eitaa logo
📚📖 مطالعه
69 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
946 ویدیو
72 فایل
﷽ 📖 بهانه ای برای مطالعه و شنیدن . . . 📚 توفیق باشه هر روز صفحاتی از کتاب های استاد شهید مطهری را مطالعه خواهیم کرد... و برخی کتاب های دیگر ... https://eitaa.com/ghararemotalee/3627 در صورت تمایل عضو کانال اصلی شوید. @Mabaheeth
مشاهده در ایتا
دانلود
در چهاردهمین توصیه مى فرماید: «از تکیه کردن بر آرزوها برحذر باش که سرمایه احمق هاست»; (وَ إِیَّاکَ وَ الاِتِّکَالَ عَلَى الْمُنَى فَإِنَّهَا بَضَائِعُ النَّوْکَى(۱۸)). منظور از «مُنى; آرزوها» آرزوهاى دور و دراز است که به خیالات شبیه تر است و آنها که گرفتار این گونه آرزوها مى شوند، نیروهاى فعال خود را بیهوده هدر مى دهند و سرانجام به جایى نمى رسند. از سوى دیگر تکیه بر این گونه آرزوها تمام فکر و انسان را به خود مشغول مى دارد و از پرداختن به معاد باز مى دارد. این همان چیزى است که در حدیث معروفى که هم از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل شده و هم از امیرمؤمنان على(علیه السلام) در ، فرمودند: «أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَیْکُمُ اثْنَانِ اتِّبَاعُ الْهَوَى وَ طُولُ الاَْمَلِ فَأَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَى فَیَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ الاَْمَلِ فَیُنْسِی الاْخِرَة; اى مردم چیزى که بر شما مى ترسم دو چیز است: پیروى از هواى نفس و آرزوهاى دور و دراز، چرا که پیروى از هواى نفس شما را از حق باز مى دارد و آرزوهاى دور و دراز آخرت را به فراموشى مى سپارد».(۱۹)
در پانزدهمین توصیه مى فرماید: «عقل، حفظ و نگهدارى تجربه هاست»; (وَ الْعَقْلُ حِفْظُ التَّجَارِبِ). ← اشاره به اینکه هنگامى که تجربه ها جمع آورى شود با توجّه به اینکه «حُکْمُ الاْمْثالِ فیما یَجُوزُ وَ فیما لا یَجُوزُ واحِدٌ; حوادث مشابه نتیجه مشابه دارند» و حدیث معروف «إِنَّ الْمُؤْمِنَ لاَ یُلْدَغُ مِنْ جُحْر مَرَّتَیْنِ; انسانِ با ایمان از یک سوراخ دوبار گزیده نمى شود»(۲۰) سبب مى شود که انسان، راه صحیح را در برخورد با حوادث آینده پیدا کند و از تجربیات پیشینیان درس بگیرد و از زیان هاى ناشى از خطاها رهایى یابد. بسیارى از قواعد کلى عقلى از همین تجربیات جزئى برگرفته شده (طبق قاعده استقراى منطقى) البتّه این تجربه ها گاه مربوط به خود انسان است و گاه از تجربه هاى دیگران استفاده مى کند که این به اصطلاح «نُورٌ عَلى نُور» است و به همین دلیل مدیرانِ مدبر به مطالعه تاریخ پیشینیان اهمّیّت فراوان مى دهند. کوتاه سخن اینکه انسان اگر تجارب خویش را حفظ کند و از تجارب دیگران نیز استفاده کند، هم مى تواند در موارد مشابه، گرفتار خطأ نشود و هم قانونى کلى از موارد جزئى تهیه کند که براى خودش و دیگران در همه شئون زندگى مفید و سودمند باشد. در نامه ۷۸ تعبیر شدیدترى در این زمینه آمده است مى فرماید: «فَإِنَّ الشَّقِیَّ مَنْ حُرِمَ نَفْعَ مَا أُوتِیَ مِنَ الْعَقْلِ وَ التَّجْرِبَة; [بدبخت کسى است که از عقل و تجربیات خود سود نبرد»]
