«نیویورک»
او میمکد طراوتِ گلها و بوتههای افریقا را،
او میمکد تمامِ شهدِ گلهای آسیا را،
شهری که مثلِ لانهی زنبورِ انگبین،
تا آسمان کشیده
و شهدِ آن: دلار
یک روز،
در هُرمِ آفتابِ کدامین تموز،
مومِ تو آب خواهد گردید،
ای روسپی عجوز ؟
#دکتر_محمدرضا_شفیعی_کدکنی
#شعر_ضد_آمریکایی
@ghalamhaye_bidar
خر خود را سمند می گویی؟
مال ما را به چند می گویی؟
مادرت هرچه فحش یادت داد
با زبانی لوند می گویی
فکر کوتاه و ذوق ناقص را
با صدای بلند می گویی
چرت بافی و نشئه ی علفی
گنده نایی و گند می گویی
تازه لب باز کرده ای به سخن!
عیب پازند و زند می گویی؟
به خلیج همیشه فارس عبث
تهمت ناپسند می گویی
تن برجام از تو رنجور است
با روانی نژند می گویی
خرمگس خان! به جای خود بنشین
چند تهمت به قند می گویی؟
با عقابان آسمان شرف
ای مگس از چه پند می گویی؟
نیستی آشنای این بازی
کرنر است این که هند می گویی
پنج بعلاوه ی یکت این بود؟
فحش ششلول بند می گویی؟
هم پلیس بدی و هم دزدی
از بگیر و ببند می گویی؟
گفته ات یاوه ی نتانیابوست
هر چه یادت دهند می گویی
رقص شمشیر کرده ای با گاو
گرگ را گوسفند می گویی؟
این همه زرت و پرت ها بس نیست؟
باز داری چرند می گویی؟
#علیرضا_قزوه
#شعر_ضد_آمریکایی
#شعر_طنز
@ghalamhaye_bidar
باز میبلعد ...
همچنان سنگین وسرسخت و مهیب و کور
آن شب افسون جنون آیین
آن پلشتی زاده ی دلقک
شهوت آواز ستم مسلک.
میچکد از پوزه ی ذهنش
بافههای مرگ
دارهایی از عطش سرشار
- وحشی و خونخوار-
از تعفن می رسد
از ماورای باتلاق شب
بوی زرد توطئه میآید از افکار نامردش
چشم شهوت سیرتش سرریز سرمستی ست
تاجر عریانی عشق است
تاجر سکس و سکوت و سُکر!
در نگاهش عشق ماسیده
گیسوان او پلاسیده
هرزه گرد کوچههای جسم .
¤
باز میبلعد...
هشت پای قرن نافرجام
قرن اختاپوس!
از هراس سایهها میآید انگاری
چشمهایش نبش قبر صبح
مومیایی گشته ی ظلمت
بی خبر از بعثت باران
مثل خواب مُرده ی مرداب،
در بلاهت غوطه ور یکسر
¤
ای تمدن زار بی حاصل!
زادگاه صنعت افیون
نشئه ی شب ، ظلمت شیّاد!
قتلگاه فطرت خورشید
حیف، حرفم را نمیفهمی
شیشه ی حرف مرا سنگی
چون بدآهنگی.
¤
ای غرور پوک، آمریکا!
ای توحش، ای شب اعظم
ای تو ابلیس بزرگ قرن
از نگاه شاخه های خویش
این غرور کاغذی را کاش می چیدی
چون جهان گرم طلوعی سبز و خورشیدی ست.
شب نمی ماند
ظلم زیبا نیست.
کاش می فهمیدی ای خفاش!
ای توهُم
سلطه ی مغبون
روزی از این روزها، تنها
در غروبی زرد
می میری.
بعد تو، اما :
آسمان این جهان آبی است
باغ می روید
آب می جوشد
چشمه ها جاری است.
باز شبنم هست
روی برگ گل
زندگی زیباست
عشق ،
مهتابی است.
