eitaa logo
قلمزن
504 دنبال‌کننده
720 عکس
125 ویدیو
2 فایل
هوالمحیی قلم زدن امر پیچیده ای نیست فاعلی میخواهد و ابزاری، و اتفاقی که باید در تو رقم بخورد... و خدایی که دستگیری کند و خشنود باشد همین! http://payamenashenas.ir/Ghalamzann پیام ناشناس ادمین @fs_hajivosugh بله و تلگرام : @ghalamzann
مشاهده در ایتا
دانلود
هرگاه را می‌دیدم... 🌱 @ghalamzann
"ای پاهای من در این لحظات آخر عمر آبروی مرا حفظ کنید، ‌شما سال‌های دراز به من خدمت کرده‌اید، از شما می‌خواهم که در این آخرین لحظه نیز وظیفه ی خود را به بهترین وجه ادا کنید. ای پاهای من سریع و توانا باشید، ای دست‌های من قوی و دقیق باشید، ای چشمان من تیزبین و هشیار باشید، ای قلب من، این لحظات آخرین را تحمل کن، ای نفس، مرا ضعیف وذلیل مگذار، چند لحظه بیشتر با قدرت و اراده صبور و توانا باش. به شما قول می‌دهم که چند لحظه دیگر همه شما در استراحتی عمیق و ابدی آرامش خود را برای همیشه بیابید و تلافی این عمر خسته کننده و این لحظات سخت و سنگین را دریافت کنید. چند لحظه دیگر به آرامش خواهید رسید؛ آرامشی ابدی. دیگر شما را زحمت نخواهم داد. دیگر شب و روز استثمارتان نخواهم کرد. دیگر فشار عالم و شکنجه روزگار را بر شما تحمیل نخواهم کرد. دیگر به شما بی خوابی نخواهم داد و شما دیگر از خستگی فریاد نخواهید کرد. از درد و شکنجه ضجه نخواهید زد. از گرسنگی و گرما و سرما شکوه نخواهید کرد. و برای همیشه در بستر نرم خاک، آرام و آسوده خواهید بود. اما این لحظات حساس، لحظات وداع با زندگی و عالم، لحظات لقای پروردگار، لحظات رقص من در برابر مرگ باید زیبا باشد..." @ghalamzann
نشسته‌ام پایین پای یک شلوار را پس‌دوز بزنم. یادم می‌آید سالها قبل در نوجوانی که تازه خیاطی را ياد گرفته بودم، "خانوم‌مریم" - مربی سخت‌گیری که داشتیم - تاکید می‌کرد که به‌جای پس‌دوز، زیگزاگ بزنید و ما همینکار را میکردیم چون به شدت از ایشان حساب می‌بردیم و "خانوم‌مریم" یکی از موجودات ترسناکی بود که حاضر بودم هرکاری انجام دهم اما مورد حتی سرزنش او نباشم. چوبش را هم خورده بودم، آن روز که الگوی یک لباس را با دقتی عجیب رسم کردم و با خوشحالی نشانش دادم، نگاه کرد و بعد جلوی چشم بقیه هنرجوها، الگویی که آن همه برایش زحمت کشیده بودم، به خاطر یک میلیمتر، پاره کرد! تلخی آن اتفاق و رنجی که در دلم نشاند و بغضی که در گلویم، هنوز ردش مانده است، چیزی که شاید خودش به عنوان یک مربی هرگز یادش نمانده باشد! علی‌ای‌حال یاد زیگزاگ زدن‌های آن روزها می‌افتم، سالهاست اینکار را دستی نکرده‌ام و چرخ خیاطی انجامش داده است. حالا اما ناگهان دلم می‌خواهد تکرارش کنم. سوزن و نخ را دست مي‌گيرم، زیگزاگ زدن شیوه دارد، اینکه از کدام جهت شروع کنی و سوزن را به کدام طرف حرکت بدهی و نخ را چطور روی پارچه قرار دهی، فکر کردن را کنار می‌گذارم، عاشق این نوع بازی‌ها هستم، دوست دارم مغز، این موجود حیرت‌انگیز در آدمیزاد، خودش کارش را بکند. فقط سوزن را روی پارچه می‌گذارم و بدون هیچ تأملی مغز فرمان می‌دهد و دست اجرا می‌کند! حلاوت و حیرت این اتفاق را فقط کسی می‌فهمد و می‌داند که انجامش داده باشد. یاد حرف دخترک می‌افتم که همیشه میگفت "مغزم را خیلی دوست دارم"... 🌱 ف. حاجی وثوق @ghalamzann