در شانزدهمین توصیه مى فرماید: «بهترین تجربه هاى تو آن است که به تو اندرز دهد»; (وَ خَیْرُ مَا جَرَّبْتَ مَا وَعَظَکَ). ← اشاره به اینکه تجربه ها گاه سود مادّى مى آورد و گاه سود معنوى و بهترین تجربه ها آن است که داراى سود معنوى باشد. در کلمات قصار امام(علیه السلام) آمده است: «لَمْ یَذْهَبْ مِنْ مَالِکَ مَا وَعَظَکَ; آنچه از مال تو از دست برود ولى باعث اندرز و بیدارى تو شود در واقع از دست نرفته است».(۲۱)
در هفدهمین توصیه مى فرماید: «فرصت را پیش از آنکه از دست برود و مایه اندوه گردد غنیمت بشمار»; (بَادِرِ الْفُرْصَةَ قَبْلَ أَنْ تَکُونَ غُصَّةً). به معناى فراهم بودن مقدمات براى رسیدن به یک مقصد است; گاه انسان مقصد مهمى دارد و مقدماتش فراهم نیست; ولى ناگهان در یک لحظه فراهم مى گردد که باید بدون فوت وقت از آن لحظه استفاده کند و خود را به مقصد برساند که اگر کند و از دست برود چه بسا در آینده هرگز چنان  شرایطى براى رسیدن به مقصد فراهم نگردد. فرصت مانند بادها و نسیم هاى موافقى است که به سوى مقصد مىوزد که اگر کشتى بادبانى از آن استفاده نکند ممکن است ساعت ها و روزها بر سطح دریا بماند و مایه غصه و اندوه شود. در حدیث مشهورى از (صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «إِنَّ لِرَبِّکُمْ فِی أَیَّامِ دَهْرِکُمْ نَفَحَات أَلاَ فَتَعَرَّضُوا لَهَا; (بدانید) از سوى پروردگار شما در ایام زندگیتان نسیم هاى سعادتى مىوزد از آن استفاده کنید و خود را در معرض آن قرار دهید».(۲۲) در حدیث دیگرى از آن حضرت آمده: «مَنْ فُتح لَهُ بابٌ مِنَ الْخَیْرِ فَلْیَنْتَهِزْهُ فَإِنَّهُ لا یَدْرى مَتى یُغلَقُ عَنْهُ; کسى که درى از خیر به روى او گشوده شود باید برخیزد و از آن بهره گیرد؛ زیرا نمى داند چه زمانى این در بسته مى شود».(۲۳) در این زمینه، روایات معصومین(علیهم السلام) و عبارات بزرگان فراون است؛ با حدیثى از امیرمؤمنان(علیه السلام) آن را پایان مى دهیم فرمود: «أَشَدُّ الْغُصَصِ فَوْتُ الْفُرَصِ; شدیدترین غصه ها از دست رفتن فرصت هاست».(۲۴)
سپس در هجدهمین توصیه مى فرماید: «نه هرکَس طالب چیزى باشد به خواسته اش مى رسد و نه هرکَس که از نظر پنهان شد باز مى گردد»; (لَیْسَ کُلُّ طَالِب یُصِیبُ، وَ لاَ کُلُّ غَائِب یَئُوبُ). ← این دو جمله مى تواند به منزله علتى براى توصیه مبادرت به  ها باشد که در جمله قبل گذشت؛ زیرا انسان تنها در صورتى به مقصود مى رسد که در زمینه فراهم بودن شرایط برخیزد و تلاش کند، در غیر این صورت تلاش او بیهوده است. واژه «غائب» مى تواند اشاره به فرصت از دست رفته باشد که اى بسا دوباره باز نگردد. در عین حال مى تواند توصیه مستقلى باشد اشاره به اینکه انسان همیشه نباید انتظار داشته باشد که از کوشش هایش نتیجه بگیرد. به بیان دیگر، از شکست ها نباید ناامید گردد.
