شهریور چه عاشقانه🍁
روزهایش را ورق می زند
تا برسد به پاییز🍂
مجالی نیست
باید رنگ ها را مهمان🍁
برگ ها کرد
پاییز می آید🍂
و باز شهریور می ماند
و عاشقانه هایش🍁
پیشاپیش پاییزتون زیبا🍂🍁
بدین وسیله
🔸کلمۀ «بدین وسیله» را در مکاتبات اداری بسیاری دیدهایم:
«بدین وسیله از شما دعوت میشود...»
«بدین وسیله به استحضار میرساند...»
«بدین وسیله گواهی میشود...»
«بدین وسیله گزارش میشود»
یکی از استادان بزرگ، که هم منصب اجرایی دارد و هم منصب علمی، با آمدن این کلمه در نامههای رسمی و اداری مخالف است. دلیل مخالفتش هم این است که «بدین وسیله» عبارت زاید و بیمعنایی است. مثلاً وقتی میخواهیم نامه بنویسیم طبیعتاً مشخص است که با کدام وسیله میخواهیم چیزی را بیان یا اعلام کنیم. پس آمدنش ضرورتی ندارد.
🔸درست است که این عبارت جزو کلیشههای نامههای اداری شده و بهتر است کمتر از آن استفاده کنیم، اما خوب است کمی هم به ضرورتش توجه کنیم. در نامههای اداری معمولاً شخص نویسنده میخواهد فاعلیت خودش را از نامه حذف کند تا لحن نامهاش مؤدبانهتر و محترمانهتر به نظر برسد، مثلاً بهجای «پیشنهاد میکنم» مینویسد «پیشنهاد میشود». همین حذف فاعل اقتضائات جدیدی در نحو کلام ایجاد میکند.
🔸فرض کنیم کارمندی میخواهد ساعات کاریاش را با نامه به مافوق اطلاع دهد. جملهاش را با چه چیزی شروع کند؟ با «اینجانب»؟ «اینجانب ساعات کاری را به استحضار/عرض میرساند». اگر بخواهد بهصورت مجهول بیان کند چه؟ «ساعات کاری به استحضار/عرض میرسد»؟ انگار یک چیزی در جمله کم است. این جای خالی با چه پر شود؟ «بدین وسیله» چهبسا میخواهد جای خالیِ آن فاعلِ محذوف را، از نظر معنایی، پر کند: «بدین وسیله ساعات کاری به استحضار میرسد». پس شاید حضورش در بعضی نامهها چندان هم بیمعنا و زاید نباشد، هرچند کسانی که خلاقانهتر مینویسند بالطبع از اینگونه تعابیر استفاده نمیکنند.
🔸دلیل دیگرِ استفاده از چنین تعبیراتی این است که نامههای اداری معمولاً حاوی پیامی یکجملهای هستند. اگر آن پیام در یک جمله بیان شود نامحترمانه و خلاف آداب اجتماعی است. پس باید با یکسری تعبیراتِ بهظاهر زاید و بیمصرف پر شود تا نامه پر و پیمانتر به نظر برسد. اگر به این نکته توجه داشته باشیم، احتمالاً با تسامح بیشتری به نامههای اداری ایراد وارد میکنیم.
#نگارش #نامههای_اداری #نحو #گفتمان
سجادسرگلی
پارسی را پاس داریم...
مستم، دقیقاً از لبِ چون انگبینت
از طعمِ آن گل بوسه های آتشینت...
از چاله ی زیرِ لبِ سرخ و اناریت
از مردمِ چشمانِ مست و بیقرینت...
از مرگ دیگر بعد از این ترسی ندارم
مردن چه دارد ارزشی پیشِ جبینت..؟
رنگت بهزیتون میکشد،طعمت بهکندو
احسنت بر، دادارِ والزیتون و تینت...