¤
ای غرور پوک، آمریکا!
حرف هایم را
کاش می فهمیدی، اما حیف
تو نمی فهمی!
چون که فهم زندگی هرگز،
نیست در وسُع تو ای مرداب.
¤
ای ُگراز ابله پروار
گرگ آدمخوار
از نژاد آدمی بیزار
مرگ، نوشت باد
مرگ، نوشت باد
#رضا_اسماعیلی
#شعر_ضد_آمریکایی
@ghalamhaye_bidar
بیا که در دل طوفان شن روان باشیم
برای خستگی خویش، سایبان باشیم
بیا بلند بگوییم: «ما نمیخواهیم
نماز را بگذاریم و فکر نان باشیم»
همین خلاصۀ آیین آسمانی ماست
که حجم فرصت پرواز- آسمان- باشیم
چه خوب میشد اگر نام ما کبوتر بود
که روز و شب یله در اوج آسمان باشیم
نکردهایم گناهی جز این که میخواهیم
عمیق و آبی باشیم، بیکران باشیم
چگونه رایت را اهتراز ممنوع است؟
چگونه در گذر باد بیتکان باشیم؟
تو حرفهای صمیمانه را نمیفهمی
بیا که با لب شمشیر همزبان باشیم
#قیصر_امین_پور
#شعر_ضد_آمریکایی
@ghalamhaye_bidar
فارغ از بحث علم جغرافی
سخنت بود جمله حرّافی
غالباً موجبات شأن خودت
بوده در شٵن دیگران نافی
تاجری فاجری چه میدانی
که سیاست کجا و صرّافی
فیالمثل بزچران چه میداند
که چه شد سرنوشت قذّافی
تازه باور نمیکنم،حتّی
فرق گز را بدانی از تافی
نبرندت به کارگاه حریر
تو چه داری به جز به هم بافی
چون کتابی ورق ورق شدهای
که نیرزد به خرج صحّافی
تو نداری به جز دلی نا صاف
پشت این صورت بدان صافی
صافی از جُرم من نمیگذرد
گر تو را بگذرانم از صافی
در خلیجی که فارس بوده و هست
پارس کردی به مدّت کافی
هیچ سودی نمیبری به خدا
چون نیاکان خود ز علّافی
بس که چپ میزنی به گاه سخن
شده زیبندهات تری گافی
بر دهانت لگد زدن سهل است
مشت اگر نیست کافی و وافی
با همین چند مُشتِ تقدیمی
بعد از این تا ابد نمیلافی!
#ناصر_فیض
#شعر_ضد_آمریکایی
@ghalamhaye_bidar
فتنه نوازندهاش یکی است جماعت
مطرب و خوانندهاش یکی است جماعت
حرمله یا شمر؟ یا سَنان؟ چه تفاوت
نیزۀ درّندهاش یکی است جماعت
ناو مسافرکُش و مسلسل داعش
شرکت سازندهاش یکی است جماعت
متن سخنرانی شغال و سگ زرد
هردو نویسندهاش یکی است جماعت
خندۀ روباه عین گریۀ تمساح
گریهاش و خندهاش یکی است جماعت
چندم سپتامبر بود بازی ایّام
بازی و بازندهاش یکی است جماعت
هرکه در این عرصه ظلم دید و نجنگید
مردهاش و زندهاش یکی است جماعت
شعر اگر زینبی نبود، یزیدی است
کفر، سُرایندهاش یکی است جماعت
صیحۀ واحد* شنیده ای؟ دَم مولاست
نعرۀ کوبندهاش یکی است جماعت
ماه زیاد است، آن که کربوبلایی است
ماه درخشندهاش یکی است، جماعت
* "ما یَنظُرونَ الّا صَیحةً واحدةً تأخُذهُم وَ هُم یَخِصّمون"
(یس-29)
#مهدی_جهاندار
#شعر_ضد_آمریکایی
@ghalamhaye_bidar