eitaa logo
📚📖 مطالعه
64 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
912 ویدیو
67 فایل
﷽ 📖 بهانه ای برای مطالعه و شنیدن . . . 📚 توفیق باشه هر روز صفحاتی از کتاب های استاد شهید مطهری را مطالعه خواهیم کرد... و برخی کتاب های دیگر ... https://eitaa.com/ghararemotalee/3627 در صورت تمایل عضو کانال اصلی شوید. @Mabaheeth
مشاهده در ایتا
دانلود
| ۱۲ 📜 متن : وَاعْلَمْ یَا بُنَیَّ أَنَّ أَحَداً لَمْ یُنْبِئْ عَنِ اللهِ سُبْحَانَهُ کَمَا أَنْبَأَ عَنْهُ الرَّسُولُ(صلى الله علیه وآله)فَارْضَ بِهِ رَائِداً، وَ إِلَى النَّجَاةِ قَائِداً، فَإِنِّی لَمْ آلُکَ نَصِیحَةً. وَ إِنَّکَ لَنْ تَبْلُغَ فِی النَّظَرِ لِنَفْسِکَ ـ وَ إِنِ اجْتَهَدْتَ ـ مَبْلَغَ نَظَرِی لَکَ. ╭─── │ 🌐 @Mabaheeth ╰──────────
🗞️ : ↓↓↓↓↓↓ 📄 ... پسرم! بدان هيچ کَس از خدا همچون پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) خبر نياورده (و خدا را همانند او بيان نکرده است) بنابراين او را به عنوان رهبر خود بپذير و در طريق نجات و رستگارى، وى را قائد خويش انتخاب کن. من از هيچ اندرزى درباره تو کوتاهى نکردم و تو هرقدر براى از صلاح و مصلحت خويش کوشش کنى به آن اندازه که من درباره تو تشخيص داده ام نخواهى رسيد. ╭─── │ 🌐 @Mabaheeth ╰──────────
 شرح و تفسیر پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) را راهنماى خود قرار ده ┄══•ஜ۩ ۩ஜ•══┄ امام(علیه السلام) در این بخش از اندرزنامه خود خطاب به فرزند عزیزش به دو نکته مهم اشاره مى کند: نخست اینکه پیغمبر اسلام(صلى الله علیه وآله) بهترین پیشوا و راهنماست. و دیگر اینکه پدرش امیرمؤمنان از هیچ کوششى براى هدایت او فروگذار نکرده است؛ بنابراین باید بر پیروى از این دو پیشوا پا فشارى کرد. مى فرماید: «پسرم بدان هیچ کَس از خدا همچون پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) خبر نیاورده (و احکام خدا را همانند او بیان نکرده است) بنابراین او را به عنوان رهبر خود بپذیر و در طریق نجات و رستگارى، وى را قائد خویش انتخاب کن»; (وَ اعْلَمْ یَا بُنَیَّ أَنَّ أَحَداً لَمْ یُنْبِئْ عَنِ اللهِ سُبْحَانَهُ کَمَا أَنْبَأَ عَنْهُ الرَّسُولُ(صلى الله علیه وآله) فَارْضَ بِهِ رَائِداً(۱)، وَ إِلَى النَّجَاةِ قَائِداً). این تعبیر نشان مى دهد که وحى آسمانى که بر پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نازل شد سرآمد همه وحى هایى است که بر انبیاى پیشین نازل شده است. در آن اعصار مطابق استعداد انسان هاى همان زمان، وحى آسمانى نازل مى شد و در عصر خاتم انبیا آخرین پیام هاى خدا بر قلب مبارکش وحى شد. 🔍 مقایسه قرآن مجید با تورات و انجیل کنونى (هرچند دست تحریف به آن راه یافته) شاهد گویاى این تفاوت عظیم است; در مورد معرفة الله و دلایل توحید و صفات پروردگار، قرآن مجید مطالبى دارد که در هیچ یک از کتب آسمانى دیده نمى شود حتى عُشرى [⅒] از اعشار آن هم وجود ندارد. در مورد مسائل مربوط به معاد که به گفته بعضى از محققان دو هزار آیه در قرآن از معاد و شاخ و برگ آن سخن مى گوید، آنقدر قرآن مطلب به میان آورده که فراتر از آن تصور نمى شود. در مباحث اخلاقى، اجتماعى، سیاسى و مسائل مربوط به حکومت و تاریخ پیشینیان، قرآن از هر نظر پربار است. به همین دلیل امام(علیه السلام) در گفتار بالا مى فرماید: احدى مانند پیغمبر اسلام(صلى الله علیه وآله) وحى آسمانى را به صورت گسترده بیان نکرده است و همین، دلیلِ انتخاب او به عنوان بهترین راهنما و پیشواست. باید توجّه داشت که واژه «رائد» در اصل به معناى کسى است که او را براى جستجوى مرتع (و آب) براى چهارپایان مى فرستند و هنگامى که آن را کشف کرد خبر مى دهد سپس این معنا توسعه یافته و به کسانى که امور حیاتى را در اختیار انسان ها مى گذارند اطلاق شده است. قائد نیز در اصل به معناى کسى است که مهار ناقه را در دست مى گیرد و آن را در مسیر راهنمایى مى کند، سپس به رهبران انسانى اطلاق شده است. امام(علیه السلام) در ادامه سخن مى افزاید: «من از هیچ اندرزى درباره تو کوتاهى نکردم و تو هرقدر براى آگاهى از صلاح خویش کوشش کنى به آن اندازه که من درباره تو تشخیص داده ام نخواهى رسید»; (فَإِنِّی لَمْ آلُکَ(۲) نَصِیحَةً. وَ إِنَّکَ لَنْ تَبْلُغَ فِی النَّظَرِ لِنَفْسِکَ ـ وَ إِنِ اجْتَهَدْتَ ـ مَبْلَغَ نَظَرِی لَکَ). هدف امام(علیه السلام) از این سخن آن است که فرزندش را تشویق کند به دو دلیل نسبت به این نصایح کاملاً پایبند باشد؛ - یکى اینکه امام(علیه السلام) بر اثر دلسوزى و محبّت فوق العاده به او چیزى را فروگذار نکرده. - و دیگر اینکه فرزندش تازه کار است و هرگز نمى تواند آنچه را امام(علیه السلام) مى داند و مى بیند، بداند و ببیند که گفته اند: آنچه را جوان در آیینه مى بیند پیر در خشت خام آن بیند. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ پاورقی : ۱ . «رائد» از ريشه «رود» بر وزن «عود» همان گونه که در متن گفته شده در اصل به معناى تلاش و کوشش براى يافتن آب و چراگاه است سپس به هرگونه تلاش براى انجام چيزى گفته شده است. مَثل معروف «اَلرّائدُ لا يَکْذِبُ قَوْمَهُ; کسى که به دنبال چراگاه مى رود به قوم و قبيله خود دروغ نمى گويد»، ناظر به همين معناست و از آنجا که پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) در جستجوى براى پيروان خويش بود، بر او «رائد» اطلاق شده است. ۲ . «آل» صيغه متکلم وحده، از ريشه «ألْو» بر وزن «دلو» در اصل به معناى کوتاهى کردن است و جمله «لم آلک نصيحة» به اين معناست که من در هيچ نصيحت و خيرخواهى درباره تو کوتاهى نکردم. قابل توجّه اينکه اين فعل لازم است و مفعول نمى گيرد، هرچند بعضى پنداشته اند که دو مفعول دارد: ضمير خطاب در آلک مفعول اوّل و «نصيحة» مفعول دوم، در حالى که نصيحة تمييز است و ضمير خطاب، محذوفى دارد و در اصل «لَمْ آلُ لَکَ» بوده است. ╭═══════๛- - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth │✨ @Nafaahat │📖 @feqh_ahkam │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| قسمت چهارم ❒ وَ اَشْهَدُ اَنَّ اَبی مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، اِخْتارَهُ قَبْلَ اَنْ اَرْسَلَهُ، وَ سَمَّاهُ قَبْلَ اَنْ اِجْتَباهُ وَ اصْطَفاهُ قَبْلَ اَنْ اِبْتَعَثَهُ، ◣ و گواهی میدهم که پدرم محمّد بنده و فرستاده اوست، که قبل از فرستاده شدن، او را انتخاب و قبل از برگزیدن، نام پیامبری بر او نهاد و قبل از مبعوث شدن او را برانگیخت. ❒ اِذ الْخَلائِقُ بِالْغَیبِ مَكْنُونَةٌ وَ بِسَتْرِ الْاَهاویلِ مَصُونَةٌ وَ بِنِهایةِ الْعَدَمِ مَقْرُونَةٌ، عِلْماً مِنَ اللَّـهِ تَعالی بِمائِلِ الْاُمُورِ وَ اِحاطَةً بِحَوادِثِ الدُّهُورِ، وَ مَعْرِفَةً بِمَواقِعِ الْاُمُورِ. ◣ آن هنگام که مخلوقات در حجاب غیبت بوده، و در نهایت تاریکی‌ها بسر برده، و در سر حد عدم و نیستی قرار داشتند، او را برانگیخت بخاطر علمش به عواقب کارها، و احاطه‌اش به حوادث زمان، و شناسائی کاملش به وقوع مقدّرات. ❒ اِبْتَعَثَهُ اللَّـهُ اِتْماماً لِاَمْرِهِ، وَ عَزیمَةً عَلی اِمْضاءِ حُكْمِهِ، وَ اِنْفاذاً لِمَقادیرِ رَحْمَتِهِ، فَرَأَی الْاُمَمَ فِرَقاً فی اَدْیانِها، عُكَّفاً عَلی نیرانِها، عابِدَةً لِاَوْثانِها، مُنْكِرَةً لِلَّـهِ مَعَ عِرْفانِها. ◣ او را برانگیخت تا امرش را کامل و حکم قطعی اش را امضا و مقدّراتش را اجرا نماید، و آن حضرت امّتها را دید که در آئینه‌ای مختلفی قرار داشته، و در پیشگاه آتشهای افروخته معتکف و بتهای🗿 تراشیده شده را پرستنده، و خداوندی که شناخت آن در فطرتشان قرار دارد را مُنکِرند. ╭────๛- - - - - ┅╮ │🥀 @Mabaheeth ╰──────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 با اهل بیت علیهم‌السلام چه رفتاری کردند ؟ 🎙 علی اکبر رائفی‌پور ╭═══════๛- - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth │✨ @Nafaahat │ 📖 @feqh_ahkam │ 📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 🎙️ می‌شود بی‌سروصدا، و بی‌حساب و کتاب از صحنه‌ی رد شد! اما بشرط رعایت یک فرمول ساده!
