#خاطرات | ورزش باستانى
به مناسبتى در برنامۀ ورزشكاران باستانى شركت كردم. دقّت كردم ديدم تمام آداب آنها ريشۀ قرآن و حديثى دارد.
مثلاً با نام خدا وارد گود مىشوند، در حال ورزش ذكر خدا و ائمه را بر لب دارند، براى بزرگترها حريم نگه مىدارند، به سادات احترام مىگذارند، مردانگى را اصل مىدانند و ورزش را براى دستگيرى از مظلوم و كوبيدن ظالم مىآموزند.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | تقليد از دشمنان حرام است
جوانى به من گفت: آقا مىخواهم هيپى شوم، آيا حرام است؟
گفتم: نه، حلال است.
گفت: خيلى متشكرم.
وقتى خداحافظى كرد به او گفتم: امّا تقليد از غرب حرام است، اگر خودت تصميم بگيرى و زلفت را هر طور دوست دارى اصلاح كنى حلال است؛ امّا اگر نگاهت به كفّار و خارجىهاست، اين #خودباختگى و ذلّت #حرام است.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | طواف براى بينندگان
در حال طواف به يكى از وعّاظ يزد رسيدم.
گفت: مىدانى به قصد چه كسانى طواف مىكنم؟ به قصد كسانى كه در طول تبليغم پاى روضههايم بودهاند. من هم از ايشان آموختم و از آن به بعد براى كسانى كه پاى تلويزيون برنامۀ «#درسهايى_از_قرآن» را تماشا كردهاند طواف كردهام.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | از كدام منظر؟
يكى از دوستان طلبه به من مىگفت: آقاى قرائتى! من مثل يك لامپ 💡 هستم و تو مثل خورشيد☀️!
گفتم: چطور؟
گفت: من در مسجد براى صد نفر صحبت مىكنم و شما در تلويزيون براى چند ميليون.
گفتم: اين از يك منظر؛ امّا منظر ديگر قيامت است، اگر هر دو خراب كرده باشيم، شما به خاطر در اختيار داشتن صد دل مؤاخذه مىشويد و من به خاطر چند ميليون دل!
از من سؤال مىشود اين همه دل را خداوند به تو داد، چرا تو يك دل به خدا ندادى؟!
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | دوستى به خاطر خدا
به حديثى برخوردم خيلى شيرين و زيبا؛
#پيامبر_اكرم صلى الله عليه و آله از كوچهاى عبور مىكرد كه كودكى به حضرت #سلام كرد. پيامبر پاسخ سلام او را داد و از او پرسيد: آيا مرا دوست دارى؟ كودك گفت: البتّه كه دوست دارم، شما رسول خدا هستى!
پيامبر فرمود: مرا بيشتر دوست دارى يا خدا را؟ كودك گفت: شما را هم به خاطر خدا دوست دارم.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | تصميم به هنگام خشم
شخصى نزد من آمده بود تا همۀ اموالش را #وقف كند.
گفتم: انگيزهات چيست؟
گفت: اين همسر كذايى، اين بچۀ كذايى، اصلا از زندگى سير شدهام.
من ديدم خيلى عصبانى است، گفتم: تو غيظ 😡 كردى و از بغض اينكه چيزى به خانوادهات نرسد مىخواهى اموالت را وقف كنى. اين وقف قبول نيست برو كمى فكر كن.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | نگاه #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و علیه السلام
در حرم امام رضا عليه السلام بودم كه شخصى گفت:
آقاى قرائتى چند سال است طلبه هستى؟
گفتم: حدود بيست سال.
قدرى به من نگاه كرد و گفت: اميرالمومنين عليه السلام هر وقت مالك اشتر را مىديد لذّت مىبرد، تو كه لباس #سربازى_امام_زمان عليه السلام را پوشيدهاى، آيا وقتى امام به تو نگاه مىكند لذّت مىبرد؟ گفتم: معلوم نيست!
گفت: روى اين حرف فكر كن. بسيار دَمَق شدم.😔
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | درس اخلاق گفتنى نيست
يكى از نهادها مرا براى #درس_اخلاق دعوت كردند، پس از عبور از چند اتاق وارد سالنى شديم، درها را بستند و گفتند اينها مسئولين اداره هستند.
گفتم: مگر ما مىخواهيم هروئين تقسيم كنيم، ما كه حرف محرمانهاى نداريم، مىخواهيم قرآن و حديث بگوئيم، بگذاريد همه بيايند و در جلسه شركت كنند.
گفتند: آخر آنها در شأن اين جمع نيستند.
گفتم: مرحوم #علامه_طباطبائى مىفرمود: درس اخلاق گفتنى نيست، عملى است و همين كار شما ضّد اخلاق است.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | سوادآموزى خانه به خانه
در كنگرۀ جهانى حضرت امام رضا عليه السلام يكى از مدرّسين حوزۀ علميه قم گفت: آقاى قرائتى! ضمن مطالعه به حديثى برخورد كردم و چندبار تلفن زدم شما نبوديد، #حديث اين بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
همسايهاى كه سواد دارد بايد معلّم شود و همسايهاى كه سواد ندارد، شاگرد. وگرنه هر دو را تنبيه مىكنم. « و إلّا عاقَبتُهما »
آرى، نشر دانش و سوادآموزىِ خانه به خانه از ابتكارات رسولاللّه صلیالله علیه وآله است.
#علم
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | لسان قوم
من بارها گفتهام كه مبلغ بايد به لسان قوم و زبان مردم سخن بگويد. #شهيد_مطهرى مىفرمود: يك خارجى آمده بود ايران و در بازگشت از او پرسيدند در ايران چه خبر؟
گفته بود مردم ايران وقتى به هم مىرسند مىگويند: آيا بينى شما كلفت است؟
اين خارجى چون لسان قوم را نمىداند، دماغ شما چاق است را بينى شما كلفت است معنا مىكند، غافل از آنكه نه دماغ به معناى بينى و نه چاقى به معناى كلفتى است. دماغ به معناى مغز و چاق به معناى آمادگى و سلامت است.
مثلاً قليون را چاق كن يا فلانى كارچاقكن است، يعنى آنها را آماده مىكند. 😉
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | بحث يادم رفت!
دوستى مىگفت: براى سخنرانى عازم شهرى بودم و بحثى را آماده كرده بودم؛ همين كه سخنرانى را شروع كردم، بحث يادم رفت و هركارى كردم يادم نيامد.
همين نكته را موضوع بحث خود قرار دادم كه اگر لطف خدا نباشد، ما #هيچ هستيم.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | حُر دير آمد، قبرش دورتر است
روزهاى پايان حكومت طاغوت و ايام پيروزى انقلاب بود كه عدّهاى وابسته به تشكيلات خاصّى نزد من آمدند و گفتند: آقاى قرائتى! انقلابىها ما را مىكوبند در حالى كه ما اعلام همبستگى كردهايم.
به آنها گفتم: شما دير آمديد، حتّى بعد از اقليّتها اعلام همبستگى كرديد، حُر بايد صبح زود مىآمد دو ساعت دير آمد، قبرش دو فرسخ از بقيه شهيدان دورتر است.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | رابطه يا قهر
شخصى مىگفت: برادرى دارم كه نماز نمىخواند، خواهر زنى دارم كه تاركالصلوة است، آيا با آنان رفت و آمد داشته باشم؟ رابطۀ فاميلى را چه كنم؟ گفتم: اين مربوط به اثر است، گاهى ممكن است با رفت و آمد و #محبّت، انسانى را عوض كرد و گاهى بر عكس. اگر نجات مىدهى برو و اگر غرق مىشوى نرو.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | مهمترين دعاى شما چيست؟
در سنين جوانى خدمت آخوند ملاعلى همدانى (ره) رسيدم و از ايشان سؤال كردم: اگر شما بدانيد دعاى مستجابى داريد چه چيز از خدا مىخواهيد؟
فرمود: اينكه خداوند من را بيامرزد.
خيلى تعجّب كردم و تصور كردم كه اين عارف و عالم بزرگ چه خواهش و دعاى سادهاى دارد و حال آنكه در ذهن خودم دعاهاى بزرگ بزرگى مىپروراندم، ولى الآن كه بيش از ٥٠ سال سن دارم با آن همه مسئوليّت و مطالعه و كتاب و راديو و تلويزيون و... به اين نتيجه رسيدهام كه خواستۀ آن بزرگوار، يعنى #عاقبت_به_خيرى، بزرگترين خواستۀ من نيز هست.
«و الحمدللّه ربّ العالمين»
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | نماز اوّل وقت
سال ٥٨ در خدمت #شهيد_بهشتى بوديم، عدّهاى از مهمانان خارجى هم حضور داشتند و ايشان گرم صحبت بودند. تا صداى #اذان بلند شد، شهيد بهشتى از حضّار معذرتخواهى كرد و گوشهاى سجّادهاش را انداخت و مشغول نماز شد.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | شكنجه به خاطر نماز
يكى از آزادهها مىگفت: روزى پس از #اذان ظهر افسر اردوگاه همه را به محوطهى باز اردوگاه فراخواند و تا نزديك غروب همه را نگهداشت.
چون وقت #نماز مىگذشت يكى از برادرها گفت: اللّه اكبر. او را بردند و كتك زدند.
برادرى ديگر گفت: اللّه اكبر. او را هم زدند، همين طور تعدادى از برادرها به خاطر نماز شكنجه شدند.
بالاخره دوستان تصميم گرفتند به صورت نشسته و آهسته و به طورى كه افسران عراقى متوجّه نشوند، نماز ظهر و عصر را بخوانند.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | شيوۀ جذب
از يكى از مجتهدين نجف كه هزاران طلبه نزد او درس خواندهاند پرسيدم: شما چگونه مجتهد شديد؟ گفت: در محلۀ ما آقايى بود كه شبها براى دو سه نفر طلبه، درس شبانه داشت. من هم روزها كار مىكردم و شبها نزد ايشان مىرفتم. اين عالم بزرگوار ابتدا براى ما يك #قصه مىگفت و سپس درس را شروع مىكرد. اينگونه ما عاشق #حوزه و دروس دينى شديم.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | سرمايهدار طمعكار
يكى از ثروتمندان براى عالمى پولى آورده بود تا در راه فقرا خرج كند، ولى هنگام خداحافظى گفت:
قطعه زمينى دارم در فلان جا كه سندش مشكلى پيدا كرده و اگر شما...
عالم گفت: شما ده ميليون دادى تا صد ميليون بگيرى، پولت را بگير و برو.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | مرگ در كنار اسكناس 💶
مناسبتى بود و چند روز تعطيلى. يكى از سرمايهداران تهران به دور از چشم دوستان و بدون اطلاع خانواده، به حجرهاش آمده بود تا سرمايهاش را حساب كند. پس از آن كه در قسمت عقبى حجره اسناد را بررسى كرد، خواست بيرون بيايد كه ديد كليد🔑 را داخل حجره جا گذاشته و در را به روى خود بسته است. هر چه فرياد زد چون بازار تعطيل بود، صدايش به جايى نرسيد، آنقدر فرياد زد كه از حال رفت. چون كسى از محل او خبر نداشت پس از چند روز او را در حالى پيدا كردند در كنار ميليونها 💰 تومان پول، جان سپرده بود.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | شبى هزار ركعت نماز
يكى از فضائل #اميرالمؤمنين عليه السلام اين است كه شبى هزار ركعت نماز مىخواند. افراد زيادى مىگويند: مگر مىشود در يك شب هزار ركعت نماز خواند؟!
#علامّه_امينى قدس سره صاحب كتاب شريف «الغدير»، ماه رمضانى به مشهد مشرّف شد و هر شب هزار ركعت نماز در حرم مطهر خواند تا امكان اين امر را اثبات كند.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | جوانى امام
به مرحوم آيتاللّه العظمى #بهاءالدينى گفتم كه ما هر چه شنيدهايم از ميانسالى امام شنيدهايم، شما كه در جوانى با امام دوست بودهايد آيا خاطرهاى از جوانى امام به ياد داريد؟
ايشان فرمود: خاطرات بسيارى به ياد دارم از جمله اين كه در زمان رضا شاه، در مدرسه فيضيه نشسته بوديم كه يكى از مأموران شاه وارد مدرسه شد و شروع كرد به فحّاشى و قُلدرى.
من شاهد بودم حضرت امام كه بيست و چند سال بيشتر نداشت، جلو آمد و چنان سيلى بر صورت او نواخت كه برق از گوشش پريد.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | عشق به استاد
#شهيد_مطهرى قدس سره مىفرمود: من دوست دارم هواى شيراز را تنفّس كنم.
گفتند: چرا؟
فرمود: چون ملاصدرا در اين شهر نفس كشيده است.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────