزه با بزرگترین شیاطین عالمند. شیاطینی که وحشیانه‌ترین و فجیع‌ترین کشتار زنان و کودکان را به نمایش گذاشته است. حال برای این مسلمانان، نه دربِ خانه‌ای، باقی مانده است، که فانوسی آویزان کنند، نه مسجدی که برای عبادت به آن پناه برند. آن‌ها سحری و افطار خود را با کمترین مقدار ممکن به‌سختی به‌دست می‌آورند و در ویرانه‌هایشان می‌خورند. غذایی ساده و اندک که با بغضی برآمده از دلتنگیِ عزیزانشان درهم می‌آمیزد اما طبق سنت الهی، قدرت و مقاومت، جای ضعف را می‌گیرد. در عجبم! در عجب از این وسعت از ایمان و بندگی... این غزه است که ذهن انسان و انسانیت را به چالش کشیده است. اوست که بندگی را در ساختارهای زندگی روزمره بشر به سخره می‌گیرد. تعریف جدیدی از صبر، مقاومت، ایستادگی، شجاعت ارائه می‌دهد. قلبش شکسته است جسمش زخمی‌ست بی‌پناه و مضطر شده است اما نگاهش به قله‌هاست او روزه است همان‌طور که دیگر مسلمانان... اما چه می‌شود که برآیند انجام یک فریضه در میان تعدادی از مسلمانان، با دیگر مسلمانان متفاوت می‌شود؟ چطور می‌شود که روزه‌داری، نتیجه‌اش در یک‌جا، غفلت باشد و در جای دیگر بیداری، در یک‌جا تنها، روشی برای کسب ثواب باشد و در جای دیگر، روشی برای مبارزه و مقاومت، در یک‌جا، تنها انجام یک حکم دینی باشد و در جای دیگر سبکی برای زندگی. آیا اکنون می‌توان پرسید؛ کدام روزه، روح بندگی را در کالبد انسان می‌دمد؟ کدامیک، سعادت‌بخش است؟ کدامیک، انسانیت را رشد می‌دهد؟ سؤال را دقیق‌تر و بی‌پرده می‌پرسم... این چه سبک از مسلمانی است که انسان را چنان سرگرم مناسک و سنت‌ها و زرق‌وبرق و حواشی می‌کند که یادش می‌رود برای چه روزه گرفته است؟ اصلا مگر پیامبر اسلام تنها برای انجام نماز و روزه و خمس و زکات اینچنین مبارزه کرد؟ تبلیغ کرد؟ تبعید شد؟ محاصره شد؟مهاجرت کرد؟جنگید؟ و سختی کشید؟ مگر پیامبر اسلام تمام اسلام را در نفی طاغوت و فریاد توحید معنا نکرد؟ این چگونه مسلمانی است که می‌داند کمی آن طرف‌تر برادران مسلمانش توسط صهیونیسم خونخوار، تنها به جرم زنده‌ماندن، به جرم ماندن در وطن، از نیازهای اولیه محروم است، اما او همچنان، بین چادرهای رمضانی و محافل مائده رحمانی، سرمست از انجام بندگی در تردد است؟ می‌داند برادرش برای عبادت، مسجدی ندارد اما او شب‌ها تا صبح در مساجد تزیین شده، مشغول تهجد است. صبح تا شب به تلاوت قرآن مشغول است اما گویا نمی‌داند روح قرآن، مبارزه با استکبار است، نه سازش، نه تسلیم. روح قرآن، دفاع از مظلوم است، نه پشت‌کردن به آن. روح قرآن، یاری رساندن به ستم‌دیده‌ای است که فریادِ طلب یاری‌ او، به دیار کفر رسید اما به گوش برادر نرسید. حقیقتا اسلام غزه، چگونه اسلامی‌ست؟ این وسعت از ایمان و صبر و مقاومت برآیند چه کیمیایی است؟ دیگر مسلمانان از چه رو از این کیمیا بی‌نصیب مانده‌اند؟ امید آنست که در روزگاری نه‌چندان دور همه مسلمانان مصر و اردن و عربستان و...به چنین کیمیایی دست یابند، روح روزه‌داری را در خود زنده کنند، بندگی را نه فقط در ظاهر احکام فردی آن بلکه در باطن آن یعنی حفظ اتحاد مسلمین در برابر طاغوت به کار بندند که قطعا آن روز، روز پیروزی شکوهمندی خواهد شد. آن روز که در مسجد الاقصی دور یک سفره "مقلوبه" سرو شود. آن روز دیگر "مقلوبه" را نه به دلیل نماد مبارزه که به بهانه پاسداشت یاد شهدای راه قدس خواهیم خورد. ✍زينب نجیب @ghalamenajib