02_An_sooy_marg_aminikhaah.ir.mp3
11.4M
| ۰۲ 📖 شرح کتاب آن سوی مرگ 🦋 سَحَر کیست؟ 🤔 او چگونه به کما می‌رود؟ ❔ چگونه روح از بدن او جدا می‌شود؟ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ❌ نکته: صفحات ۱۸۸ تا ۲۲۲ را نخوانید😁 ، بقیه‌اش را چند بار بخوانید. ➖ ماجرای آوردن مدارک در کمتر از سه ثانیه در یمن ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
| ۱۳ 📜 متن : وَ اعْلَمْ یَا بُنَیَّ أَنَّهُ لَوْ کَانَ لِرَبِّکَ شَرِیکٌ لاََتَتْکَ رُسُلُهُ وَ لَرَأَیْتَ آثَارَ مُلْکِهِ سُلْطَانِهِ وَ لَعَرَفْتَ أَفْعَالَهُ وَ صِفَاتِهِ وَ لَکِنَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ کَمَا وَصَفَ نَفْسَهُ لاَ یُضَادُّهُ فِی مُلْکِهِ أَحَدٌ وَ لاَ یَزُولُ أَبَداً وَ لَمْ یَزَلْ. أَوَّلٌ قَبْلَ الاَْشْیَاءِ بِلاَ أَوَّلِیَّة وَ آخِرٌ بَعْدَ الاَْشْیَاءِ بِلاَ نِهَایَة. عَظُمَ عَنْ أَنْ تَثْبُتَ رُبُوبِیَّتُهُ بِإِحَاطَةِ قَلْب أَوْ بَصَر. فَإِذَا عَرَفْتَ ذَلِکَ فَافْعَلْ کَمَا یَنْبَغِی لِمِثْلِکَ أَنْ یَفْعَلَهُ فِی صِغَرِ خَطَرِهِ، وَ قِلَّةِ مَقْدِرَتِهِ وَ کَثْرَةِ عَجْزِهِ و عَظِیمِ حَاجَتِهِ إِلَى رَبِّهِ فِی طَلَبِ طَاعَتِهِ، وَ الْخَشْیَةِ مِنْ عُقُوبَتِهِ وَ الشَّفَقَةِ مِنْ سُخْطِهِ: فَإِنَّهُ لَمْ یَأْمُرْکَ إِلاَّ بِحَسَن، وَ لَمْ یَنْهَکَ إِلاَّ عَنْ قَبِیح. ╭─── │ 🌐 @Mabaheeth ╰──────────
🗞️ : ↓↓↓↓↓↓ 📄 ... پسرم! بدان اگر پروردگارت شريکى داشت، رسولان او به سوى تو مى آمدند و آثار مُلک و قدرتش را مى ديدى و افعال و صفاتش را مى شناختى; ولى او خداوندى يگانه است همان گونه که خودش را به اين صفت توصيف کرده است. هيچ کَس در ملک و مملکتش با او ضديت نمى کند و هرگز زايل نخواهد شد و همواره بوده است. او سرسلسله هستى است بى آنکه آغازى داشته باشد و آخرين آنهاست بى آنکه پايانى برايش تصور شود. بزرگ تر از آن است که ربوبيتش در احاطه فکر يا چشم قرار گيرد. حال که اين حقيقت را شناختى، در عمل بکوش آن چنان که سزاوارِ مانند توست از نظر کوچکى قدر و منزلت و کمى قدرت و فزونى عجز و نياز شديدت به پروردگارت. در راه اطاعتش بکوش، از عقوبتش برحذر باش و از خشمش بيمناک؛ زيرا او تو را جز به نيکى امر نکرده و جز از قبيح و زشتى باز نداشته است. ╭─── │ 🌐 @Mabaheeth ╰──────────
ایمان به یکتایى او ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ امام(علیه السلام) در این بخش از وصیّت نامه خود به سراغ یکى از دلایل توحید مى رود، همان توحیدى که پایه اصلى تمام دین و رکن رکین آن است; مى فرماید: «پسرم بدان اگر پروردگارت شریکى داشت، رسولان او به سوى تو مى آمدند و آثار ملک و قدرتش را مى دیدى و افعال و صفاتش را مى شناختى»; (وَ اعْلَمْ یَا بُنَیَّ أَنَّهُ لَوْ کَانَ لِرَبِّکَ شَرِیکٌ لاََتَتْکَ رُسُلُهُ، وَ لَرَأَیْتَ آثَارَ مُلْکِهِ وَ سُلْطَانِهِ، وَ لَعَرَفْتَ أَفْعَالَهُ وَ صِفَاتِهِ). امام(علیه السلام) در یک نگاه براى نفى شریک و همتا براى خداوند به سه امر استدلال مى کند: نخست اینکه اگر خدا شریک و همتایى مى داشت حتماً حکیم بود و خداوندِ حکیم باید بندگان را از وجود خویش آگاه سازد و اوامر و نواهیش را توسط پیامبران خویش به گوش آنها برساند در حالى که ما مى بینیم تمام انبیا، بشر را به سوى خداى واحد دعوت کرده اند; آیات قرآن و متون کتب آسمانى گواه این مطلب است. از سوى دیگر اگر پروردگارِ دیگرى وجود داشت باید آثار ملک و قدرت و سلطان او در جهان نمایان گردد در حالى که هر چه در این عالم بیشتر دقت مى کنیم به وحدت آن آشناتر مى شویم. جهان مجموعه واحدى است با قوانین یکسان که بر سر تا سر آن حکومت مى کند و این وحدت که از ساختمان اتم ها گرفته تا کهکشان هاى عظیم همه تحت قانون واحدى به حیات خود ادامه مى دهند، دلیل بر یکتایى آفریدگار و یگانگى خداست. آن گاه امام(علیه السلام) در ادامه این سخن به هفت وصف از صفات خداوند اشاره مى کند: نخست مى فرماید: «ولى او خداوند یگانه است، همان گونه که خودش را به این صفت توصیف کرده است»; (وَ لَکِنَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ کَمَا وَصَفَ نَفْسَهُ). این وصف نتیجه استدلالى است که امام(علیه السلام) قبلاً بیان فرمود که اگر پروردگار و معبود دیگرى بود، فرستادگان او به سراغ تو مى آمدند و آثار ملک و سلطانش را در همه جا مى دیدى و افعال و صفاتش را در جبین موجودات مشاهده مى کردى و چون چنین نیست نتیجه مى گیریم که او خداوندى است یکتا. اضافه بر این در قرآن مجید نیز بارها خودش را به یکتایى توصیف کرده که نمونه بارز آن سوره توحید است و از آنجا که او صادق است و کذب و دروغ که نتیجه نیاز و عجز و هواپرستى است در ذات او راه ندارد؛ بنابراین مى توانیم در این وصف و سایر صفاتش، بر دلیل سمعى; یعنى آیات و روایات قطعى تکیه کنیم. در دومین وصف مى فرماید: «هیچ کَس در ملک و مملکتش با او ضدیت نمى کند»; (لاَ یُضَادُّهُ فِی مُلْکِهِ أَحَدٌ). این همان توحید در حاکمیّت است که یکى از شاخه هاى توحید افعالى است; مالک یکى است و حاکم یکى. دلیل آن هم روشن است؛ زیرا وقتى بپذیریم خالق اوست طبعاً مالک و حاکم جز او نمى تواند باشد. آن هم خالقیت مستمر، چرا که مى دانیم خلقتش دائمى است; یعنى ما لحظه به لحظه آفریده مى شویم درست مانند نور چراغ 💡 که به منبع مولّد برق 🔌 ارتباط دارد و اگر یک لحظه رابطه اش قطع شود خاموش مى گردد. آرى او همه روز خالق است و همواره حاکم و مالک. آن گاه در بیان سومین و چهارمین وصف مى افزاید: «و هرگز زایل نخواهد شد و همواره بوده است»; (وَ لاَ یَزُولُ أَبَداً وَ لَمْ یَزَلْ). دلیل اینها روشن است؛ زیرا مى دانیم او واجب الوجود است، واجب الوجود حقیقتى است که به تعبیر ساده، وجود او از ذاتش مى جوشد؛ بنابراین