مجنونم از دنیا بریدم،محضِ اکرام
لیلا کنم آیا صدا یا نازنینت..؟
دنیای من پیراهنِ گلگون و نازت
ای من فدای آن لباسِ چین چینت...
رفتم که دل بردارم از سودای دنیا
با منبمان تاخوش کنمدلدر قرینت...
محبوبِ من پیغمبری را باب کن باز
بیرون بیاور آیتی از آستینت...
از هوش رفتم در قیامِ چشم و ابروت
جامی بریز از باده ی نوش آفرینت...
ای پادشاهِ عشق، ای بانوی شرقی
هستم بگو من آشنای آخرینت...
میلِ وطن دارم میانِ بازوانت
آباد بادا مرزهای سرزمینت...
✍حسن_کریمزاده
❤️پادشاهِ_عشق
#منتظر✓
#کتاب_صوتی
📚دبارهی کتاب:
شاعر این اثر، در قالب شعر سپید، گوشههایی از رنجهای دوران دفاعمقدس را به تصویر میکشد و با زبانی ساده، مفهوم جنگ تحمیلی را بهزیبایی روایت میکند.
«محبی راد» که پدرش در جنگ شهید شده، قهرمان شعرهای خود را از بین همسران شهدا، جانبازان و فرزندان شهدا انتخاب کردهاست. او این مجموعه شعر را به مادرش تقدیم کرده است.
برای آشنایی با حالوهوای شاعر در این اشعار، چند شعر کوتاه از این مجموعه را میخوانیم (شاعر بهجای نام شعر، بالای هر شعر عدد گذاشته است)
🎧📚کتاب صوتی 📚🎧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کتاب_صوتی
✏️ نویسنده: رضا محبی راد
🎙 راوی: نگین خواجه نصیر
⏱ زمان : ۱۵ دقیقه
🎧📚کتاب صوتی 📚🎧
تقدیم به محضر شریف
امام حسن عسکری علیه السلام
که از آزادی و آسایش تن بی نصیبی تو
غریب ابن الغریب ابن الغریب ابن الغریبی تو
دهان وا کن به نفرینی که خاک کفر بشکافد
ولی نفرین کجا و تو؟ که با دشمن حبیبی تو
حسن یعنی کرامت، عاطفه، احسان، وفا، ایمان
کریم دوم آل عبا، از نسل سیبی تو
دوا کن زخم جان هامان، شفا ده ضعف دل هامان
امام عسکری هستی، مسیحادم طبیبی تو
نفیر ضجه ی ما رفته تا افلاک، تا آفاق
بگو مهدی به پا خیزد، گل امّن یجیبی تو
سجاد حیدری قیری
از کتاب
صبحِ صد خورشید
سحرخیزتر از من عشق تو است
که هر صبح زودتر
از من بیدار میشود
و تا آخر شب
چشم روی هم نمیگذارد
#مینا_آقازاده 💚
شهادت مظلومانه حضرت امام حسن عسکری علیه السلام تسلیت ⬛️🌷 و سرآغاز امامت آقا صاحب العصر والزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بر همه پیروان امامت و ولایت مبارک باد...