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سال ۱۴۰۲ را با همه روزهایش دوست داشتم... چون سایه‌ی شما بالای سرمان بود آقا جان... سایه‌‌تان مستدام @ghalamenajib
بحران در بحران ♨️رژیم صهیونیستی در بیرون آمدن از بحران نیز دچار بحران است... ۱ فروردین ۱۴۰۳، رهبر انقلاب @ghalamenajib
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
البته که گاهی با خودم خیال می‌کنم چرا ما زنده‌ایم؟ وقتی حیاتمان برای امام غایبمان هیچ فایده ندارد. امروز از آن روزهاست... می‌گویند همسرش آن‌جا بوده، جمیلة الهرسی را می‌گویم؛ همسرش، یعنی مردِ زندگی‌اش تعریف کرده که مقابل چشم همه دستور دادند لباسش را درآورد، و شروع کردند به کتک زدنش. به ارتش گفته: من پنج ماهه باردارم، مرا کتک نزنید! به کتک زدنش ادامه داده‌اند. همه‌ی زنان را به جز زن باردار و فرزندانش بیرون کرده‌اند... جلوی چشمان شوهر، بستگان و فرزندانش، به او را کتک زدند... هیس! آرام‌تر بگویید! مبادا خواب حکام عرب را پریشان کنید! مبادا به عیششان خللی وارد شود... هیس! بله؟ فرمودید ؟! این‌ها که زن نبودند... بگذارید به زندگیمان برسیم بگذارید در این زندگی روزمره‌ی متعفنِ بی‌خاصیتمان دست و پا بزنیم صبح‌ها با اخبار تجاوز به زنان بیدار شویم و شب‌ها با عکس پر کشیدن کودکِ پوست‌به‌استخوان‌چسبیده بخوابیم مهم است مگر؟! اخبار مهم یعنی کنسر کیت میدلتون یعنی کات کردن فلانک با فلانک ما را با دنیای حقیرمان تنها بگذارید ما را با بی‌غیرتیمان تنها بگذارید ما را... @maghzesabz 💔 @ghalamenajib
درسی از "آسمان غرب" روز اول فروردین سال ۱۴۰۳ برای دیدن فیلم "آسمان غرب"، همراه با خانواده به سینما رفتم. حمایت از فیلم‌های ارزشی و تبلیغ آن، تنها قدمی است که می‌توانم در جهت رونق آنها بردارم. شاید به جرأت بتوان گفت، یکی از بهترین‌ها بود. بعد از دیدن فیلم "غریب" که عید سال گذشته برای دیدنش به سینما رفتم و به تماشای نمایش قطعه‌ای از زندگی شهید بروجردی نشستم، فکر می‌کردم نمی‌توانم فیلمی را به این اندازه تأیید کنم. اما "آسمان غرب" به همان اندازه جذاب و دیدنی بود. آنچه بیش از ساختار و حتی محتوای فیلم مدّ نظرم است، به تصویرکشیدن شخصیت این شهید بزرگوار است. اگر قرار باشد یک جمله درباره شهید بروجردی در فیلم "غریب" در ذهنم حک شود تا در کنار تمام خوبی‌ها و ارزش‌های او برایم به عنوان الگو به یادگار بماند، "صبوری و اخلاقمندی" این بزرگوار بود. و اما شهید شیرودی... اگر قرار باشد از ایشان وصفی ارائه دهم، به تمام معنا، دو کلمه است؛ "غیرت و شجاعت" در یکی از سکانس‌های فیلم، مادری در حال ضجّه زدن و ناله کردن به زبان کردی بود. شهید شیرودی که برای امر مهمی به منطقه‌ی سرپل ذهاب رفته بود تا کسی را برای گرفتنِ اذنی، ملاقات کند؛ متوجه این خانواده می‌شود و به سمت آنها می‌رود. مادر در میان جمعیتی به زبان کردی در حالی که شیون می‌کند از حال دخترش می‌گوید. دختری که توسط کومله‌ها به او تجاوز شده و گوشواره از گوشش کشیده‌اند. دختربچه، شرایط روحی و جسمی مناسبی نداشت. در همین حال بود که از حال رفت و دیگر نفس نکشید. شهید که در تمام لحظات این سکانس، دنیا بر سرش خراب شده بود و صورتش از شدت غیرت سرخ می‌نمود، دختربچه را بلند می‌کند و به سمت درمانگاه صحرایی می‌برد و او را در آغوش دکتر رها می‌کند. دست به دعا برمی‌دارد و مدام زیر لب، برگشت دختر را از خدا طلب می‌کند. شهید بزرگوار بعد از آنکه از زنده‌ماندن دختر خیالش راحت می‌شود، به سمت همرزمانش به پادگان می‌رود. در مقابل آنها می‌ایستد. با آه و سوز و گریه ماجرا را تعریف می‌کند و از همه آنها برای رزمی بزرگ دعوت می‌کند. این عملیات در حالی شکل می‌گیرد که بنی صدر، دستور عقب‌نشینی داده و انهدام سلاح‌ها را به نفع گفتگو با دشمن صادر کرده است. ادامه داستان را خودتان ببینید و از شجاعت بچه‌های هوانیروز که زیباترین صحنه‌ها را خلق کردند لذت ببرید. وقتی از سینما بیرون آمدم صحنه‌های عملیات را برای هم مرور می‌کردیم. به خانواده عرض کردم این چند روز مدام به غزه می‌اندیشم. برایم فرمول مقاومت و شجاعت آنها مجهول بود. نمی‌دانستم آنها این کیمیا را از کی و از کجا به دست آورده‌اند. امشب اما، با دیدن این فیلم فهمیدم آنها سر کلاس انقلاب اسلامی و ۸ سال دفاع مقدس ما بزرگ شده‌اند. اگر امروز زن غزه در خط مقدم مقاومت، سینه سپر کرده، روزی روزگاری در همین دیار، زنان شجاع و غیور کرد با دستان خالی اما نگاهی به وسعت آسمان در کنار امثال شیرودی‌ها جنگیدند آنها حاضر بودند با یک سلاح از یک پادگان محافظت کنند. آن‌ها برای رفع گرسنگی رزمندگان از ناچیزترین مواد، غذا تهیه می‌کردند. درود بر غیرت و شجاعت آنان و اینان... ✍زينب نجیب @ghalamenajib
تا آخرین نفس در کنارت هستیم... @ghalamenajib
44.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚡️گاه، قرآن بدست داری و با صوت و لحنی جذاب آیه‌‌هایش را تلاوت می‌کنی، اما همچون، قرآن‌ به‌ نیزه‌ زده‌ها، فهمی از کلام خدا در فکر و دلت نیست که از ستم به انسان و انسانیت، فریادی برآوری... ⚡️اما گاهی با یک گیتار می‌نوازی و جماعتی را متوجه ظلمی عظیم می‌کنی...حق می‌گویی و از گفتنش هراسی نداری... وای به حال ما اگر ثمره‌ی قرآن خواندن یک مسلمان، در دنیا و آخرت، از یک گیتار به دست، کمتر باشد... ✍زينب نجیب @ghalamenajib
🇮🇷«جمهوری اسلامی، حرم است» چرا⁉️ شهید حاج قاسم سلیمانی(ره) در بخشی از وصیت نامه الهی _ سیاسی خود می‌نویسد: ‌‌«خواهران و برادران مجاهدم در این عالم، ای کسانی که سرهای خود را برای خداوند عاریه داده‌اید و جان‌ها را بر کف دست گرفته و در بازار عشق‌بازی به شوق فروش آمده‌اید، عنایت کنید: جمهوری اسلامی، مرکز اسلام و تشیع است.» سردار سلیمانی در بخشی دیگر از وصیت‌نامه‌اش نوشته است: «امروز قرارگاه حسین بن علی، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرم‌ها می‌مانند. اگر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمی‌ماند، نه حرم ابراهیمی و نه حرم محمدی (ص).» این اندیشه‌ی شهید بزرگوار درباره جمهوری اسلامی نه بر مبنای احساسات بلکه بر اساس استدلال هاییست که به وضوح، بین جمهوری اسلامی و حرم نه تنها سنخیت بلکه عینیت می‌بیند. این چه رابطه‌ی حقیقی بین حرم و جمهوری اسلامی است که ایشان به صراحت به آن اذعان می‌کند؟ [۱]جمهوری به معنای قرار داشتن حق حاکمیت در دست خود مردم است. کلمه جمهوری، شکل حکومت را مشخص می‌کند و کلمه اسلامی محتوای حکومت را تعیین می‌کند. حکومت جمهوری یعنی حکومتی که حق انتخاب با همه مردم است، قطع نظر از اینکه مرد یا زن، سفید یا سیاه، دارای این عقیده یا آن عقیده باشند. فقط شرط بلوغ سنی و رشد عقلی معتبر است نه چیز دیگر. کلمه اسلامی نیز محتوای حکومت را بیان می‌کند یعنی حکومت با اصول ومقررات اسلامی اداره می‌شود و در مدار اصول اسلامی حرکت می‌کند. چون اسلام به عنوان یک دین در عین حال یک مکتب و یک ایدئولوژی است و طرحی است برای زندگی بشر در همه ابعاد و شئون آن. [۲] بدین ترتیب در نظام جمهوری اسلامی، ما با دوگانه‌ای به‌نام «جمهوری» و «اسلامی» رو برو نیستیم؛ چراکه اگر در نظامی، مردم آن مسلمان و مؤمن به خداوند باشند دیگر دوگانه‌ای در میان نخواهد بود. بلکه یکی در طول دیگری‌ست. مردم سالاری دینی، همان حکومت دین بر مردم خواهد بود. یعنی حکومت، حکومت قوانین دینی بر مردمی‌ست که وفادار به آن قوانین‌اند. در دین اسلام حق حاکمیت فقط از آنِ خداست. بنابراین، کسی جز او حق حاکمیت ندارد. پس اگر مردم حق حکومت دارند که از جانب خدا دارند، بايد بر اساس قوانین خداوند حکومت کنند و این همان حکومت خدا است و نظام برآمده از آن، نظامی اسلامی‌ست. از این منظر، رهبر معظم انقلاب می‌فرمایند: "بدون آراءِ مردم، بدون حضور مردم و بدون تحقّق خواست‌ مردم‌، خیمه‌ى نظام‌ اسلامى‌، سرِپا نمى‌شود و نمى‌ماند. البته مردم، مسلمانند و این اراده و خواست‌ مردم‌، در چارچوپ قوانین و احکام اسلامى است.»  [۳] حال چرا این جمهوری حرم است؟ این نوع حکومت نوعی از انواع حکومت هاست، چرا به آن قداست داده شده است و آن را حرم می‌نامند؟ حرم در تفکر شیعی یعنی چه؟ حَرَم، به محدوده‌ای پیرامون مکان‌های مقدسی گفته می‌شود که به دلیل انتساب به یکی از مقدسات اسلام از حرمتی خاص برخوردار‌ند و با آن همچون دیگر مکان‌ها رفتار نمی‌شود. مقدس؛ به معنای چیزی است که شایسته احترام و قابل ستایش است و حسی عمیق و ژرف را در انسان به‌وجود می‌آورد. مقدسات ویژگی‌هایی دارند. وجود مقدس از هر عیب و نقصی مبراست و آن هم خداوند متعال است. همچنین هر چیز دیگری که به آن منتسب باشد نیز جزو مقدسات قرار می‌گیرد. هنگامی که دانستیم مقدسات کدامند باید رفتاری خاشعانه و توأم با احترام در برابر آن اتخاذ کنیم. در این راستا انسان نیز تا زمانی که در طاعت قرب الهی گام بردارد مقدس می‌گردد در غیر این صورت قابل احترام و ستایش نخواهد بود. با این شرح می‌توان گفت؛ جمهوری اسلامی به واسطه‌ی بستری که برای اجرای قوانین خداوند به دست مردم فراهم کرده و تلاش خود را در جهت نفی طاغوت انجام داده است، منتسب به خدا بوده و حرم است. یعنی همین حکومت مردم بر مردم بر طبق اسلام تقدس دارد. نکته مهم اینجاست که با وجود مشکلات و برخی مسائل در این نظام کنونی، شهید بزرگوار نمی‌گوید اگر «چنین باشیم، حرم خواهد شد» می فرماید، «جمهوری اسلامی حرم است.» یعنی هم اکنون، محقق است. لذا باید به این مرتبه از قدسیت جمهوری اسلامی ایمان داشت و البته در مسیر حل معضلات و پیشرفت آن قدم برداشت و از همه‌ مهم‌تر این‌که، حفظ اماکن مقدسه و حرم‌های عظیم الشأن مخصوصاً حرم ابراهیمی و حرم محمدی منوط به حفظ این نظام است. یعنی قدسیت یک مکان ،خاص بودن آن و یا تنها مبنی بر سیر تاریخی -مذهبی آن نیست؛ روح و باطن یک چیز و انتساب عملی آن به وجود لایزال الهی در مقدس دانستن یک امر اولی است و جمهوری اسلامی دقیقاً به همین دلیل حرم است و مقدس. ✍زينب نجیب @ghalamenajib