چنین وجودى ازلى است و باید ابدى باشد. موجودى حادث است که وجودش از خود او نبوده و از بیرون آمده; موجودى فانى مى شود که وجودش از درون ذاتش نبوده و از خارج ذاتش به او رسیده باشد. بنابراین پنجمین و ششمین وصف را هم مى توان از اینجا نتیجه گرفت که مى فرماید: «او سرسلسله هستى است بى آنکه آغازى داشته باشد و آخرین آنها است بى آنکه پایانى برایش تصور شود»; (أَوَّلٌ قَبْلَ الاَْشْیَاءِ بِلاَ أَوَّلِیَّة، وَ آخِرٌ بَعْدَ الاَْشْیَاءِ بِلاَ نِهَایَة). این دو وصف نیز از لوازم ازلیت و ذات پاک اوست که آن هم نتیجه واجب الوجود بودن او است. در هفتمین وصف که آخرین وصفى است که امام(علیه السلام) در اینجا بیان کرده و مى فرماید: «بزرگ تر از آن است که ربوبیتش در احاطه فکر یا چشم قرار گیرد»; (عَظُمَ عَنْ أَنْ تَثْبُتَ رُبُوبِیَّتُهُ بِإِحَاطَةِ قَلْب أَوْ بَصَر). دلیل آن هم روشن است; ربوبیت او از ازل شروع شده و تا ابد ادامه دارد و همه عالم هستى را با مرزها و حدود ناشناخته اش در بر مى گیرد؛ بنابراین چنین ربوبیت گسترده اى را نه با چشم مى توان مشاهده کرد و نه در فکر انسان مى گنجد؛ زیرا ربوبیتش نامحدود است و نامحدود در فکر محدود انسان نخواهد گنجید.
امام(علیه السلام) بعد از بیان عظمت خداوند و یگانگى و ازلیت و ابدیت و احاطه ربوبیت او بر جمیع عالم، در ادامه سخن، فرزندش را مخاطب ساخته و او را به کوچکى و ناتوانیش و نیازهاى فراوانش در برابر خداوند توجّه مى دهد مى فرماید: «حال که این حقیقت را شناختى، در عمل بکوش آن چنان که سزاوارِ مانند توست از نظر کوچکى قدر و منزلت و کمى قدرت و فزونى عجز و نیاز شدیدت به پروردگارت»; (فَإِذَا عَرَفْتَ ذَلِکَ فَافْعَلْ کَمَا یَنْبَغِی لِمِثْلِکَ أَنْ یَفْعَلَهُ فِی صِغَرِ خَطَرِهِ(۱)، وَقِلَّةِ مَقْدِرَتِهِ وَکَثْرَةِ عَجْزِهِ، و عَظِیمِ حَاجَتِهِ إِلَى رَبِّهِ). چهار وصفى را که امام(علیه السلام) براى فرزندش بر شمرده اوصافى است درباره همه انسانها; همه در پیشگاه خداوند کوچک اند و قدرتشان ناچیز و عجزشان فراوان و نیازشان به پروردگارشان زیاد. مشروط بر اینکه انسان، خویشتن را بشناسد و به خود فراموشى گرفتار نگردد که در این صورت از طریق بندگى خارج نخواهد شد و گام در طریق طغیان نخواهد گذاشت. آرى شناخت عظمت خدا و معرفت به کوچکى خویش در برابر او سرچشمه عبودیت و بندگى است و فراموشى آن سرآغاز طغیان و ظلم و بیدادگرى است. قرآن مجید مى فرماید: «(وَلا تَکُونُوا کَالَّذینَ نَسُوا اللهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُون); وهمچون کسانى نباشید که خدا را فراموش کردند و خداوند نیز آنها را به «خودفراموشى» گرفتار کرد; آنها گناهکارانند».