در نوزدهمین توصیه مى فرماید: «تباه کردن زاد و توشه نوعى فساد است و سبب فاسد شدن معاد»; (وَ مِنَ الْفَسَادِ إِضَاعَةُ الزَّادِ وَ مَفْسَدَةُ الْمَعَادِ). منظور از زاد و توشه در اینجا همان زاد و توشه تقوا براى سفر آخرت است که اگر انسان آن را از دست دهد آخرت او تباه خواهد شد.
در بیستمین توصیه مى فرماید: «هر کارى سرانجامى دارد (باید مراقب سرانجام آن بود)»; (وَ لِکُلِّ أَمْر عَاقِبَةٌ). اشاره به اینکه انسان هنگامى که دست به کارى مى زند باید در عاقبت آن بیندیشد و بى حساب و کتاب اقدام نکند; اگر عاقبت آن نیک است در انجام آن بکوشد وگرنه بپرهیزد. در غررالحکم از امام امیرمؤمنان على(علیه السلام) همین جمله با اضافه اى نقل شده: «وَ لِکُلِّ أمْر عاقِبَةٌ حُلْوَةٌ اَوْ مُرَّةٌ; هر کار عاقبتى شیرین یا تلخ دارد (که باید به آن اندیشید)».(۲۵)
در بیست و یکمین توصیه مى فرماید: «آنچه برایت مقدّر شده به زودى به تو خواهد رسید»; (سَوْفَ یَأْتِیکَ مَا قُدِّرَ لَکَ). مقصود اینکه نباید بیهوده زد; نه بدین معنا که انسان تلاش براى معاش را رها سازد و کوشش براى بهبود زندگى را فراموش کند، بلکه هدف این است که از تلاش هاى بیهوده و حریصانه بپرهیزد. همه روایاتى که به مقدّر بودن اشاره مى کند نیز ناظر به همین معناست.
در بیست و دومین توصیه مى افزاید: «هر بازرگانى خود را به مخاطره مى اندازد»; (التَّاجِرُ مُخَاطِرٌ(۲۶)). بازرگان همیشه از تجارت خود سود نمى برد و به اصطلاح امروز، تجارت نوعى ریسک است; بنابراین انسان باید شجاع باشد و بر خدا کند و از زیان هاى احتمالى نهراسد و از زیان ها ناامید و مأیوس نشود. البتّه تاجر باید تلاش و کوشش و را از دست ندهد; ولى اگر با زیانى مواجه شد نیز ناراحت نگردد. این احتمال نیز داده شده که این جمله اشاره به جنبه هاى معنوى تجارت باشد؛ زیرا تاجر گاه آلوده اموال حرام مى شود و سعادت خود را به خطر مى افکند؛ بنابراین باید همواره مراقب این خطرات باشد مخصوصاً در عصر و زمان ما که اموال حرام و تجارت هاى نامشروع فزونى گرفته و گاه پرسود بودن آن چشم عقل را مى بندد و تاجر را گرفتار گناه مى سازد.
