همین که طاقتِ ما سر رسید برگشتند
رفیقهای قدیمی شهید برگشتند
خدا همان دمِ اول، شهیدشان میخواست
به هیاتی که خدا آفرید برگشتند
اگرچه بر تنِ این سروها جراحاتیست
خدا گواه که اینان رشید برگشتند
ستارههای سحرخیز از هیاهوی شام
همه به دامنِ صبحِ سپید برگشتند
پیِ خدا به مصافِ یزیدیان رفتند
خداشناستر از بایزید برگشتند
نگو به دور سفر کردهاند؟ دور چرا؟
به اقربُ مِن حَبلِ الورید برگشتند
به مادران به صدای بلند مژده دهید
چرا شکسته خبر میدهید برگشتند
کدام عید مبارکتر از شهادت بود؟
عزا چرا؟ که سحرگاهِ عید برگشتند
خلاصه قافلههای امیدِ ما رفتند
و دشمنان همگی ناامید برگشتند
#میلاد_عرفان_پور
#لشکر_فاطمیون
#مدافعان_حرم
@ghalamhaye_bidar
از سر گذشتی در غروبی سرخ
از جان گذشتی در شبی بیدار
ای آخرین مضمون بی مانند
ای اولین تصویر بی تکرار
موج نگاهت رنگ دریا بود
لبهای خشکت نوحه ساز عشق
ذکر حسین آهنگ قلبت بود
روح بزرگت در نماز عشق
آغاز راهت با زیارت بود
اصرار کردی تا اسارت شد
راضی شدی هر چند با قسمت
پایان تقدیرت شهادت شد
هر روز عاشورای عاشق هاست
هر جا که یاد کربلا با ماست
با سر به پابوسی اگر رفتیم
هستیم حتی پای قربانگاه
با نغمه ی لبیک یا زینب
با پرچم زیبای ثارالله
#محمدحسین_صفاریان
#مدافعان_حرم
#شهید_محسن_حججی
@ghalamhaye_bidar
رفتی و مانده ام که تنت را بیاورند
یوسف شدی که پیرهنت را بیاورند
هر لحظه در کنار خبرها نشسته ام
شاید پیام آمدنت را بیاورند ...
لب تشنه در کدام بیابان غربتی
تا کربلای گم شدنت را بیاورند
در کاروان خسته نشانی ندیده ام
گفتم به جای گل ، کفنت را بیاورند
بر سنگ بی مزار دلم ، گریه میکنم
ای کاش لااقل ، بدنت را بیاورند...
#شهاب_مرادی
در حال و هوای این روزهای خانواده ی #شهید_حججی
@ghalamhaye_bidar
برای بازگشت پیکر شهید حججی
خبر آمد به وطن پیکر بی سر آید
وطنم غره به خود باش که دلبر آید
خبر آمدنش بوی شقایق دارد
عطشی داشته این لاله که پر پر آید
همه ی پیکر او خسته ی خنجر ، اما
به تنش گرد حرم هست ، معطر آید
کفنش هست برای پدرش صد تکه
دل این حادثه لرزید که اکبر آید
وطنم ناله بزن گریه بکن حق داری
که به خاکت به خدا داغ مکرر آید
سر سردار حرم باد سلامت ، آری
که به پای قدمش این همه بی سر آید
#محمدرضا_قناعتی
@ghalamhaye_bidar
در استقبال از شهید بازگشته از سفر #محسن_حججی
سرت سلامت مسافر من ! اگرچه سر در بدن نداری
تو رفتی و طاقتم سرآمد چرا سرِ آمدن نداری
خوشا پریدن ، ز شاخه جَستن ، رهیدن از قید پیکر و تن
تو اهل وصلی تو از رسیدن که عُلقه ی ما و من نداری
ز عشق آیا بگو چه دیدی قفس شکستی و پر کشیدی
چُنان که آسیمه سر دویدی کم از اویس قرن نداری
شهید افتاده بین میدان ! به خاک و خون خفته در بیابان!
