eitaa logo
قلم های بیدار
142 دنبال‌کننده
119 عکس
42 ویدیو
2 فایل
کانال شعر قلم های بیدار
مشاهده در ایتا
دانلود
عشق دنیای دیگری دارد شور و غوغای دیگری دارد سرزمینی ست پشت دریاها آسمان های دیگری دارد زندگی پاسخ معمایی ست که معمای دیگری دارد عشق یک اتفاق پیچیده ست ریشه در جای دیگری دارد توی دنیای عشق حتی عشق نام زیبای دیگری دارد کربلا تا دمشق... آری عشق ماجراهای دیگری دارد عشق یک روز إربا إربا شد و قضایای دیگری دارد... گرچه امروز زخمی و خاکی ست عشق فردای دیگری دارد :: زندگی نیست این که ما داریم عمر معنای دیگری دارد... @ghalamhaye_bidar
تقدیم به مدافع مظلوم حرم سر باخت، شاید مملکت سامان بگیرد جان داد تا یک ذره غیرت جان بگیرد چون کوه در چشمش ابهت موج زد تا بلکه تزلزل های ما پایان بگیرد ای بد به حال هرکه محسن را ببیند اما نلرزد بر خودش آسان بگیرد حال دلم این روز ها بدجور ابریست ای کاش بر خاک سرم باران بگیرد ای کاش قدری در رگ خشکیده ی ما خون شهیدان حرم جریان بگیرد @ghalamhaye_bidar
برای شاعر غزل بخوان غزلی بی سر مقتل بخوان که روضهٔ گودال است دست از سراسر قلمت بردار اینجا بلاغت کلمه، لال است سر تا سر زمین شده یک زندان خورشید دور حادثه سرگردان دنیا و هرکسی که در آن مانده است مصداق حال سورهٔ زلزال است وقتی زمان برای تو عاشوراست وقتی که کربلا همهٔ دنیاست وقتی که میزبان پسر زهراست بی سر شدن نشانهٔ اقبال است آه ای شهادت ای سفر گلگون ای مثل کربلا غزلی از خون دورم چقدر از تو شبیه یک پرواز که در آرزوی بال است میخواستم غزل، غزلی بی سر اما نشد که داغ تو از سر رفت دست خودم نبود که می بینم سر تا سر زمین سری از لاله است @ghalamhaye_bidar
آسمان سرخ است، بی‌تاب است، دل بی‌تاب‌تر تشنه است این خاک، تشنه، آسمان بی‌آب‌تر کودکی خوابش نبرده اسم بابا بر لبش مادری دلشوره دارد، مادری بی‌خواب‌تر آسمان سرخ است، ابری تیره می‌پیچد به خود نیست در این صحنه مهتاب از رخت مهتاب‌تر دست شستی از سرت، جاری‌ شدی در سرنوشت زندگی بی‌درد مرداب است، نه مرداب‌تر با سر از کف دادنت لرزیده دست و پای عشق سر به سر چشمان مشتاقان شد از این باب، تر سر نداری، پهلویت زخمی است، بی‌پیراهنی میهمانی کس نرفته از تو با آداب‌تر سر نداری تا به دامانش نهی اما چه غم بی‌سر است آنکس که از او کس ندید ارباب‌تر شهید @ghalamhaye_bidar
برای شهید شکوهمند، محسن حججی با الهام از تصویر منتشر شده صلابتی که در نگاه توست... شقاوتی که در نگاه اوست جهنم و بهشت را ببین : نگاه دشمن و نگاه دوست چقدر شمر و ابن ملجم است چقدر هیزم جهنم است نگاه این که بسته دست تو، چقدر بی حیا، بی آبروست نگاه تو به کیست اینچنین، غریب و روشن و شکوهمند نگاه تو نگاه تو نگاه...چه عاشقانه گرم گفتگوست جوانی و هنوز نیستی جوان تر از علیِّ اکبرش سه شعبه ای ست بر دلت هنوز، از آن سه شعبه ای که بر گلوست وجود بی عدم، نگاه توست، کبوتر حرم، نگاه توست نماز صبحدم نگاه توست، نگاه تو همیشه باوضوست نگاه تو چه فاتحانه گفت:نه گاه ماندن و نشستن است نه روزگار غربت حسین، نه تاب حسرت است و آرزوست فقط نه چشم تر بیاورید، برای دوست سر بیاورید چقدر کربلا که پشت سر، چقدر کربلا که پیش روست @ghalamhaye_bidar
