eitaa logo
قلب فرهنگی شهر
3.1هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
4.9هزار ویدیو
101 فایل
قلب فرهنگی شهر " رسانه رسمی سپاهانشهر اصفهان" اخبار و اطلاعیه های اجتماعی، فرهنگی و مذهبی پیگیری معضلات اجتماعی و فرهنگی ارتباط و دریافت گزارشات: @Admin_GhalbeFarhangiShahr
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به نام آنڪه در جان و روان است🕊 توانایے ده هر ناتوانست🕊 با توڪل به اسم اعظم الله🕊 شروع میڪنیم روزے نو را💕 بسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ🕊 الهے به امید تو نه خلق روزگار💕 ┈┈•✾🌸✾•┈┈ @ghalbefarhangishahr
🗓‌ یڪشنبہ ۲۳ شهریور ۱۳۹۹ ۲۴ محرم ۱۴۴۲ ۱۳ سپتامبر ۲۰۲۰ 📿 ذکر روز: يا ذالجلال و الاکرام (صدمرتبه) ┈┈•✾🌸✾•┈┈ @ghalbefarhangishahr
قال امیرالمؤمنین (عليه السلام) الْحِدَّةُ ضَرْبٌ مِنَ الْجُنُونِ، لاِنَّ صَاحِبَهَا يَنْدَمُ، فَإِنْ لَمْ يَنْدَمْ فَجُنُونُهُ مُسْتَحْكِمٌ. تندخويى، نوعى ديوانگى است زيرا تندخو از كرده خود پشيمان می شود اگر پشیمان نشد، پس دیوانگی او پایدار است. ┈┈•✾🌸✾•┈┈ @ghalbefarhangishahr
✨﷽✨ 💠 امیرالمؤمنین حضرت علی (علیه‌السلام) : چهار چيز برای چهار مقصد ديگر آفريده شده‌اند : ❶ مال برای خرج کردن در احتياجات زندگی نه برای نگهداری ❷ علم برای عمل کردن به آن نه جدال و کشمکش و بحث ❸ انسان برای بندگی و اطاعت از خدا نه خوشگذرانی و معصيت ➍ دنيا برای جمع آوری توشه آخرت نه غفلت از آخرت و آباد ساختن دنيا 📚منبع : نصايح، صفحه ۱۷۹ ┈┈•✾🌸✾•┈┈ @ghalbefarhangishahr
گرجی شب 25 محرم.MP3
18.96M
🏴 موضوع: وظایف ما در مناسبتها 🎙•°سخنران: حجت الاسلام و المسلمین گرجی (زیدعزه) 🚩🕌•°مکان: مسجد صاحب الزمان (عج) سپاهان‌شهر ┈┈•✾🌸✾•┈┈ @ghalbefarhangishahr
تماشای بیش از ٢ ساعت تلویزیون در روز باعث کاهش مهارت یادگیری و ضعیف شدن ریاضیات می‌شود. محققان استرالیایی با مطالعه بیش از هزار کودک ٨ تا ٩ ساله به مدت دو سال سعی کردند ارتباط میان تماشای تلویزیون و پیشرفت تحصیلی را مورد بررسی قرار دادند. به گفته آنها دو ساعت تماشای تلویزیون در روز یا یک ساعت نشستن پای کامپیوتر معادل ۴ ماه از دست دادن یادگیری خواندن و ریاضی است. ┈┈•✾🌸✾•┈┈ @ghalbefarhangishahr
رخ مهـ🌙ـتاب √ مریم لباس های زینب را تنش کرد و دلش ضعف می‌رفت برای حرف زدنش. پله ها را پایین رفتن آژانس دم در منتظرشان بود. مریم گوشه ی چادرش را محکم زیر چانه‌اش گرفت و سوار شدن... •° پدرش تا در را باز کرد زینب پرید بغلش و شروع کرد به شیرین زبانی. مریم آژانس را حساب کرد و با خنده گفت: سلام بابا. زینب! هنوز از راه نرسیده آقاجون رو اذیت نکن...! پدر مریم، زینب را بوسید و گفت: نمی‌دونی چقدر دلتنگش بودم. √ مادر غذا را کشید و به مریم گفت: زنگ نمی‌زنی ببینی سید کجاست؟! - مریم زود گوشی را برداشت و شماره ی سید را گرفت. - سید گوشی را که برداشت یادش آمد باید خانه ی بابای مریم می‌رفت. - با خجالت گفت: عزیزم، اگر دیر رسیدم شما شام بخورید. مریم اصرارکرد: نه منتظرت هستیم. - سید گوشی را که قطع کرد دوباره سر به سجده گذاشت. |• آنقدر در مسجد مانده بود که خادم مسجد آمد کنارش و گفت: پسر جان می‌خوام در رو ببندم. - سید لبخند ملیحی تحویلش داد و گفت:چشم الان رفع زحمت می‌کنم. - پیرمرد دستی روی شانه سید گذاشت و با مهربانی گفت: چشم هایی که از خوف خدا اینطوری گریه کرده و سرخ شده واقعا نعمته. √ سید سرش را پایین انداخت و با شرمندگی گفت: بار گناه زیاد امان از بار گناه... •° از کوچه و پس کوچه ها رفت که زود برسد خانه ی پدر زن. - از در که تو رفت آقای جمشیدی به استقبالش آمد و باهم سر میز نشستند. مریم نگاهی به سید انداخت و زیر لب پرسید: چیزی شده چشمات کاسه ی خونه!؟ - سید لبخندی همراه با چشمک به مریم زد و خیلی آرام گفت: بیخیال. سید بلافاصه شروع به صحبت با پدرش کرد و مریم را از فضای ناراحتی بیرون برد. صدای خنده های قشنگش دل مریم را به خوب بودن حال عشقش امیدوار کرد و یادش رفت ... - دم در خداحافظی کردند و مریم با اکراه سوار موتور شد. سید می‌دانست مریم خوشش نمی آید سوار موتور شود، اما حالا چاره ای نبود... غرغر نکرد. اما سید گفت: می‌دونم دوست نداری. به امید خدا ماشین می‌خرم. - مریم سرش را به شانه ی سید علی تکیه داد و گفت: ان‌شاءالله. - مریم زینب را به اتاق برد، تا لباس هایش را عوض کند و بخواباند. سید کفش ها را توی جا کفشی گذاشت که گوشیش زنگ خورد. - شماره را نداشت جواب داد. صدایی زنی پشت تلفن گفت: سلام سیدعلی. حال طوبی خانم بد شده. گفت بهت زنگ بزنم. √ لازم نبود خودش را معرفی کند. سید کفش هایش را دوباره پوشید مریم را صدا کرد. مریم از توی اتاق گفت: چیه؟! سید گفت: باید برم جایی دیر اومدم بخواب منتظرم نباش. - این را گفت و بیرون رفت . ساعت نزدیک ۱۲ شب بود با نهایت سرعت به راه افتاد...! ... 🖊 کبری کرمی ┈┈•✾🌸✾•┈┈ @ghalbefarhangishahr
⚠️امشب به یاد شهیدی که میگفت💬 *بی عشق خمینی ❤نتوان عاشق مهدی💗 شد* 🌹🌺🏵 امشب به یاد شهید *محمدرضاربانی* ❤🌹 ┈┈•✾🌸✾•┈┈ @ghalbefarhangishahr
✨💐بسم الله الرحمن الرحیم💐✨ به نام آنكه الله است نامش بود از هر سخن برتر كلامش به نام آنكه رحمان و رحیم است به نام آنكه خلّاق و كریم است ┈┈•✾🌸✾•┈┈ @ghalbefarhangishahr
🗓‌ دوشنبہ ۲۴ شهریور ۱۳۹۹ ۲۵ محرم ۱۴۴۲ ۱۴ سپتامبر ۲۰۲۰ 🔸 شهادت امام زین العابدین (علیه‌السلام) به روایتی 📿 ذکر روز: يا قاضی الحاجات (صدمرتبه) ┈┈•✾🌸✾•┈┈ @ghalbefarhangishahr