بمیرمَت ای شهید عریان! نبینمت پیرُهن نداری
بگو تو از کربلا عزیزم ، از اِرباً اِربا بگو عزیزم
فغان کن اما بگو عزیزم چه شد که بر تن کفن نداری
دعای مادر ! بیا اثر کن ، شب فراق مرا سحر کن
بیا از این کوچه هم گذر کن مگر تو فرزند و زن نداری
کبوترِ از قفس پریده ! زمان برگشتنت رسیده
خوش آمدی مقدمت به دیده ، نگو که میلِ وطن نداری
#محسن_ناصحی
@ghalamhaye_bidar
◀️ شعری از گروه #حریم_حرم
در استقبال از پیکر مطهر شهید حججی:
از شام، رو سپید می آیند عاشقان
در هیئت شهید می آیند عاشقان
بیرق کجاست؟هیئتیان را خبر کنید!
با روضه ای جدید می آیند عاشقان
دلدادگان زینب و زهرای اطهرند
این لاله های سرخ که این گونه پرپرند
روزی مدافع حرم دختر علی
حالا به عطر چادر مادر معطرند
دلبستگان جلوهی دنیا نبوده اند
وقت نبرد، اهل مدارا نبوده اند
ما هم برای حفظ حرم سرسپرده ایم
آنها در این مبارزه تنها نبوده اند!
□□□
اي آشنا به روضه ي مقتل! خوش آمدي
برگشته است از سفري دور، پيكرت
اي از تبار عشق! خودت روضه را بخوان!
تعريف كن چگونه سرافراز شد سرت؟!
این سر که از تبار شهیدان کربلاست
با عشق وصلِ روی حسین، از بدن جداست
چشمان بسته ی تو که حسن ختام نیست!
سر دادنِ تو تازه سرآغاز ماجراست
در روزگار عافيت و عصر فتنه ها
نازل شده است آيهي حق از نگاه تو
اي سرّ سربريدهی مكشوف! همچنان
عطر حسين میوزد از قتلگاه تو
مثل تو از حسین گرفتیم درس عشق
آزاده ایم، پر تب و تابیم، محکمیم
گندم نمی خوریم و به ذلت نمی رویم
شاگرد مکتب رمضان و محرّمیم
مدیون مادران شهیدیم تا ابد
آری چقدر امّوهب دارد این وطن
ما از حسین، غیر شهادت نخواستیم
از داغ لاله هاست که تب دارد این وطن
صف در صف آمدیم به تشییع پیکرت
با اشک های جاری و با یاد کربلا
بر تو چه رفته است که با بازگشتنت
بوی محرم آمده، حی علی العزا...
سرمشق راهیان حرم، عشق زینب ست
رفته ست تا ابد سر عشاق زیر دِین
بر دل نشسته داغ جوانان ولی نشد
روزی شبیه روز عزای تو یا حسین...
🌱 شاعران:
#زهرا_سپهکار
#زینب_احمدی
#سیده_نرگس_میرفیضی
#نعیمه_آقانوری
#فاطمه_عارفنژاد
#فائزه_زرافشان
#مینا_غلامی
@ghalamhaye_bidar
آوردهاند پیرهن خونی از بهشت
پیغمبرم! ردای رسالت مبارک است
برخیز و آیههای جنون در جهان بخوان
آغاز سرخِ موسم بعثت مبارک است (معصومه فراهانی)
نسیم عشق تو پیچیده در مداین ما
شهید مجلس حسن حسین! محسن ما! (علی محمد مؤدب)
سر تا سر زمین شده یک زندان خورشید دور حادثه سرگردان
دنیا و هرکسی که در آن مانده است مصداق حال سورهٔ زلزال است (حامد صافی)
ارائه شده در #انجمن_شعر_نارنج
@ghalamhaye_bidar
#قتل_عام_مسلمانان_میانمار
قتل
عام و خاص ندارد
اتفاق می افتد
جایی دور یا نزدیک
که هیچ دوربینی نفس نمی کشد!
چشم گوش تیز کن
لای همین برفک ها
ضجه ی کودکی است
خط خطی شده با پوتین!
و ما به نزول لنز
بیشتر نیاز داریم
تا بارانی که بشوید همه چیز را
وقتی قحطی آه
از آب بیشتر است
فرقی نمی کند
خشکسالی در چندسالگی اش بسر می برد!
خواب روز به روز عمیق تر می شود
آنقدر که مدام
هفت مار کوچک
هفت مار بزرگ را بخورند
هیچ پیامبری از راه نرسد
تا رها کند دوربینش را
و شکار شوند مارها!