(۲) آن گاه امام(علیه السلام) راه را به فرزند دلبندش نشان مى دهد که انجام اعمال شایسته چگونه است، مى فرماید: «در راه اطاعتش بکوش، از عقوبتش ترسان باش و از خشمش بیمناک، زیرا او تو را جز به نیکى امر نکرده و جز از قبیح و زشتى باز نداشته است»; (فِی طَلَبِ طَاعَتِهِ، وَالْخَشْیَةِ مِنْ عُقُوبَتِهِ، وَالشَّفَقَةِ مِنْ سُخْطِهِ: فَإِنَّهُ لَمْ یَأْمُرْکَ إِلاَّ بِحَسَن، وَلَمْ یَنْهَکَ إِلاَّ عَنْ قَبِیح). امام(علیه السلام) در اینجا عمل شایسته را در سه چیز خلاصه کرده است: اطاعت و فرمان، ترس از عقوبت و اشفاق از خشم او. بدیهى است که خشیت و اشفاق در برابر عقوبت و خشم پروردگار، انگیزه طاعت است، بنابراین امام(علیه السلام) نخست به اطاعت پروردگار اشاره کرده و سپس بر انگیزه هاى آن تأکید ورزیده است و تفاوت خشیت و اشفاق همان گونه که قبلاً اشاره شد در این است که خشیت به معناى خوف و ترس ولى شفقت و اشفاق ترس آمیخته با امید است، بنابراین ترس از عقوبت خداوند، همچون ترس از حادثه وحشتناک ناامید کننده نیست، بلکه ترسى آمیخته با امید به لطف و عطوفت و کرم پروردگار است. جمله «فَإِنَّهُ لَمْ یَأْمُرْکَ ...» اشاره به این است: گمان نبر اطاعت تو از پروردگار چیزى بر جاه و جلال او مى افزاید یا خداوند نیازى به آن دارد. به عکس تو نیازمند به آنى، زیرا تو را به نیکى هایى که مایه سعادت توست امر فرموده و از قبایح و زشتى هایى که تو را به بدبختى و شقاوت مى کشاند نهى کرده است. این جمله دلیل روشنى بر حسن و قبح عقلى است که متأسّفانه جمعى از مسلمانان که از مکتب اهل بیت و تمسک به کتاب و عترت دور مانده اند با آن به مخالفت برخواسته اند و مسأله اى بدیهى عقلى را به سبب انگیزه هاى نادرست انکار کرده اند.  نکته ها  ۱. رابطه جهان بینى و ایدئولوژى امام(علیه السلام) در این بخش از نامه بعد از بیان یک سلسله حقایق در مورد خداوند و بیان چندى از صفات او و بیان عجز، ضعف و ناتوانى انسان، نتیجه مى گیرد که باید او را آن گونه که شایسته است عبادت کرد. این بدان معناست که وظایف ما پیوندى تنگاتنگ با واقعیّت ها دارد; یعنى قوانین، همیشه از دل حقایق بیرون مى آید و بایدها و نبایدها زاییده هست ها و نیست هاست. به عبارت دیگر، به دلیل شناخت و واقعیت هایى که در مورد غناى خداوند و احتیاج انسان است، لزوم عبادت نیز استنباط مى شود و این همان بحث مهمى است که مى گویند بین ایدئولوژى و جهان بینى ارتباط هست یا نه. جهان بینى همان شناختِ واقعیت هاست و ایدئولوژى در اینجا اصطلاحاً به معناى احکام و قوانینى است که به عقیده ما از دل جهان بینى متولد مى شود. از این رو شبهه کسانى که مى گویند: احکام امورى اعتبارى بوده و ارتباطى با واقعیت ها که امورى تکوینى است ندارد، بى اساس است و امام(علیه السلام) در این بخش از نامه قلم سرخ بطلان بر آن مى کشد، زیرا با جدایى این دو از یکدیگر، اعتبار احکام از میان مى رود. حکم، زمانى ارزش دارد که با واقعیّت پیوند داشته باشد و این فلسفه احکام است که به آن اعتبار مى بخشد و این گره خوردن حکم با واقعیّت است که موجب تثبیت حکم مى شود.
