eitaa logo
قلمزن
522 دنبال‌کننده
731 عکس
139 ویدیو
2 فایل
هوالمحیی قلم زدن امر پیچیده ای نیست فاعلی میخواهد و ابزاری، و اتفاقی که باید در تو رقم بخورد... و خدایی که دستگیری کند و خشنود باشد همین! http://payamenashenas.ir/Ghalamzann پیام ناشناس ادمین @fs_hajivosugh بله و تلگرام : @ghalamzann
مشاهده در ایتا
دانلود
به گمانم انسان‌ها دوبار متولد می‌شوند یک بار وقتی به دنیا می‌آیند یک‌بار وقتی از خودشان عبور می‌کنند کاش روزی برسد که دومین تولد مبارک‌مان شود... ف. حاجی وثوق @ghalamzann
قلمزن
#مهمان_داریم چرا گریه می‌کنند؟! یعنی چه اتفاقی افتاده که مردانی به این سن و سال اینطور بی‌قراری می
مشهدی‌ها مهمان داریم! کمر خم کنیم و آستین بالا بزنیم و شال خدمت ببندیم، هر کجا که می بینیم کاری می‌شود کرد و آتشی روشن است دستی بر آتش شویم و حضور بزنیم که وقت حضور و غیاب، حسرتِ غیبت‌ها و از دست رفتنِ فرصت‌ها، آزارمان ندهد... موکب‌هایی راه افتاده‌اند که نیازمند حمایت شما هستند، زائر روستایی پیاده می‌آید، دمپایی‌اش پاره شده، لباس کم می‌آورد، جوراب می‌خواهد، دارو می‌خواهد، غذا می‌خواهد، خسته‌ی سفر هستند و با هدیه‌ای می‌توان دلشادشان کرد، اگر نذر یا نیتی دارید و دوست دارید سهمی داشته باشید، این حساب تا پایان ماه صفر به این موضوع اختصاص دارد:
5859831007297715
(روی شماره بزنید، کپی می‌شود. اگر بعد از این تاریخ واریزی انجام شود صرف نیازمندان خواهد شد) ف. حاجی وثوق @ghalamzann
"خدا به همه افرادی که پرچم این دستگاه را «به هر شکل و به هر نیت» برپا می‌کنند، خیر و توفیق خدمت دهد که در عظمت این دستگاه، حتی نیت‌ها و قصدها هم گم می‌شود..." ...
🔹تهیه برای کودکان نیازمند با نزدیک شدن سال تحصیلی و لزوم تهیه لوازم‌التحریر برای فرزندان‌مان، کودکان نیازمند نیز چشم‌انتظار اقلام ضروری برای مدرسه هستند. در هنگام بازگشایی مدارس، هیچ چیزی به قدر نوشت‌افزار جدید برای یک کودک جذاب و خوشحال‌کننده نیست. ✅شما می‌توانید در تهیه ابزار تحصیلی کودکان نیازمند مشارکت کنید یا از آنچه فرزند شما اضافه دارد، اهدا نمایید. ✅اگر کیف مدرسه در منزل اضافه دارید، حتی اگر استفاده شده اما تمیز است، لطفا به خیریه تحویل دهید. چند کودک را می‌توانید خوشحال کنید؟
6037997950204496
(شماره قابل کپی شدن است) 🔹شماره کارت خیریه فقط تا اول مهر به این حرکت ارزشمند اختصاص خواهد داشت. @kheiriyehnofel
انسان اوست نه غریزه‌ی او و نه جاذبه‌ی طبیعی... @ghalamzann
"شهادت"ی که برای ما رحلت نمی‌شود... @ghalamzann
پاهایی که لنگ می‌زنند انگشتانی که پانسمان شدند و صورت‌های آفتاب‌سوخته زائران پیاده‌ی آقا رسیده‌اند... 🌱 @ghalamzann
"اتفاقِ دوستان با هم دعای جوشن است سختی از دوران نبیند دانه تا در خرمن است" کاروان‌های پیاده‌ی اهل هستند، اسم یکی از کاروان‌ها، است. از جاهای مختلف آمده‌اند، کردستان، کرمانشاه، تربت‌جام، گلستان و و و... این راه‌های طولانی را آمده‌اند برای زیارت علیه‌السلام، و برای ایشان نوحه‌خوانی می‌خوانند. با هر کدامشان که حرف می‌زنی، دلش برای امام مهربانی‌ها می‌تپد، درست شبیه من و توی شیعه و ابایی هم ندارد که محبتش را و ارادتش را بیان کند. مردمانِ عجیبی هستند، آن‌طرف‌تر، روستایی که ‌ صدایش می‌کنند و اهالی‌اش اهل سنّت هستند، چندروز است که میزبان زائران پیاده‌ی آقا شده‌اند. چندروز است که درهای خانه‌هایشان را باز کرده‌اند و صبحانه و ناهار و شامِ زائر را تأمین می‌کنند. خوش به حال سرزمینی که مذهب نتواند مانع مردمانش باشد. ف. حاجی وثوق @ghalamzann
4 ساله است آمده و می‌گوید که هندوانه می‌خواهد، می‌گویم تمام شده، گریه می‌کند، دلم کباب می‌شود، از کجا باید این وقت شب در موکب برایش هندوانه پیدا کنم! می‌گویم محمدباقر من برایت یک چیز خوشمزه دیگر می‌آورم، می‌خندد و قبول می‌کند. دستم را جلو می‌برم و می‌گویم حالا دوستیم با هم می‌گوید بله، می‌گویم بزن قدش، محکم می‌زند، آخ که می‌گویم خوشش می‌آید و بعدی را محکم‌تر می‌زند، می‌گویم پیاده آمدی قوی شدی، بیشتر خوشش می‌آید، بعد می‌گوید پیش ما بیا، میپرسم از کجا آمدید؟ مادرش میگوید جوین و بعد توضیح می‌دهد که برایش موز خریده و خورده است. ادای گریه درمی‌آورم که محمدباقر من موز میخواهم چرا برایم نگه نداشتی؟ می‌گوید برایت یک پلاستیک موز می‌خرم، می‌خندم و دوباره دست دوستی می‌دهیم، می‌رود و در حیاط موکب می‌نشیند، می‌روم از بچه‌ها می‌پرسم تا خوردنی برایش پیدا کنم، یک‌نفر بيسکوئيت کرم‌دار می‌دهد، برایش می‌آورم، با خوشحالی و لذت مشغول خوردن می‌شود. از مادرش می‌پرسم از جوین با این بچه پیاده آمدی؟ می‌گوید از من تندتر می‌آمد اما هر جا خسته می‌شد به پشتم می‌بستم. می‌گویم محمدباقر خیلی مرد شدی، می‌گوید شما محمدباقر ندارید؟ می‌گویم نه، ۴ تا انگشتش را جلو می‌آورد اما می‌گوید برایت ٢ تا محمدباقر می‌خرم، می‌گویم آخ جون چه خوب، می‌گوید بعد تو محمدباقرت را بیاور که با من بازی کند. قبول می‌کنم و به خوردنش ادامه می‌دهد. دارم فکر می‌کنم مردمی که محمدباقرها دارند، نه کم می‌آورند، نه خسته می‌شوند و نه تسلیم... 🌱 ف. حاجی وثوق @ghalamzann
دوست‌داشتنی، واقعی، گویا... @ghalamzann
روایت‌های خانم‌ها را از تجربه‌های خادمی درکانال جریانی‌ها بخوانید: @jaryaniha