آن گاه در بیست و سومین توصیه مى فرماید: «(همواره دنبال فزونى مباش زیرا) چه بسا سرمایه کم از سرمایه زیاد، پربرکت تر و رشدش بیشتر است»; (وَ رُبَّ یَسِیر أَنْمَى مِنْ کَثِیر). ← اشاره به اینکه همیشه نباید به کمیّت اعمال و کارها نگاه کرد، بلکه مهم کیفیت آن است; چه بسا اعمال کمتر با کیفیت بالاتر و خلوص بیشتر بارورتر و مؤثرتر باشد. قرآن مجید مى فرماید: «(الَّذِى خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً); آن کَس که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک از شما بهتر عمل مى کنید».(۲۷) 💭 احتمال دیگر در تفسیر این جمله آن است که انسان نباید در زندگى مادى دنبال سرمایه هاى فزون تر باشد چه بسا سرمایه کمتر پاک تر و حلال تر بوده، و نموّ و رشد بیشترى داشته باشد. قرآن مجید مى فرماید: «(وَ ما آتَیْتُمْ مِنْ رِّباً لِّیَرْبُوَا فِى أَمْوالِ النّاسِ فَلا یَرْبُوا عِنْدَ اللهِ وَ ما آتَیْتُمْ مِّنْ زَکاة تُریدُونَ وَجْهَ اللهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ); آنچه به عنوان ربا مى پردازید تا در اموال مردم فزونى یابد، نزد خدا فزونى نخواهد یافت; و آنچه را به عنوان مى دهید و تنها رضاى خدا را مى طلبید (مایه برکت و فزونى است و) کسانى که چنین مى کنند داراى پاداش مضاعف اند».(۲۸)
حضرت در بیست و چهارمین توصیه مى فرماید: «نه در کمکْ‌کارِ پَست خیرى است و نه در دوستِ متهم»; (لاَ خَیْرَ فِی مُعِین مَهِین(۲۹)، وَ لاَ فِی صَدِیق ظَنِین(۳۰))؛ زیرا هرگاه فرد پستى انسان را یارى کند غالباً توأم با منّت است؛ + اضافه بر  این شخصیت انسان در نظر مردم پایین مى آید؛ زیرا فرد پستى در یارى اوست. و دوست متهم هرچند حق دوستى را ادا کند سبب متهم شدن انسان و آبروریزى او مى شود و اینجاست که باید عطایش را به لقایش بخشید.
در بیست و پنجمین توصیه مى فرماید: «تا روزگار در اختیار توست به آسانى از آن بهره گیر»; (سَاهِلِ(۳۱) الدَّهْرَ مَا ذَلَّ لَکَ قَعُودُهُ). ← اشاره به اینکه ممکن است چنین فرصتى همیشه به دست نیاید. 💭 این احتمال نیز در تفسیر این جمله وجود دارد که هرگاه روزگار با تو مدارا کند تو هم آسان بگیر و مدارا کن و به گفته شاعر: إذا الدَّهْرُ أعْطاکَ الْعِنانَ فَسُرْ بِهِ رُوَیْداً وَ لا تَعْنَفْ فَیُصْبِحُ شامِساً [هنگامى که روزگار زمام خود را در اختیار تو بگذارد آرام با او حرکت کن و فشار میاور که ممکن است چموش و سرکش شود.
در بیست و ششمین توصیه مى فرماید: «هیچ گاه نعمتى را که دارى به خاطر اینکه بیشتر به دست آورى به خطر مینداز»; (وَ لاَ تُخَاطِرْ بِشَیْء رَجَاءَ أَکْثَرَ مِنْهُ). ← گاه انسان، نعمت هایى در اختیار دارد; ولى طمع و فزونْ طلبى او را وادار مى کند که براى به چنگ آوردن نعمت بیشتر آن را به مخاطره افکند. این کار عاقلانه نیست. مثل اینکه انسان مال خود را در اختیار افرادى که آگاهى بر تجارت و مضاربه ندارند به هواى قول هایى که براى سود بیشتر مى دهند بگذارد و سرانجام نه تنها سودى عایدش نشود بلکه اصل سرمایه نیز از دست بدهد.