🏴 فرا رسیدن سالروز شهادت جانسوز حضرت زین‌العابدین امام سجّاد (علیه‌السلام) را به محضر مقدّس حضرت صاحب‌الزّمان (عجّل‌الله‌‌فرجه‌) و همه‌ی شیعیان تسلیت عرض می نماییم. از محضر امام سجاد (علیه‌السلام) دلیل گریه‌های فراوان ایشان بعد از واقعه‌ی سوال شد؛ حضرت فرمودند: ▪️مرا ملامت نکنید! یعقوب (علیه‌السلام) برای فقدان پسری از فرزندانش آنقدر گریست تا چشمانش نابینا شد، در حالی که مطمئن نبود واقعاً مرده باشد؛ اما چهارده مرد از اهل‌بیتم را در برابر دیدگانم در نصف روزی کشتند، چگونه توقّع دارید اندوه و غصه از قلبم بیرون شود؟! 📚 منابع: ⬇️ کشف الغمّة، إربلی، ج۲، ص۳۱۴ حلیة الابرار، بَحرانی، ج۳، ص۳۱۳ ┈┈•✾🌸✾•┈┈ @ghalbefarhangishahr
1_124581719763327052.mp3
5.26M
🏴روضه جانسوز امام سجاد(علیه‌السلام) ▪️گریه کن کربلا.. ┈┈•✾🌸✾•┈┈ @ghalbefarhangishahr
dcc_48b54142968388a8bc7e24d72350989c.mp3
10.5M
📖 دعای هفتم صحیفه سجادیه 💠 دعای (علیه‌السلام) برای رفع حوادث ناگوار و دشواری‌ها 🎙بانوای: 🔺همراه با نجوا ┈┈•✾🌸✾•┈┈ @ghalbefarhangishahr
💠 متن دعای هفتم صحیفه سجادیه وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ إِذَا عَرَضَتْ لَهُ مُهِمَّةٌ أَوْ نَزَلَتْ بِهِ، مُلِمَّةٌ وَ عِنْدَ الْكَرْبِ : يَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَكَارِهِ، وَ يَا مَنْ يُفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ، وَ يَا مَنْ يُلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَى رَوْحِ الْفَرَجِ. ذَلَّتْ لِقُدْرَتِكَ الصِّعَابُ، وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِكَ الْأَسْبَابُ، وَ جَرَى بِقُدرَتِكَ الْقَضَاءُ، وَ مَضَتْ عَلَى إِرَادَتِكَ الْأَشْيَاءُ. فَهِيَ بِمَشِيَّتِكَ دُونَ قَوْلِكَ مُؤْتَمِرَةٌ، وَ بِإِرَادَتِكَ دُونَ نَهْيِكَ مُنْزَجِرَةٌ. أَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ، وَ أَنْتَ الْمَفْزَعُ فِي الْمُلِمَّاتِ، لَا يَنْدَفِعُ مِنْهَا إِلَّا مَا دَفَعْتَ، وَ لَا يَنْكَشِفُ مِنْهَا إِلَّا مَا كَشَفْتَ وَ قَدْ نَزَلَ بِي يَا رَبِّ مَا قَدْ تَكَأَّدَنِي ثِقْلُهُ، وَ أَلَمَّ بِي مَا قَدْ بَهَظَنِي حَمْلُهُ. وَ بِقُدْرَتِكَ أَوْرَدْتَهُ عَلَيَّ وَ بِسُلْطَانِكَ وَجَّهْتَهُ إِلَيَّ. فَلَا مُصْدِرَ لِمَا أَوْرَدْتَ، وَ لَا صَارِفَ لِمَا وَجَّهْتَ، وَ لَا فَاتِحَ لِمَا أَغْلَقْتَ، وَ لَا مُغْلِقَ لِمَا فَتَحْتَ، وَ لَا مُيَسِّرَ لِمَا عَسَّرْتَ، وَ لَا نَاصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ. فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ افْتَحْ لِي يَا رَبِّ بَابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِكَ، وَ اكْسِرْ عَنِّي سُلْطَانَ الْهَمِّ بِحَوْلِكَ، وَ أَنِلْنِي حُسْنَ النَّظَرِ فِيمَا شَكَوْتُ، وَ أَذِقْنِي حَلَاوَةَ الصُّنْعِ فِيمَا سَأَلْتُ، وَ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَ فَرَجاً هَنِيئاً، وَ اجْعَلْ لِي مِنْ عِنْدِكَ مَخْرَجاً وَحِيّاً. وَ لَا تَشْغَلْنِي بِالِاهْتِمَامِ عَنْ تَعَاهُدِ فُرُوضِكَ، وَ اسْتِعْمَالِ سُنَّتِكَ. فَقَدْ ضِقْتُ لِمَا نَزَلَ بِي يَا رَبِّ ذَرْعاً، وَ امْتَلَأْتُ بِحَمْلِ مَا حَدَثَ عَلَيَّ هَمّاً، وَ أَنْتَ الْقَادِرُ عَلَى كَشْفِ مَا مُنِيتُ بِهِ، وَ دَفْعِ مَا وَقَعْتُ فِيهِ، فَافْعَلْ بِي ذَلِكَ وَ إِنْ لَمْ أَسْتَوْجِبْهُ مِنْكَ، يَا ذَا الْعَرْشِ الْعَظِيمِ. 