احکام تعبدى نیز از این قانون مستثنا نیستند و همه احکام مطابق مصالح و مفاسد واقعى اند، هرچند گاهى ما فلسفه آنها را ندانیم، زیرا در غیر این صورت ترجیح بلا مرجح مى شد. علماى شیعه همه بر این قول اتفاق دارند. آیات قرآن و روایات نیز به این ارتباط تنگاتنگ میان احکام و واقعیت ها تصریح دارند. در قرآن کریم در سوره مائده آمده است: «(یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیْسِرُ وَالاَْنْصابُ وَالاَْزْلامُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ * إِنَّما یُریدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةَ وَالْبَغْضاءَ فِی الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ وَیَصُدَّکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللهِ وَعَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُّنْتَهُونَ); اى کسانى که ایمان آورده اید شراب و قمار و بت ها و ازلام (نوعى بخت آزمایى) پلید و از عمل شیطان است، از آن دورى کنید تا رستگار شوید * شیطان مى خواهد به وسیله شراب و قمار در میان شما عداوت و کینه ایجاد کند، و شما را از یاد خدا و نماز باز دارد. آیا (با این همه زیان و فساد، و با این نهى اکید) خوددارى خواهید کرد؟»(۳) خداوند متعال در این آیات بعد از آنکه مواردى از پلیدى هاى واقعى; مانند شراب و قمار را بیان مى کند و متذکر مى شود که آنها از عمل شیطان هستند، به بیان حکم آن مى پردازد و مؤمنان را از ارتکاب به آنها نهى مى کند سپس بار دیگر در بیان واقعیت ها به رستگارى انسان اشاره مى کند و اینکه عمل شیطان در واقع دشمنى، کینه و دورى از ذکر خدا و ترک نماز است. در مورد روزه نیز فرموده اند: «صُومُوا تَصِحُّوا; روزه بگیرید جسم شما سالم مى شود»(۴) و در جاى دیگر به بیان فلسفه روزه پرداخته مى فرماید: (لَعَلَّکُمْ تَتَّقُون).(۵) در حقیقت تمام روایاتى نیز که در باب علل الشرایع وارد شده، دلیل روشنى بر این مدعاست.  ۲. آغاز خلقت و دوام فیض همان گونه که از تعبیرات گویاى امام(علیه السلام) در این بخش از نامه روشن شد، ذات پاک خداوند سرآغاز همه چیز است بى آنکه آغازى و سرانجام همه چیز است بى آنکه پایانى داشته باشد. از این معنا به ازلیت و ابدیت تعبیر مى شود. در اینجا این سؤال پیش مى آید که آیا مخلوقات، حدوث زمانى دارند; یعنى زمانى بوده که خداوند بوده است و مخلوقى وجود نداشته؟ (البتّه تعبیر به زمان نیز از باب تسامح است، زیرا زمان خودش یا مخلوق است یا نتیجه حرکت در مخلوقات) آن گونه که آمده است: «کانَ اللهُ وَلَمْ یَکُنْ مَعَهُ شَىْءٌ»(۶) اگر چنین باشد مسأله دوامِ فیض زیر سؤال مى رود و مفهومش این است که زمانى بوده که خداوند فیاض فیضى نبخشیده است در حالى که مى دانیم فیض لازمه ذات پروردگار است و نبودنش نقصى محسوب مى شود. پاسخ این سؤال آن است که جهان حدوث ذاتى دارد; یعنى اگر بگوییم همیشه مخلوقى وجود داشته، آن مخلوق هم مستند به ذات پاک او و وابسته به قدرت او بوده است نه اینکه واجب الوجود باشد، همان گونه که نور آفتاب وابسته به اوست و اگر همیشه خورشید باشد و همیشه نورافشانى کند باز هم خورشید اصل است و نورش فرع و وابسته به آن. به تعبیر دیگر واژه «مع» در جمله «کانَ اللهُ وَلَمْ یَکُنْ مَعَهُ شَیءٌ» بیانگر این حقیقت است که خداوند در ازل بوده و با او و همراه و همتاى او (نه به وسیله او) چیزى وجود نداشته است. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ پاورقی : ۱ . «خطر» در اينجا به معناى قدر و منزلت است. ۲ . حشر، آيه ۱۹. ۳ . مائده، آيه ۹۰ و ۹۱. ۴ . بحارالانوار، ج ۵۹، ص ۲۶۷، ح ۴۶. ۵ . بقره، آيه ۱۸۳. ۶ . بحارالانوار، ج ۵۴، ص ۲۳۸ . ╭═══════๛- - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth │✨ @Nafaahat │📖 @feqh_ahkam │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
هدایت شده از مباحث
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞️ سخنان آیت‌الله حفظه الله تعالی درباره استاد شهید @motahari_ir ╭═══════๛- - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth │✨ @Nafaahat │📖 @feqh_ahkam │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مقایسه روش امام حسین علیه السلام با سایر ائمه علیهم السلام (تقیه)