🌸💫✨💫🌷🌷🌸💐💐🌻
از داغ حسن،آتش غم سوخته جان را
باید به که گوییم چنین ظلم عیان را
باید به که گوییم که نیرنگ و تغافل
تحمیل نموده به حسن رنج مکان را
خورشید بیفتاده به زندان خلافت
تاریک نمودست از این کید جهان را
بیچاره ریاکار ِ بداندیش ِ سیه دل
آشفته که گیرد ز حسن سخت امان را
شش سال نمودند به صد حیله و تزویر
درحبس حسن را که ببندند زبان را
صد آه و دریغ از ستم قوم بداندیش
در اوج بهاران بچشانده ست خزان را
افسوس که از نا کسی قوم جفا کار
آن زهر بلا برده ز فتاح*، توان را
زهر ستم از هر جهتی بر جگرش خورد
آگاه نمایید همه هم نفسان را
اُف بر ستم و حیله ی آن قوم سیه دل
برآن که براین ظلم رها کرده عنان را
روز از همه سو روز عزا هست و تاثر
آتش زده این داغ زمین را و زمان را
شب تار تر از ظلمت و دنیاست پریشان
خورشید نیاز است ، بجویید همان را
کذاب که رسوا شده ی رویت مهدی است
الکن شده و نیز رها کرده بیان را
از کوری چشم ستم و حیله و تزویر
داده ست خدا مهدی و مهدی است نشان را
هر چند که دل در غم سنگین حسن ماند
پنهان نتوان کرد ز مهدی هیجان را
صد شکر که فرزند حسن نوگل زهرا
روشن بنموده همه جا روح و روان را
نیکان جهان دلخوش و دلداده ی مهدی
آتش زده جولانگه مجموع بدان را
صد شکر اگر عسکری از درد بلا رفت
آورد خدا از دل آن خانه ضمان را
خوشدل همگان منتظر رویت یارند
تا آید و خوشحال نماید همگان را
یا رب تو بزرگی و کریمی مددی کن
روشن بنما قلب و سر و دیده و جان را
*فتاح:یکی از القاب امام یازدهم
جعفر زارع خوشدل
آئینی۴۲۹
https://eitaa.com/joinchat/3838312753Cd75444eef6
https://t.me/khoshdeltanzjedi
#شهادت_جانبازی_اخلاص #امامت #جانشینی #مهدی_عج #عسکری #تسلیت #شادباش #شعر_آئینی #ادبیات
یا هو
غزلی به پیشگاه امام یازدهم(ع)
صد نبی، نذر کرد مادر دهر، تا تو سرلوحه ی زمان باشی
یازده برج، چرخ زد خورشید، تا تو مولای شیعیان باشی
تو پس از ده بهار: مهر و عروج، وارث المرسلینِ نور شدی
آمدی تا میان آن همه ظلم، اهل تاریخ را امان باشی
در مدینه شکوفه داد دلت، سامرا موسم گلاب تو بود
ای که تنها تو لایقی در شعر، معنی باغ و بوستان باشی
هیبت آسمانی ات آن روز، لرزه بر جان معتمد انداخت
نگران بود و سخت می ترسید: مقصد مردم جهان باشی
آه! ای رودها شناورِ تو، چشمه ها جویبار باور تو
لب بجنبان که همچو اقیانوس، ژرف باشی و بی کران باشی
آفتابی و نور، سایه ی تو، ماهی و آسمان طلایه ی تو
چهره بنما که صدبغل خورشید، صدغزل ماه و آسمان باشی
تو، همان صُلب شامخی که هنوز شاهراه نجات بسته به توست
تو فقط لایقی که در تاریخ، پدر صاحب الزمان باشی
#
آه، اما چه زود و ناهنگام، تلخی هشتم ربیع رسید
پرگشودی به اوج تا امروز، راز این سوگ جاودان باشی
#محمد_مرادی
"امام یازدهم(ع) و شاعران فارسی"
آنچه از ابیات دیوانها برداشت میشود، تا سدهی پنجم اشارهای مستقیم به امام حسن عسکری(ع) در دیوانها ثبت نشده است. البته در برخی منظومهها و اشعار منسوب، عنوان دوازدهامام را میتوان دید که بهصورت ضمنی آن حضرت را نیز در بر میگیرد. در اشعار منسوب به ابوسعید هم از ایشان یادشده؛ هرچند قطعهی شیخ محتملا مربوط به سدههای متاخر است و در جُنگهای اخیر نقل شده است.
شاید نخستین اشارهی مستند به آن حضرت، بیت زیر از حدیقهی سنایی باشد که حکیم پس از ستایش امام حسین، گویا به امامان آمده از نسل او(ع) اشاره کرده است:
هم تقی اصل و هم نقی فرع است
هم زکی تخم و هم بهی زرع است
(حدیقه، ص ۲۶۷)
در فاصلهی سدههای ششم تا هشتم، اشارات موجود دربارهی امام حسن عسکری(ع)، معدود و عمدتا پنهان است؛ اما از سدهی هشتم به دلیل استوارشدن پایههای فرهنگ شیعی و افزایش تمایلات دوازدهامامی در ایران، بر اشارات شاعران به ائمهی پس از امام رضا(ع) افزوده شده است. برای مثال ابنیمین در قصیدهای "در ستایش پیامبر(ص) و دوازدهامام (ع) از امامت ایشان یاد کرده است:
چون گذشتی زو تقی را دان امام آنگه نقی
پس امام عسکری کاهل هدی را پیشواست
(دیوان ابنیمین، ص ۳۹)
در دیوان عضد، دیگر شاعر قرن هشتم هم اشارهای اینگونه ثبت شده است:
به آب چشم نقی و حسن، دو بحر ثبات
که با تحملشان کوه بود بیبنیاد (دیوان عضد، ص ۱۱)
از دیگر شاعران شیعی شاخص سدههای هشتم و اوایل قرن نهم، در دیوانهای لطفالله نیشابوری(ف ۸۱۲) و کمال غیاث شیرازی(ف حدود ۸۳۸) و شاه نعمتالله ولی و ...، اشاراتی متعدد به آن امام دیده میشود. با اینحال نخستین شعر تقریبا مستقل فارسی در ستایش آن حضرت (تا آنجا که این نگارنده دیده)، ابیاتی است از خواجوی کرمانی(ف ۷۵۰) که مقّدم بر بسیاری از گریزهای یادشده است.
خواجو در خلال ترکیببندی که در نعت پیامبر و ستایش امامان دوازدهگانه(علیهمالسلام) سروده، ابیاتی شکوهمند در منقبت امام یازدهم(ع) بهنظم در آورده که در پایان این یادداشت از نظر میگذرد:
به لذت سخن عسکری به گاه سخن
که بود طوطی بلبلنوای هشتچمن
سراچهای است ز بستانسرای تعظیمش
چهارصفّهی هفتآشکوی ششروزن
سواد صفحهی اوراق روزنامهی غیب
به نور خاطر او خوانده قدسیان روشن
شده است بحر ز جام تبحّرش سرمست
وگرنه از چه چنان کف برآورد ز دهن
به روی شاه بساط امامت از کونین
اگر چنانک رخ آرند هم به وجه حسن
خلیفه گر به خلافش فصول کلّی خواند
بشد خلیفه به کلّی وزو خلافی ماند
(دیوان خواجو، ص ۶۱۸)
#شعر_شیعی
#امام_یازدهم
#امام_حسن_عسکری
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan
سلام بر امام حسن عسگری و یادگار غریبش
آجرک الله یا بقیه الله
این که افتاده و نور از نسبش می ریزد
پاکی هر چه سحر از لقبش می ریزد
شعله ی خیمه ز گرمای تبش می ریزد
زهر انگور خراسان ز لبش می ریزد
از تب داغ نفس هاش عطش می بارد
زهر با ایل و تبارش سر و سرّی دارد
"ماه خورشید نمایَش" به خسوف افتاده
روضه آتش شده بر جان لهوف افتاده
سی و دو درد به تقدیر حروف افتاده
کیست این؟ "ابن رضا" یی که رئوف...افتاده
آب می لرزد و در لرزش دستش جاریست
قصه تشنگی طایفه اش تکراری ست
چه زمینی ست که زندان شده اقیانوسش
ترک خشک عطش باز شده کابوسش
واژه در واژه سراب است فقط قاموسش
یازده بار خدا آمده با فانوسش
جلوه ذات فرود آمده محسوس شده
یازده بار همین معجزه مبعوث شده
شانزده سال فقط بغض مکرر؛ کوچه
حسرت جای قدم های کسی در کوچه
رد پایی که نشد حک بشود بر کوچه
بعد او آهِ کشیده ست سراسر کوچه
یک دل سیر ندیده ست قد حیدری اش
به چه دل خوش بکند بی حسن عسگری اش
حرمش گرچه اثر از غم غربت دارد
حسن دوم زهراست؛ ابهت دارد
دشمن از گنبد او کینه و وحشت دارد
هتک و تخریب در این طایفه قدمت دارد
بی جهت نیست مدام اسلحه بر کف دارند
از "حسن" های "علی" ترس مضاعف دارند
نرسیده ست به جزءِ سی ام این مصحف نور
بی وضو ختم نمودند او را مُشتی کور
"معتمد"های جهان گر چه کنندش محصور
می تراود ز حریمش همه جا عطر ظهور
پشت این پرده رسولی ست که خاتم با اوست
"آن سیه چرده که شیرینی عالم با اوست"
پرده را پس بزن ای آن که تماشا داری
ارث پاکی ز "محمد"، ز "مسیحا" داری
بهره از دامن "زهرا" و "ملیکا" داری
"انچه خوبان همه دارند تو تنها داری"
آی رویای قشنگی که حقیقت داری!
به نماز آمده ای، قصد قیامت داری؟!
عطر نرگس به پَر شال تو بسته ست نسیم
هر چه گل، گوشه ی دستار تو گشته ست مقیم
با تو کرده ست خدا بوی خوشش را تقسیم
می کند نبض زمان را ضربانت تنظیم
پرده را پس بزن ای حضرت خورشید!بتاب
تا بلرزد ز تماشات دل هر سرداب
زیر پاهای تو جاری ست بهاری مسدود
دست های پُر بارانِ تو خورشیداندود
نفست رخصت جاری شدن چشمه و رود
گوشه ی دنج نگاه تو بهشت موعود
در پس این شبِ آفت زده پیچیده صدات
بر تو و لحظه ی زیبای ظهورت، صلوات!
#امام_حسن_عسگری
#بقیه الله#الاعظم
............
کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی
علامه محمد اقبال لاهوری در سال ١٨٧٣ میلادی در شهر سیالکوت ایالت پنجاب به دنیا آمد. در لاهور تحصیل کرد و سپس در کمبریج و مونیخ به مطالعه در فلسفه و حقوق پرداخت. سپس به لاهور بازگشت و به وکالت مشغول شد.اقبال معتقد است که روح قرآن با تعلیمات یونانی سازگاری ندارد و بسیاری از گرفتاریها از اعتماد به یونانیها ناشی شده است. تشویق اقبال به بازگشت اسلام به صحنهٔ سیاست و ضدیت با تمدن غرب و رد دستاوردهای فرهنگی و علمی غرب از مسائلی است که مورد توجه و استقبال و گاه مورد انتقاد گروههایی از اندیشمندان است. وی به سال ١٩٣٨ میلادی بدرود حیات گفت.
#معرفی_شاعر #اقبال_لاهوری
ازدحام
در ازدحام
این همه بی تو بودن
خواستن ،خواهش عجیبی ست!
کوچه های متلک ،
خیابان های خیانت ودروغ
وپیاده روهایی که تنها
ترانه وتهدید وترفند ،تعارف می کنند.
این ها تنها تو را از ما دورتر می سازد،
در شلوغی این همه تنهایی
ای کاش
کسی می آمد و برای غیبت کبری
تصمیم می گرفت!
#حسین_کیوانی
#اللهم عجل لولیک الفرج
آغاز زعامت امام زمان (عج) مبارک🌷🌱
"سیمای مهدی(عج) در اشعار شاعران سدههای چهارم و پنجم"
در سدههای نخستین شعر فارسی اشارات مربوط به مهدی(عج) و آخرالزمان محدود است. در این دوره، توصیفات مربوط به آن حضرت عمدتا در آثار روایی، تفسیری و متون دینی دیده میشود. این نکته سبب شده، تا عصر محمود غزنوی(دست کم در اشعاری که اینک در دسترس است) ذکری مستقیم از ایشان نرفته باشد.