مدتی‌ست که شنبه‌های مسجد محله ما دارد به شکل دیگری می‌گذرد، یک شکل خاص و متفاوت و دوست‌داشتنی، بچه‌ها توی محله به هم یادآوری می‌کنند که شنبه است، والدین شنبه‌ها بیشتر به مسجد می‌آیند. پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها حوصله‌شان بیشتر می‌شود و اصلا مسجد بهشتی می‌شود که اگر خوب نگاه کنی جز زیبایی و خیر نمی‌بینی! شنبه‌ها رنگ و عطر ویژه گرفته است و باید تشکر کرد از شما مادربزرگ‌های مهربان که شلوغی و سروصدا را تاب می‌آورید و جمعیت زیاد بچه‌ها را که از درودیوار مسجد بالا می‌روند و نظم تعریف‌شده‌ای که برخلاف همیشه وجود ندارد. شنبه‌ها بچه‌ها پذیرایی می‌کنند، کوچکترها شاید نتوانند آنطور که شما دوست دارید، ظرف بچینند و چیزی تعارف کنند، یا مثلا شاید خیلی لابلای جمعیت راه بروند و شما را خسته کنند، یا شاید دوست داشته باشید در محیط آرام‌تری عبادت کنید، اما از شما ممنونیم که تاب می‌آورید، حتی بعضی از شما قربان‌صدقه بچه‌ها می‌روید و خوشحالید که شنبه‌ها اینقدر شلوغ و پرسروصدا است! ما شنبه‌های مسجد را بخاطر شلوغ بودن و سروصدای جمعیت کودک و نوجوانش دوست داریم و خدا کند تمام روزهای هفته‌ برای همه مساجد بشوند شنبه‌های طلایی... 🌱 ✨ ف. حاجی وثوق @ghalamzann
کتاب‌های کتابخانه را بیرون آورده‌ام، چندتا هستند، نمی‌دانم، نشمرده‌ام، اصلا تعدادشان چه اهمیتی دارد، گذشتند روزهای نوجوانی که برای اضافه شدن هر یک‌عددشان، ذوق میکردم و اسم و رسم‌شان را ثبت میکردم و برای خودم دفتری داشتم و شماره گذاری که وقتی کسی میخواست، امانت بدهم و اسمش را بنویسم تا کتاب‌های عزیزتر از جانم نشود که بروند و برنگردند! کارتن کارتن پر می‌شود و یکی‌یکی کتاب‌ها را بو میکنم و ورق میزنم و با محبت ناز و نوازش میکنم و روی هم می‌گذارم. چند کیسه پر می‌شوند که بروند عضو کتابخانه‌ای بشوند در حاشیه شهر و بقیه می‌مانند: آنهایی که بیشتر دوستشان دارم. بغل‌بغل خاطره را روی هم چیده‌ام، چند کارتن می‌شوند، نمی‌دانم، کتاب‌هایی که هنوز مدرسه نمی‌رفتم و پدر برایم خریده بود، کتاب‌های دوران کودکی‌ام، نوجوانی‌ام، کتاب‌هایی که دبیرستانی و دانشگاهی بوده‌ام و تک‌تک‌شان را با عشق خریده‌ام. این وسط کتاب‌هایی هم هستند که فقط چون جلدشان قشنگ بوده اما از محتوایشان بی‌خبر بوده‌ام باز هم خریده‌ام! کتاب‌های استاد مطهری را روی هم می‌گذارم، کتاب‌های امام را یکطرف دیگر، کتاب‌های عزیز آقای چمران، کتاب‌های آقای صفایی حائری، کتاب‌های رضا امیرخانی، کتاب‌های هوشنگ مرادی کرمانی، کتاب‌های آقامرتضی آوینی، کتاب‌های نجوم دوست‌داشتنی، کتاب‌های آقای جوادی آملی، آقای ابراهیمی دینانی و همه مجموعه‌هایی که با دقت و وسواس و علاقه خریده‌ام و با خیلی‌هایشان خاطره ساخته‌ام و از همه آنها آموخته‌ام. رمان‌های رنگارنگی که از نوجوانی خودم تا نوجوانی دخترها، صف کشیده‌اند میان قفسه‌های کتابخانه، و