شهادت سردار شجاع،قهرمان و محبوب
شهید سردار سلیمانی را به همه مردم ایرا تسلیت عرض می نماییم.
🌼🌼🌼🌼🌼
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🌸🌼🌸🌼🌸🌼
کانال تخصصی قصه های کودکانه
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
📲ورود زندگی پُرافتخار سردار سلیمانی به برنامه درسی دانشآموزان
🔹وزیر آموزش و پرورش: سردار شهید قاسم سلیمانی به عنوان نماد عزت، غیرت و هوش ایرانی است و زندگی سراسر افتخار او که گفتمان مقاومت اسلامی بود و بخش پرغروری از تاریخ ایران است در برنامه درسی قرار میگیرد.
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
#شعر
@Ghesehaye_koodakaneh
شبی که ما خواب بودیم
عمو قاسم بیدار بود
ما خواب خوش میدیدیم
او دنبال شکار بود
عمو قاسم زرنگ بود
با بدی ها درجنگ بود
قوی بود وبا ایمان
یه مرد خوش قلبی بود
با بچه ها مهربون
خندون وبی ریا بود
اما پیش دشمنا
شجاع و مردِ جنگ بود
دشمنا میترسیدند
از هرنگاه عمو
نتونستن ببینن
عمو چه قدر قویِ
شهید کردن عمو رو
دشمن چه قدر شقیِ
ماهمه حاج قاسمو
خیلی دوسِش میداریم
راه عمو رو حالا
ماها ادامه میدیم
🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
آدرس کانال قصه های کودکانه جهت معرفی به دوستان👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌹 #افسانه_۳۱۳پهلوان
🌸توضیحات:از قصه های بسیار زیبای تربیتی و مهدوی
#قسمت_دوم
🍃قصه در مطلب بعدی امشب
👇🍂👇🍂👇
آدرس کانال قصه های کودکانه جهت عضویت و ارسال برای دوستان 👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
سیصد و سیزده پهلوان قسمت دوم_.mp3
10.67M
#قصه_شب
#قصه_صوتی
💠 افسانه 313 پهلوان (قسمت دوم)
#توضیحات: از قصه های مهدوی
🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃🍂🌼🌸🍃🍂
آدرس کانال قصه های کودکانه جهت عضویت و ارسال برای دوستان 👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🍃🌻😭🏴🏴🏴🏴😭🌻🍃
#قصه
تلفیق #شهادت سردار #قلب_ها
#عنوان قصه: #عمو_سردار
به نام خدای مهربون. خدای دانا و توانا.
تو یه روستای قشنگ.
وقتی فصل زمستون بود.
هوا سرده سرد بود.
خدای بزرگ
به بابا و مامان خوب
یه پسر مهربون
هدیه داد.
بابا و مامان اسمش رو قاسم گذاشتن.
اونا خیلی پسرشون رو دوست داشتن.
برای همین، به اون تیراندازی و شنا یاد دادن.
بابا و مامان همیشه از خدا تشکر می کردن.
پسرمهربون بزرگ شد.
اون برا خودش یه پا مرد شد.
خیلی خیلی یه عالمه قوی شد.
اول شغلش بنایی بود.
بعد پلیس شد.
پسر مهربون و قوی خیلی شجاع بود.
اون از آدم بدا نمی ترسید.
هرجا آدم بد می دید دنبالش می کرد.
نمی ذاشت آدم بدا زورگویی بکنن.
آدم بدا ازش می ترسیدن.
بهش می گفتن ژنرال.
آدم خوبا یه عالمه دوسش داشتن.
بهش می گفتن سردار.
بچه ها بهش می گفتن عمو سردار.
عمو سردار قوی و شجاع،
بچه ها رو خیلی دوست داشت.
براشون یه عالمه اسباب بازی می خرید.
باهاشون بازی می کرد.
عمو سردار و دوستاش مواظب بودن
که آدم بدا
به آدم خوبا
نزدیک نشن
تا ادم خوبا راحت زندگی بکنن.
آدم بدا هر کاری می کردن زورشون به عمو سردار نمی رسید.
چند شب پیش همه ی مردم زیر پتوی گرم خوابیده بودن.
همه جا تاریک و ساکت بود.
آدم بدا نقشه کشیدن.
گفتن می ترسیم بریم نزدیک
ژنرال رو
با تفنگ شهیدش کنیم.