سرانجام در بیست و هفتمین و آخرین توصیه (در این بخش از وصیّت نامه) مى فرماید: «از سوار شدن بر مرکب سرکش لجاجت برحذر باش که تو را بیچاره مى کند»; (وَ إِیَّاکَ أَنْ تَجْمَحَ(۳۲) بِکَ مَطِیَّةُ اللَّجَاجِ). ← لجاجت آن است که انسان بر سخن باطل یا طریقه نادرستى که بطلان آن بر او ثابت شده اصرار ورزد به گمان اینکه شخصیت خود را در انظار نشکند، در حالى که اگر در این گونه موارد انسان در برابر حق تواضع کند و آن را پذیرا شود، اعتبار و آبروى او در انظار مردم بیشتر خواهد شد. رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: «إِیَّاکَ وَ اللَّجَاجَةَ فَإِنَّ أَوَّلَهَا جَهْلٌ وَ آخِرَهَا نَدَامَة; از لجاجت بپرهیز که آغازش جهل و نادانى و آخرش ندامت و پشیمانى است».(۳۳) در حدیثى دیگر از همین امام(علیه السلام) مى خوانیم: «لا مَرْکَبَ أَجْمَحَ مِنَ اللَّجاجِ; مرکبى سرکش تر از لجاجت نیست».(۳۴)
به راستى اگر کسى تنها وصایاى بیست و هفت گانه این بخش از وصیّت نامه را که با عباراتى کوتاه و پرمعنا ایراد شده بود در زندگى خود پیاده کند چه سعادتى نصیب او مى شود و اگر جامعه اى توفیق عمل به آن را یابد چه جامعه اى خوشبخت و سعادتمند خواهد بود.
____________ ✍ پاورقی : ۱ . «تلافى» از ريشه «لفى» بر وزن «نفى» به معناى جبران کردن است و «الفاء» به معناى يافتن. ۲ . «فرط» از ريشه «فرط» بر وزن «شرط» به معناى کوتاهى کردن و «افراط» زياده روى کردن است. ۳ . تهذيب، ج ۶، ص ۳۷۸، ح ۲۷۳. ۴ . «ساع» «ساعى» کوشش گر است، از ريشه «سعى» است. ۵ . «اهجر» از ريشه «هجر» بر وزن «فجر» در اصل به معناى دورى و جدايى است. سپس به معناى هذيان گفتن مريض هم آمده؛ زيرا سخنانش در آن حالت ناخوش آيند و دور کننده است. ۶ . غررالحکم، ۴۱۱۹. ۷ . بقره، آيات ۲۱۹ و ۲۲۰. ۸ . فرقان، آيات ۲۷-۲۹. ۹ . کافى، ج ۲، ص ۳۷۵، ح ۳. ۱۰ . بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۱۹۷، ح ۳۱. ۱۱ . نساء، آيه ۱۰ . ۱۲ . کافى، ج ۲، ص ۳۳۱، ح ۵. ۱۳ . «خُرْق» به معناى خشونت به خرج دادن (ضد رفق و مدارا کردن.) ۱۴ . «غشّ» از ريشه «غش» (به کسر غين) به معناى خيانت کردن است. ۱۵ . «المستنصَح» (به صورت اسم مفعول) به معناى کسى است که از او نصيحت مى طلبند. ۱۶ . بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۲۸۸، ح ۱۰. ۱۷ . همان مدرک، ص ۳۱۸، ح ۲۰. ۱۸ . «نَوْکى» جمع «انوک» بر وزن «ابتر» به معناى شخص احمق و نادان است. ۱۹ . نهج البلاغه، خطبه ۴۲ و در بحارالانوار، ج ۲، ص ۳۵، ح ۳۷ نيز با کمى تفاوت از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) نقل شده است. ۲۰ . بحارالانوار، ج ۱۹، ص ۳۴۵. ۲۱ . نهج البلاغه، کلمات قصار، ۱۹۶. ۲۲ . بحارالانوار، ج ۶۵، ص ۲۲۱. ۲۳ . کنزالعمال، ح ۴۳۱۳۴. ۲۴ . غررالحکم، ۱۰۸۱۸. ۲۵ . غررالحکم، ۱۰۹۱۳. ۲۶ . «مخاطر» کسى است که خود را به خطر مى افکند. ۲۷ . ملک، آيه ۲. ۲۸ . روم، آيه ۳۹. ۲۹ . «مهين» به معناى پست و حقير و ضعيف از ريشه «مهانة» گرفته شده است. ۳۰ . «ظنين» به معناى شخص متهم، از ريشه «ظنّ» به معناى گمان گرفته شده و معناى اسم مفعولى دارد. ۳۱ . «ساهل» امر از ريشه «مساهلة» به معناى مدارا کردن است. ۳۲ . «تجمح» فعل مضارع از ريشه «جموح» به معناى سرکشى و چموشى است. ۳۳ . بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۶۹، ح ۶. ۳۴ . غررالحکم، ح ۱۰۶۴۳. ╭═══════๛- - - ┅ ┅╮ │📱 @Mabaheeth │ 📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
۳۶ - إخبار از خیال ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ و نیز حاج مؤمن مزبور - علیه الرحمه - نقل کرد از مرحوم عالم کامل جناب حاج سیدهاشم امام جماعت مسجد سردزک که روزی پس از نماز جماعت منبر رفته بود و در مسئله لزوم در نماز و اهمیت آن، مطالبی می فرمود؛ ضمنا فرمود: روزی در این مسجد پدرم ( مرحوم آقای حاج سید علی اکبر یزدی - اعلی اللّه مقامه ) می خواست نماز جماعت بخواند و من هم جزء جماعت بودم، ناگاه مردی در هیئت اهل دهات وارد شد و از صفوف جماعت عبور کرد تا صف اول پشت سر پدرم قرار گرفت. مؤمنین از اینکه یک نفر دهاتی در محلی که باید جای اهل فضل باشد آمده سخت ناراحت شدند، او اعتنایی نکرد و در رکعت دوم در حال قنوت، قصد فُرادا نمود و نمازش را تمام کرد، همانجا نشست و سفره ای که همراه داشت باز نمود و شروع به خوردن نان کرد. چون از نماز فارغ شدیم، مردم از هر طرف به او حمله کردند و اعتراض نمودند و او هیچ نمی گفت! پدرم متوجه مردم شد و گفت : چه خبر است ؟ گفتند : امروز این مرد دهاتیِ جاهل به مسئله آمده صف اول، پشت سر شما اقتدا کرده، آنگاه وسط نماز قصد فرادا کرده و بعد نشسته چیز می‌خورد. پدرم به آن شخص گفت چرا چنین کردی؟ در جواب گفت : سبب آن را آهسته به خودت بگویم یا در این جمع بگویم ؟ پدرم گفت در حضور همه بگو. گفت : من وارد این مسجد شدم به امید اینکه از فیض جماعت با شما بهره ای ببرم، چون اقتدا کردم اواسط حمد دیدم شما از نماز بیرون رفتید و در این خیال واقع شدید که من پیر شده ام و از آمدن به مسجد عاجزم، الاغی لازم دارم که سواره حرکت کنم؛ پس به میدان الاغ فروشها رفتید و خری را انتخاب کردید و در رکعت دوم در خیال تدارک خوراک الاغ و تعیین جای او بودید که من عاجز شدم و دیدم بیش از این سزاوار نیست و نمی توانم با شما باشم، نماز خود را تمام کردم. این را گفت و سفره را پیچید و حرکت کرد. پدرم بر سر خود زد و ناله نمود و گفت : این مردِ بزرگی است، او را بیاورید که مرا به او حاجتی است. مردم رفتند که او را برگردانند ناپدید گردید و تا این ساعت دیگر دیده نشد. پس باید متوجه بود که هیچوقت به نظر حقارت به مؤمنی نباید نگریست یا عمل او را که محمل صحیح دارد، مورد اعتراض قرار داد؛ زیرا ممکن است همان شخصی که مورد تحقیر واقع شده به واسطه نداشتن جهات ظاهریه ای که خَلق آنها را میزان شرافت و لزوم احترام قرار داده اند، نزد خدا عزیز و گرامی باشد و ندانسته دوست خدا را اهانت کرده و خود را مورد قهر و غضب خداوند قرا دهند. و نیز ممکن است دوست خدا عمل صحیحی بجا آورد و شخص به واسطه حمل به صحت نکردنش، او را مورد اعتراض قرار دهد و دلش را بشکند.¹ ------------------------------------------------ [1] - برای دانستن بزرگی گناه اهانت به مؤمن و تحقیر و دلشکسته کردنش، به جلد دوم کتاب گناهان کبیره ، به صفحات 390 تا 417 مراجعه شود. 🇯‌ 🇴‌ 🇮‌ 🇳 https://eitaa.com/mabaheeth/47200 ╭═══════๛ - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📗 کتاب مثل شاخه های گیلاس ✍ نوشته حجة الاسلام محمد رضا رنجبر؛ 📖 این کتاب تذکر اخلاقی آیات و روایات را از مسیر بیان هنری و تمثیلی جستجو می کند چنان که از کوتاهی متن ها پیداست و نویسنده، کوتاه و گزیده سخن گفته. 👌 این کتاب برای نوجوانان بسیار مناسب است. ╭═══════๛- - - ┅ ┅╮ │📱 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
.