کتابهای کودکانه: این خوشمزه‌های دوست‌داشتنی که از خواندنشان سیر نمی‌شوم. یکی یکی لمس‌شان میکنم، از کتاب‌های می‌نی‌نی تا حسنی و قصه‌های من و بابام و همه‌ی دوست‌داشتنی‌های دیگر و به خودم می‌گویم باید دوباره این همه را بخوانم! ساعتها میان کتاب‌ها غوطه میخورم و نفس می‌کشم و کارتن‌ها یکی‌یکی پر می‌شوند. این حکایت همه‌ی اسباب‌کشی‌های ما بوده است. بار سنگینی که صدای کارگران حمل و نقل را درمی‌آورد و هربار گلایه می‌کنند که اینها چرا تمام نمی‌شوند. و من بیش از همه‌ی وسایل خانه همین قفسه‌ها را دوست دارم...🌱 ف. حاجی وثوق @ghalamzann
🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸 امام رضا علیه السلام : "یک درهم انفاق در روز غدیر برابر با انفاقِ دویست هزار درهم است، و زيادتر از این مقدار نیز از جانب خداوند عزّوجلّ امکان دارد" ضمن عرض تبریک ایام مبارک ماه ذیحجه، مطابق با سالهای گذشته، به لطف خداوند و همراهی خیرین محترم، سنت قربانی در عید قربان و اطعام در عید غدیر انجام و غذاها بین بندگان خدا توزیع خواهد شد. (لازم به یادآوریست که سالیان گذشته تا ١٧ گوسفند قربانی و تا ١٧٠٠٠ وعده غذا در روز عیدغدیر طبخ و توزیع گردید، همچنین بسته‌های اسباب‌بازی، شکلات و هدایای دیگر نیز از جانب شما بندگان خوب خدا به دست کودکان نیازمند رسید) ✅شماره کارت جهت مشارکت در انجام سنت حسنه‌ی قربانی:
6273811164653849
بنام مسجد حضرت قائم(عج) ✅شماره کارت جهت مشارکت در اطعام عید سعید غدیر:
6037997950204496
به نام مرکز نیکوکاری شهدای محله نوفل‌لوشاتو (روی شماره‌ها بزنید، کپی می‌شوند) ✅همچنین شما می‌توانید هدایای عیدانه خود، اعم از هدیه برای کودکان، شکلات، شیرینی، کیک و موارد دلخواه را جهت تقدیم به نیازمندان به خادمین خیریه تحویل بفرمایید. @kheiriyehnofel 🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
کوچولوی ٨٧ روزه‌ی من! دنیا را چگونه یافتی؟ روزها و شب‌ها و لحظه‌هایت چطور می‌گذرند؟ ما آدم‌بزرگ‌ها را چگونه می‌بینی؟! کاش می‌شد حرف میزدی همین روزهایت را و برایم میگفتی قصه خندیدن‌ها و گریه‌کردن‌هایت و خواب‌دیدن‌هایت را، وقتی در خواب لبخند میزنی یا با صدای بلند می‌خندی یا بغض میکنی و لب می‌چینی! کوچولوی عجول من که برای بزرگ شدن شتاب گرفته‌ای، دوست داری بنشینی، بلندشوی، راه بروی و حتی شاید دلت بخواهد بدوی، تو همه چیز را زودتر از موعدش میخواهی و برایش با همین کوچولوبودنت تلاش میکنی، بدون آنکه کسی بخواهد آن را به تو آموزش بدهد! تو هرلحظه‌ات با لحظه قبلی‌ات فرق می‌کند و نه تو... که هر نوزاد و کودکی در هر کجای دنیا همین است و خدا این‌ را برای همه خواسته، اما چگونه می‌شود که منِ آدمیزاد وقتی به بلوغ میرسم با انتخاب خودم، به تکرار و روزمرگی مبتلا می‌شوم؟!... @ghalamzann
‏به یکی تنه میزنی، میگی ببخشید! قبول میکنه! به یکی دیگه تنه میزنی، میگی ببخشید! میگه "چیو؟ مگه اتفاقی افتاده؟" می‌گن خدا اگه بخواد ببخشه، اینطوری میبخشه... 🌱 وعده دادند که خداوند روز به قدر همه‌ی سال می‌بخشد، اگر برای یکدیگر دعا کنیم او به مهربان بودن‌مان رحم می‌کند... @ghalamzann