پس با موشک
از دور دورا
خیلی یواشکی
به ماشین عمو سردار و دوستاش
شلیک می کنیم.
بعد خودمون از ترس فرار می کنیم.
ادم بدا نقشه شون رو انجام دادن.
عمو سردار و چنتا از دوستاش شهید شدن،
رفتن پیش امام حسین.
رهبرمون گفت از امام زمان کمک می گیریم.
آدم بدا رو تموم می کنیم.
بقیه ی دوستای عمو سردار
حرف رهبرمون رو شنیدن
و گفتن چشم.
بله بچه های باهوش من! ما بچه ها
به امام زمانمون
به رهبرمون
قول میدیم
مثل عموسردار قوی و شجاع باشیم.
از آدم بدا اصلا نترسیم.
🏴🏴🏴🏴😭🏴🏴🏴🏴
با ما همراه باشید
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🏴🏴🏴🏴😭🏴🏴🏴🏴
آدرس کانال قصه های کودکانه جهت ارسال و معرفی به دوستان👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#قصه_شب
#قصه_صوتی
💠 افسانه 313 پهلوان (قسمت سوم)
#توضیحات: از قصه های مهدوی
قصه در مطلب بعدی امشب👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌸🌼
#همه_در_تربیت_فرزندانی_مهدوی
#تلاش_کنیم👇👇
آدرس کانال قصه های کودکانه جهت عضویت و ارسال برای دوستان
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
افسانه سیصدوسیزده پهلوان قسمت۳_.mp3
14.59M
#قصه_شب
#قصه_صوتی
💠 افسانه 313 پهلوان (قسمت سوم)
#توضیحات: از قصه های مهدوی
🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃🍂🌼🌸🍃🍂
#فرزندان_ما_شهید_سلیمانی_هستند
#در_تربیت_فرزندانی_مهدوی
#تلاش_کنیم👇👇
🌼آدرس کانال قصه های کودکانه جهت عضویت و ارسال برای دوستان
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جای شما خالی
💢 خوزستانی ها باز هم سنگ تمام گذاشتند
🎥 حضور خوزستانيها در قدردانی از مجاهدتهای سپهبد شهید قاسم سلیمانی
#همه_سردار_سلیمانی_میشویم
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
#شعر
برای بچه هاتون بخونید 👇👇👇
سردار ایران ما
سردار دل های ما
حاج قاسمِ مهربون
شجاع و مرد میدون
با دشمنا میجنگید
با بچه ها میخندید
یه مردی بود نمونه
دشمن نذاشت بمونه
یار امام زمان
حاج قاسمِ مهربان
شهید راه خدا
بمون تو قلب ماها
راهت ادامه داره
تا به ظهور آقا
🔹فهیمه لیائی ها
🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🌸🌼🍃🍂🌸🌼
آدرس کانال قصه های کودکانه جهت معرفی به دوستان👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
هم اکنون پل اهواز
#آمریکا_آسوده_نباش
#سلیمانی_ها_می_پرورانیم
🌸🌼🌸🌼🌸🌼
#نشر_دهید
🌸🌼🌸🌼🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
آدرس کانال قصه های کودکانه جهت عضویت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥بغض کودک خوزستانی برای حاج قاسم
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
املا یکی از دختر خانم های خوب کشور که برای ما ارسال کردند.
موضوع: #سردار_سلیمانی
ارسالی
فاطمه خانم افجه
تهران
کلاس اول
🌼🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌼
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🌸🌼🍃🍂🌸🌼
آدرس کانال قصه های کودکانه جهت معرفی به دوستان👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
ضمن تشکر از همه شما که کانال قصه های کودکانه رو دنبال می کنید.
با توجه به حجم زیاد تصاویر ارسالی از فرزندان نازنین سراسر کشور در بخشهای مختلف مربوط به سردار سلیمانی
انشالله در صورت امکان بخشی از این تصاویر در کانال گذاشته خواهد شد.
لطفا صبور باشید.
🌸🌼🌸🌼
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
#ارسالی_توسط_فرزند_شهید
من محمدهادی نریمانی فرزند شهید مدافع حرم محمود نریمانی هستم. امسال سردار سلیمانی اولین مهمان خانه ما توی عید بودند...
