eitaa logo
📚📖 مطالعه
73 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
83 فایل
﷽ 📖 بهانه ای برای مطالعه و شنیدن . . . 📚 توفیق باشه هر روز صفحاتی از کتاب های استاد شهید مطهری را مطالعه خواهیم کرد... و برخی کتاب های دیگر ... https://eitaa.com/ghararemotalee/3627 در صورت تمایل عضو کانال اصلی شوید. @Mabaheeth
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از فقه و احکام
هدایت شده از فقه و احکام
02 Talabe Basham_ (1402-02-24).mp3
2.28M
کسی که پدرش بهش گفت «اگر طلبه شدی، پات رو خونه نمیذاری» 🤔🤦🏻‍♂ حجت‌الاسلام امینی خواه زمان: ۵:۲۷ ╭─── │ 📖 @feqh_ahkam ╰──────────
هدایت شده از فقه و احکام
1402004.mp3
2.37M
وارد حوزه نمیشم چون میترسم [آداب] را رعایت نکنم... تبلیغ غیر طلبه (مثلا روانشناس مذهبی) موثرتر از طلبه نیست؟ حجت‌الاسلام امینی خواه زمان: ۵:۴۳ ╭─── │ 📖 @feqh_ahkam ╰──────────
هدایت شده از فقه و احکام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با حمله ی مغول ها به ایران... ✋🏻 سرنوشت مغول ها در ایران چه ارتباطی با طلاب داشت؟! ╭─── │ 📖 @feqh_ahkam ╰──────────
هدایت شده از فقه و احکام
هدایت شده از فقه و احکام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ آغاز پذیرش حوزه علمیه 💠 ویژه دانش‌آموزان پایه هشتم و بالاتر ☎️ تلفن ثبت نام : ۳۲۲۲۵۴۴۵ داخلی ۱۷ و ۰۹۹۱۵۹۱۷۰۳۳ ✅👨‍💻 ثبت نام: https://essch.ir/isfahan-seminary-registration/#form-rigestering اصفهان، چهارباغ عباسی، جنب هتل عباسی ══✼🌱🌹🌱✼══ ╭─── │ 📖 @feqh_ahkam ╰──────────
هدایت شده از فقه و احکام
140202.mp3
1.82M
با مخالفت والدین چه کنیم؟ 🤔 آیا هر که مهندسی و دانشگاه خواند، مشکل معیشتی نخواهد داشت؟! حجت‌الاسلام امینی خواه زمان: ۴:۲۲ ╭─── │ 📖 @feqh_ahkam ╰──────────
هدایت شده از فقه و احکام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💭 | گفتم من میشم به شرطی که لباس نپوشم! 🎙 آیت الله ری‌شهری رضوان الله تعالی علیه ╭─── │ 📖 @feqh_ahkam ╰──────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| ۸۱ 『 هشتاد و یک – در طلب 』 ࿐ྀུ༅࿇༅══‎═‎═‎═‎═‎═‎═‎ ⤶ اَللّٰهُمَّ اِنَّكَ أَعْلَمُ بِـمٰا عَمِلْتُ، فَاغْفِرْ لیٖ مٰا عَلِمْتَ وَمٰا عَمِلْتُ، وَاصْـرِفْنِی بِقُدْرَتِكَ اِلیٰ مٰا أَوْجَبْتَ، وَعَلَیَّ تَبِعَاتٌ قَدْ نَسِیتُهُنَّ، وَکُلُّهُنَّ بَعَیْنِكَ الَّتِی لاٰتَنَامُ، وَعِلْمِكَ الَّذِی لاٰیَنْسیٰ، فَعَوِّضْ مِنْهٰا أَهْلَهَا، وَاحْطُطْ عَنِّی وِزْرَهَا، وَخَفِّفْ عَنّیٖ ثِقْلَهَا، وَاعْصِمْنِی أَنْ أُقَارِفَ مِثْلَهَا. خداوندا، تو داناتری به آنچه انجام داده‌ام، پس بیامرز بر من آنچه را دانسته‌ای، و آنچه را انجام داده‌ام و مرا متوجه کن به قدرتت، به سوی آنچه واجب نـموده‌ای، و بر گردن من حقوقی است که آنها را فراموش کرده‌ام، و همۀ آنها در مقابل چشم تو هستند، که بخواب نـمی‌رود، و علم تو که فراموش نـمی‌کند، پس عوض ده صاحبان آنها را، و فروگذار از من بارشان را، و سبک کن بر من سنگینی