🔔بازارچه تابستانی محله🔔 🍃ویژه جشن بزرگ عید سعید غدیر🍃 ⏳زمان: پنجشنبه ١۵ تیر همزمان با جشن خیابانی غدیر 🏡مکان: نوفل‌لوشاتو ١٠ 📞 اگر شما هم تمایل دارید محصولات خود را در بازارچه‌ای ارائه کنید که در مجاورت یک جشن ١۵٠٠ تا ٢٠٠٠ نفری برگزار می‌شود، لطفا تا تاریخ ١٠ تیر با شماره‌ زیر هماهنگ بفرمایید تا برایتان یک میز درنظر گرفته شود: 09365256273 ستاد برگزاری جشن بزرگ غدیر ١۴٠٢ محله نوفل‌لوشاتو @ghalamzann
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"نه به اونا که بارشونو بستن نه به اونا که بریدن و خسته‌ان به نظر ما، آدما سه دسته‌ان: مثلا یه عده‌شون عدالت‌بازن! یا یه عده دیگه‌شون عدالت‌سوزن! ولی یه عده زیادی هم هستند که مثلا تو اردوی جهادی دارن برای عدالت خونه میسازن..." از سنخ است، از جنس ، ایجاد می‌کند، تبدیل به زمزمه می‌شود و دهان به دهان می‌چرخد. این کارها از بهترین ترانه‌ها هم برنمی‌آید، درست مثل تفاوت تئاتر خیابانی با نمایش روی استیج، یا یک دیوارنوشته با هزار نوشته در هزارجای دیگر... دست نوجوانان بیرجندی درد نکند که یک سرود ساده خواندند اما نهج‌البلاغه‌ی امام را برایمان مرور کردند. ف. حاجی وثوق @ghalamzann
در یک روستای محروم در حوالی شهر مشهد، وقت برداشت محصول(جمع‌آوری نخود) رسیده است. اما متاسفانه نیروی کافی برای اینکار ندارند و محصول دارد از دست می‌رود. این کار نیازمند حضور یک گروه است. اگر مجموعه‌ای هستید که می‌توانید از نوجوانان و جوانان خود در قالب یک اردوی جهادی یک یا دوروزه برای اینکار کمک بگیرید، لطفا شتاب کنید. شک نکنیم که نوجوانان یک فرصت طلایی و دوست‌داشتنی را تجربه خواهند کرد که تا همیشه برایشان یک خاطره خوش خواهد شد. ف. حاجی وثوق @ghalamzann
قلمزن
#اعلام_نیاز در یک روستای محروم در حوالی شهر مشهد، وقت برداشت محصول(جمع‌آوری نخود) رسیده است. اما مت
به لطف خداوند دو گروه جهادی جوان و نوجوان پای کار آمدند. خوش به احوال این آدمها... 🌱
"روزی هر قضاوت‌کننده‌ای می‌شود! اکنون تو برای حساب کشیدن از بسنده‌ای..." @ghalamzann
🍃با افتخار همه دعوت هستید: ✨جشن بزرگ عید غدیر✨ 🔸با اجرای مجری صداوسیما: آقای جمال جاودانی🎥 🔹خواننده آکاپلا: آقای حسین بوند🎤 🔸گروه‌ سرود‌ نوجوانان‌ محله🎶 🔹نورافشانی🎉 🔸مسابقه بزرگترها و کوچکترها 🔹قرعه‌کشی و اهدای جوایز🎁 🔸بازارچه محلی با محصولات متنوع 🔹غرفه کودک با برنامه‌های جذاب 🔸پذیرایی🍰 🔹همراه با برنامه‌های شاد دیگر... ⏰زمان: پنجشنبه ١۵ تیر همزمان با نماز مغرب و عشا 📍مکان: عرصه نوفل‌لوشاتو ١٠ 🌸مقدمتان گل‌باران🌸 مسجد حضرت قائم (عج)
قلمزن
🍃با افتخار همه دعوت هستید: ✨جشن بزرگ عید غدیر✨ 🔸با اجرای مجری صداوسیما: آقای جمال جاودانی🎥 🔹خوانن