خیلی دوسشون دارم😔❤️❤️❤️
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🌸🌼🌸🌼🌸🌼
#نشر_دهید
🌼🌸🌼🌸🌼
آدرس کانال جهت ارسال و معرفی به دوستان👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
18.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#گروه_سرود_ارغوان
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
#قصه_متن
#خفته_و_مار
قصه ای از مثنوی مولوی👇👇👇
🍂فرزندانمان را با قصه های شیرین،آموزنده و کهن فارسی آشنا نماییم.👇👇
#قصه_های_مثنوی
🍃عنوان قصه: #خفته_و_مار
شخصی سوار بر اسب در راهی میرفت که دید یک نفر در بیابان خوابیده و ماری در دهان او میرود. سوار بر سرعت خود افزود تا مار را براند و مانع رفتن مار در دهان آن شخص شود ولی تا به آن مرد رسید کار از کار گذشته بود. سوار که آدم باهوش و دنیادیدهای بود برای این که مار در بدن شخص خفته بمیرد چند مشت بر سینه او زد که ناگهان خفته بیدار شد و از ترس به زیر درخت سیبی که آنجا بود رفت و آنجا نشست. سوار باهوش برای این که آن مرد مار را بالا بیاورد و مار از بدن او خارج شود تا توانست به زور به او از سیبهای پوسیدهای که زیر درخت ریخته شده بود خوراند.
خفته که هنوز جای آن مشتها بر سینهاش درد میکرد و آنقدر سیب به زور خورده بود که داشت بالا میآورد، فریاد زد: «ای آدم حسابی مگر من به تو چه بدی کردهام؟ کافران هم بدون دلیل خون کسی را نمیریزند که تو میخواهی خونم را بریزی. اگر با من دشمنی داری خنجرت را درآور و خونم را بریز و جانم را بگیر، دیگر چرا مرا این قدر عذاب میدهی.» مرد که دید سوار چیزی نمیگوید شرو ع به نفرین کرد و گفت: «خدایا این مرد را که قصد جانم را دارد به مکافات عملش گرفتار گردان.» و بعد از آن گفت: «چقدر من بداقبالم که روی تو را دیدم و خوشا به حال کسانی که مُردند و روی توی کافر را ندیدند.»
سوار که دید آن مرد این حرفها را از روی نادانی و ترس از مرگ میزند به حرف او توجه نکرد و برای این که سم مار در بدن او تأثیر نکند و آن شخص را وادار به حرکت نماید سوار بر اسبش شد و به تاخت آنجا را ترک نمود. آن شخص که دید سوار حرکت کرد و رفت فکر کرد سوار دارد فرار میکند برای گرفتن انتقام در پی سوار شروع به دویدن کرد. او تا شب به دنبال سوار دوید. آن قدر در صحرا دویده و زمین خورده بود که تمام سر و صورتش زخم شده بود ولی با این حال خود را بروی زمین میکشید و میرفت تا این که حالش به هم خورد و مار و هرچیز دیگر را که خورده بود، بالا آورد. وقتی مار از بدن مرد خارج شد تازه فهمید که سوار قصد کمک به او را داشته و نمیخواسته جانش را بگیرد. با خارج شدن مار از بدنش تمام ضعف و بیحالی که در وجودش بود از بین رفت. مرد با خود گفت: «خدایا شکرت که آن سوار را فرستادی که جان مرا نجات دهد. او به من محبت کرد ولی من از روی نادانی میخواستم خونش را بریزم. خدایا او را در پناه خودت حفظ فرما.» مرد با خود عهد کرد دیگر در مورد کسی زود تصمیم نگیرد.
🍂فرزندانمان را با قصه های شیرین،آموزنده و کهن فارسی آشنا نماییم.
🌼🍃🌸🌼🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🌼آدرس کانال جهت ارسال،دعوت و عضویت سایر دوستان شما👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
📸قاسم سلیمانیها در راهند...
▪️حضور خانوادههای مشهدی همراه با کودکانشان در استقبال از پیکر مطهر سردار دلها حاج قاسم سلیمانی
#حاج_قاسم ها در راهند ...
سردار ؛ خیالت راحت از این پس مشقِ انتقام خونِ شما و همرزمانتان را شبانه روز به فرزندانمان یادآوری می کنیم تا فتح بیت المقدس..