⎚ سیری در علیهم السلام | ۱ ╭ ─━─━─• · · · · · · به عنوان مقدمه ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ یکی از موضوعاتی که خوب است در اطراف آن بحث و تحقیق شود، مقایسه روش سیدالشهداء علیه‌السلام با سایر ائمه اطهار علیهم‌السلام است. در نظر بسیاری از مردم این‏طور است که روش امام حسین علیه‌السلام با سایر ائمه اطهار مثل روش امام حسن و امام سجاد و امام باقر و امام صادق و سایر ائمه و حتی روش امیرالمؤمنین متفاوت و مختلف است و مثل این است که مکتب امام حسین مخصوص به خود اوست و هیچ یک از ائمه دیگر تابع این مکتب و این روش نبوده‏‌اند و از روش و مکتب دیگری پیروی می‏نموده‌‏اند، و این خود به خود عقده کور و اشکالی در دل‌ها تولید می‌کند؛ بعلاوه ما باید بدانیم که در عمل چه نوع رفتار کنیم، باید تابع آن مکتب باشیم یا تابع این مکتب؟ برای اینکه موضوع بحث بهتر مشخص شود، عرض می‌کنم روشی که شیعه با آن روش شناخته شده و ائمه دین آن را مشخص کرده‌اند و از علامات و مختصات شیعه شناخته شده موضوع «تقیه» است، به طوری که کلمه «شیعه» و «تقیه» مثل «حاتم» و «جود» لازم و ملزوم یکدیگر شناخته شده‌اند. همه ائمه دین تقیه می‌کرده‌اند، حالا چطور شد که امام حسین علیه السلام در این میان تقیه نکرد و قیام نمود؟ اگر تقیه حق است چرا امام حسین تقیه نکرد و حال آنکه موجبات تقیه کاملاً برای امام حسین فراهم بود، و اگر تقیه حق نیست پس چرا سایر ائمه اطهار تقیه میکرده‌اند و به تقیه دستور می‌داده‌اند؟ و بعلاوه، خود یک بحث اصولی است قطع نظر از اینکه روش ائمه با یکدیگر متفاوت است و یا یکی است. فرض کنیم همه یک روش داشته‌اند، همه تقیه می‌کرده‌اند و یا هیچ کدام تقیه نمی‌کرده‌اند، این خود یک بحث اصولی است که از جنبه کلامی و اصولی می‌توان بحث کرد که اساساً تقیه می‌تواند حق باشد؟ و آیا با عقل و قرآن وفق می‌دهد و یا نمی‌دهد؟ این مطلب هم باید گفته شود که هرچند معروف و مشهور این است که تقیه از مختصات شیعه است و غیرشیعه قائل به تقیه نیست ولی این شهرت اساسی ندارد؛ در غیر شیعه هم تقیه هست. این مسئله‌ نیز مثل مسئله‌ تحریف قرآن است که بعضی آن را از مختصات شیعه دانسته‏‌اند و حال آنکه اگر عده‌ای از شیعه قائل به تحریف قرآن هستند، از اهل سنت هم قائلند، عدد قائلین آنها کمتر از عدد قائلین شیعه نیست، و البته اگر همه علمای سنّی قائل به تحریف قرآن نیستند همه علمای شیعه نیز قائل به تحریف قرآن نیستند. این مطلب به عنوان مثال گفته شد؛ فعلاً وارد بحث تحریف قرآن نیستیم. این مطلب را یک توسعه بیشتر هم می‌توان داد که از موضوع رعایت تقیه وسیع‌تر باشد، و می‌شود گفت در بعضی امور دیگر هم در ابتدا بین سیرت و طریقه ائمه اطهار با یکدیگر تعارض و تناقض دیده می‌شود. ممکن است مثلاً رسول اکرم صلی الله علیه و آله یک‌ طور عمل کرده باشد و امیرالمؤمنین‏ طور دیگر، و یا اینکه هر دو بزرگوار طوری عمل کرده باشند و امام باقر و امام صادق طوری دیگر. این تعارض‌ها و تناقض‌های ظاهری زیاد دیده می‌شود، و به عنوان مثال بعضی را عرض خواهم کرد؛ و چون همه به عقیده ما معصومند و فعل همه آنها مانند قولشان حجت است پس ما در عمل چه کنیم؟ تابع کدام سیرت و کدام عمل باشیم؟ ما به دلیل اینکه امامت اهل بیت عصمت را پذیرفته‏‌ایم و سخنان آنها و افعال آنها را حجت می‌دانیم و معتقدیم رسول خدا ما را به آنها ارجاع فرموده است، از لحاظ آثار و مآثر دینی از اهل سنت و جماعت غنی‏‌تر هستیم، بیش از آنها حدیث و خبر داریم، بیش از آنها حکمت‌های اخلاقی و اجتماعی داریم، بیش از آنها دعاهای پرارزش داریم که خود دعاها باب بزرگی است از معارف و تعلیمات اخلاقی و اجتماعی اسلام و باید مستقلاً در اطراف آن بحث شود. آنها به اندازه ما سیرت ندارند و از این جهت نیز ما از آنها غنی‌‏تر هستیم. لهذا کسانی که حساب کرده‌اند می‌گویند که تمام صحاح ستّه اهل تسنن به اندازه کتاب کافی ما حدیث ندارد. (چون در مدت‌ها پیش بوده که دیده‌ایم و البته خودم این حساب و مقایسه را نکرده‌‏ام، از قول دیگران نقل می‌کنم، الآن هم عدد و رقم این دو یادم نیست). اجمالاً آنچه به خاطرم مانده این است که کافی متجاوز از شانزده هزار حدیث دارد. این به نوبه خود یک افتخاری برای شیعه شُمرده شده و به همین دلیل شیعه خود را محتاج به قیاس و استحسان ندیده است و همیشه به این مطلب افتخار کرده است.