🫑🍰بازارچه تابستانی محله👕📚 🍃ویژه جشن بزرگ عید سعید غدیر🍃 با انواع محصولات متنوع شامل پوشاک، مواد غذایی ارگانیک، غذاهای خانگی و فینگرفود، لوازم آرایشی و بهداشتی، البسه کودک و نوجوان، خشکبار، صیفی‌جات، عرقیجات، کیک، شکلات، عروسک، جورابجات و... با قیمت‌های مناسب میزبان شماست. 📚میز کتاب هم با انواع موضوعات متنوع، در انتظار مهمانان کتاب‌خوان‌ مراسم است ⏳زمان:امروز پنجشنبه ١۵ تیر همزمان با نماز مغرب و عشا و جشن خیابانی غدیر 🏡مکان: نوفل‌لوشاتو ١٠ ستاد برگزاری جشن بزرگ غدیر ١۴٠٢ محله نوفل‌لوشاتو
راستش را بخواهید اینطور نیست که یک روز تصمیم بگیرند کاری بزرگ انجام شود و فردایش اینکار را انجام بدهند. اصلا تحقق چنین هدفی با خواستن این و آن اتفاق نمی‌افتد. اول باید آن بالا یکی تاییدش کند، یکی پایش را امضا کند، اصلا قبولش کنند تا محقق شود. حالا باید آدمها دور هم جمع شوند مهربانانه، یعنی نه تنها چشم دیدن یکدیگر را داشته باشند که برای هم احترام هم قائل باشند، قبل و بعدش درباره هم حرف نزده باشند و فضای ارتباط و معاشرت و کار خیر را مکدر نکرده باشند. کسی جای کسی را تنگ نکرده باشد، او نباشد و من باشم و این حرفها نباشد و بقول عزیزی، آدمها جماعت شدن را "بلد شده باشند". آن وقت در چنین اتمسفری می‌شود دست به دست هم داد و هرکسی گوشه‌ای از کار را بگیرد و بخشی از بار را بردارد و کاری انجام شود که ثمره‌اش حال همه را خوب کند. ف. حاجی وثوق @ghalamzann
... ما مشق غم عشق تو را خوش ننوشتیم اما تو بکش خط به خطای همه‌ی ما... ...
جشن باشکوه و بزرگی در شب برقرار است و آدمها از طیف‌های مختلف در آن شرکت کرده‌اند. یکی می‌آید و چند کتاب غدیری معرفی می‌کند و از کتابخانه مسجد می‌گوید و اینکه بچه‌ها کتاب دوست دارند و والدین هم باید پای کار بیایند. چند دقیقه بعد، در حالیکه همان حوالی قدم می‌زنم، خانمی می‌آید که لباس و شال سفید دارد، می‌پرسد این کتاب‌هایی که معرفی شدند کجا می‌شود گرفت و اصلا چطور می‌شود به کتابخانه مسجد دسترسی پیدا کرد. به قدر اطلاعم توضیح می‌دهم که میز کتاب در حاشیه جشن برقرار است و کتاب‌ها با ۴٠ درصد تخفیف دارند ارائه می‌شوند و می‌توانید همین الان تهیه کنید. می‌گوید الان که کارت و کیف همراهم نیست، نمی‌شود بعد بیایم بگیرم؟ می‌گویم بروید بگیرید، بعد حساب می‌کنید، می‌گوید اینطوری که شرمنده می‌شوم، می‌گویم بروید بگیرید هدیه برای شما، می‌گوید نه اصلا، همین الان می‌روم و کیفم را از منزل می‌آورم، دستش را می‌گیرم و می‌گویم فکر کنید عیدی امشب است، لطفا بروید بگیرید، بغض می‌کند و می‌گوید امشب دنبال نشانه‌ای بودم و انگار همین کتاب‌ها بودند و بعد شماره‌ام را می‌گیرد و می‌رود. اواخر شب است که پیام‌های پرمهرش می‌رسند که گواهی می‌دهم اینها صاحبان عالم هستند و من از آنها جوابم را گرفته‌ام... و نوشته است که گمان نمیکردم در مساجد هم کتاب‌های خوب می‌شود پیدا کرد و نوشته است من روانشناس هستم اگر کودک و نوجوانی در محله نیاز به حمایت مشاوره‌ای داشت همه‌جوره در خدمت هستم و... عید تمام می‌شود و برکاتش تمام نمی‌شوند، برکاتی که جریان دارند، جریانی به قوت و قدرت و شفافیت آنچه در این مهم‌ترین روز عالم گذشته است... 🌱 ف. حاجی وثوق @ghalamzann
"دل آدمی، بزرگتر ازین زندگی است و این، راز تنهایی اوست..." اگر می‌توانستم حتما در این برنامه شرکت می‌کردم... 🌱 @ghalamzann