.
نياز به گفتارهاي اخلاقي و حكمت ها و اندرزها، همواره بوده و خواهد بود. تا زمين و زمان بپايد، بشر نياز دارد كه به فضايل اخلاقي متذكّر باشد و از رذايل اخلاقي گريزان. موضوع بر سر دانستن خوبي ها و بدي ها نيست كه بشر به اقتضاي سرشت الهي اش آن ها را مي يابد؛ بلكه مهم تذكّر و يادكرد است، از آن رو كه انسان را با فراموشي سرشته اند. و در اين راه، راهِ تذكر به انسان و هشيار كردنش، بسيار كسان رنج برده و مي برند، از پيامبران و برگزيدگان خداوند گرفته تا حكيمان و عارفان و نيكان روزگار؛ و گونه ها و بيان هاي مختلف را آزموده و مي آزمايند، از پند و اندرز مستقيم گرفته، تا بيان حكمت ها و فوايد اخلاقي زيستن، و بيان هنري و تمثيلي تذكرات اخلاقي. و ناگفته پيداست، اگر چه هر كدام از اين راه ها و روش هاي تذكر، فايده اي دارد و به جاست؛ اما تأثير بيان هنري و تمثيلي چيز ديگر است. از همين رو، قرآن كريم بسيار مثل مي زند و از زيبايي ها و زشتي هاي اعمال انسان تصويري مي سازد و پيش چشم مي گذارد. تصويري روشن كه چون بر لوح دل مي نشيند، نه تنها از سوء فهم ها به دور است كه تفاوتي نمي كند به چه زباني گفته شود، يا چه زماني را از سر گذرانده باشد. چنان كه بيان قرآن كريم و تمثيل هاي مولوي، از پس قرن ها با انسان قرن بيست ويكم نيز سخن مي گويند و قلب و ذهنش را برمي انگيزند... «مثل شاخه هاي گيلاس» نيز تذكر اخلاقي را از مسير بيان تمثيل و مثل جستجو مي كند و چنان كه از كوتاهي متن ها پيداست، مؤلف فرهيخته و خوش ذوق آن، با مخاطب پرمشغله ي امروز بسيار كوتاه و گزيده سخن مي گويد. برخي از متن هاي اين مجموعه از طريق برنامه هاي صدا و سيما و مطبوعات به مخاطبان رسيده است و بسياري ديگر، براي اولين بار است كه منشر مي شوند. مجموعه ي حاضر، براي مخاطبان آشنا با گفتار حجت الاسلام محمدرضا رنجبر، اين لطف را دارد كه مجموعه اي از تمثيل هاي زيباي اخلاقي را در ظاهري زيبا و آراسته مي خوانند. و بالأخره، ناشر همت كرده است تا اين راه را تداوم بخشد. اميد كه توفيق الهي و اقبال مخاطبان نيز قرينش باشد.