آنها را، و مرا نگهدار از اینکه مرتکب شوم مانند آنها را. اَللّٰهُمَّ فَإِنَّهُ لاٰوَفَاءَ لیٖ بِالتَّوْبَةِ اِلّٰا بِعِصْمَتِكَ، وَلَا اسْتِمْسَاكَ بیٖ عَنِ الْخَطَأِ اِلّٰا عَنْ قُوَّتِكَ، فَقَوِّنِی بِقُوَّةٍ کَافِیَةٍ، وَتَوَلَّنِی بِعِصْمَةٍ مَانِعَةٍ. خداوندا مرا وفایی نیست به توبه، جز به نگهداری تو، و نه خود داری دارم از خطا جز به قوتت، پس مرا به نیرویی کافی تقویت کن و سـرپرستم باش به عصمتی بازدارنده. اَللّٰهُمَّ فَارْحَمْ وَحْدَتِی بَیْنَ یَدَیْكَ، وَوَجِیبَ قَلْبیٖ مِنْ خَشْیَتِكَ، وَاضْطِرَابَ اَرْکَانِی مِنْ هَیْبَتِكَ، فَقَدْ أَقَامَتْنِی یٰارَبِّ ذُنُوبِی مَقَامَ الْخِزْیِ بِفِنَائِكَ، فَإِنْ سَکَتُّ لَمْ یَنْطِقْ عَنّیٖ أَحَدٌ، وَإِنْ شَفَعْتُ فَلَسْتُ أَهْلاً لِلشَّفَاعَةِ. خداوندا تنهایی‌ام را در پیشگاهت رحم کن، و تپش قلبم را از ترست، اندامم را از شکوهت، پس به تحقیق ای پروردگارم، گناهانم مرا در جایگاه رسوایی قرار داده است در درگاهت، پس اگر خاموش شوم، کسی به جای من سخن نـمی‌گوید و اگر شفاعت کنم، نیستم شایسته برای شفاعت. اَللّٰهُمَّ فَصَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَشَفِّعْ فیٖ خَطَایَایَ کَرَمَكَ، وَجُدْ عَلَیَّ بِعَفْوِكَ، وَافْعَلْ بیٖ فِعْلَ عَزِیزٍ تَضَـرَّعَ إِلَیْهِ عَبْدٌ ذَلِیلٌ فَرَحِمَهُ، أَوْ غَنِیٍّ تَعَرَّضَ لَهُ عَبْدٌ فَقِیرٌ فَنَعَشَهُ. خداوندا بر محمد و آلش درود فرست و کرمت را در مورد خطاهایم شفاعت ده، و ببخش بر من عفوت، و عمل کن با من عمل قدرتـمندی، که تضـرع کند نزد وی بندۀ ذلیلی پس او را رحم کند، یا بی‌نیازی که بندۀ فقیری به وی روی آورد و او را از فقر برهاند. اَللّٰهُمَّ لاٰخَفِیرَ لیٖ مِنْكَ، فَلْیَخْفُرْنیٖ عَفْوُكَ، وَلاٰ شَفِیعَ لیٖ إِلَیْكَ، فَلْیَشْفَعْ لیٖ فَضْلُكَ، فَمٰا کُلُّ مٰا نَطَقْتُ بِهِ عَنْ جَهْلٍ مِنّیٖ بِسُوءِ أَثَرِی، وَلاٰ نِسْیَانٍ لِمٰا سَبَقَ مِنْ ذَمِیمِ فِعْلِی، وَلٰکِنْ لِتَسْمَعَ سَمَاوَاتُكَ وَمَنْ فِیهٰا، وَأَرْضُكَ وَمَنْ عَلَیْهٰا، مٰا أَظْهَرْتُ لَكَ مِنَ النَّدَمِ، وَلَجَأْتُ إِلَیْكَ فِیهِ مِنْ التَّوْبَةِ. خداوندا مرا از تو پناه دهنده‌ای نیست، پس بگذار که عفو تو پناهم دهد، و مرا نزد تو شفیعی نباشد، پس بگذار تا فضل تو شفاعتم کند، زیرا هر آنچه گفتم از ناآگاهی‌ام به بدی کردارم نیست، و نه از روی فراموشی برای آنچه پیشی گرفته از رفتار نکوهیده‌ام، ولی برای آن است که بشنود آسمان‌هایت و هر که در آنهاست، و زمینت و هر که بر آن است، آنچه را از پشیمانی برای تو آشکار نـموده، و به تو پناه برده‌ام در آن از توبه. فَلَعَلَّ بَعْضَهُمْ بِرَحْمَتِكَ یَرْحَمُنِی بِسُوءِ مَوْقِفِی، أَوْ تُدْرِکُهُ الرِّقَّةُ عَلَیَّ لِسُوءِ حَالِی، فَیَنَالَنِی مِنْهُ بَدَعْوَةٍ هِیَ أَسْمَعُ لَدَیْكَ مِنْ دُعَائِی، أَوْ شَفَاعَةٍ هِیَ أَوْکَدُ عِنْدَكَ مِنْ شَفَاعَتِی، یَکُونُ بِهٰا نَجَاتِی مِنْ غَضَبِكَ، وَفَوْزِی بِرِضَاكَ. که شاید بعضی از آنها به رحمتت به خاطر بدی جایگاهم بر من رحمت آورده، یا او را رقتی رسد بر من به خاطر بد حالی‌ام، و به من برسد از ناحیۀ او دعایی را که از دعای من نزد تو بهتـر شنیدنی باشد، یا شفاعتی که مطمئـن‌تر باشد نزد تو از شفاعتم، که نجات من در آن باشد از خشمت، و رستگاری‌ام به خشنودی‌ات.