. ...دل ای دل ای دل من! عزم کن قلم بردار! به یاد شاه ابالفضل من قدم بردار حسین نیستی اما کم از وهب نشوی اسیر حیله مکروه و مستحب نشوی سر بریده نبودی، زبان بریده مباش! حیا ز چشم شهیدان کن و دریده مباش! چو برق تیغ به دلهای ترس برده بزن به نام واقعه بر لحظه های مرده بزن چه گفت بر سر آن نیزه سر که سنگین است سر بریده سخن گفتنش به آیین است ... ببین صلابت شیران شام جولان را مبارک است ببر نام این شهیدان را به تیغ و شعله بزن این دل گداخته را ببوس خاک شهیدان سرفراخته را بخوان! زبان لهیب و جراحت و تب باش به راه شام چنین در رکاب زینب باش ... سلام بر سخن تو، سلام بر تو شهید ! فدای سوختن تو، سلام بر تو شهید ! چنین شکوه و تجمل، مبارکت بادا ! درخت بی سر من، گل مبارکت بادا ! به روز معرکه سر باختی و گل کردی سلام بر تو ! در این آخرالزمان مردی در این زمانه که برخی به هرزگی لافند مگر ز نخ نخ خون تو بیرقی بافند چه بیرقی که به عزت علم کند ما را به اعتبار شما محترم کند ما را شکوه عزم تو از این نبرد با ما ماند ز سربلندی تو نام مرد با ما ماند تو حجتی که هنوز این قبیله سرزنده است علم به دست جوانمردهای رزمنده است نسیم عشق تو پیچیده در مداین ما شهید مجلس حسن حسین! محسن ما! خوشا به عزم تو زین بند آهنی رستن ز ننگ عشوه مردان منحنی رستن شکست ذلت تسلیم، شوکت ما را شهیدی آمد و نو کرد فرصت ما را نشان عزت این خاک داغدار شده بر آستانه زینب، سری نثار شده مرا به نام تو در این حریم راه دهند مرا به سایه ات از خویشتن پناه دهند که ساعتی به تو بینم عتاب خویش کنم قیامتی که سوال و جواب خویش کنم @ghalamhaye_bidar
🔹غزلی به یاد 🔹 (از زبان همسر شهید) بی جهت نیست اگر ما گله داریم از هم من و تو یک چمدان فاصله داریم از هم بی خبر بار سفر بستی و رفتی... حالا چه خبرها که در این قافله داریم از هم غزلی خواندی و من... من غزلی خواندم و تو... چقدر هدیه به رسم صله داریم از هم تو و باران... تو و دلتنگی دریا... تو موج... من و عکسی که لب اسکله داریم از هم "نه" نمی گویم اگر بشکنم از تنهایی آه... ما پای قباله "بله" داریم از هم با تو ای آینه! هم کفو نبودم... حق است گله ای که سر این مسئله داریم از هم تو، رواق حرم زینب و من مسجد شهر و دعایی که پس از نافله داریم از هم آسمان سمت حرم میرود ای ماه برو هر چه داریم در این مرحله داریم از هم ... تو اگر ماه‌ی، من برکه ترین آغوشم چه کسی گفته که ما فاصله داریم از هم @ghalamhaye_bidar