در مدایح عصر غزنوی اول، به مرور و به صورت تلمیحی اشاراتی به نام مهدی و عمدتا در تقابل دجال ثبت شده است. این چند تلمیح را در اشعار غضایری رازی و عنصری می توان دید:
یکی گوید که مهدی گشت پیدا
یکی گوید نبی الله اکبر
*
سیاست تو به گیتی علامت مهدی است
کجا سیاست تو نیست فتنهی دجال
در قطعهای منسوب به ابوسعید هم به آن حضرت(ع) شفاعت جسته شده که چنانکه در مقاله ای اشاره کردهام، این شعر متاخر از زمان شیخ است( ر.ک. مجلهی شیعه شناسی) و نمیتواند از بوسعید باشد.
در اشعار عصر سلجوقی، عمدتا نگاه اهل سنت به ظهور مهدی موعود دیده میشود. در تلمیحاتی که در دیوان قطران، لامعی، ابوالفرج، عمعق، مسعود سعد، سنایی و شاعران بیدیوان میبینیم؛ عمدهی توصیفها روایتگر فتنهی دجال و تقابل آن با ظهور مهدی(عج) و همراهی مسیح(ع) و آن حضرت است:
مسعود سعد:
مشهور شد از رایت او آیت مهدی
منسوخ شد از هیبت او فتنهی دجال
سنایی (دیوان):
ای دریغا مهدیی کامروز از هر گوشهای
یک جهان دجال عالمسوز سر بر کردهاند
*
گر مخالف خواهی ای مهدی در آ از آسمان
ور موافق خواهی ای دجال یکره سر بر آر
حدیقه:
خلق او آمد از نکو عهدی
روح عیسی و قالب مهدی
*
اندرین روزگار بدعهدی
چیست جز عدل هدیهی مهدی
در اشعار شاعران و نویسندگان متمایل به نگاه شیعی (اسماعیلی یا اثناعشری) هم اشاراتی به آخر الزمان دیده میشود. ناصرخسرو در دیوانش تنها به صورت نمادین به فتنهی دجال و معنای نهفته پشت آن اشاره کرده است.
در قصیدهای منسوب به او نیز نامی از مهدی به میان آمده؛ البته مینوی در مقدمهی دیوان چاپ نصرالله تقوی انتساب این شعر به ناصر خسرو را رد می کند و میگوید:
"قول به مهدی در عقاید ایشان ندیدهام و اگر بوده در زمان حکیم ناصر خسرو نبوده".
شعر مورد نظر از زاویهی سبک سرودهی ناصر خسرو نیست؛ با این حال اشاره به مهدی(ع) را در رسالهی اسماعیلی کشفالمحجوب از ابویعقوب سجستانی هم میتوان دید:
"مهدی آن است که مردمان را راه نمایذ و همهی پیغمبران از پیش او مردمان را راه نموذند به راه خدای، ولیکن سخنهای ایشان پوشیذه بوذ و علمهای ایشان در حجاب بوذ؛ زیرا زمانها چنان واجب کرد... و چنین گفتند کی چون مهدی بیایذ گرگ و گوسفند به یکجا آب خورند...".