اَللّٰهُمَّ إِنْ یَکُنِ النَّدَمُ تَوْبَةً إِلَیْكَ، فَأَنَا أَنْدَمُ النّٰادِمِینَ، وَإِنْ یَکُنِ التَّـرْكُ لِمَعْصِیَتِكَ إِنَابَةً، فَأَنَا أَوَّلُ الْمُنِیبِینَ، وَإِنْ یَکُنِ الْاِسْتِغْفَارُ حِطَّةً لِلذُّنُوبِ، فَإِنّیٖ مِنَ الْمُسْتَغْفِرِینَ، اَللّٰهُمَّ فَکَمٰا أَمَرْتَ بِالتَّوْبَةِ وَضَمِنْتَ الْقَبُولَ، وَحَثَثْتَ عَلَی الدُّعَاءِ وَوَعَدْتَ الْاِجَابَةَ، فَصَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَاقْبَلْ تَوْبَتِی، وَلاٰ تَرْجِعْنِی مَرْجِعَ الْخَیْبَةِ مِنْ رَحْمَتِكَ، إِنَّكَ أَنْتَ التَّوّٰابُ عَلَی الْمُذْنِبِینَ، وَالرَّحِیمُ لِلْخَاطِئِینَ الْمُنِیبِینَ. خداوندا اگر پشیمانی، توبه نزد تو باشد، من پشیمان‌ترین پشیمانان هستم، و اگر باشد اجتناب از نافرمانی تو بازگشت، من نخستین بازگشت کنندگانم، و اگر طلب آمرزش از بین برنده‌ای برای گناهان باشد، پس من از آمرزش طلبانم، خداوندا آنگونه که به توبه دستور دادی و پذیرش آن را نیز ضامن شدی، و تشویق کردی به دعا کردن، و وعدۀ اجابت فرمودی، بر محمد و آلش درود فرست، و توبه‌ام را بپذیر، و مرا بازمگردان بازگشت محروم و ناامید از رحمتت که تو، خود بازگشت کننده بر گناهکاران هستی، و مهربان نسبت به خطاکاران بازگشت کننده‌ای. اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ کَمٰا هَدَیْتَنَا بِهِ، وَصَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ کَمَا اسْتَنْقَذْتَنَا بِهِ، صَلاٰةً تَشْفَعُ لَنٰا یَوْمَ الْقِیَامَةِ، وَیَوْمَ الْفَاقَةِ اِنَّكَ عَلیٰ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ، وَهُوَ عَلَیْكَ یَسِیرٌ. خداوندا بر محمد و آلش درود فرست، آنگونه که ما را به وی هدایت کردی، و بر محمد و آلش، درود فرست آنگونه که ما را به وسیله او رهایی بخشیدی، درودی که شفاعت کند برای ما روز قیامت، و روز نیاز، که تو بر هر چیزی توانایی و آن بر تو آسان است. ┅─────────── 🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۹۹ - گریه شیر در عزای حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ و نیز نقل کردند از عالم بزرگوار جناب حاج سید محمد رضوی کشمیری فرزند مرحوم آقا سید مرتضی کشمیری که فرمود در کشمیر به دامنه کوهی، حسینیه ای است و اطراف آن طوری است که می توان از بیرون داخل آن را دید و پشت بام آن جهت روشنایی و هوا، مقداری باز است و هر ساله ایام عاشورا در آن اقامه عزای علیه السّلام می شود و جمعی از شیعیان جمع می شوند و می کنند و از شب اول محرم از بیشه نزدیک شیری می آید می رود پشت بام حسینیه و سرش را از همان روزنه داخل می کند و عزاداران را می نگرد و قطرات اشک پشت سر هم می ریزد؛ تا شب عاشورا هر شب به همین کیفیت ادامه می دهد و پس از پایان مجلس