eitaa logo
📚📖 مطالعه
72 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
83 فایل
﷽ 📖 بهانه ای برای مطالعه و شنیدن . . . 📚 توفیق باشه هر روز صفحاتی از کتاب های استاد شهید مطهری را مطالعه خواهیم کرد... و برخی کتاب های دیگر ... https://eitaa.com/ghararemotalee/3627 در صورت تمایل عضو کانال اصلی شوید. @Mabaheeth
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از مباحث
اهمیت اتحاد در جامعه.mp3
10.86M
💥 خطر از بین رفتن و همدلی امروز در حساس‌ترین روزهای تاریخ وجود دارد! ✘ خواص، اهالی رسانه، افراد انقلابی و تریبون‌داران در جامعه بر لبه‌ی تیغ‌اند! منبع : ولادت امام حسن علیه السلام @ostad_shojae | montazer.ir ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
انسان شناسی 70.mp3
11.78M
۷۰ 💫 أَ فِي اللَّهِ شَكٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ ۖ ابراهیم / ۱۰ آيا در خدايى كه آسمان‌ها و زمين را آفريده، شكّ و ترديدى است؟ ↑ این آیه، با اقتدار اعلام می‌کند که؛ نمی‌توان در خدا شک کرد! ← پس اینهمه تردید و شک و شبهه، در وجود خدا، از کجا منشاء می‌گیرد؟ @Ostad_Shojae ____________ 🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| ۳۵ [ سی و پنج _ اعتراف به گناه و درخواست فزونی عافیت ] ⤶ رَبِّ اِنَّكَ قَدْ حَسَّنْتَ خَلْقِی، وَ عَظَّمْتَ عَافِیَتِی، وَ وَسَّعْتَ عَلَیَّ فیٖ رِزْقِكَ، وَ لَمْ تَزَلْ تَنْقُلُنِی مِنْ نِعْمَةٍ إِلیٰ كَرَامَةٍ، وَ مِنْ كَرَامَةٍ إِلیٰ رِضیً تُجَدِّدُ لیٖ ذٰلِكَ فیٖ لَیْلِی وَ نَهَارِی، لا ٰأَعْرِفُ غَیْرَ مٰا أَنَا فِیهِ مِنْ عَافِیَتِكَ یٰا مَوْلاٰیَ، حَتّٰی ظَنَنْتُ أَنَّ ذٰلِكَ وَاجِبٌ عَلَیْكَ لیٖ، وَ أَنَّهُ لاٰ یَنْبَغِی لیٖ أَنْ أَكُونَ فیٖ غَیْرِ مَرْتَبَتِی، لِأَنِّی لَمْ أَذُقْ طَعْمَ الْبَلَاءِ فَأَجِدُ طَعْمَ الرِّضٰا، وَ لَمْ یُذْلِلْنِی الْفَقْرُ فَأَعْرِفَ لَذَّةَ الْغِنیٰ، وَ لَمْ یُلْهِنِی الْخَوْفُ فَاَعْرِفُ فَضْلَ الْاَمْنِ. ← پروردگارا تو آفرینش مرا نیکو داشته و عافیتم را عظیم گردانیده و بر من وسعت بخشیده‌ای در روزی‌ات و همچنان مرا منتقل می‌کنی از نعمتی به کرامتی، و از کرامتی به رضایتی آن را برای من تازه می‌گردانی در شب و روزم، نـمی‌شناسم جز آنچه را که در آن هستم از عافیتت ای مولای من، تا آنجا که گمان کردم که آن بر تو برای من واجب است، و اینکه برای من شایسته نیست که باشم در غیر مرتبه‌ام؛ زیرا که من طعم بلا را نچشیده‌ام تا طعم رضا را دریابم، و ذلیل نساخته است مرا فقر، تا لذت توانگری را بشناسم و ترس مرا حیران ننموده است که بشناسم برتری ایمنی را. یٰا اِلٰهیٖ، فَأَصْبَحْتُ وَ أَمْسَیْتُ فیٖ غَفْلَةٍ مِمّٰا فِیهِ غَیْرِی مِمَّنْ هُوَ دُونِی، نَكِرْتُ اٰلاٰءَكَ وَ لَمْ أَشْكُرْ نَعمٰائَكَ، وَ لَمْ أَشُكَّ فیٖ أَنَّ الَّذِی أَنَا فِیهِ دَائِمٌ غَیْرُ زَائِلٍ عَنِّی، وَ لاٰ أُحَدِّثُ نَفْسِی بِانْتِقَالِ عَافِیَةٍ، وَ لاٰ حُلُولِ فَقْرٍ وَ لاٰ خَوْفٍ وَ لاٰ حُزْنٍ فیٖ عَاجِلِ دُنْیَایَ وَ فیٖ اٰجِلِ آخِرَتِی. ← ای خدای من، بنابراین صبح کردم و به شامگاه رسیدم در غفلتی از آنچه دیگران در آن هستند از کسانی که از من فروترند نعمت‌هایت را منکر شده و الطافت را سپاس نگفتم، و شک ننمودم در اینکه آنچه من در آن هستم، همیشگی است و نسبت به من از بین نـمی‌رود و سخن نگفتم با خود از زوال عافیت و نه از پیش آمدن فقر و نه از ترس و نه از اندوه، در دنیای شتابنده و در آیندۀ آخرتم. فَحٰالَ ذَلِكَ بَیْنِی وَ بَیْنَ التَّضَـرُّعِ إِلَیْكَ فیٖ دَوَامِ ذَلِكَ لیٖ مَعَ مٰا أَمَرْتَنِی بِهِ مِنْ شُكَرِكَ وَ وَعَدْتَنِی عَلَیْهِ مِنَ الْمَزِیدِ مِنْ لَدُنْكَ، فَسَهَوْتُ وَ لَهَوْتُ وَ غَفَلْتُ وَ أَشِـرْتُ وَ بَطِرْتُ وَ تَهَاوَنْتُ، حَتّٰی جَاءَ التَّغَیُّرُ مَكَانَ الْعَافِیَةِ بِحُلُولِ الْبَلَاءِ، وَ نَزَلَ الضُّـرُّ مَنْزِلَ الصِّحَّةِ بِأَنْوَاعِ الْأَذیٰ وَ أَقْبَلَ الْفَقْرُ بِإِزَالَةِ الْغِنیٰ، ← پس این امر میان من و میان تضـرّع به سوی تو جدایی افکند، در استمرار آن برای من با وجود آنچه مرا به آن فرمان داده‌ای از سپاسگزاری‌ات. و به من وعده فزونی فرموده‌ای از نزد خودت، پس غفلت نـمودم و به لهو مشغول شدم و بی‌خبـر گشتم و سـرمست شدم و تکبـر نـمودم و سبک شمردم تا اینکه دگرگونی پیش آید به جای عافیت با وارد شدن بلا و بدحالی به جای تندرستی فرود آمد با انواع آزارها و فقر با از بین رفتـن بی‌نیازی روی آور گشت، فَعَرَفْتُ مٰا كُنْتُ فِیهِ لِلَّذِی صِـرْتُ إِلَیْهِ فَسَأَلْتُكَ مَسْأَلَةَ مَنْ لاٰ یَسْتَوْجِبُ أَنْ تَسْمَعَ لَهُ دَعْوَةً لِعَظِیمِ مٰا كُنْتُ فِیهِ مِنَ الْغَفْلَةِ، وَ طَلَبْتُ طَلِبَةَ مَنْ لاٰ یَسْتَحِقُّ نَجَاحَ الطَّلِبَةِ لِلَّذِی كُنْتُ فِیهِ مِنَ اللَّهْوِ وَ الْغِرَّةِ، وَ تَضَـرَّعْتُ تَضَـرُّعَ مَنْ لاٰ یَسْتَوْجِبُ الرَّحْمَةَ لِلَّذِی كُنْتُ فِیهِ مِنَ الزَّهْوِ وَ الِاسْتِطَالَةِ، ← پس دانستم آنچه را در آن بودم به خاطر حالی که گرفتار شدم به آن آنگاه از تو درخواست نـمودم درخواست کسی که شایستگی نداشت که از او دعوتی را بشنوی، به خاطر بزرگی آنچه بودم در آن از غفلت، و درخواست نـمودم چون درخواست کسی که مستحق نباشد روا شدن خواسته‌اش را به خاطر آنچه بودم در آن از خوشگذرانی و بی‌خبـری، و ناله و زاری نـمودم، ناله و زاری کسی که مستوجب رحمت نبود به خاطر تکبـر و فخرفروشی که در آن بودم، و تجاوزم از حدّم.
فَرَكِبْتُ اِلیٰ مٰا إِلَیْهِ صَیَّرْتَنِی وَ إِنْ كَانَ الضُّـرُّ قَدْ مَسَّنِی، وَ الْفَقْرُ قَدْ أَذَلَّنِی، وَ الْبَلَاءُ قَدْ جٰائَنِی، فَإِنْ یَكُ ذٰلِكَ یٰا اِلٰهیٖ مِنْ سَخَطِكَ عَلَیَّ، فَأَعُوذُ بِحِلْمِكَ مِنْ سَخَطِكَ یٰا مَوْلاٰیَ، وَ إِنْ كُنْتَ أَرَدْتَ أَنْ تَبْلُوَنِی فَقَدْ عَرَفْتَ ضَعْفِی وَ قِلَّةَ حِیلَتِی، إِذْ قُلْتَ: ﴿ إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً * إِذٰا مَسَّهُ الشَّـرُّ جَزُوعاً * وَ إِذٰا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً ﴾. پس روی آوردم به سوی آنچه به طرف آن روانه‌ام ساختی، هر چند که بدحالی بر من دست یافته و فقر مرا ذلیل ساخته و بلا به سـراغم آمده بود؛ پس اگر این امر، ای خدا من، از خشم تو بر من باشد، پس پناه می‌برم به بردباری تو از خشم تو، ای مولای من، و اگر اراده کرده بودی مرا بیازمایی پس شناختی ناتوانی مرا و کمی تدبیرم را، که فرموده‌ای: «انسان ناشکیبا است و هرگاه گرفتار شـر و بدی شود بی‌تاب می‌گردد و اگر خیر به وی برسد، بازدارندۀ آن خواهد بود». وَ قُلْتَ:﴿ فَأَمَّا الْإِنْسَانُ إِذٰا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكَرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَكَرَمَنِ وَ أَمّا إِذٰا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهانَنِ﴾. ← و فرموده‌ای: «اما انسان را هرگاه پروردگارش بیازماید و گرامی بدارد و نعمت عطا کند، پس می‌گوید: پروردگارم من را گرامی داشته است و اگر او را بیازماید و روزی‌اش را بر او تنگ گیرد، پس می‌گوید: پروردگارم مرا ناچیز شمرده است». وَ قُلْتَ: ﴿ إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغیٰ أَنْ رَآهُ اسْتَغْنیٰ ﴾. ← و فرموده‌ای: «انسان سـر به طغیان می‌زند هرگاه که خود را بی‌نیاز بیند». وَ قُلْتَ: ﴿ وَ إِذٰا مَسَّ الْإِنْسٰانَ الضُّـرُّ دَعَانَا لِجَنْبِهِ أَوْ قَاعِداً أَوْ قَائـِماً فَلَمّٰا كَشَفْنَا عَنْهُ ضُـرَّەُ مَرَّ كَأَنْ لَمْ یَدْعُنَا إِلیٰ ضُـرٍّ مَسَّهُ ﴾. ← و فرموده‌ای:«و اگر بدحالی بر انسان دست یابد، ما را می‌خواند، به پهلو خوابیده یا ایستاده یا نشسته پس هر گاه بدحالی‌اش را از او دور سازیم چنان می‌گذرد که گویی ما را برای دور کردن زیانی از خود، نخوانده است». وَ قُلْتَ: ﴿ وَ إِذٰا مَسَّ الْإِنْسٰانَ ضُـرٌّ دَعٰا رَبَّهُ مُنِیباً إِلَیْهِ ثُمَّ إِذٰا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِیَ مٰا كَانَ یَدْعُوا إِلَیْهِ مِنْ قَبْلُ ﴾ ← و فرموده‌ای: «هرگاه بدحالی به انسان رسد، پروردگارش را با بازگشت به سویش، می‌خواند و سپس هرگاه به او بدهد نعمتی را از نزد خود فراموش می‌کند آنچه را قبلاً به سوی آن می‌خوانده بود». وَ قُلْتَ: ﴿ وَ یَدْعُ الْإِنْسَانُ بِالشَّـرِّ دُعٰاءَەُ بِالْخَیْرِ وَ كَانَ الْإِنْسَانُ عَجُولًا﴾. ← و فرموده‌ای: «و انسان شـر را درخواست می‌کند همچون درخواست کردنش خیر را، و انسان بوده است شتاب کننده». وَ قُلْت: ﴿ وَ إِذَا أَذَقْنَا الْاِنْسٰانَ مِنّٰا رَحْمَةً فَرِحَ بِهٰا﴾. ← و فرموده‌ای: «و اگر انسان را از سوی خود رحمتی بچشانیم به آن شاد می‌گردد». صَدَقْتَ وَ بَرَرْتَ یٰا مَوْلاٰیَ، فهَذِەِ صِفَاتِیَ الَّتِی أَعْرِفُهٰا مِنْ نَفْسِی، وَ قَدْ مَضَتْ بِقُدْرَتِكَ فِیَّ، غَیْرَ اَنْ وَعَدْتَنِی مِنْكَ وَعْداً حَسَناً أَنْ أَدْعُوكَ فَتَسْتَجِیبَ لیٖ، فَأَنٰا أَدْعُوكَ كَمٰا أَمَرْتَنِی، فَاسْتَجِبْ لیٖ كَمٰا وَعَدْتَنِی، وَ ارْدُدْ عَلَیَّ نِعْمَتِكَ وَ انْقُلْنِی مِمّٰا أَنَا فِیهِ إِلیٰ مٰا هُوَ أَكَبَـرُ مِنْهُ، حَتّٰی اَبْلُغَ مِنْهُ رِضَاكَ، وَ أَنٰالَ بِهِ مٰا عِنْدَكَ فِیمٰا أَعْدَدْتَهُ لِأَوْلِیَائِكَ الصّٰالِحِینَ، اِنَّكَ سَمِیعُ الدُّعٰاءِ، قَرِیبٌ مُجِیبٌ وَ صَلَّی اللّٰهُ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطّٰاهِرِینَ الْاَخْیٰارِ. ← راست فرمودی و نیکو عمل نـمودی ای مولای من؛ زیرا که اینها صفات من هستند که از خود می‌شناسم و به قدرت تو در من جریان یافته، جز اینکه تو از نزد خود مرا وعده‌ای نیکو فرموده‌ای که تو را بخوانم و مرا اجابت فرمایی، من تو را می‌خوانم آنگونه که به من دستور داده‌ای، پس مرا اجابت کن آنگونه که وعده‌ام فرموده‌ای، و بازگردان بر من نعمتت را، و مرا منتقل ساز از آنچه در آن هستم به سوی آنچه بزرگ‌تر از آن است، تا دستیابم از آن خشنودی تو را، و به دست آورم به وسیله آن آنچه را نزد توست از آنچه برای دوستان درست‌کارت آماده نـموده‌ای، که تو شنوندۀ دعا هستی، نزدیک اجابت کننده‌ای، و خداوند بر محمد و خاندان پاک بهتـرینش باد. ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
  آزاد از ماییم و من، فانی در اللهﷻ ایم با روح در زنجیر آزادی نمی خواهیم، دنیایی می سازیم دنیایی که جان دارد، دنیایی که در سفره‌هایش آسمان دارد.
لااله‌الاالله ۲۵.mp3
14.55M
مجموعه‌ صوتی ۲۵ یک دل، و دو دلبر، نمی‌شود! • محبت خدا • عشق به او • و جریانات عاشقی با اللهﷻ فقــط قلبی را درگیر می‌کند که نظام محبت و دشمنی‌اش فقــط بر اساس همین یک دلبر، چیده شود! چطور می‌توان این نظام محبتی را در قلب‌مان 💚 سازماندهی کنیم؟ @Ostad_Shojae ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۶۲ - اثر زکات دادن ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ جناب حاج مرادخان حسن شاهی ارسنجانی نقل کرده اند در سالی که بیشتر نواحی فارس به آفت ملخ 🦗 مبتلا شده بود به قوام الملک خبر دادند که مزرعه های شما در نواحی فسا تمام به واسطه ملخ از بین رفته. قوام گفت باید خودم ببینم؛ پس به اتفاق ایشان و مرحوم بنان الملک و چند نفر دیگر از شیراز حرکت کردیم و چون به مزرعه های قوام رسیدیم دیدیم تماماً خوراک ملخ گردیده به طوری که یک خوشه سالم ندیدیم. همینطوری که می رفتیم و تماشا می کردیم به قطعه زمینی رسیدیم که تقریبا وسط مزرعه بود، دیدیم محصول آن سالم و یک خوشه اش هم دست نخورده در حالی که محصول زمینهای چهار طرف آن بکلی از بین رفته بود. 🤔 قوام پرسید اینجا کی بذر پاشیده و متعلق به کیست؟ گفتند فلان شخصی که در بازار فسا پاره‌دوزی می کند. گفت می خواهم او را ببینم، به من گفتند او را بیاور. رفتم او را دیدم و گفتم آقای قوام تو را طلبیده، گفت من به آقای قوام کاری ندارم اگر او به من کاری دارد بیاید اینجا. هر طوری بود با خواهش و التماس او را نزد قوام آوردیم. قوام از او پرسید فلان مزرعه بذرش از تو است و تو کاشته ای؟ گفت بلی. قوام پرسید چه شده که ملخ همه زراعتها را خورده جز مال تو را ؟ گفت : اولاً من مال کسی را نخورده ام تا ملخ مال مرا بخورد، دیگر آنکه من همیشه آن را سر خرمن خارج می کنم و به مستحقین می رسانم و مابقی را به خانه ام می برم. قوام الملک او را آفرین گفت و از حالش سخت در شگفت شد. 🇯‌ 🇴‌ 🇮‌ 🇳 https://eitaa.com/mabaheeth/48983 ╭═══════๛ - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - -
📖 برای مطالعه مَثل های دیگر بر روی هشتگ #⃣ کلیک نمائید ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┅═ ۱۰۱ ⊰༻ 🍒 ༺⊱┅ ❒ مثل عكس! ⿻◌⿻◌⿻◌⿻ 🖼 بعضي عكس ها تا كوچك اند كيفيتي دارند؛ اما همين كه بزرگ مي شوند از كيفيت افتاده و كاملاً شطرنجي مي شوند. بعضي آدم ها هم همين طورند. تا بزرگ نشده و جايگاه و منزلت اجتماعي چنداني پيدا نكرده اند، مثلاً بخشدار يك بخش اند، آدم خوبي هستند؛ اما همين كه منصب و موقعيتي بالاتر پيدا مي كنند عوض مي شوند. ┗━━━━━━─━━⎚𑁍✐━ 📚 @ghararemotalee 📳 @Mabaheeth
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┅═ ۱۰۲ ⊰༻ 🍒 ༺⊱┅ ❒ مثل سنگ ها! ⿻◌⿻◌⿻◌⿻ ❚ شيوه آزمون موتورسواري جهت دريافت گواهينامه را ديده ايد؟ چند قطعه سنگ با فاصله هاي كم بر روي يك خط قرار مي دهند و آن گاه از متقاضيان گواهينامه مي خواهند كه به صورت زيگزاگ از ميان آن ها به گونه اي حركت كنند كه هيچ برخوردي با سنگ ها نداشته باشند. هر سنگ اگرچه يك مانع است؛ اما گذر از كنار هر يك از آن ها به شرط عدم برخورد، امتيازي براي موتورسوار است. حال مزاحمت ها و موانع زندگي درست شبيه همان پاره سنگ ها در مسير موتورسوار است كه گذر از كنار هر كدام مي تواند آدمي را ممتاز و متمايز سازد و در عين حال هم مي تواند آدمي را زمين زده و مردود و مطرود دستگاه حق سازد. آنچه در بيرون و جهان خارج اتفاق مي افتد چه خوب و چه بد، هم مي تواند زمينه رشد و ارتقاي آدمي را فراهم كند و هم مي تواند آدمي را زمين زده و مايهٔ سقوط او باشد. و طبيعي است كسي كه اهل رياضت و تمرين باشد راحت از كنار آن ها عبور مي كند و كسي كه چنين نباشد به حتم و يقين ساقط مي شود. و باز هم مي بينيم كه ريشه سقوط در خود آدمي است و نبايد آن را در جايي ديگر جست وجو كرد. ┗━━━━━━─━━⎚𑁍✐━ 📚 @ghararemotalee 📳 @Mabaheeth
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┅═ ۱۰۳ ⊰༻ 🍒 ༺⊱┅ ❒ مثل بازي مار پله! ⿻◌⿻◌⿻◌⿻ ❚ بچه ها را ديده ايد كه با هم مار پله بازي مي كنند. مار پله يك صفحه اي مربع شكل است كه مربع هاي كوچكي روي آن طراحي شده است و روي مربع ها هم عكس مار و پله آمده است. در هر خانه اي كه پله باشد بالا مي روند و در هر خانه اي هم كه مار باشد پايين مي آيند. گاهي اتفاق مي افتد كه كسي همان خانه هاي پايين باشد؛ اما سر و كارش با پله 🪜 بيفتد و سريع چند رديف خانه را پشت سر گذاشته و بالا رود. گاهي هم بالاست؛ اما سر و كارش به مار 🐍 مي افتد و گزيده شده و فرود مي آيد. حالِ دنيا دقيقاً چيزي شبيه صفحه ي مار پله است. ↑ گاهي ممكن است پايين باشي و خداوند نردباني سر راه تو بگذارد، مثلاً دوست خوبي، كتاب خوبي، و يا همسر خوبي كه به وسيله آن اوج گرفته و به قول حضرت امام رحمة الله عليه، به معراج بروي. ↓ و گاهي هم ممكن است بالا باشي، مثلاً تحصيلات بالا، اعتبار بالا، و يا تقواي بالايي داشته باشي و گرفتار نيش مار شوي، مثل اين كه رفيقي ناباب، يا كتابي بي معنا، يا درآمدي نامشروع تو را زمين زده و پايين بكشد. از اين رو بايد پذيرفت كه به قول حافظ: « كَس را وقوف نيست كه پايان كار چيست» يعني هيچ معلوم نيست كه سرانجام آدمي چه خواهد شد، حال آن كه آنچه در دستگاه خداوند مهم است و اهميت بالايي دارد، نتيجه و پايان كار است. «حكم مستوري و مستي همه بر عاقبت است» ┗━━━━━━─━━⎚𑁍✐━ 📚 @ghararemotalee 📳 @Mabaheeth
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┅═ ۱۰۴ ⊰༻ 🍒 ༺⊱┅ ❒ مثل فرش! ⿻◌⿻◌⿻◌⿻ ❚ ظاهر فرش ها را ببين چه نرم و لطيف و خوش نقش و نگارند؛ اما باطن و پشت شان را هم ببين كه چه زمخت و خشك و خشن و بي رنگ و رو هستند. بعضي آدم ها هم درست مثل فرش مي مانند؛ يعني ظاهرشان نرم، آرام اما باطنشان چيزي ديگر است. يا مثلاً به ظاهر وانمود مي كنند آرام و خوش اند، اما نيستند. سرنوشت اين جماعت چيزي شبيه همان فرش هاست؛ يعني بالأخره زير دست و پا رفته و لگدكوب اين و آن مي شوند. ┗━━━━━━─━━⎚𑁍✐━ 📚 @ghararemotalee 📳 @Mabaheeth
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┅═ ۱۰۵ ⊰༻ 🍒 ༺⊱┅ ❒ مثل برگ هاي نخل! 🌴 ⿻◌⿻◌⿻◌⿻ ❚ بسياري از انسانها، اگر نعمتي در اختيار انسان مي گذارند نه به خاطر آن است كه بخواهند او را بالا ببرند، بلكه تا حدي بالا مي برند و نه بيشتر؛ آن گاه اجازه ي بالاتر رفتن را هم نمي دهند. و سپس در پي آن اند كه از ناحيه ي آن ها سود و بهره اي نصيب برند. درست مثل مزرعه داري كه در صحرا چوب هايی بلند در چهارگوشه عَلم مي كند و آن گاه سقفي زده و برگ هاي نخل را بالا مي برد و بر آن سقف چوبي قرار مي دهد. او برگ ها را بالا مي برد؛ اما نه به خاطر اين كه دوست دارد برگ ها بالا باشند، بلكه مي خواهد برگ ها صبح تا غروب زير تابش گرم آفتاب بسوزند و خشك شوند؛ اما خود در زير سايه آن ها به خنكايی دست يابد. البته در اين ميان تعدادي انگشت شمار هم هستند كه مردان خدايند و رفتارشان رنگ خدايي دارد. آن ها مثل خداوند، ديگران را بالا مي برند، آن هم بي مزد و بي منت؛ همان كه حافظ مي گفت: «بي مزد بود و منت هر خدمتي كه كردم» اين گونه افراد درست مثل آدم هاي معطري هستند كه هم خود خوش بو هستند و هم دوست دارند كه ديگران نيز معطر باشند و بويی خوش داشته باشند. ┗━━━━━━─━━⎚𑁍✐━ 📚 @ghararemotalee 📳 @Mabaheeth تمثیل بعدی » مثل شعله پخش کن