#انتقام_سخت
#لباس_رزم_و_سربند_آمادست
#قاسم_سلیمانی_یک_مکتب_است
#ابومهدی_المهندس
#من_قاسم_سلیمانی_هستم
#مرگ_بر_آمریکا
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سردار_مهربان
#مثل_پدر
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🌸🌼🍃🍂🌸🌼
#همه_نشر_دهیم
🌸🌼🍃🍂🌸🌼
آدرس کانال قصه های کودکانه جهت معرفی به دوستان👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🐝قصه بسیار زیبای امشب رو
حتما گوش بدید🐝
#قصه_شب
#قصه_صوتی
#عنوان_قصه:
💠 جوخه عسل(قسمت اول)
#توضیحات:
از قصه های مهدوی و تربیتی
🐝🐝🐝🐝🐝🐝🐝
قصه در مطلب بعدی👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
جوخه عسل قسمت ۱_.mp3
14.52M
#قصه_شب
#قصه_صوتی
💠 جوخه عسل (قسمت اول)
#توضیحات: از قصه های مهدوی
🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃🍂🌼🌸🍃🍂
#فرزندان_ما_شهید_سلیمانی_هستند
#در_تربیت_فرزندانی_مهدوی
#تلاش_کنیم👇👇
🌼آدرس کانال قصه های کودکانه جهت عضویت و ارسال برای دوستان
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
📸تصاویر سردار «اسماعیل قاآنی»، فرمانده نیروی قدس در دستان شرکتکنندگان در مراسم تشییع شهدا با عنوان #سردار_انتقام
#آمریکا_آسوده_نباش
#سلیمانی_ها_می_پرورانیم
@Ghesehaye_koodakaneh
#قصه_کودکانه
#آموزمده
عنوان قصه
#بچه_شتر🐪
توی یک طویله تو روستا شترهای زیادی زندگی میکردند . یکی از شترها با بچه کوچکش تو طویله میماندند و به صحرا برای چرا نمیرفتند . چون بچه ش کوچک بود نمی توانست هم پای گله حرکت کند.
شتر کوچولو دوست داشت همراه بقیه شترها بیرون بره و دنیا را ببینه. به مادرش میگفت کی نوبت ما میشه که همراه آنها بیرون برویم و دنیا را ببینیم ؛ من میخوام سریع برم بیرون .
مادرش میگفت تو کوچک هستی هر موقع بزرگ شدی میتونی همراهشان بری. بیرون برای تو خطرناک و ممکنه آسیب ببینی.
اما شتر کوچلو میگفت من باید بیرون برم و دنیا را ببینیم اگر شما همراهم نیایید تنهایی به صحرا میروم.
یک روز که صاحب طویله و شتر مادر حواسش نبود، از در طویله خارج َشد و تنهایی به صحرا رفت.
شتر کوچلو هر چی تو صحرا دنبال دوستانش و گله گشت پیدایشان نکرد.
خیلی ناراحت و خسته شده بود نمی دانست به کجا برود . چشمش به چند تا درخت افتاد، با خودش فکر کرد همین جا بمانیم و کمی استراحت کنم. غروب شده بود، هوا هم یواش یواش داشت سرد میشد.
صاحب شترها آمد دید بچه شتر نیست . به سگش گفت بیا بریم دنبال شتر کوچولو که گم شده.
گرگ ها صدای بچه شتر را شنیده بودند و با سرعت می آمدند تا او را بخورند.
گرگ ها آمدند تا نزدیک بچه شتر . بچه شتر وقتی آنها را دید خیلی ترسید و با صدای بلند کمک می خواست و فرار میکرد.
صاحب مزرعه و سگ مهربان صدایش را شنیدند و به طرف شتر کوچلو دویدند . بچه شتر وقتی آنها را دید خیلی خوشحال شد و به طرفشان حرکت کرد. آنها گرگ ها را زدند و گرگ ها پا به فرار گذاشتن.
بچه شتر با چوپان و سگ به سمت طویله حرکت کردند . وقتی مامانش اون رو دید خیلی خوشحال شد . شتر کوچلو رفت پیش مامانش و گفت. ببخشید بدون اجازه رفتم. من قول میدم هیچ گاه بدون اجازه شما جایی نرم. چون من کوچولو هستم همیشه باید همراه مامانم باشم و ممکنه کسی اذیتم کنه .
بچه شتر خیلی خسته شده بود و وقتی مامانش رو دید، سریع بغل مامانش خوابش برد . چون میدونست مامانش مواظبش هست و اجازه نمیده کسی اون رو اذیت کنه .
بچه های عزیز ما متوجه شدیم که هیچ گاه نباید بدون اجازه پدر و مادرها بیرون بروند چون خطرناک.
🌼🌸🌼🌼🌼🌸🌼
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh