#وقتی_حسادت_نباشد
از قصه سبز خلیلالله شدن ابراهیم علیهالسلام و دلایل آن که گذشتیم، آخر کلاس بود و صحبت به نقطه مقابل آن یعنی حسادت جناب شیطان رسیده بود،
ناگهان "فاطمه" خیلی صادقانه احساس تلخش را نسبت به موفقیت دوستش روایت کرد. آنقدر روان و خالصانه از یک حسادت حرف زد که دلم برای صاف بودنش غنج رفت.
آنجا قرار شد که دخترها یکی یکی صفات خوب یکدیگر را توصیف کنند و حال و هوای کلاس یکباره خیلی دوستداشتنیتر شد.
آنچه درباره هم میگفتند آنقدر شیرین بود و آنقدر یکدیگر را خوب دیده بودند که به حالشان غبطه خوردم.
طهورا و فاطمه و حلما و حنانه و مهدیه و معصومه و سحر و عطیه و حورا، خصلتهای خوب هم را میگفتند و من گوش میکردم و حظ میبردم و یاد میگرفتم.
دخترهای من پر از خصائص خوب و دوستداشتنی هستند،
درست مثل همهی آدمها،
هرازگاهی لازم است دور هم بنشینیم و خوبیهای یکدیگر را به روی هم بیاوریم تا جایی برای حسادت نماند (که حقیقتا آتش است و میسوزاند و چیزی باقی نمیگذارد) و وجودمان در مسیر خلّت و خلیل خدا شدن
- حتی با فاصله خیلی زیاد -
قرار بگیرد به امید خدا... 🌱
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
#دلآرام
وَاصْبِرْ
لِحُكْمِ رَبِّكَ
فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا...
(طور - ۴٨)
صبر کن
بر آنچه خداوند مقدر میکند
ما مراقبت هستیم و در حمایت ما هستی...
@ghalamzann
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باران تویی
به خاک تشنهام بزن... 🌱
@ghalamzann
#خانه_امن_خداوند
دخترک با یک چادر سفید زیبا کنارم در صف نماز ایستاده است. نماز که تمام میشود، صدای گریهاش را میشنوم، گریه میکند و به مادرش مداوم میگوید "نمیتونم...نمیتونم..." و با دستهایش صورتش را میگیرد. صدای مادر را نمیشنوم که چه میگوید اما دخترک صدایش را بالاتر میبرد و خشمگین است. دستم را پشتش میگذارم و به سمت خودم میکشانم و آرام میگویم "قبول باشه"
چیزی نمیگوید و همچنان اشک میریزد، اسمش را میپرسم میگوید "زینب" میگویم "بهبه چه اسمی اسم دختر منم زینبه" نیمنگاهی میکند و دوباره سرش را پایین میاندازد، بیشتر به سمت خودم میکشانمش، "چرا گریه میکنی زینب جون" میگوید "هیچی" میپرسم "نمیخوای بگی؟" سرش را به بالا تکان میدهد، یک پر جانماز گلگلیام را جلویش میگذارم و مُهرش را رویش، میپرسم "کلاس چندمی" میگوید "اول" میگویم "خوشبحالت که توی مسجد نماز میخونی" و از مسجد برایش میگویم و کتابخانه و کلاسهایی که قرار است برگزار شوند. حالا اشکهایش دیگر نمیریزند و راحتتر شده است. دوباره میپرسم "چرا گریه میکردی" باز بغض میکند و میگوید "هرکاری میکنم نمیتونم با آقا نماز بخونم اصلا نمیشه..." میگویم "هیچ اشکالی نداره دخترم منم گاهی با آقا نماز نمیخونم گاهی میرم بیرون نماز میخونم گاهی بالا نماز میخونم. هرطور دوست داری و راحتی نماز بخون" سرش را با رضایت تکان میدهد و به حرف زدن ادامه میدهیم.
حالا زینب حالش خوب است، چادر سفیدش را مرتب میکند تا نماز بعدی را کنار هم بخوانیم و خدا کند حال زینب و زینبها همیشه خوب باشد و هیچ اضطرابی را
در خانه خدا تجربه نکنند که خانه خدا
حکما محل آرامش و نشاط و حال خوب است و غیر این نباید باشد... 🌱
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
🔆 شیعیان ما صبورترند
🔸 يكى از اصحاب از #امام_صادق عليه السّلام روايت مىكند که فرمود: ما صابر هستيم ولى شيعيان ما از ما صابرتر مىباشند، عرض كردم قربانت گردم چگونه شيعيان شما از شما صابرتر هستند، فرمود: ما میدانیم و صبر میکنيم و آنها صبر میكنند در حالی که نمیدانند چه خواهد شد.
🔸عَن بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ ع قَالَ إِنَّا صُبَّرٌ وَ شِيعَتُنَا أَصْبَرُ مِنَّا قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ كَيْفَ صَارَ شِيعَتُكُمْ أَصْبَرَ مِنْكُمْ قَالَ لِأَنَّا نَصْبِرُ عَلَى مَا نَعْلَمُ وَ شِيعَتَنَا يَصْبِرُونَ عَلَى مَا لَا يَعْلَمُونَ .
الکافي , جلد۲ , صفحه۹۳
@ghalamzann
#زنها_گناه_دارند
#زن_تراز_اشتباهی
#من_فمینیست_نیستم
آقا اجازه!
شما در کلاس گفتید برای یافتن سوژه در موضوع بانوان بروید سراغ بانوی موفق و بعد تعریف کردید بانوی موفق را با عبارت "زن پزشک خانهدار کارآفرین متخصص فعال اجتماعی.."!
آقا اجازه!
ما مخالفیم... میشود زن را زن ببینید و این همه توقع از او نداشته باشید؟ میشود قبول کنید که زن نمیتواند همهی اینها باشد و حتما همسر و مادر موفق هم باشد؟ میشود در خیالات و کلیشهها زندگی نکنید؟ زنی که پزشک باشد و کارآفرین هم باشد چطور میتواند خانهدار هم باشد؟! اصلا به فرض که بتواند، چرا از زن موفق چنین تعریفی ارائه میکنید؟! چرا حتی وقتی در بحث فرزندآوری میخواهید مادر شاخص انتخاب کنید، باز میروید سراغ مادری که تحصیلات عالیه دارد و فلان سمت را و چند فرزند هم دارد!
این تعاریف و شاخص گذاریها از کجا میآیند؟ اصلا تابحال شده بنشینید و مرد موفق انتخاب کنید و همایش بگذارید و بگویید مردی که هم تحصیلات عالیه دارد هم کارآفرین است هم پدر و همسر موفقی است و هم در امور خانه کمکحال همسرش؟...
آقا اجازه!
بگذارید راستش را به شما بگویم، بگذارید بگویم که این پادشاهی که همه لباسش را تحسین میکنند، اصلا لباس ندارد و تعریفی که از زن موفق میکنید، نه تنها کمک و تشویقی برای جامعه زنان نیست که اتفاقا، آنقدر اعتمادبه نفس را در آنها میکشید که همیشه با معیاری که شما و شماها ساختهاید، خود را قیاس میکنند و این فاصله فضایی باعث شده که زنان خانهدارِ از نگاهِ شما معمولی، دچار سرخوردگی و یأس و هزارجور احساس منفی دیگر نسبت به خودشان باشند.
آقا اجازه!
شما و همه صاحبنظران و تئوریسینهای اجتماعی و فرهنگی، میشود تلاش کنید همسرهایتان اندکی طبق معیارهایی که تعریف میکنید، زندگی کنند؟! لطفا امتحان بفرمایید. متشکرم
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
قلمزن
#زنها_گناه_دارند #زن_تراز_اشتباهی #من_فمینیست_نیستم آقا اجازه! شما در کلاس گفتید برای یافتن سوژه
بزرگوارانی که تصور کردند مقصود از آقا در این متن، "آقا" هستند و در صدد پاسخ و دفاع برآمدند، قضاوت بسیار اشتباهی کردند!
یعنی در متن واضح نیست که آقایی که در کلاس صحبت کردند، مدرس یا معلم یا استاد هستند؟!
یعنی دریافت بنده از کلام رهبری میتواند تا این حد الکن و ناقص باشد؟!
یعنی شما حقیقتا در جامعه متوجه شاخص گذاریهای غلط در ادارات و نهادهای فرهنگی نیستید؟!
کاش بشود مجموعه پیامهایی که از دیشب از بانوان و مادران محترم دریافت کردم و همه پر از گلایه و شکایت است، منتشر کنم تا دوستان کمی منصفانهتر به آنچه در اطرافشان میگذرد، توجه کنند.
پیشنهاد میکنم همیشه قبل از هر نوع قضاوت یا برداشت شخصی، تأمل یا دقت بیشتری نسبت به مسائل داشته باشیم. متشکرم
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
#لطفا
میشود در #روستا ویلای باشکوه نسازید؟!
تا عظمت و درخشش سنگ و در و دیوارتان،
خانه گلی روستایی را
از چشم صاحبش نیندازد؟!...
@ghalamzann
#چله_اثر_دارد
میگفت تازگیها متوجه شدم که وقتی حاجتی دارم، اگر به جای چندهزار بار گفتن فلان ذکر و ختم چندین بارهی فلان سوره یا دعا،
انجام یا ترک یک کار را نذر کنم،
خدا بهتر جوابم را میدهد.
راست میگفت، انگار خدا بیش از خودم اصرار دارد که حرکتی انجام دهم و تلاشی و زودتر از لفظ به عمل و رفتار برسم. او بیش از من منتظر است که این دگردیسی صورت بگیرد
و این پیله باز شود و این موجودِ متوقف،
بال پرواز پیدا کند.
اینها را گفتم که بگویم چهل روز مشهوری وجود دارند که از امروز یعنی اول ذیقعده آغاز میشوند. همان چله کلیمیه یا موسوی که چلهنشینی موسای نبی علیهالسلام بوده است.
اعمالی ذکر شده و نمازهایی، همه ارزشمند و تطهیر کننده و سبب قرابت و نزدیکی، اما میشود نذر کرد و نیت کرد که در کنار بیان یک ذکر یا خواندن یک نماز، خیری را ملکه کرد یا شری را دور انداخت و شک نکنیم که خداوند برکت و رحمت خاص و ویژه و متفاوتی به چنین نیت و حرکتی خواهد بخشید.
ببینیم کجا ضعف داریم، پیدایش کنیم، نذر کنیم که 40 روز فلان رفتار غلط یا گناه را ترک کنیم یا فلان رفتار درست یا صواب را در این 40 روز انجام دهیم.
بسمالله بگوییم و شیطان را لعنت کنیم و نیت کنیم و یادمان نرود که بیان ذکر (صلوات، استغفار، ادعیه، زیارت عاشورا و و...) در کنار آنچه قرار است انجام دهیم،
حتما تسهیلکننده و مبارک خواهد بود.
ملتمس دعا... 🌱
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
#با_خیالت_جوانه_میزنم
دوست جان نسبت به ایموجی ثابت بنده در پیامها و گاه متنها، عکسالعمل نشان دادهاند و آن را "علف" نامیدهاند...!
به ایشان عرض کردم که علف نیستند و "جوانه" هستند و ایشان فرمودند جوانه هم نوعی علف هست و معترض شدند که یک فیزیکخوانده نباید به یک گیاهشناس این چیزها را ياد بدهد، آن هم وقتی ایشان ارشدشان را از دانشگاه تهران گرفتهاند...!
علیایحال دوست جانِ عزیز
حق با شما هست و نیست.
جوانه هم نوعی گیاه است ، اما ارزش جوانه بودن به شکفتن است، به زنده شدن، به حرکت کردن در دل خاک و حتی سنگ، به متوقف نبودن، به ناامید نشدن، به رشد، به پویایی، به دنبال نور رفتن...
جوانه، آهنگ زندگی است و همین آن را از همنوعانش متمایز کرده است... 🌱
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
#امضادار_باشیم
(آدمهایی هستند در زندگی که "چگالی" وجودشان بالاست و جزئی از وجودشان "امضادار" است.
یادت نمیرود "بودن" هایشان
بس که حضورشان پررنگ است.
حک میکنند اینها روی دل و جانت،
بس که "بلدند" باشند.
این آدمها را باید "قدر" بدانی،
وگرنه دنیا پر است
از آن دیگرهای بیامضایی که شیب منحنی "حضور" شان همیشه "ثابت" است.)
@ghalamzann
یقینا یک روز باید پاسخ بدهیم!
بابت تاثیرگذاریهای پیدا و پنهانمان،
بابت باری که میشد برداریم و برنداشتیم
و باری که نباید میگذاشتیم و گذاشتیم.
بابت اینکه کسی را دلسرد کرده باشیم
یا امید و انگیزه را از او گرفته باشیم.
ما برای هر حرف و حرکت و حتی زبان بدن،
باید پاسخگو باشیم.
اگر "سفرهای باز شده"
بهره ببریم و بهره برسانیم،
فرصت کوتاه است،
از کودکبودنها عبور کنیم
یارکشی و گروکشی مال دنیای بچههاست
برای لوسبودنهای ما، دنیا زمان ندارد، میگذرد و تمام میشود،
ما هم بازیهایمان را تمام کنیم...
@ghalamzann
#سهم_فرزندان_در_شلوغیهای_زندگی
شالش را به سختی روی نصفه سرش نگه داشته و هی میافتد، اولین بار است که میبینمش،
آمده تا در دورهمی #دخترانه شرکت کند.
خوشامد میگویم و اینکه خوشحال هستم از دیدنش و این تعارف نیست که حقیقتا خوشحال شدهام.
در بوستان با بچههای شبیه خودش همراه شده و یکبار میآید و میگوید خانوم میشود اسپیکر مسجد را بدهید آهنگ پخش کنیم؟
میگویم خب بیایید همه با هم آهنگ گوش کنیم، میگوید نه! آهنگ "قردار" میخواهیم بگذاریم و برقصیم و شما دوست ندارید!
به شوخی میاندازم که یعنی اینقدر بد میرقصید؟! میخندد و میرود.
وقت برگشتن، میآید و میگوید آمدم بگویم خیلی خیلی ممنونم که اجازه دادید من هم باشم. میگویم اجازه لازم نبود دخترم، تو هم مثل بقیه دخترها، میگوید چون من تا بحال نبودم و همیشه خیلی تنها هستم و پدر و مادرم هیچوقت نیستند و اصلا فرصت گردش و دورهمی رفتن نداریم. میگویم خب گاهی سر پدرها و مادرها شلوغ است اما هر وقت خواستی میتوانی بیایی و با هم باشیم. میگوید پدر و مادرم همیشه بیمارستان هستند. میگویم حتما پرستار هستند و کارشان هم سنگین است خب. میگوید نه پزشک هستند، پدرم جراح است و کم میبینمش، خیلی خوب بود امروز و بعد از مدتها آمدم گردش و کنار دیگران بودم.
بغلش میکنم و میبوسمش و میگویم که دوست دارم باز هم ببینمش و دلم برایش تنگ میشود، همانطور که برای همهی دخترها...
دخترک مثل بقیه دخترها خداحافظی میکند و میرود و یک روز خوب و به یادماندنی دیگر در صفحه خاطراتم ثبت میشود.
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
#معصومیتهایی_که_مراقبت_میخواهند
دارا و سارا با هیجان و در حالیکه غش غش میخندند، آمدهاند و میگویند یک کار باحال کردیم، رفتیم زنگ چندتا خانه را زدیم و فرار کردیم و از شدت خنده نمیتوانند حرف بزنند...
میگویم کار خویی نکردیدها، دارا بادی به غبغب میاندازد که خیلی هم خوب بود و خیلی هم خوش گذشت...
میگویم من هم بچه بودم یکبار با برادرم این کار را کردیم و فکر کردیم خوش گذشت، اما بعد فهمیدیم که چقدر اهالی آن خانهها اذیت شده بودند. وقتی بزرگ شدیم و این را متوجه شدیم، دیگر نتوانستیم آنها را پیدا کنیم و معذرتخواهی کنیم تا از ما راضی باشند. شاید توی این خانهها یک مریض باشد، یکی خواب باشد، یکی اذیت شده باشد و و...
هر دو ساکت گوش میکنند. دارا ناگهان میگوید خودم میروم و به همه آنها میگویم و معذرت خواهی میکنم. سارا اما با ناراحتی میگوید من خجالت میکشم چه کار کنم. میگویم اشکالی ندارد، بابا یا مامان این کار را انجام میدهند و خوشحال میشود.
بچهها بیش از آنکه فکر کنیم، زلالیت دارند و حقپذیر هستند. نترسیم از گفتن حقایق، اثرش کمکم به جان آدمی مینشیند.
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
با هرکسی نباش!
با کسانی باش
که تو را #زیاد میکنند.
و بدان
هر کسی جز حق از تو میکاهد
و ببین
هنگامی که با فلان شخص یا بهمان نفر مینشینی،
او چه چیزی را در تو #بزرگ میکند؟!
خودش را؟
خودت را؟
دنیا را؟
و یا خدا را....
#عین_صاد
@ghalamzann
هدایت شده از بارانیها
📣 کانون فرهنگی_تربیتی دخترانه باران برگزار میکند:
«دوره تابستانه کلاس های دخترانه باران»
🔻ویژه دختران ۸ تا ۱۵ سال
💥کلاس های متنوع و کاربردی👇
🔸 مهمونی آیهها🌿
🔹 کلبه تفکر🏓
🔸روایت انسان🌸
🔹جهانِ ابری☁️🌎
🔸 صمیمانه با خدا💕
🔹ماهرانه🛍
🔸خوراکی ذهن🍎📒
🔹کلاسهای انتخابی🎭🎨
🔸هیئت و دورهمیهای دخترانه 🎊
⏳«ثبت نام فقط تا ۲۰ خرداد»‼️
🔻برای ثبت نام یکی از لینک های زیر را انتخاب کنید👇
1⃣ورودی جدید باران هستم🚨
2⃣در ترم بهار شرکت کردهام✔️
~~~~
🌿کلاس های دخترانه باران🌧
✨@dokhtaraneh_baran
"من #تماشای_تو می كردم و غافل بودم
كز تماشای تو خلقی به تماشای منند"
هرگز به خودش اجازه نداده بود که به زائران آقا، وقت نجوا کردنشان نگاه كند!
یک قرار قدیمی بود، به آنهایی كه دورتادور ضريح مطهر ایستادهاند، نباید نگاه كرد.
احساس نامحرمی كه اجازهی ديدن ندارد، هرقدر هم نزديك باشد،
باز باید سرش را پایین بيندازد و عبور کند،
آنقدر که حتی به قدر يک نگاه،
شريك هیچ خلوت دونفرهای نباشد،
و وارد حریمی نشود كه به او تعلق ندارد!
اين بار اما از طرف ضريح كه برگشت دلش خواست به تك تك آن چهرهها نگاه كند، جسارت بود اما به خودش گفت فقط همين يک بار!...و همان شد...فقط همان يک بار...
برگشت...نگاهش را جاری كرد روی تكتك صورتهایی كه رو به ضريح آقا ايستاده بودند،
صورتهای خيس، چشمهای خيره،
و نتوانست تحمل کند، احساسی که پیش ازین تجربه نکرده بود، گویی هر كدامشان يک آينه بودند، یک آینه که مقابل نور نصب شده باشد و حالا او برگشته است و دارد دهها آينه نورانی را با هم نگاه میکند،
او به چشمهایی نگاه میكند كه او را نمیبينند و به صورتهایی که گویی در اين دنيا نیستند و لبهایی که حرکت میکنند اما صدایشان را نمیشنود...
گویی ناپرهیزی چشمها کفایت بود،
همان بهتر که لااقل گوشها نشنوند
آنچه حق و سهمشان نیست...🌱
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
#همان_یک_جفت_مرغ_عشق
میخواستم روز عید برایشان یک وعده غذای حرم مطهر را ببرم، تلاشهای نافرجامی انجام شد و به نتیجه نرسید، به قول قدیمیها قسمت نبود.
اما یک وعده غذای نذری رسید
و با مقداری شیرینی، فیالفور خدمتشان رسیدم تا غذا از دهان نیفتاده باشد
و عصر عید به شب نرسیده باشد.
پیرمرد با همان لرزش همیشگی، در را باز کرد، سلام که کردم، گل از گلش شکفت، با همان صدای لرزان اما بیان ادیبانهاش گفت
باز دخترم خودش را بهزحمت انداخته است!
گفتم کسی داده که برایتان بیاورم، خندید و بستهها را گرفت، گفتم حاجخانم تشریف ندارند؟ گفت بیرون رفته قدم بزند.
گفتم باشد میروم که ببینمشان، دستش را گذاشت روی پیشانیاش و گفت اینجای فرشتههایت را ببوس-منظورش دخترهایی بودند که یکبار با هم خدمتشان رفته بودیم- بعد با همان بیان محترمانه گفت میشود یک روز بیایید یک نشست با شما داشته باشم؟ کارتان دارم. گفتم چشم و بیرون آمدم.
در کوچه همسرش را دیدم که با عصا لنگلنگان راه میرفت. مثل همیشه با مهربانی زیاد بغلم کرد و باز دعاهای خیر همیشگیاش و بعد گفت دیروز یکی داشت میگفت خدایی وجود ندارد، من هم گفتم چطور ممکن است خدا وجود نداشته باشد، وقتی هنوز در خانهام را میزنند و تنهایمان نمیگذارند.
پیرزن نیاز مالی ندارد اما از اینکه کسی به سراغش برود هم تعجب نمیکند و حتی نامت را هم نمیپرسد. فقط یقین دارد که چون خدا هست، تنها نمیمانند، اگرچه فرزندانش برای همیشه رفته باشند،
و مگر #توحید جز همینهاست؟...🌱
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
#خاتون_و_قوماندان
کتاب تازه به دستم رسیده است، وقتی دوست نویسنده داشته باشی، یک جایی رابطه به کار میآید و کتابش با امضایش زودتر به دستت میرسد.
#تقریظ آقا اگرچه اثربخشی مضاعف داشت اما دیر یا زود کتاب را میگرفتم و میخواندم نا ببینم بین یک خاتون افغانستانی که همسرش همان قوماندان دلیر و دوستداشتنی تیپ فاطمیون است،
با دوست نویسنده ما چه گپ و گفتی گذشته است.
علیایحال کتاب را گرفتم دستم تا فقط تورق کنم اما به خودم آمدم و دیدم از صفحه ١٠٠ عبور کردهام و هنوز تشنه و مشتاق خواندن زندگی خاتون هستم.
کلام شیرین، روایتگری خوب، توصیف دقیق و نورانیت یک زندگی بیآلایش، آنقدر جذابیت داشت که تو را با خودش همراه کند.
و جای تبریک دارد به خاتون قصه که تجربهی زیستنی اینگونه را توانسته به اشتراک بگذارد و به نویسنده توانا و خوشقلم که شیرین روایت کرده است.
رحمت خداوند شامل احوالتان،
خاتون #امالبنین_حسینی
و بانوی نویسنده #مریم_قربانزاده
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
برای نوجوانان🌱
این موجودات دوستداشتنی و بااراده:
بیایید از کلیشهها و حرفهای تکراری عبور کنیم که تاریخ حکما یکروز برای شما گواهی خواهد داد (نه تاریخی که در کتابها نوشته شده، تاریخی که شما خودتان حتما به آن خواهید رسید اگر به دنبال حقیقت باشید)
راستش را بخواهید باید خدمتتان عارض شوم که اگر امروز، میتوانید فکر کنید، کتاب بخوانید، گفتگو کنید، انتخاب کنید، دنبال حقیقت بگردید، اعلام نظر کنید، به عنوان یک دختر استقلال رأی داشته باشید، محترم باشید، ارزشمند باشید، مورد ظلم نباشید، با مفاهیم بلند معرفتی آشنا باشید، رفیق شهید داشته باشید، مثل نوجوانان کشورهای پیشرفته، نام خودتان و کشورتان پرآوازه باشد و خیلی چیزهای دیگر، شک نکنید که بهطور مشخص و بدون شک مدیون #یکنفر هستید،
یک نفر که با آدمهای زمانهاش متفاوت بود
و همه چیز را در خود داشت،
یک نفر که نوجوانی و جوانیاش آنقدر پروپیمان گذشته بود که بتواند در بزرگسالی بشود یک چهره ماندگار و بینظیر در تاریخ،
#امام_خمینی عزیز ما، هم در مراتب علمی طلایهدار بود هم ادبیات مبارزه و حماسه را در حد عالی میدانست هم در معرفت و عشق و عبودیت، به آن بالا بالاها رسیده بود هم در خانواده، یک همسر و پدر و پدربزرگ بینظیر بود. ما به امام بیش از آنکه بدانیم مدیونیم و اگر امروز همه ما حرف از انتظار و ظهور میزنیم باز هم مدیون کسی هستیم که راه را باز کرد و طعم شیرین #انتظار را به ما و نسلهای قبل و بعد از ما چشانید.
خدا کند فرصت شناختن او را از دست ندهیم که این شناخت ما را حرکت خواهد داد و به مقصد خواهد رساند ان شاء الله... 🌱
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خوش_بحال_او
#خوش_بحال_ما
تاریخ روزی گواهی خواهد داد کاری که #خمینی کرد و کاری که #سربازان_خمینی... 🌱
@ghalamzann
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی نه تنها "امیدوار"ی
که "امیدبخش" هم هستی
اسمت میشه #مصطفی_صدرزاده
آقا مصطفی صدرزادهی عزیز ما... 🌱
@ghalamzann