رمال ها
جهان را گرفته اند
طلسم می شویم
با صفحه ای نورانی
که روز به روز تاریک است
عده ای میان مارها
خط خطی می شوند
تا شبکه ها
همچنان پخش کنند
تصویری را
که برفکی است!
قتل
عام و خاص ندارد!...
#سیدمجید_موسوی
@ghalamhaye_bidar
🔸سروده میلاد عرفان پور در واکنش به نسل کشی مسلمانان در #میانمار
به این آتش برس! هیزم مهیا کن! مهیاتر!
گلستانیم ما در آتش نمرود، زیباتر
مهیا کن که ما از آتش شیطان نمی ترسیم
که در آغوش آتش می شود ققنوس ماناتر
خبر، از دود آه ما به دلها می رود مادام
تو با هرشعله نفرینی تری هر شعله رسواتر
تو مثل شعله ها با نعره مستانه ات دلخوش
و ما را ناله ای مانده ست از فریاد، گیراتر
دریغا پیرو بودا به کار زنده سوزاندن
دریغاتر از این غوغای خاموشی! دریغاتر !
شما را مردگانی هست - سر تا پای در آتش-
شما در زندگانی نیز می سوزید، پیداتر
بسوزانیدمان ،خورشید محشر نیز در راه است
خدا، تنها خدا با ماست با مایی که تنهاتر
اغثنا یا غیاث المستغیثین! راه دشوار است
اگرچه نیست در رنج سفر، از ما شکیباتر
#میلاد_عرفان_پور
@ghalamhaye_bidar
🔸برای مسلمانان مظلوم #میانمار
خجالت میکشیم از ادعاهامان میانمارا!
که خونین دل نکرد اخبارتان در این میان، ما را
چه کودک ها که از آغوش مادر، زیر پا رفتند!
چه مادرها که پیش از سوختن، دیدند آنها را
فقط دق میکنیم و در گلو فریاد میسوزد
همه خاموش! گویا خواب برده کل دنیا را
یمن با دستهای کودکی وا کرد چشمش را !
سعودی دید و اسرائیل و آمریکا و بودا را!
اگر بود از نو، حافظ میسرود این را که آن گرگان
"چنان بردند صبر از دل که ترکان، خوانِ یغما را"
به لبها بانگِ عجّل فی ظهور صاحب العصر است
خدایا، جان به لب هستیم! برگردان مسیحا را
#عارفه_دهقانى
@ghalamhaye_bidar
کی صبر چشمان صبورت سر میاید؟
کی از پس لبخندت این غم بر میاید؟
با هر صدای کوبه ی در بعد سی سال
جان و دلت با شوق، پشت در میاید
گفتی پس از صد سال هم من مطمئنم
تنها چراغ خانه ام آخر میاید!
گفتی خودش دیشب به خوابم آمد و گفت
«دارد زمان انتظارت سر میاید...»
سی سال پای قاب عکسی صبر کردن
این عشق ها تنها به یک مادر میاید
صبح است؛ پشت گوشی از بخش تفحص
گفتند دارد باز هم پیکر میاید
عصر است؛ در بخش شناسایی جوانی
با برگه ای و چشمهایی تر میاید
از سرو رعنای تو حالا بعد سی سال
یک پیکر، از قنداقه کوچکتر میاید
آه از صدای روضه خوان ظهر تشییع:
«اکبر به میدان می رود اصغر میاید...»
بخش شهیدان حرم؛ فردای آن روز
با چشم تر دارد زنی دیگر میاید...
#سعید_تاج_محمدی
#غزل
#مادران_شهید
@ghalamhaye_bidar
#شعر_اعتراض
#میانمار
حق می شود انکار و من انگار نه انگار
منصور سرِ دار و من انگار نه انگار
بر گرده ادراک حقیقتطلبان باز
باطل شده آوار و من انگار نه انگار
در چنگ هوس های خیابانی اشباح
عشق است گرفتار و من انگار نه انگار
در قدس و هرات و حلب و موصل و کشمیر
اردو زده تاتار و من انگار نه انگار
کشتند و دریدند شکمهای زنان را
گرگان میانمار و من انگار نه انگار
فریاد از این عصر تماشاگری مرگ
خورشید سرِ دار و من انگار نه انگار
#امیر_سیاه_پوش
@ghalamhaye_bidar