زهره چشم فرشته ها جلاد وارث " یسفک الدما" جلاد بوده شیطان در ابتدا عابد شده عابد در انتها جلاد پانهاده ز بندگی بیرون در زمین با خلیفه شد هم خون بوده روزی برادر هابیل بوده از نسل انبیا جلاد راه سیر و سلوک طی کرده شتری را شبانه پی کرده تاابد پیش صالحان دارد لقب اشقی الاشقیا جلاد بت پرستیده صبح هر شنبه سربریده همیشه با پنبه شده در بین قوم اسراییل سامری زاده با دعا جلاد ! روح او را پلید می بینم یقه اش را سفید می بینم مثل گرگی به ظاهرا بره می نشیند کنار ما جلاد می کند ریش دار بی ریشه خون مردم همیشه در شیشه لقمه های حرام می سازد از امیران کربلا جلاد ملتی خسته از جنایاتش آه از آشوب و اغتشاشاتش شده اعدام سال شصت اما باز برگشته بی حیا جلاد به عزای بشر شده سرخوش در یمن...غزه...بوده کودک کش حاجیان را به مسلخ آورده فاجعه کرده در منا جلاد در سنا کرده با سناتورها وضع قانون برای آخورها از عرب شیر مفت می دوشد در نمی آورد صدا جلاد زیر تیغش تمام ملت ها کمترین کارش این شرارت ها اتحادیه اروپایی است جای یک مشت بی خدا...جلاد فرق بین خبیث و طیب را خوانده ام در کتاب عاشورا: می شود زاده علی ع زینب س می شود زاده زنا جلاد وهبیم و بلند بالاتر عکس ما سربریده زیباتر به قضاوت نشسته آینده ما حسینی تریم یا جلاد؟؟؟ "حججی "ها شهید تاریخند بی سر اما امید تاریخند میگذارم مگر عوض بشود؟؟؟ جای اسم شهید با جلاد @ghalamhaye_bidar
غزلی از امام خمینی (ره) در کعبه در زنجیر خار راه منی ای شیخ! ز گلزار برو از سر راه من ای رند تبهکار، برو تو و ارشاد من، ای مرشد بی رشد و تباه؟! از برِ روی من ای صوفی غدّار، برو ای گرفتار هواهای خود، ای دیر نشین از صف شیفتگان رخ دلدار، برو ای قلندر منش، ای باد به کف، خرقه به دوش خرقه ی شرک تهی کرده و بگذار برو خانه کعبه که اکنون تو شدی خادم آن ای دغل خادم شیطانی!، از این دار برو زین کلیسای که در خدمت جبّاران است عیسیِ مریم از آن خود شده بیزار، برو ای قلم بر کفِ نقادِ تبهکارِ پلید بنه این خامه و مخلوق میازار، برو @ghalamhaye_bidar
قلم بردار و دعبل باش ، شاعر جنگ یعنی این ((برای رمی شیطان سعودی)) ، سنگ یعنی این حقوق بی بشر هجوی که می خنداندت اما در اندوهت شکیبا باش ، هان ! دلتنگ یعنی این بگو از رقص شمشیر مدرنیته کنار جهل طواف رقص اعرابی جاهل ، ننگ یعنی این رها کن تیرهایت را ، هجا پشت هجا بنویس حماسه واژه های توست ، ضرباهنگ یعنی این بکش بر دوش دارت را ، بگو هجو ستمگر را قلم بردار و دعبل باش ، شاعر جنگ یعنی این @ghalamhaye_bidar
به بهانه ی سالروز آغاز بازگشت آزادگان به میهن اسلامی، تقدیم به مادران مفقودالاثر نشسته چادر خود را رفو کند برود به شوق آن که تورا جستجو کند برود امیدوار و مصمم کشیده در آغوش دوباره پیرهنت را که بو کند برود دوباره نیست کسی مثل نوجوانی تو که چند پرسش لرزان از او کند برود میان این همه زن یک نفر شبیهش نیست که پیش او نفسی گفتگو کند برود کجاست آن که تمام تعلقاتش را رها کند، سپر آبرو کند برود؟! غروب، روبروی صحن جامع رضوی نشسته اشک غمش را وضو کند برود کنار پنجره فولاد تا سحر باید دوباره گریه کند، آرزو کند، برود دوباره چادر و دندان! دوباره مادر تو نشسته چادر خود را رفو کند برود! @ghalamhaye_bidar