🔰 ترجمه دعای هفتم: نيايش آن حضرت در كارهاي مهم اي آنكه گرهِ كارهاي فرو بسته به سر انگشت تو گشوده مي‌شود، و اي آن كه سختيِ دشواري‌ها با تو آسان مي‌گردد، و اي آن كه راه گريز به سوي رهايي و آسودگي را از تو بايد خواست. سختي‌ها به قدرت تو به نرمي گرايند و به لطف تو اسباب كارها فراهم آيند. فرمانِ الاهي به نيروي تو به انجام رسد، و چيزها، به اراده‌ي تو موجود شوند، و خواستِ تو را، بي آن كه بگويي، فرمان برند، و از آنچه خواستِ تو نيست، بي آن كه بگويي، رو بگردانند. تويي آن كه در كارهاي مهم بخوانندش، و در ناگواري‌ها بدو پناه برند. هيچ بلايي از ما برنگردد مگر تو آن بلا را بگرداني، و هيچ اندوهي بر طرف نشود مگر تو آن را از دل براني. اي پروردگار من، اينك بلايي بر سرم فرود آمده كه سنگيني‌اش مرا به زانو درآورده است، و به دردي گرفتار آمده‌ام كه با آن مدارا نتوانم كرد. اين همه را تو به نيروي خويش بر من وارد آورده‌اي و به سوي من روان كرده‌اي. آنچه تو بر من وارد آورده‌اي، هيچ كس باز نَبَرد، و آنچه تو به سوي من روان كرده‌اي، هيچ كس برنگرداند. دري را كه تو بسته باشي. كَس نگشايد، و دري را كه تو گشوده باشي، كَس نتواند بست. آن كار را كه تو دشوار كني، هيچ كس آسان نكند، و آن كس را كه تو خوار گرداني، كسي مدد نرساند. پس بر محمد و خاندانش درود فرست. اي پروردگار من، به احسانِ خويش دَرِ آسايش به روي من بگشا، و به نيروي خود، سختيِ اندوهم را درهم شكن، و در آنچه زبان شكايت بدان گشوده‌ام، به نيكي بنگر، و مرا در آنچه از تو خواسته‌ام، شيرينيِ استجابت بچشان، و از پيشِ خود، رحمت و گشايشي دلخواه به من ده، و راه بيرون شدن از اين گرفتاري را پيش پايم نِه. و مرا به سبب گرفتاري، از انجام دادنِ واجبات و پيروي آيين خود بازمدار. اي پروردگارِ من، از آنچه بر سرم آمده، دلتنگ و بي‌طاقتم، و جانم از آن اندوه كه نصيب من گرديده، آكنده است؛ و اين در حالي است كه تنها تو مي‌تواني آن اندوه را از ميان برداري و آنچه را بدان گرفتار آمده‌ام دور كني. پس با من چنين كن، اگر چه شايسته‌ي آن نباشم. ┈┈•✾🌸✾•┈┈ @ghalbefarhangishahr
● شش وسیله آرامش در قرآن 🔸 یاد خدا ⇦ «ألا بِذکرِالله تَطمَئِنُّ القُلوبِ» (رعد ۲۸) 🔸 دعای پیامبر ﷺ ⇦ «اِنّ صَلاتکَ سَکَنٌ لَهُم» (توبه ۱۰۳) 🔸 امدادهای غیبی ⇦ «هُوَالّذی أنزَلَ السّکینَه فی قُلوبِ المُؤمِنین» (فتح ۴) 🔸 همسر ⇦ «لِتَسکُنوا اِلَیها» (روم ۲۱) 🔸 خانه‌ ⇦ «ألذی جَعَلَ لَکُم مِن بُیوتِکُم سَکَناً» (نحل، ۸۰) 🔸 شب ⇦ که زمانی مناسب برای آرمیدن و آسایش است. «جَعَلَ لَکُمُ اللّیلَ لِتَسکُنوا فیهِ»؛ شب برای آرامش و روز برای نشاط و تلاش است. «اللّیل لِتَسکُنوا فیهِ والنّهارَ مُبصراً» حجت الاسلام قرائتی ┈┈•✾🌸✾•┈┈ @ghalbefarhangishahr