می رود. و فرمود در این قریه، اول محرم هیچ وقت مشتبه و مورد اختلاف نمی شود و با آمدن شیر معلوم می شود شب اول عاشواری حسینی علیه الصلوه و السلام است . ظهور آثار حزن از بعضی حیوانات در عاشواری حسینی علیه السّلام مکرر واقع شده و از موثقین نقل گردیده و در اینجا برای زیادتی بصیرت خواننده عزیز تنها یک داستان عجیب از کتاب کلمه طیبه نوری نقل می شود: عالم جلیل و کامل نبیل صاحب کرامات باهره و مقامات ظاهره، آخوند ملا زین العابدین سلماسی (اعلی اللّه مقامه) فرمود : چون از سفر زیارت حضرت رضا علیه السّلام مراجعت کردیم، عبور ما به کوه الوند افتاد که در نزدیکی همدان واقع شده است؛ پس در آنجا فرود آمدیم و موسم بهار بود؛ پس همراهان مشغول خیمه⛺زدن شدند و من نظر می کردم به دامنه کوه، ناگاه چشمم افتاد به چیز سفیدی، چون تأمل کردم پیرمرد محاسن سفیدی را دیدم که عمامه کوچکی بر سر داشت و بر سکویی نشسته که قریب به چهار ذرع ارتفاع داشت و بر دور آن سنگهای بزرگی چیده که بجز سر چیزی از او نمایان نبود؛ پس نزدیک او رفتم و سلام کردم و مهربانی نمودم؛ پس به من انس گرفت و از جای خود فرود آمد و مرا از حال خود خبر داد که از گروه ضالّه نیست که به جهت بیرون رفتن از عمده تکالیف، اسمهای مختلفه بر خود گذاشته اند و به اشکال عجیبه بیرون می آیند بلکه برای او دارای اهل و اولاد بوده و پس از تمشیت امور ایشان برای فراغت در عبادت از آنها عزلت اختیار کرده و در نزد او بود رساله های عملیه از علمای آن عصر و هیجده سال است که در آنجا بود. و از جمله عجایبی که دیده بود پس از استفسار از آنها گفت اول آمدن من به اینجا ماه رجب بود، چون پنج ماه و چیزی گذشت شبی مشغول نماز مغرب بودم ناگاه صدای ولوله عظیمی آمد و آوازهای غریبی شنیدم ؛ پس ترسیدم و نماز را تخفیف دادم و نظر نمودم در این دشت. دیدم بیابان پر شده از حیوانات و روی به من می آیند، اضطراب و خوفم زیاد شد و از آن اجتماع تعجب کردم، چون دیدم در ایشان حیوانات مختلفه و متضاده اند؛ چون شیر و آهو و گاو کوهی و پلنگ و گرگ با هم مختلطند و به صداهای غریبی صیحه می زنند؛ پس در این محل، دور من جمع شدند و سرهای خود را به سوی من بلند نموده فریاد می کردند! با خود گفتم دور است که سبب اجتماع این وحوش و درندگان که با هم دشمنند برای دریدن من باشد در حالی که خود را نمی درند؛ این نیست مگر برای امری بزرگ و حادثه ای عجیب. 🤔 چون تأمل کردم به خاطرم آمد که امشب شب عاشوراست و این فریاد و فغان و اجتماع و نوحه گری برای مصیبت حضرت سیدالشهداء است. چون مطمئن شدم، عمامه از سر برداشتم و بر سر خود زدم. خود را از این مکان انداختم و می گفتم حسین حسین، شهید حسین و امثال این کلمات. پس حیوانات در وسط خود جایی برایم خالی کردند و دور مرا حلقه گرفتند پس بعضی سر بر زمین می زدند و بعضی خود را در خاک می انداختند و به همین نحو بودیم تا فجر طالع شد؛ پس آنها که وحشی تر از همه بودند رفتند و به همین ترتیب می رفتند تا همه متفرق شدند و از آن سال تا به حال که مدت هیجده سال است این عادت ایشان است. حتی اینکه گاهی عاشورا بر من مشتبه می شود؛ پس از اجتماع آنها در این محل، بر من ظاهر می گردد. آنگاه عابد برخاست و خمیری کرد و آتش افروخت که دو قرص نان برای افطاری و سحری خود تدارک کند. از او خواهش کردم فردا میهمان من باشد که طبخی کنم و برایش بیاورم. گفت: روزیِ فردا را دارم اگر فردا را چیزی نرسید روز بعد مهمان تو می باشم. چون شب شد به همراهان خود گفتم طعامی نیکو بسازید به جهت مهمان عزیزی که سالهاست مطبوخی نخورده؛ پس شب مهیا شدند و صبح از برنج طبخی نمودند و من روی سجاده ام نشسته مشغول تعقیب بودم، نزدیک طلوع آفتاب ☀️ مردی را دیدم که به شتاب بر کوه بالا می رود، ترسیدم و به خادم خود که (جعفر ) نام داشت گفتم او را نزد من آور؛ پس او را آواز داد که بیاید، گفت تشنه ام آبی به من رسان. چون به نزد عابد رفتم آنگاه می آیم به نزد شما.
چون نزد عابد رفت و چیزی به او داد و عابد از او بگرفت، برگشت به سوی ما و سلام کرد و نشست. پرسیدم سبب این شتاب چه بود و چه کار داشتی و به عابد چه دادی و تو کیستی و از کجا آمدی؟ گفت اصل من از شهر خوی آذربایجان است. در کوچکی مرا دزدیدند. فلان حاجی دباغ همدانی مرا خرید و نزد معلم گذاشت. خط نوشتن و مسائل دینی را به من آموخت؛ پس مرا عیال و سرمایه داد و مستقل نمود. شب گذشته در خواب حضرت علیه السّلام را دیدم. به من فرمود پیش از طلوع آفتاب یک من آرد حلال پاکیزه برسان به عابدی که در کوه الوند است، گفتم فدایت شوم ! از کجا بشناسم حلیت و پاکیزه بودن آن را؟ فرمود: در نزد فلان حاجی دباغ. از خواب بیدار شدم 🥱 و وقت شب بر من مشتبه شد. از خانه بیرون آمدم از بیم آنکه مبادا پیش از طلوع آفتاب به عابد نرسم؛ و خانه دباغ را درست نمی شناختم چون قدری رفتم، شب گردها مرا گرفتند و نزد داروغه بردند. گفت ای پسر ! این چه وقت بیرون آمدن است؟ گفتم مرا شغلی با فلان حاجی دباغ است با هم معاهده کردیم که در آخر شب او را ملاقات کنم. از خواب بیدار شدم وقت را نشناختم از خانه بیرون آمدم از ترس خلف وعده، شبگردان مرا گرفتند و نزد تو آوردند و آن مرد دباغ معروف بود. داروغه گفت در سیمای این جوان آثار صدق و صلاح مشاهده می کنم او را به خانه حاجی دباغ برید، اگر او را شناخت و به خانه اش برد او را رها کنید وگرنه او را بر گردانید نزد من؛ پس مرا آوردند تا درب خانه حاجی دباغ ، گفتند این خانه اوست و به کناری رفتند؛ پس درب خانه را کوبیدم خود حاجی بیرون آمد، بر او سلام کردم، جواب گفت: و مرا در بغل گرفت و پیشانیم را بوسید و داخل خانه کرد، آن جماعت برگشتند. گفتم یک من آرد حلال می خواهم. گفت به چشم و رفت و انبانی آورد سربسته و گفت این همان مقدار است. گفتم قیمت آن چند است ؟ گفت آنکه تو را امر کرد به این، مرا نیز امر کرد که از تو بها نگیرم؛ پس انبان را به دوش کشیده و نماز صبح را هنگام بالا رفتن از کوه به تعجیل انجام دادم از ترس فوت وقت و این فضل خداست که به هرکَس خواست می دهد. جناب آخوند اعلی اللّه مقامه فرمود در نزدیکی دامنه آن کوه که ما منزل کرده بودیم، جماعتی از صحرانشینان گوسفند داشتند نزد ایشان فرستادیم که قدری دوغ و پنیر بگیرد، آنها از فروختن امتناع کردند و او را از میان خود بیرون نمودند و او با دست خالی و حالتی پریشان برگشت. ساعتی نگذشت که جماعتی از ایشان با حالت اضطراب رو به ما کرده و گفتند چون ما از فروختن دوغ و ماست ابا کردیم و فرستاده شما را بیرون نمودیم در گوسفندان ما مرضی پیدا شده که ایستاده به خود می لرزند تا اینکه افتاده و می میرند و گمان داریم این جزای کردار ماست. پس به شما پناه آورده ایم که این بلا را از ما بگردانید؛ پس دعایی برایشان نوشتم و گفتم این را در میان گوسفندان بر بالای چوبی نصب کنید، چون آن را بردند بعد از ساعتی تمام مردان ایشان برگشتند و با خود مقدار زیادی دوغ و پنیر آوردند که ما نتوانستیم برداریم. آنگاه نزد عابد رفتم، عابد گفت میان شما و این جماعت حادثه عجیبی روی داده؟! یک نفر از طایفه جن ساکن این مکان مرا خبر داد به رفتن بعضی از شما نزد این جماعت و امتناع ایشان از فروختن و اذیت کردن و بیرون نمودن او را و تعصب کردن جنیانِ این مکان برای شما و غضب آنها بر ایشان و تلف کردن آنها گوسفندان ایشان را و پناه آوردن ایشان به شما و گرفتن دعایی از شما که مشتمل بود بر تهدید و وعید بر جنیان و آنها چون نوشته شما را دیدند به یکدیگر گفتند حال که خودشان از ایشان راضی شدند و ما را تهدید می کنند دست از گوسفندان ایشان بردارید؛ پس عابد دست در زیر فرش خود کرد و آن دعا را به من داد و نام آن عابد( حسین زاهد) بود ! 🇯‌ 🇴‌ 🇮‌ 🇳 https://eitaa.com/mabaheeth/52179 —— ⃟‌ ———————— 🤲 ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚📖 مطالعه
یکی از رمز های شادی در کلام آیت الله مجتهدی تهرانی رضوان الله تعالی علیه: این نیز بگذرد ... نصف العاقل الاحتمال و نصفه تغافل بی خیال ...
انسان شناسی 112.mp3
11.61M
۱۱۲ ▪️بعضی‌ها چطور در اوج خیانت‌ها و خطاهای دیگران، هرگز قلبشان با دیگران درگیر نشده، و رهایِ رها از هر حاشیه‌ای زندگی می‌کنند؟ ▫️چرا بعضی‌ها همیشه باطنِ هر اتفاقی را چه در ظاهر تلخ، چه در ظاهر شیرین "خیر" می‌بینند؟ 🤗 چطور بعضی‌ها اینقدر شاد و امیدوارند؟ @Ostad_Shojae ┅─────────── 🤲 ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
هدایت شده از فقه و احکام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐 فضیلت به 🌸 ❣️ کمک به ، بهتر از عبادت ۱۰۰۰ سال 😘 هر بوسه بر فرزند، ۵۰۰ سال ثواب و درجه 🎞 حجت‌الاسلام مسعود عالی ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آنچه سبب انگيزه تأليف اين كتاب شد عمل به روايتى از پيامبر اكرم صلی‌الله علیه وآله وسلم است كه فرمودند: (راهنماى به خوبى مانند انجام‌دهنده آن است) نام آن را نيز «ثواب الاعمال» نهادم و اميدوارم خداوند مرا از ثواب آن محروم نسازد، كه من از اين تصنيف، جز ثواب خداوند و رسيدن به رضايت آن ذات منزه چيزى نخواسته و از تلاش خود غير از اين نمى‌خواهم. هيچ قدرتى براى دفع ضرر و هيچ توانى و نيرويى براى جذب كمالات در عالم نيست، جز آنكه منشأ آن خداوند است. و او براى ما كافى و وكيل خوبى است.
.
.