کاملترین تصویر شاعرانه از آخرالزمان و ظهور مهدی(ع) را در ابیات نخستین گرشاسپ نامهی اسدی توسی میتوان دید:
...ازین پس پیمبر نباشد دگر
به آخرزمان مهدی آید به در
بگیرد خط و نامهی کردگار
کند راز پیغمبران آشکار
ز کوچک جهان راز دین بزرگ
گشاید خورد آب با میش گرگ
بدارد جهان بر یکی دین پاک
بر آرد ز دجال و خیلش هلاک
همان آب گویند کآید پدید
درِ توبه را گم بباشد کلید
رسد زآسمان هر پیمبر فراز
شوند از پس مهدی اندر نماز
سوی خاور آید پدید آفتاب
هم آتش کند جوش طوفان چو آب
پس از آن شگفت دگرگونهگون
بس افتد جهاندار داند که چون
از سدهی ششم، اشارات و سرایش اشعار مستقل در ستایش مهدی(عج) فراوانی مییابد که اشاره به ویژگی این آثار به مجالی دیگر نیازمند است.
#مهدی_علیه_السلام_در_شعر_فارسی
#شعر_انتظار
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan
نمی بینیم چیزی جز سیاهی های کوری را
نمی فهمیم طعمی غیر تلخی، غیر شوری را
چه می فهمیم غیر از منتظر ماندن، چه می فهمیم
جز این در چنته ی ما نیست مرهم زخم دوری را
هزاران سال انسان نخستین منتظر مانده ست
خدا رحمت کند آبا و اجداد صبوری را
اگر می آیی و ما نیستیم آن روز خورشیدی
به قبر ما بیفشان گرد انوار بلوری را
که ما یک ذره ایم و در شبی گم می شویم اما
ببینید ای زمین، ای آسمان، آن سال نوری را
سجاد حیدری قیری
از کتاب صبح صد خورشید
خیال خال
به جز رویت وصالی نیست ما را
وجز خالت خیالی نیست ما را
بگو از کوچه ی چندم می آیی ؟
که بیش از این سوالی نیست ما را
بیا ای شور شیرین شکفتن
که دیگر شور و حالی نیست ما را
زبس ماندیم در هجران رویت
دگر اشک زلالی نیست ما را
اگر از حال این شاعر بخواهی
بجز دوری ملالی نیست ما را
نه حوًاییم نی از جنس آدم
هوای سیب کالی نیست ما را
برای پرکشیدن در هوا یت
به غیر از عشق بالی نیست ما را
بیا تنها ترین تنهایی ام باش
کسی در این حوالی نیست ما را
#حسین کیوانی
#به عشق مهدی فاطمه (س)
💰گران خواهد شد💰
از علیرضا تیموری
نان گران گشته و هر چیز گران خواهد شد
دفتر و صندلی و میز گران خواهد شد
در صف قلب یکی آمد و دل بر من داد
دکترم گفت که دهلیز گران خواهد شد
قلوه ها را تو نکو دار و مراقب باشش
نرس فرمود دیالیز گران خواهد شد
قیمت رخش به بالا برود رستم گفت
بعد از آن اَبرَش و شبدیز گران خواهد شد
خشکسالی شده و قحطی آب است ای دوست
خسرو خان گفت به پرویز گران خواهد شد
سیب و گیلاس و گلابی و خیار و گوجه
طالبی در سر جالیز گران خواهد شد
رفته بودم بخرم سبزیِ خوردن گفتند
جعفری، شاهی و گشنیز گران خواهد شد
خواب سنگین مرا کرد پدر آشفته
گفت از خواب بپاخیز گران خواهد شد
بربری در خوی و سنگگ به قم و تست به ری
لیقوان داخل تبریز گران خواهد شد
گرچه نان گشت گران آخر این تابستان
سوخت از اول پاییز گران خواهد شد
قدر یک ارزن ریزی نبود ارزانی
نیشکر داخل نیریز گران خواهد شد
چشم نرگس به شقایق نگران گشت بله
نرخ مهریهی ساویز گران خواهد شد
ام وی ام تارا پژو تیگو سورن ساینا رنو
آردی و پاژن و ماتیز گران خواهد شد
باش تا صبح چنین دولت عالی بدمد
هرچه باشد همه یکریز گران خواهد شد
#گرانخواهدشد
#علیرضاتیموری
شعر طنز