🔰 پاداش‌انتظار‌فرج ▫️امام سجاد (علیه السلام) فرمودند: «مَنْ ثَبَتَ عَلَى وَلاَيَتِنَا فِي غَيْبَةِ قَائِمِنَا أَعْطَاهُ اَللَّهُ أَجْرَ أَلْفِ شَهِيدٍ مِثْلِ شُهَدَاءِ بَدْرٍ وَ أُحُدٍ» ▪️کسی که در زمان غیبت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) بر ولایت ما ثابت و استوار بماند خداوند به او پاداش هزار شهید از شهیدان بدر و احد را عطا می فرماید. ▪️شهادت حضرت امام سجاد (علیه‌السلام) را محضر امام زمان (عجل‌الله‌فرجه) تسلیت عرض می‌نماییم... ┈┈•✾🌸✾•┈┈ @ghalbefarhangishahr
در مسیــر ڪربلا🕌 چــــادرت را محڪم بگیــر و زیـنب(سلام‌الله‌علیها)، را یــاد ڪن.. هــر چه محڪم میگــرفت محڪم‌تر میــزدند ...😔 ┈┈•✾🌸✾•┈┈ @ghalbefarhangishahr
⚠️تقوا ێعنێ چہ؟ آێٺ اللہ ݦجٺہدێ (ࢪحمةاللہ علیہ): ٺقۅٵ ێعنێ ٵڱࢪ ێڪ هفٺہ مخفیٵنہ ٵز همہ‌ێ ڪٵࢪهٵێ مٵ فیلم ڱࢪفٺندۅ ڱفٺندٵعمٵݪ هفٺہ‌ێ ڱذشٺہ‌ٵٺ در ٺݪۅێزێۅن ݐخش شدہ، نٵࢪٵحٺ نشۅێمツ ┈┈•✾🌸✾•┈┈ @ghalbefarhangishahr
گرجی شب 26 محرم.MP3
18.42M
🏴 موضوع: وظایف ما در مناسبتها 🎙•°سخنران: حجت الاسلام و المسلمین گرجی (زیدعزه) 🚩🕌•°مکان: مسجد صاحب الزمان (عج) سپاهان‌شهر ┈┈•✾🌸✾•┈┈ @ghalbefarhangishahr
رخ مهـ🌙ـتاب * زنگ را چند بار فشار داد. ● ستاره در را باز کرد و گفت: سلام - سید گفت: سلام. طوبی خانم خوبن؟! - گفت: نه تقریبا بیهوش افتادن... √ سید عصبانی شد و گفت: خوب زنگ می‌زدید اورژانس؟؟!! - ستاره از عصبانیت سید ناراحت شد و داد زد: واسه چی سر من داد می‌زنی زنگ زدم اورژانس. اما خود طوبی خانم اصرار داشت به تو بگم. همین لحظه آمبولانسی پیچید توی کوچه. • دو نفر پیاده شدن. ستاره راهنماییشان کرد. √ سید هم پشت سرشان رفت تو. طوبی خانم وسط هال افتاده بود. - معاینه اش که کردند؛ گفتند: سکته ی قلبی است و سریع برانکارد آوردند و طوبی خانم را سوار آمبولانس کردند. - ستاره گفت: من باهاش می‌رم. سید همین که ستاره سوار آمبولانس شد با موتور دنبالشان رفت. ● طوبی خانم را توی سی سی یو بستری کردند. دکتر گفت: سکته ی قلبی کوچکی کردند اما به خاطر کهولت سن و بیماری های دیگر باید تحت نظر باشد. •° سید ساعت بیمارستان را نگاه کرد. ساعت ۳ شده بود. √ حتما مریم از نگرانی خوابش نبرده... دست کرد توی جیبش که گوشی را بردارد زنگ بزند، که دید نیست یادش آمد روی جا کفشی جا گذاشته. √ سید از این فراموشی کلافه شد و آهی از سر حسرت کشید. - توی همین فکر ها بود که ستاره با فاصله کنارش نشست. - سید به خودش آمد و خواست بلند شود که ستاره گفت: ازدواج کردی درسته؟! - سید توقع همچین سوالی را نداشت. - ستاره سکوت سید را که دید گفت: بچه هم داری؟؟! - سید گفت: بله یه دختر ۴ ساله دارم. - ستاره با خنده گفت: عزیزم عکسش رو می‌شه ببینم؟! √ سید گفت: عجله کردم گوشیم رو جا گذاشتم. ستاره گفت: طوری نیست بعدا می‌بینم. سید بلند شد. ⇦ خواست برود که ستاره از پشت سر گفت: سید علی خوشبختی؟! - سوالش آنقدر یک دفعه ای و غافلگیرانه بود که سید چند ثانیه سکوت کرد. •° ستاره با افسوس گفت: ولی من خوشبخت نشدم بعد مرگ مادرم بعد جریان امیر بعد همه ی اون اتفاق ها بدبخت شدم...! √ سید همچنان سکوت کرده بود. - ستاره از روی صندلی بلند شد و آمد نزدیک سید عکسی را از توی کیفش در آورد. - رضا و امیر و سید با خنده توی عکس در آغوش هم بودند و ستاره با چادری گل گلی که آن را شلخته روی سرش انداخته بود، کنار سید علی دست روی شانه اش گذاشته بود. * توی عکس ستاره شاید ۷ یا ۸ ساله بود. عکس سید را برد به دقیقا همان روز به عکسی که پدرش سید مرتضی توی حیاط خانه گرفت. ان روز را خوب یادش آمد. پدرش هندوانه ای قرمز و شیرین خریده بود و قرار بود همه دور هم باشند. مادرهایشان هر سه مشغول سبزی پاک کردن برای آش فراد بودند. دقیقا به خاطر آورد فردا قرار بود نذری بدهند برای خوب شدن بابای امیر؛ که مریض بود توی بستر.. یادش آمد که آنروز بقیه می‌خواستند ستاره را با حرف جن و پری بترسانند و سید علی آرام توی گوشش گفت: فقط باید از خدا ترسید آقاجونم همیشه میگه. √ بازیشان که تمام شد، بابا با دوربین عمو احمد عکسی گرفت که حالا توی کیف پول ستاره بود. √ ستاره سید را از افکارش بیرون آورد و گفت: فقط همون موقع خوشبخت بودم که کنار تو بودم... دقیقا همون وقت که دستم روی شونه ات بود. سید خشکش زد...! ... 🖊 کبری کرمی ┈┈•✾🌸✾•┈┈ @ghalbefarhangishahr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خـ♡ـداونـدا امـروز را بـا نـام زیبـایت صبـح می‌کنـم باشـد که مـرا از مـن رهـایی دهـی و در فیـض خـودت زنـدگی‌ام را بـرکت ببخشـی تـا هـر آنچـه ارادہ و خـواست تـو در آن اسـت بـرایـم مقـدر شـود 🍃بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ🍃     🌸 الهـی بـه امیـد تــو 🌸 ┈┈•✾🌸✾•┈┈ @ghalbefarhangishahr
🗓‌ سہ شنبہ ۲۵ شهریور ۱۳۹۹ ۲۶ محرم ۱۴۴۲ ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰ 📿 ذکر روز: یا ارحم الراحمیـن (صدمرتبه) ┈┈•✾🌸✾•┈┈ @ghalbefarhangishahr
نامت شروع مبحث زیبای عاشقی ست حاو سین و یاء و نون الفبای عاشقی ست هرکس که عاشقت شده فهمیده که تنها فقط حسین، معنای عاشقی ست 🌤❤️ ┈┈•✾🌸✾•┈┈ @ghalbefarhangishahr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 صحبتهای و قابل تأمل "پدر کریستوفر" کشیش مسیحی و نویسنده کتاب «نیمه‌ی‌قلب‌من» و بیان نقش روشنگری حضرت‌زینب(سلام‌الله‌علیها) بعد از واقعه عاشورا... ┈┈•✾🌸✾•┈┈ @ghalbefarhangishahr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
○● آموزش عاطفه ●○ عاطفه همیشه هم حاصل نمیشه!!! درمحضر آیت الله ┈┈•✾🌸✾•┈┈ @ghalbefarhangishahr