همسایه جدید هستیم برایشان با یک فاصله دومتری بین درب دو خانه، هردو همزمان در را باز می‌کنیم که بیرون برویم و مقابل هم ظاهر می‌شویم، جوان است با شالی که به سختی روی سرش نگه داشته، خوش‌رو است و مهربانانه احوالپرسی می‌کند. می‌گویم اهل شعر و شاعری هستید؟ و به عکس‌های سهراب و فروغ و اخوان و نیما و بقیه که روی دیوار نصب کرده است، اشاره می‌کنم، می‌گوید بله خیلی دوست دارم، می‌خندم و می‌گویم درست مثل من، می‌گوید واقعا؟!... و ابراز خوشحالی می‌کند. اسم کوچولوهایش را می‌پرسم و برایشان دست تکان می‌دهم و خداحافظی می‌کنیم و این‌گونه آشنایی و دوستی احتمالی من و خانم همسایه که شباهت ظاهری با هم نداریم، کلید می‌خورد. شب مهمان ظرف شله‌زردی می‌شویم که تزئین هنرمندانه دارد، حالا نمک‌گیر این دوست تازه هم شده‌ایم. الحمدلله علی کل حال... 🌱 ف. حاجی وثوق @ghalamzann
... ‏إن شعرتَ إنَّ قلبكَ صار خرابة، اِبكِ للحُسين! اگر احساس کردی دلت‌‌ تبدیل به خرابه شده، برای حسین علیه‌السلام گریه کن... 🌱 ...
یعنی آزادی از وسیله‌ها و تکیه بر وسیله‌ساز تا آنجا که با تمامی وسیله‌ها مغرور نمی‌شوی که رسیدم و با شکست وسیله‌ها مأیوس نمی‌شوی که ماندم...🌱 @ghalamzann
هدایت شده از بارانی‌ها
🏴عطری که از حوالی پرچم وزیده است ما را به سمت مجلس آقا کشیده است از صحن هر حسینیه تا صحن کربلا صد کوچه باز کنید محرم رسیده است!🥀 ▪️سیاه‌پوش شدن دختران بارانی در شب اول محرم به دست مادر شهید🌹 🔻همراه با حضور مادران بارانی و بازدید از فضاسازی کلاس ها با برگزاری زیارت عاشورا و مداحی ✨ دختران عزیزمان روسری های مشکی همراه داشته باشند. سه شنبه ۲۷ تیرماه همزمان با نمازجماعت مغرب و عشاء تا ساعت ۲۱ موسسه معارف اسلامی ضحی ~~~~~~~~~~~~~~ 🌿کلاس های دخترانه باران🌧 ✨ @dokhtaraneh_baran
قلمزن
🏴عطری که از حوالی پرچم وزیده است ما را به سمت مجلس آقا کشیده است از صحن هر حسینیه تا صحن کربلا صد کو
قرار است یک مادر بیاید شب اول محرم، روسری مشکی سر دخترها کند. یعنی دخترها به دست مادر شهید، سیاه‌پوش محرم شوند. زنگ می‌زنم به عزیزی که سالها سایه بالای سرمان بودند. می‌گویم می‌شود زحمتش را بکشید؟! و برایش ماجرا را شرح می‌دهم و اظهار شرمندگی که باعث اذیت و زحمت خواهیم شد. بغض می‌کند و مثل تمام سالهایی که او را می‌شناسم، متواضعانه می‌گوید ممنون که افتخارش را به من دادید! مادر شهید جان نازنین‌اش برای بچه‌ها می‌رود، درست مانند آن وقت که گفتیم می‌شود هیئت دختران این چندشب در حیاط شما باشد؟! باز هم بغض کرد و تشکر بابت اینکه خانه او را انتخاب کردیم و پا به پای همه‌ی کارهایش ایستاد. مادر شهید که جانم برایش می‌رود، قرار است دست بکشد به سر همه‌ی ما، همان دستی که به پیکر بی‌جان شهید پانزده‌ساله‌اش کشیده بود... 🌱 ف. حاجی وثوق @ghalamzann
موضوع و مهمان... چه شود🌱 خدا رحمت کند آقای صفایی را و خداوند حفظ کند آقای غنوی را، دانش‌آموخته مهندسی نرم‌افزار دانشگاه شریف و سطوح عالی حوزوی و سرآمد در حوزه تربیت... به هردو بزرگوار مدیون هستم. @ghalamzann