یا امیرالمؤمنین... آقا جان... برای کودکان غزه پدری کن...😭 بک یاالله... @ghalamenajib
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بدرود اى گرامى ‏ترین اوقاتى که ما را مصاحب و یار بودى، اى بهترین ماه در همه روز‌ها و ساعتها. بدرود اى یار و قرینى که، چون باشى، قدرت بس جلیل است و، چون رخت بر بندى، فراقت رنج افزا شود. اى مایه امید ما که دوریت براى ما بس دردناک است. بدرود اى همدم ما که، چون بیایى، شادمانى و آرامش بر دل ما آرى و، چون بروى، رفتنت وحشت خیز است و تألم افزاى. بدرود که چه بدی‌ها که با آمدنت از ما دور شد و چه خیرات که ما را نصیب آمد. 😭😭 @ghalamenajib
تکلیفی که روشن شد... آسمان آبی‌ بود. تکه‌های پنبه‌ای ابر سایه‌ی سرمان شده بودند. نسیم بهاری همچون دستان نرم مادر صورت را نوازش می‌داد. برگها، لباس سبز ملایمی به تن داشتند. کوه مثل همیشه، استوار و مقتدر، پشت سرمان خودنمایی می‌کرد. نمازگزاران آهسته و پیوسته برای رسیدن به نقطه‌ی مشترکی در حرکت بودند‌. زمزمه‌های تکبیر از دور و نزدیک شنیده می‌شد. شوق نماز و دیدار همه را به پرواز درآورده بود. پیر و جوان زن و مرد بزرگ و کوچک همچون مهره‌های یک تسبیح برای ختم یک رویداد بزرگ در کنار هم قرار می‌گرفتند. پس از دقایقی حضور ماه نمایان شد و به محراب ایستاد. همگی برای اقامه‌ی نماز ایستادند. این نماز، نماز دلبری بود. نمازگزاران پس از یک ماه حضور در ضیافت پروردگار، منتظر اجابت بودند. واژگان که بر زبان جاری شد، اشک‌ها سرازیر گشت و دعای قنوت در میان بغض‌های شکفته تکرار می‌شد. نماز پایان یافت. اما دل‌ها منتظر شنیدن بودند. شنیدن صحبت‌هایی که تکلیف خیلی چیزها را روشن می‌کرد. و مثل همیشه روشن کرد. تنبیه اسرائیل... آری، این همان بود که رهبر و ملت یک صدا فریاد زدند. آنها تنبیه خواهند شد. به همین محکمی که رهبرم فرمود. چقدر برایم مقایسه دوران‌ها جذابیت دارد. وقتی تاریخ تحولات را تحلیلی مطالعه می‌کردم به وفور شاهد آن بودم که در طول تاریخ معاصر ما، کنسولگری که هیچ، به سرزمین ما، به سرمایه ملی، به ذخایر، استقلال، هویت و ناموس ما دست‌درازی می‌شد و حاکمان ما گردن‌شکسته‌تر از همیشه، نه‌تنها مقابله نمی‌کردند بلکه برای یاری گرفتن از شرق و غرب باج می‌دادند. این فقط مختص زمان قاجار نبود. محمدرضا پهلوی در این دست قصه‌ها، ید طولایی داشت. اما امروز اسرائیل در حالی که از دستپاچگی و اختلال در محاسباتش، دچار چنین خطای بزرگی شده و در کشور ثالثی به تکه‌ای از خاک وطنم تعرض کرده و حتی جرأت صراحت در بیان آن را ندارد؛ یک هفته است که کابوس انتقام و تنبیه را تجربه می‌کند. این در حالی‌ست که می‌داند تا چه اندازه در جهان منفور است و نابودیش قریب. او خوب می‌داند کلام رهبرم، تکه‌های پازل را چگونه جابه‌جا می‌کند و چقدر این قدرت برای او دهشتناک است. در همین حال و هوا بودم که فریاد مرگ بر اسرائیلِ نمازگزاران، زمین مصلا را به لرزه درآورد. خطبه‌ها تمام شد... و ما سبکبال و آرام در اوج امنیت، باز گشتیم. درود و سلامی بی‌پایان به روح پرفتوح شهدا و امام شهدا ✍زينب نجیب @ghalamenajib
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا