فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بازی
بازی هیجانی
👀دقت و سرعت توجه و تمرکز
تقویت عضلات درشت
تقویت عضلات ظریف
هماهنگی عصب و عضله
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#نکته_تربیتی
با کودکی که می خواهد همه چیز را با جیغ و گریه به دست آورد، چگونه رفتار کنیم؟
دربرخورد با این رفتار کودک، به هیچ وجه نباید به جیغهای او اعتنا کرد. وقتی یک کودک با جیغزدن یا پرخاشگری به خواستههای خود میرسد، میآموزد که این رفتار را تکرار کند. اگر پدر و مادر به جیغزدن فرزندان خود توجه کنند، این رفتار را در او تقویت میکنند.
در چنین وضعیتی باید از تکنیک نادیده گرفتن، استفاده کرد. یعنی در کنار او هستیم ولی نه به او نگاه میکنیم نه با او حرف میزنیم، فقط خودمان را مشغول می کنیم بدون اینکه با او ارتباط برقرار کنیم. این طوری کودک متوجه میشود بدون ارتباط با پدر و مادر، هیچ لذتی برایش وجود نخواهد داشت. اگر این کار را ادامه دهیم رفتار ناپسندش را ترک میکند.
در کنار نادیده گرفتن، باید به تقویت رفتارهای مثبت کودک هم توجه کنیم تا میزان پرخاشگری کم شود. باید کاری کنیم که کودک حس کند راه دیگری نیز وجود دارد که میتواند به پدر و مادرش نزدیک شود و با داد و فریاد به هیچ نتیجهای نمی رسد.
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🖤امام صادق (ع) شاگردان بسیاری داشت. این امام عزیز به زبان فارسی هم صحبت میکردند.
روزی منصور دوانیقی، خلیفهی عباسی، امام صادق (ع) را برای بازجویی به قصرش برد. در همان وقت، مگسی از پنجرهی قصر داخل شد و روی صورت خلیفه نشست. او دستش را تکان داد. مگس لحظهای از صورتش پرید، ولی دوباره روی صورت او نشست. منصور بازهم مگس را پراند، اما مگس وزوزکنان دور سرش چرخید و بازهم روی صورتش نشست.
منصور با عصبانیت به امام گفت: «خداوند برای چه مگس را آفریده است؟»
امام با لبخند گفتند: «برای اینکه افراد مغرور را کوچک کند!»
صورت منصور از عصبانیت سرخ شد...
🖤🖤🖤🖤
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بازی
فعالیتی مناسب برای کوچولو ها ی زیر دو سال
با ما همراه باشید😘
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#قصه_کودکانه
🍃پسر باادب
🌸(داستان کودکانه از زندگی امام صادق «علیه السّلام»)
عماربن حیان و دوستش میهمان امام صادق هستند. روز قشنگی است. از پشت پنجره ی اتاق، صدای بق بقو می آید. چند تا کبوتر روی سکوی کوچک حیاط نشسته اند. گاه و بی گاه بق بقو می آید و به دنبال هم می دوند.
عمار به دوست خود می گوید: «وای... امروز چه روز دلپذیری است! ما چقدر خوشبختیم که به مهمانی امام عزیزمان آمده ایم.»
دوستش می خندد. دوباره بلند می شود. عمار به دوستش می گوید: «کاش پسرم اسماعیل را می آوردم. او خیلی امام را دوست دارد. جایش در اینجا خالی است.»
امام صادق با یک سینی میوه به اتاق می آید. سینی را جلو آن ها می گذارد و مثل برادر در کنارشان می نشیند و به درد دلشان گوش می دهد.
عمار کمی از این جا و آن جا حرف می زند، بعد می گوید: «می خواستم اسماعیل را هم بیاورم. او خیلی به شما علاقه دارد! لب های امام صادق (علیه السّلام) پر از لبخند می شود. عمار ادامه می دهد: «واقعا پسر با ادبی است. به من خیلی نیکی می کند. همیشه کمکم می کند. اخلاقش هم خیلی خوب است »
امام صادق بیشتر خوشحال می شود و می گوید: «من پسرت اسماعیل را دوست داشتم، اما حالا که گفتی به تو نیکی می کند، او را بیشتر از قبل دوست دارم.»
عمار و دوستش خوشحال می شوند. یکی از کبوترها را از لای پنجره می آورد داخل و بلندتر از قبل بق بقو می کند.
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰رهبر انقلاب در جریان بازدید از نمایشگاه کتاب:
🔹برای جذب کودکان و نوجوانان هرچقدر میتوانید از لحاظ کمیت و کیفیت کار کنید. هنوز داستانهای خارجی مربوط به کودک غلبه دارد که عیب بزرگی است...
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🐑آموزش نقاشی گوسفند
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🏴 ویژه
🏴#شهادت_امام_جعفر_صادق (ع)
🌷#شعرکودکانه
بوی گل محمدی
بوی کتاب می دهی
هرچه سؤال سخت را
زود جواب می دهی
شناس نامه تو را
در آسمان نوشته اند
و با گُل و گلاب و نور
گِل تو را سرشته اند
چه جاده های روشنی
میان حرف های توست
هنوز این زمین پر از
صدای آشنای توست
تو یاد داده ای به ما
که می توان پرنده بود
تمام عمر مثل رود
به سوی او رونده بود
👤شاعر :محمدکاظم مزینانی
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
مترسک ترسو_صدای اصلی_428492-mc.mp3
9.61M
#قصه_کودکانه
#قصه_صوتی
🌼مترسک ترسو
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کاردستی
🐑کاردستی
🐑این بره های خوشگل فقط با چند تکه کاغذ رنگی ساخته شده اند.
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بازی
🏃♂فعالیت حرکتی
🤩یک بازی تحرکی و زیبا غلتیدن روی زمین و لیوانها درون دایره گذاشتن که این روزا می توانید در منزل انجام دهید.
🤓هدف رشد و تقویت
🏃♂مهارتهای حرکتی پایه
👀دقت توجه و تمرکز
چابکی
هماهنگی
🦵تققویت عضلات درشت
🙌تقویت عضلات ظریف
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#نکته_تربیتی
✅ عوامل تاثير گذار بر روي خلق و خوي كودكان(كودكان عصبي و پرخاشگر)
✅مصرف بیش از اندازه ی سردی ها، تنقلات، کاکائو، نمک و سرکه باعث تحریکات عصبی کودک
✅تماشای تلویزیون و بازی های رایانه ای بیش از یک ساعت در روز باعث تشکیل امواج مخرب در مغز کودک و عصبانیت او می شود.
✅کم خوابیدن کودک نیز باعث افزایش لجبازی می شود
✅خواب شب مهم تر از خواب روز است چون در خواب روزانه عواملی نظیر نور و صدا باعث به هم خوردن ریتم خواب می شود وکودک با وجود خواب زیاد پس از بیداری آرامش ندارد.
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🔸شعر
تأثیرِ رفتارِ
زیبایامامِصادق
بر مردِ تهمت زننده
🔶✨🔶✨🔶✨
دهد صادقِ آلِ احمد پیام
بههرشیعهازصحنِبیتُالحَرام
🌸🔸🌸
اگر یارِ ماییِ و دینِ خدا
تحمُّل نما شیعه صبر و بلا
🌸🔸🌸
که با خُلقِ زیبا توانی شما
کنی صیدِ دلهایِ خلقِ خدا
🌸🔸🌸
یکی کاروان زائرِ کعبه بود
ازآنها یکی زود خوابشربود
🌸🔸🌸
به همراهِ او بودیککیسهزر
رفیقان ببردند ازو بی خبر
🌸🔸🌸
زمانیکهبیدارشد مردِخواب
نگهکرد اوهرطرف با شتاب
🌸🔸🌸
بگفت او به آقا امامِ ششم
که همیانزر داشتمگشتهگم
🌸🔸🌸
نمیبینماینجابهغیر ازشما
بگویید کی بُرده آنکیسهرا
🌸🔸🌸
بفرمود منبودهام درنماز
به درگاهِ حقگرمِ راز ونیاز
🌸🔸🌸
بزد تهمتِ دزدی آن بی حیا
بگفتا که بُردی بِده کیسه را
🌸🔸🌸
امامِ ششم هرچه فرمود من
ندیدم زَرَت ؛گفتبازاینسخن
🌸🔸🌸
چو فهمید آقا ندارد اثر
بفرمود آرند یک کیسه زر
🌸🔸🌸
گرفت آن زر و در پیِ کاروان
روان گشتو آمد برِ دوستان
🌸🔸🌸
چو تعریفکرداو همه ماجرا
بدادند یاران به او کیسه را
🌸🔸🌸
خجل شد بیامد به نزدِ امام
بگفت او به شرمندگیِ تمام
🌸🔸🌸
ببخشیدمن راکهشرمندهام
شما را غلامم من و بندهام
🌸🔸🌸
به هنگام خوابم ببردند زر
رفیقانِ من از منِ بی خبر
🌸🔸🌸
ببخشا جسارت نمودم اگر
بفرما بگیرازمن اینکیسه زر
🌸🔸🌸
بفرمود صادق گُلِ فاطمه
که بخشیدهام برتو زر راهمه
🌸🔸🌸
نگیریم پس چیزِ بخشیده ر
که این باشد از عادت و رسمِ ما
🌸🔸🌸
چولطفوصفا دید ازآن پیشوا
بشد عاشقِ مکتب ودینِ ما
🌸🌼🍃🌼🌸
شاعر سلمان آتشی
#شعر_کودک_نوجوان
#چگونگی_برخورد_امام_صادق_ع_با_مرد_تهمت_زننده
#دبستان_متوسطه_اول_دوم
برای دوستان هم ارسال کنیم🔶✨🔸✨🔶✨
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این بار با کمک بچههای نازنین این بالن رنگی رو درست میکنیم 😍
✂️وسایل مورد نیاز
🔸پیمانه شربتهای دارو
(از لیوان یکبار مصرف سایز کوچیک هم میتونید استفاده کنید)
🔸خمیر بازی رنگی
🔸چسب نواری پهن
🔸دستمال کاغذی
🔸گوش پاک کن
#خلاقانه
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#قصه_کودکانه
🍃شاکوتی، دارکوب بازیگوش
#قسمت_اول
🌳از درختان نگهداری کنیم!
به نام خدا
یک صبحِ گرم و آفتابی، خورشید روی جنگل بزرگ میتابید. گلهای زرد و صورتی و آبی شکُفته میشدند. پروانهها در هوای لطیف و پاک پرواز میکردند. یک زنبور بازیگوش هم کنار آنها بالوپر میزد.
سنجابی از این شاخه به آن شاخه میپرید و فندق و گردو جمع میکرد. روباهی پشت بوتهها منتظر خرگوش بود. در میان بوتههای تمشک هم یک خرس شکمو خودش را با توتهای خوشمزه سیر میکرد.
تاک تاکی، کنار دریاچه، روی درخت کاج بلند، نشسته بود. تاک تاکی یک دارکوب با منقار تیز و محکم بود. او لانهاش را توی سوراخی روی کاج پیر ساخته بود.
کار تاک تاکی مواظبت از درختان جنگل بود. او با نوک تیز و محکمش روی پوست درختها میکوبید. اینطوری کرمها را بیرون میکشید و حشرات را میگرفت تا به درختان آسیب نرسانند. نوهی تاک تاکی، شاکوتی هم با او زندگی میکرد. تاک تاکی هرروز صبح، قبل از اینکه خورشید همهجا را روشن کند و خفاشها بخوابند، مشغول کار میشد. روی درختها مینشست و با منقارش به آنها نوک میزد: «تقتق» تا مطمئن بشود که هیچ حشرهای زیر پوست آنها نیست و همگی سالم هستند.
تاک تاکیِ پیر، تنهایی تا غروب کار میکرد؛ در عوض، شاکوتی تمام روز را بازی میکرد. از این شاخه به آن شاخه میپرید، پروانهها را دنبال میکرد، مارمولکها را میترساند و وقتیکه گرمش میشد، توی دریاچه شیرجه میزد و شنا میکرد. وقتی خسته میشد به لانهاش روی کاج پیر میرفت. شام او هم کرمها و حشراتی بودند که همیشه تاک تاکی چند تا از آنها را توی منقارش داشت.
یک روز تاک تاکی همینطور که غمگین و ناراحت بهطرف لانه میرفت، به شاکوتی گفت: «اتفاق بدی افتاده. حشرهها و کرمهای زیادی به درختها حمله کردهاند. من بهتنهایی نمیتوانم همهی آنها را از بین ببرم. تو هم بیا و به من کمک کن؛ وگرنه آنها همهی درختها را نابود میکنند.»
شاکوتی با تعجب گفت: «چهحرفها! پدربزرگ، این حشرات کوچولو چطور میتوانند جنگل به این بزرگی را از بین ببرند؟!»
پدربزرگ فرصت نداشت تا برای او توضیح بدهد. برای همین، دوتایی برای نجات درختهای لیمو رفتند.
آنها از یک درخت لیموی پیر شروع کردند. شاکوتی، دمش را آرام روی تنهی درخت گذاشت و شروع کرد به نوک زدن: «تق، تق، تق.» اینطوری تعدادی از حشراتی را که زیر پوست درخت بودند، بیرون کشید. تاک تاکی به او گفت: «آفرین، تو پسر زرنگی هستی.» اما شاکوتی خیلی زود خسته شد و شروع کرد به نق زدن: «من خسته شدم. بیشتر از این نمیتوانم کار کنم. نوکم درد گرفته. گردنم خشک شده، بگذار بروم شنا کنم.» تاک تاکی سرش را تکان داد و گفت: «خوب، برو شنا کن؛ اما زود برگرد؛ چون باید تا غروب همهی این حشرهها را از بین ببریم.»
شاکوتی با خوشحالی از روی درخت، بلند شد. اصلاً خستگی یادش رفت و شروع کرد به بازی کردن. وقتی حسابی خسته و گرسنه شد، کمی دانه خورد. بعد، توی دریاچه شنا کرد. بعدازآن هم به لانه برگشت و زود خوابش برد. تاک تاکی پیر او را بیدار کرد و گفت: «عزیزم، پسرم، پس چرا نیامدی؟ من تمام روز، تنهایی کار کردم. ولی نتوانستم همهی حشرات را از بین ببرم. بیا تا هوا تاریک نشده باهم برویم و بقیهی آنها را جمع کنیم.»
شاکوتی گفت: «برگردیم که دوباره به درختها نوک بزنیم؟! نه، من حالا میروم و از خفاش میپرسم که چطور با بالهایش حشرات را میگیرد. اینطوری خودم تا صبح همهی آنها را از بین میبرم.»
شاکوتی این را گفت و بهطرف خرابهها، جایی که خفاش زندگی میکرد، رفت. پشت بوتهای نشست و منتظر ماند. کمکم هوا تاریک شد. کرمهای شبتاب یکییکی پیدا شدند. جغد برای شکار بیرون آمد و خفاش، بدون سروصدا در جنگل به پرواز درآمد. شاکوتی دید که خفاش بدون اینکه حتی یکبار به درختی برخورد کند حشرات را شکار میکند. برای همین سراغ او رفت و پرسید: «به من هم یاد میدهی که مثل تو، تند و سریع در تاریکی، حشرهها را بگیرم؟»
خفاش گفت: «سعی میکنم. ولی منقار بلند تو برای این کار مناسب نیست. تو میتوانی خیلی خوب حشرهها را از روی درختها بگیری، علاوه بر این، گوشهای تو مثل گوشهای من نیست.»
شاکوتی پرسید: «این گوشهای بزرگ تو به چه درد میخورد؟»
#این_داستان_ادامه_دارد...
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#بازی
#بازی_خلاقانه🎈
🎪〰کانگرو🦘 بازی〰🎪
🚩وسایل مورد نیاز: گونی خالی
🚩روش بازی:
🚩بچه ها داخل گونی رفته و بدون اینکه تعادل بهم بخورد باید یک مسافتی را مثل کانگرو🦘 طی کنند. می توانید خط شروع و پایان بگذارید و بازی را به شکل مسابقه برگزار کنيد و یا زمان بگیرید که هر نفر چند دقیقه می تواند بدون زمین خوردن جفت پا بپرد و بچه ها را تشویق کنید تا سعی کنند رکورد یکدیگر را بشکنند.
🏠کودک میتواند این بازی را تکنفره در خانه و با استفاده از روبالشی هم انجام دهد.
🚩اهداف
🐾پرورش مهارت های حرکتی درشت🐾
تقویت عضلات پا و دست🐾
تخیله انرژی (مناسب کودکان فعال)🐾
بهبود تعادل🐾ا
افزایش هماهنگی دو نیمکره مغز🐾
هم بازی ای فردی است و هم اجتماعی🐾
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#قصه_کودکانه
🍃شاکوتی، دارکوب بازیگوش
#قسمت_دوم
خفاش جواب داد: «چطور نمیدانی! من توی تاریکی، موقع پرواز، سوت بلندی میکشم. صدای من به چیزهایی که سر راهم هستند برخورد میکند. در حقیقت من میتوانم قبل از اینکه درخت یا حشرهای را ببینم، آن را با گوشم حس کنم. اگر حشره باشد، شکارش میکنم و اگر درخت باشد، راهم را عوض میکنم.»
شاکوتی گفت: «خوب، من هم همین کار را میکنم.»
او در سکوت و تاریکیِ شب پرواز کرد و منتظر بود تا صدایی بشنود؛ ولی اینطور نشد. در عوض، محکم به درختی خورد و روی زمین افتاد.
وقتی هوا روشن شد، شاکوتی خسته و گرسنه بهطرف لانه پرواز کرد.
شاکوتی سر راهش قورباغهای را دید که زیر خار و خاشاک، کنار جوی آب نشسته بود و تکان نمیخورد. مورچهای آهسته از نزدیکی او میگذشت. قورباغه زبان درازش را بیرون آورد و مورچه را خورد. بعد همانطور بیحرکت نشست. چیزی نگذشت که ملخی آمد. قورباغه او را هم مثل مورچه خورد و منتظر شکار بعدی شد.
شاکوتی با خودش گفت: «من هم همین کار را میکنم.»
در همین وقت، حلزونی را روی یک قارچ سمی دید. زبانش را بیرون آورد تا او را بگیرد؛ ولی نتوانست این کار را بهسرعت انجام بدهد. حلزون زود توی لانهاش پنهان شد. شاکوتی هر چه تلاش کرد، نتوانست او را بیرون بکشد.
شاکوتی از قورباغه پرسید: «تو چطور میتوانی اینقدر تندوتیز مورچهها و ملخها را شکار کنی؟»
قورباغه جواب داد: «چون زبان من و تو باهم فرق دارند. زبان من دراز و چسبناک است؛ برای همین، مورچهها و ملخها فوری به آن میچسبند و فرصت فرار کردن پیدا نمیکنند.»
#این_داستان_ادامه_دارد...
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کاردستی
🍄کاردستی
یک کاردستی فانتزی و جالب
🐑 بره کوچولو🐑
با ما همراه باشید😘
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کاردستی
کاردستی ماهی 🐟🐠🐟
برای دیدن کاردستی های بیشتر با ما همراه باشید😘
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#قصه_کودکانه
🍃شاکوتی، دارکوب بازیگوش
#قسمت_پایانی
شاکوتی خستهتر و گرسنهتر پرواز کرد. رفت و رفت و رفت. سر راهش، کنار مرداب، یک مرغابی را دید. مرغابی منقار بلندش را توی مرداب فروبرد. به صدایی که میآمد، گوش داد. بعد، یک کرم چاقوچله را شکار کرد.
شاکوتی با خودش فکر کرد: «من هم منقار بلندی دارم. پس میتوانم مثل او این کار را انجام بدهم.» بعد رفت و کنار مرغابی نشست و منقارش را توی لجنها فروبرد؛ اما تنها چیزی که گیرش آمد یک منقار کثیف بود. به مرغابی گفت: «ببین، به من هم بگو چطوری کرمها و حشرات را پیدا میکنی. منقار من هم بلند است؛ ولی نتوانستم چیزی بگیرم.»
مرغابی گفت: «من میتوانم از توی منقارم بشنوم که کرمها و حشرات در زیرِ زمین به کدام طرف میروند، اما تو نمیتوانی؛ میتوانی؟»
شاکوتی جواب داد: «بله،
همینطور است. من نمیتوانم از زیرِ زمین حشره بگیرم؛ چون منقارم مثل منقار مرغابیها نیست تا صدای کرمها را بشنوم. من نمیتوانم حشرات را مثل خفاش با بالهایم بگیرم. نمیتوانم مثل قورباغه زبانم را تند و سریع بیرون بیاورم. برای همین بهتر است برگردم و مثل پدربزرگ، حشرهها را از زیر پوست درختها شکار کنم، چون دیگر طاقت گرسنگی ندارم.»
آنوقت رفت و رفت تا به درخت کاج پیر در کنار دریاچه رسید؛ اما اتفاق عجیبی افتاده بود. روی زمین پر از برگهای زرد و شاخههای خشکیده بود. نه صدای آواز پرندهای میآمد، نه گُلی روی بوتهای مانده بود. حتی خرگوشهای کوچولو هم جایی برای پنهان شدن نداشتند.
همهجا ساکت بود. فقط صدای خشخش برگهای زرد و خشک میآمد.
شاکوتی فریاد زد: «پدربزرگ! پدربزرگ!» اما جوابی نشنید. جوجهتیغی کوچکی از زیر برگها بیرون آمد و گفت: «هی! چرا فریاد میزنی؟»
شاکوتی پرسید: «پدربزرگم کجاست؟ حیوانها کجا رفتند؟»
جوجهتیغی جواب داد: «حشرهها و کرمها به جنگل حمله کردند. آنها برگها را خوردند. دیگر نه چیزی برای خوردن ماند، نه جایی برای پنهان شدن. برای همین، همه ازاینجا رفتند. پدربزرگ تو هم رفت تا پرندهها را برای جنگیدن با کرمها و حشرات خبر کند. او میخواست تو را هم پیدا کند. شاکوتی، تو چرا به آنها کمک نکردی؟!»
شاکوتی جوابی نداد و آرام بهسوی لانهشان رفت. نزدیک درخت کاج، پدربزرگ را دید که فرماندهی گنجشکها، چکاوکها، بلبلها و همهی پرندههای حشرهخوار شده بود
چیزی نگذشت که دارکوبها، کارشان را شروع کردند. آنها روی درختها نوک میکوبیدند و حشرهها و کرمها را نابود میکردند. وقتی کارشان به آخر رسید، جنگل دوباره سرسبز شد. گنجشکها جیکجیک کنان پرواز کردند تا اگر کرمی در جایی پنهان شده، شکار کنند. چکاوکها روی شاخهها وارونه میشدند و حشرهها را از سوراخ درختها بیرون میکشیدند. بلبلها و پرندههای حشرهخوار دیگر هم، کرمها را از روی شاخ و برگها جمع میکردند.
تاک تاکی، شاکوتی را دید. فریاد زد: «شاکوتی، بیا به ما کمک کن تا جنگل را نجات دهیم.»
شاکوتی پرید و روی شاخهای پشت سر پدربزرگ نشست، دمش را به درخت تکیه داد و با منقارش شروع کرد به کوبیدن. او بهآسانی حشرهها را از زیر پوست درختها بیرون میکشید و میخورد؛ دانه به دانه؛ تند و تند.
آنها تمام روز کار کردند. هنگام غروب، دیگر اثری از حشرههای خطرناک و کرمهای شکمو نبود.
صبح، دوباره جنگل زندگی تازهای را شروع کرد. باد شاخ و برگ درختها را میرقصاند. پروانهها روی گلها پرواز میکردند و در هوای خوب و تازه، اینطرف و آنطرف میپریدند.
داستان کودکانه: شاکوتی، دارکوب بازیگوش || از درختان نگهداری کنیم!
خرسِ مادر، بچههایش را کنار دریاچه میشست. جوجهتیغی چند قارچِ درشت را روی خارهایش گذاشته بود و برای بچههایش میبرد.
تاک تاکی به شاکوتی گفت: «خوب، تو دیگر بزرگ شدی. یاد گرفتی که چطور برای خودت غذا پیدا کنی و مواظب درختها باشی. از حالا من و تو باید باهم توی جنگل بگردیم و دشمنان را از بین ببریم.»
#پایان
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚕🚗آموزش نقاشی ماشین ها
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#بازی
#آموزش_بازی_سنتی
🌸تاپ تاپ خمیر
▪️ اهداف بازی:
سرگرمی و نشاط، تقویت حافظه و دقت
▪️ تعداد بازیکنان:
۲ تا ۱۰ نفر
▪️ ابزار بازی:
به ابزاری نیاز ندارد
▪️ محوطه بازی:
فضای بسته
▪️ شرح بازی: یک نفر بزرگ تر (اوستا) یکی از بچه ها را به حالت سجده می خواباند و به او می گوید، چشم هایش را ببندد، سپس دست یکی از بچه ها را بالا می برد و در حالی که آرام آرام به پشت او می زند، این شعر را می خواند: تاپ تاپ خمیر شیشه پر پنیر دست کی بالا؟در این موقع بازیکن باید حدس بزند اسم شخصی که دستش بالا برده شده است، چیست.
اگر درست بگوید برنده است و یک امتیاز می گیرد و شخصی که دستش بالا برده شده بود، باید جای او را بگوید و اگر اشتباه بگوید، یک امتیاز منفی می گیرد و باید خودش بازی را تکرار کند، این بازی هم چنان ادامه دارد تا زمانی که بازیکن درست حدس بزند و در پایان، امتیاز شماری می کنند و امتیاز هر کس بیشتر بود، برنده است.
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
قو و مرغ.MP3
19.78M
#قصه_کودکانه
#قصه_صوتی
🌸قو و مرغ
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
لالایی خوابهای پارچه ای .MP3
12.11M
#لالایی
🌸لالایی خوابهای پارچه ای😴
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بازی_آموزشی
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4