eitaa logo
قرآن تصویری و اخلاق اسلامی
153 دنبال‌کننده
916 عکس
2هزار ویدیو
34 فایل
مدیر: @AZIZI_104 کانال ها: (قرآن تصویری) @ghoran_tasviri_akhlagh @moosighi_salem (موسیقی سالم) (قرآن گویا) @DalayeleRoshan
مشاهده در ایتا
دانلود
6.05M
جلسه یکشنبه مورخ 1043/10/30مسجد ابوالفضل علیه السلام سخنران صادقزاده
بسمه تعالی شانه عشق وعرفان قسمت سیزدهم شرح هفت شهر عشق عطار نیشابوری منزل اول طلب: ادامه... «مقام طلب» و به تعبير بعضى از عرفا «وادى طلب »مقام بسيار بلند، و وادى بسيار پرفراز و نشيب، و در عين حال، بسيار پر بركت است. بعد از توبه و بازگشت، آنچه براى سالك صادق اهميت اساسى دارد، مسئله «طلب» و جديت در مقام طلب است. مى‏شود گفت، بعد از توبه و بازگشت، همه مسائل در «طلب» به معنى كلمه نهفته است.«طلب» بمعنى كلمه، همه مسائل را در بر دارد.همه آنچه در سفر الى الحق ضرورت دارد، در «طلب» به معنى كلمه، با وضوح كامل براى طالب صادق روشن مى‏شود، و او به خوبى مى‏فهمد و مى‏يابد كه چه بايد بكند، و چطور بايد باشد. اگر حقيقت «طلب» در درون سالك و در دل او به تحقق برسد، يعنى اگر به معنى كلمه طالب باشد، با اشارتهاى ربوبى به آنچه بايد بكند، و به آنچه بايد بشود، به روشنى هدايت مى‏گردد، و قدم به قدم خداى متعال او را راهنمايى مى‏فرمايد، و وظيفه او را على الاتصال به او نشان مى‏دهد. و به بيانى، تا حصول مقصد، و تا وصول به مقصود، دست او را مى‏گيرد و پيش مى‏برد، و لحظه‏اى او را ترك نمى‏فرمايد.داشتن «طلب» به معنى كلمه، چيزى ساده‏ اى نيست و به آسانى به دست نمى‏آيد، بايد اين مهم را از خداى متعال تمنا كرد. و بايد با تضرع از او خواست كه به لطف عنايت خود منت بگذارد و «طلب» دهد.در هر صورت، آنچه بعد از توبه و بازگشت براى يك سالك ضرورى مى‏باشد، داشتن طلب است. او بايد طلب داشته باشد، و در طلب حضرت مقصود برآيد. و بايد به اين حقيقت توجه كند كه اگر طالب جدى نباشد، و اگر «طلب» در دل او به تحقق نرسد، و وقتى به باطن خويش مراجعه مى‏كند، خود را به معنى كلمه «طالب» نيابد، هرگز در اين سفر موفق نخواهد بود. بايد نظر او بر اين باشد كه آيا «طلب» دارد، يا نه؟ آيا خود از خود قبول مى‏كند كه «طالب» است، يا نه؟ و آيا او كه توبه نموده و بازگشت كرده است، طلب را آغاز نموده است؟ و شب و روز بدون سستى و كسالت ،و بدون شک و ترديد، خود را «طالب» مى‏يابد؟ و درد «طلب» در خود مى‏بيند، يا نه؟ منگر اندر نقش زشت و خوب خويش بنگر اندر عشق و  بر مطلوب خویش منگر اين را كه حقيرى يا ضعيف بنگر اندر همت خود ای شریف تو به هر حالى كه باشى مى‏طلب آب مى‏جو دائماً اى خشك لب (دفتر سوم مثنوى) بسيار بوده ‏اند و هستند كسانى كه به فكر سلوك افتاده و توبه و بازگشت هم نموده ‏اند و تا حدودى مجاهدتهاى عبودى را هم شروع كرده و ادامه داده ‏اند، و خود راسالك الى الله هم دانسته ‏اند، وليكن به لحاظ نداشتن طلب جدى در اين سفر آنچنان كه بايد، موفق نگشته‏اند خود اينها اگر به باطن خويش مراجعه كنند، و منصفانه به بررسى درون خويش بپردازند، به خوبى مى‏يابند كه «طالب» به معنى كلمه نيستند و «طلب» جدى ندارند، و به بيانى، درد طلب به دل آنان راه نيافته است، و اين چنين نبوده و نيستند كه حضرت حق براى آنان «مطلوب» و «مقصود» شده باشد، و حقيقتاً او را بخواهند، و دردمند باشند. اينها اگر دقت كنند، مى‏يابند كه سلوك آنان مبتنى بر درد «طلب» نيست، و لقاء حق و شهود وجه او مطلوب دل آنان نشده است.اگر اينان تعمق كنند، به وضوح مى‏فهمند كه چرا در اين راه موفق نشده و نمى‏شوند؟ يعنى مى‏فهمند كه «طلب» نبوده، و يا لااقل، آنچنان كه بايد «طلب» وجود نداشته است. و نيز مى‏فهمند كه اگر «طلب» بود، و اگرآنان «طالب» جدى بودند، در سلوك خويش موفق مى‏شدند. ادامه دارد... التماس دعا
بسمه تعالی شانه عشق وعرفان قسمت چهاردهم شرح هفت شهر عشق عطار نیشابوری منزل اول : طلب ادامه... از اين و آن دل بر نداشتنها، در اسارت اين و آن باقى ماندنها، در ظلمتها محبوس بودنها، ذوق و شوق نداشتنها، فرصتها از دست دادنها، سستى كردنها، مسامحه نمودنها، مشكلات طريق را تحمل نكردنها، سختى رياضتها بر خود هموار ننمودنها، امروز و فردا كردنها، و بالاخره، توفيقات لازم را نداشتنها براى اين دسته ازمدعيان سلوك، همه و همه از فقدان «طلب» نشأت مى‏گيرد. مرد بايد كز طلب وز انتظار  هر زمان صد جان کند در ره نثار نى زمانى از طلب ساكن شود نی دمی آسودنش ممکن شود گر فرو استد زمانی از طلب مرتدی باشد در این ره بی ادب (منطق الطير عطار) پس بايد سالك سعى بليغ خويش را مبذول اين امر بگرداند كه بعد از توبه از نعمت «طلب» برخوردار شود، و طالب جدى باشد. و به طورى كه اشاره كرديم، بايد از خداى متعال كسب عنايت كند، تا صاحب «طلب» گردد. شب مخسب و روز هم چيزى مخور كاين طلب در تو پيدا آيد مگر (منطق الطير عطار) سالك اگر از «طلب» به معنى كلمه برخوردار شود، مادامى كه درد طلب دارد و طلب را از دست نداده است، درسفر خوش موفق خواهد بود، و اگر تا آخر از اين نعمت بهره‏مند باشد، باذن الله به مقصود خود نايل خواهد شد. و اين، لازمه طلب، و مقتضاى رحمت واسعة حق است. هر كه چيزى جست بى شك يافت او چون بجد اندر طلب بشتافت او (دفتر سوم مثنوى) در همه مطلوبات اين چنين است. شما اگر تأمل كنيد، خواهيد ديد هر چه شما به آن رسيده‏ايد، براى شما مطلوب بوده و شما طالب آن بوده‏ايد، و از «طلب» شما بوده است و بس. اين طلب شما بوده است كه شما را به آن نايل گردانيده است. در خصوص مقصد اعلى، و در خصوص حضرت مقصود نيز همينطور است. ادامه دارد... التماس دعا
بسمه تعالی شانه عشق وعرفان قسمت پانزدهم شرح هفت شهر عشق عطار  نیشابوری منزل اول :طلب ادامه... نكته ‏اى كه در طلب حضرت حق هست و بايد سالك از اول امر در مقام طلب به آن توجه خوب و عميق داشته باشد، اين است كه طلب حضرت حق، همانند طلبهاى ديگر نيست كه «طالب» با حفظ موجوديت خود،و به تعبيرى، با حفظ «خودى خود» به «مطلوب» خويش نايل گردد. اين طلب، طلب خاص است. طالب در ميدان اين طلب، احكام ديگرى دارد.«طالب» در اين ميدان، از همان اول امر بايد براى نيل به «مطلوب» از «خود» چشم بپوشد، و آماده كنار گذاشتن «خود» و لوازم «خودى» باشد. اين طلب، با هجرت از «خود» و از بيت «خودى» آغاز مى‏شود و با مرگ از «خود» و به عبارتى، با مرگ «خود» به آخر مى‏رسد؛ و من يخرج من بيته مهاجراً الى الله و رسوله ثم يدركه الموت فقد وقع أجره على الله و كان الله غفوراً رحيماً.سوره شوری آیه ۱۰۰ اين، چيزى است كه اگر سالك بخواهد خوب موفق شود، بايد هميشه آنرا در نظر داشته باشد،و يك حقيقت و امر جدى بداند. زيرا اگر سالك از اول امر به اين معنى خوب توجه نكند، و آنرا جدى نگيرد،و با مسامحه با آن برخورد نمايد، همينكه طلب را آغاز كرد، در همان اوايل امر موانعى در پيش پاى او قرار مى‏گيرند كه هر كدام به نحوى او را از سلوك و از «طلب» باز مى‏دارند، موانعى كه همه به «خود» و لوازم «خودى» و «نفسانيت» و «انانيت» بر مى‏گردد، و از آنها نشأت مى‏گيرد.گرچه خود «طلب» و قدم گذاشتن در ميدان طلب، به معنى مانع كشى است، و طلب جدى، يعنى موانع را كنار زدن و به سوى حضرت مقصود شتافتن، اگر چه موانع، موانع بسيار سخت و مهم باشد، ليكن بايد توجه داشت كه همه موانع در سوك الى الله در «خود» و لوازم «خودى» و در «انانيت» خلاصه مى‏شود. يعنى هر چه را انسان در اين سفر ملكوتى مانع ببيند، و هر چيزى را سد راه بيابد، همه آنها به «خود» و لوازم «خودى» و «انانيت» وى بر مى‏گردد. چون مى‏خواهد «خود» و «خودى» و «نهايت» خود راحفظ كند فلان امر براى وى به صورت مانع در مى‏آيد. والا هيچ چيز براى وى مانع نخواهد بود. مانع اصلى در اين سفر، ، «خود» انسان، يعنى «خودى» اوست. حديث شريف «لاحجاب بينه و بين خلقه الا خلقه»با صراحت به اين حقيقت اشاره مى‏كند و مى‏گويد، حجابى بين خداى متعال و بين مخلوق او وجود ندارد، جز خود مخلوق.«خود» وبه تعبيرى «وجهه خلقى» هر مخلوقى حجاب بين او و بين حضرت حق است، و اگر «وجهه خلقى» يا «خود» را كنار بگذارد و از همه مراتب «خود» عبور كند، به حضرت مقصود نايل مى‏گردد.سالك وقتى قدم در ميدان طلب مى‏گذارد، و در طلب حضرت حق بر مى‏آيد، بايد توجه داشته باشد كه اساس امر در اين مقام را خود شكستن تشكيل میدهد. ادامه دارد... التماس دعا
بسمه تعالی شانه عشق وعرفان قسمت شانزدهم شرح هفت شهر عشق عطار نیشابوری منزل اول :طلب ادامه... جان مسئله در همه مجاهدتهاى عبودى همان خود كنارزدن در طلب مقصود است. بايد بداند كه «طالب» اين ميدان بايد از «خود» منسلخ گردد، تا به «مطلوب» نايل آيد، و جمال مطلوب آن وقت طالع شود كه وجود عاريتى طالب ازميان برخيزد، نه اينكه وجود موهوم وى به جاى خود باشد ،و نیل به مقصود نیز حاصل شود. مولوى براى بيان حقيقت اين امر از طريق تمثيل، داستانى در مثنوى آورده كه مناسب است به اجمال و با حذف و ايصال به آن اشاره كنيم. و البته بايد توجه داشته باشيم و نكته اصلى را دريابيم و از دخالت دادن زوايد نيز سخت اجتناب كنيم، تا به لغزشها گرفتار نشويم.مولوى مى‏گويد، پشه به حضرت سليمان عليه السلام شكايت آورد كه داد من بگير، و عدل و انصاف جارى كن. حضرت سليمان (ع) از پشه سوال مى‏كند كه شكايت تو از چيست؟ و دادخواهى تو از كيست؟ و اجراى عدل و انصاف در چه چيز را طالبى؟. پشت شكايت خود مطرح مى‏كند و درد دل خويش را به آن حضرت مى‏گويد. حضرت سليمان (ع) بااستماع شكايت پشه، به وى اين تذكر را مى‏دهد كه خداى متعال به من دستور داده است كه در مقام داورى بين طرفين مخاصمه بايد هر دو طرف حاضر باشند و هر دو سخن خود را در حضور مطرح كنند، تا قضاوت عادلانه بين آنان شود. تو نيز بايد با خصم خود، يعنى «باد» در اينجا حاضر شوى، و بايد «باد» را نيز بياورى، تا هر دو سخن خود مطرح كنيد، و سپس قضاوت و حكم حق را بشنويد. پشه كه اين را شنيد، از آن حضرت خواست كه خودبه امر خود «باد» را نيز احضار كند، كه «باد» هم باذن الله فرمانبردار اوست. حضرتش «باد» را امر نمود كه در محكمه عدل در حضور آن حضرت براى رسيدگى به شكايت پشه از وى حاضر شود. «باد» با فرمان، و با احضار آن حضرت به محضر وى شتافت. پيداست كه وقتى «باد» مى‏آيد، پشه را توان اينكه در محضر آن حضرت باشد نخواهد بود، و بايد فرار را بر قرار اختيار كند و بگريزد. حضرت سليمان (ع) به پشه خطاب مى‏كند كه كجا مى‏روى؟ باش تا بين شما قضاوت كنم. نكته ‏اى كه در اين داستان مورد نظر است، مسئله فرار پشه با آمدن باد است، واينكه، نمى‏شود هم پشه باشد، هم باد. سخن اين است كه «پشه» با «باد» در يك جا جمع نمى‏شوند.در سفر الى الحق، طالب جوار حق آن وقت به حق مى‏رسد كه «خود» را نداشته باشد، و نمى‏شود هم«خود» باشد، هم «حق» باشد. وجود عاريتى بايد كنار رود، و وجود حقانى بيايد، تا با «حق» باشد. بعضى از سالكين به لحاظ عدم توجه به همين نكته، و يا به لحاظ جدى نگرفتن آن، در همان اوايل طلب، با موانع زياد و گوناگونى مواجه مى‏شوند وبه تدريج سست شده از طلب و سلوك باز مى‏مانند.اينها از اول اين را يك اصل مسلم و بدون شبهه تلقى نمى‏كنند كه در سفر الى الحق بايد از «خود» در مراتب مختلف آن صرف نظر نمود. گويا اينها اين امر را جدى نمى‏گيرند ،و گويا چنين گمان مى كنند كه مى‏شود با حفظ «خود» نيز به مقصود نايل گشت. طبعاً در مراحل اوليه طلب كه بايد با خواسته ‏هاى نفسانى مقابله كنند و با شكستن «نفس» به شكستن «خود» در مرتبه‏ اى از مراتب آن قيام نمايند، اگر از تحمل سختيهاى اين مقابله و رياضتهاى آن شانه خالى كنند، و در برابر نفس و هواهاى آن ضعف نشان دهند سرانجام از حركت بازمانده براى هميشه در ظلمتهاى متراكم نفس، و به تعبيرى، در ظلمات وحشتناك «خود» باقى مى‏مانند. اينها در حقيقت، در همان مراحل اوليه طلب، با مانع اصلى در اين ميدان كه «خود» و «نفسانيت» خود آنهاست مواجه مى‏شوند و شكست مى‏خورند. اگر اينها از اول به خوبى مانع را مى‏شناختند، و مسئله را جدى مى‏گرفتند، و با همين مانع به مقابله بر مى‏خاستند، چنين نمى ‏شد. ادامه دارد. التماس دعا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸بِسْمِ‏ اللَّهِ‏ الرَّحْمنِ‏ الرَّحِیم🌸 🍃خدایــا آفتـاب ☀️ 🍃امروز نیز برآمد 🌸درود بر جاده‌های 🍃بی انتهای جبروتت 🌸تو را عاشقانه فریاد می ‌زنم 🍃چون به تڪرار 🌸اسمت عادت کرده‌ام 🌸سلام صبح زیباتون بخیر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
࿐᪥•💞﷽💞•᪥࿐ @DalayeleRoshan دلایل‌روشن(قرآن‌تصویری) ࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐ ⛔️یک نفر مراقب حرف زدن توست ◀️ با این که خداوند متعال،خود شاهد بر اعمال و افکار انسان است،امّا تشکیلات الهی حساب و کتاب دارد و فرشتگانی دائماً مشغول ثبت اعمال هستند. «إِذْ یَتَلَقَّی الْمُتَلَقِّیانِ» 🍃میان فرشتگان،تقسیم کار وجود دارد.(بر اساس روایات،فرشته یمین کارهای خیر را می نویسد و فرشته شمال،کارهای بد و شرّ را. «الْمُتَلَقِّیانِ عَنِ اَلْیَمِینِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعِیدٌ» ◀️ انسان،نه فقط در برابر کردار،بلکه در برابر گفتار خود مسئول است و مورد محاسبه قرار می گیرد. «ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ» 🍃نظارتی دارای اعتبار و ارزش است که همه چیز را به طور کامل زیر نظر داشته باشد. عَنِ الْیَمِینِ ... عَنِ الشِّمالِ ... رَقِیبٌ عَتِیدٌ ◀️ انسان در لحظه مرگ،حالت عادّی خود را از دست می دهد. «سَکْرَهُ الْمَوْتِ» 🍃سکرات مرگ برای همه حتمی است. «سَکْرَهُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ» ◀️ گریز از مرگ،ویژگی طبیعی انسان است. «کُنْتَ مِنْهُ تَحِیدُ» 🍃هر یک از انسان ها در قیامت حاضر شده و همچون دادگاه دنیوی،همراه با فرشته ای مراقب است که او را تحت نظر دارد. «وَ جاءَتْ کُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ» ◀️ در قیامت،نه توان فرار و نه توان انکار است. «مَعَها سائِقٌ وَ شَهِیدٌ» 🍃وظیفه و مسئولیّت هر فرشته ای،معیّن است. «سائِقٌ وَ شَهِیدٌ» 🔛تلاوت تصویری سوره قاف ۱۷تا ۲۲ منبع⬇️ 📱تهیه کننده:https://eitaa.com/DalayeleRoshan 📗تفسیر نور استاد قرائتی 📽کلیپ: مؤسسه پیامبر مهر و رحمت ص
بسمه تعالی شانه برای نمازهای ظهر روزهای جمعه، قنوتی منسوب به امام رضا عليه السلام در مورد امام عصر ارواحنافداه است؛ که مقیّد شوید در قنوت نمازهای ظهر جمعه تان، این دعا را بخوانید. امیدواریم ، مقیّد باشید این دعا را در قنوت نمازتان بخوانید: اَللّـٰـهُمَّ اَصْلِحْ عَبْدَكَ وَ خَليفَتَكَ بِما اَصْلَحْتَ بِهِ اَنْبِياءَكَ وَ رُسُلَك،َ وَ حُفَّهُ‏ بِمَلائِكَتِكَ‏ وَ اَيِّدْهُ‏ بِرُوحِ‏ الْقُدُسِ‏ مِنْ عِنْدِكَ، وَ اسْلُكْهُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً يَحْفَظُونَهُ مِنْ كُلِّ سُوءٍ، وَ اَبْدِلْهُ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِ اَمْناً يَعْبُدُكَ لا يُشْرِكُ بِكَ شَيْئا،ً وَ لا تَجْعَلْ ِلاَحَدٍ مِنْ خَلْقِكَ عَلىٰ وَلِيِّكَ سُلْطانا،ً وَ ائْذَنْ لَهُ فِي جِهادِ عَدُوِّكَ وَ عَدُوِّه،ِ وَ اجْعَلْنِي مِنْ اَنْصارِهِ‏ -اِنَّكَ عَلىٰ‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ خداوندا! کار ظهور و قیام بنده ی برگزیده و خلیفه شایسته ات را سامان بخش؛ همانگونه که امور پیامبران و فرستادگان خویش را اصلاح نمودی و او را با فرشتگانت احاطه ساز و از سوی خویش با روح القدس او را یاری فرما، و از پیشِ رو و پشت سر او دیده باناني همراه وی گردان، تا از هر آسیب و گزندی نگاهش دارند، و ترس و هراس او را به امن و امان بدل ساز، که او تنها تو را می پرستد و هیچ چيز را همتا و همانند تو نمی پندارد، و از برای هیچ يك از آفریدگانت بر ولیّ خودت برتری و چیرگی قرار مده، و برای جهاد با دشمنت و دشمنش به او اذن و اجازه عطا فرما و مرا از یاران او قرار ده. همانا تو به هر کاری توانایی. التماس دعا صادقزاده
بسمه تعالی شانه عشق وعرفان قسمت هفدهم شرح هفت شهر عشق عطار نیشابوری منزل اول: طلب ادامه... دوام طلب : داشتن اصل «طلب» يك مسئله است، و «دوام طلب»نيز مسئله ديگر. چه بسا انسان در اول امر از «طلب» بر خوردار باشد، ليكن بعداً «طلب» را از دست بدهد. و اين، خطرى است كه در اين مرحله سالك را تهديد مى‏كند.به عبارت ديگر، ممكن است سالك بعد از توفيق بر قدم اول، يعنى بعد از توفيق بر توبه و بازگشت، بر قدم بعدى نيز موفق گردد و قدم در ميدان طلب نيز بگذارد و در طلب حضرت مقصود برآيد، وليكن بعد از مدتى، چه دير، و چه زود، اين عنايت از او گرفته شود، و نعمت «طلب» را از دست بدهد، و سست گردد. پيداست كه نگهدارى چنين نعمت بزرگى آسان نخواهد بود، و پيداست كه از دست دادن آن نيز مصيبت كوچكى به شمار نخواهد آمد. و نيز، واضح است كه جهت آن به خود انسان برگشته و از خود او خواهد بود؛ و ما أصابكم من مصيبة فبما كسبت أيديكم.  از اين رو، لازم است سالك در مرحله اول با تضرع كامل و با فقر و مسكنت، بقاى«طلب» و دوام آنرا نيز از خداى متعال بخواهد، و به دعاى خود در اين باب مداومت داشته و اصرار كند، و از دعاى در اين خصوص هرگز غفلت ننمايد، و براى هميشه اين دعا را داشته باشد، و از جناب او با تذلل درخواست كند كه وى را از اين عنايت محروم نگرداند، و نعمت «طلب» را از او نگيرد، و وى را با لغزشها و جهالتها، و با غفلتها و خطاهايش مؤاخذه نكند. و در مرحله دوم، لازم است شكر نعمت «طلب» را هميشه بجا بياورد، و خود را از اداى حق اين شكر عاجز بداند، كه عاجز نيز هست، تا اين نعمت از او گرفته نشود، و بلكه زياد و كامل‏تر گردد. در آيه شريفه كه در اول بحث آورديم، به اين حقيقت كه بايد شكر گزار در برابر اين عنايت بود، با جمله «واشكر واله» اشاره شده است. در اين آيه، بعد از امر به طلب و ابتغاء، و مجاهدت عبودى در مقام طلب و ابتغاء، به شكر در خصوص اين عنايت ربوبى دعوت مى‏كند و مى‏فرمايد: «واشكر وا له». آيه شريفه مى‏گويد، رزق خود در جوار حق را طلب كنيد، و در اين مقام به مجاهدت عبودى بپردازيد، و شكر نعمت طلب و مجاهدت را بجا آوريد. مولاى لك الحمد و المنة. نعمت «طلب» نعمت بسيار بزرگ، و سرچشمه همه نعمتها است. صاحبان بصيرت و ارباب معرفت هستند كه مى‏توانند تا حدودى به بزرگى اين نعمت واقف باشند، و هر كسى را اين صلاحيت نيست كه بفهمد «طلب» يعنى چه. نزد صاحبدلان نكته سنج، درد طلب را سرّ ديگرى هست، و اين درد، درد مباركى است. «طلب» حركت پر بركتى است كه در باطن انسان به راه مى‏افتد، و اصل آن به آن سوى بر مى‏گردد، و از جذبه مقام ربوبى نشأت مى‏گيرد. جناب او جذب مى‏كند، و به سوى خود مى‏خواند، و اين جذب و دعوت او در دل بنده «طلب» مى‏آفريند، و وى را به آن سو متوجه مى‏گرداند، به نحوى كه تا به مقصد نرسيده است آرام نگيرد، و تا به جوار حضرت مقصود نايل نگشته است دست از مجاهدت بر ندارد. ادامه دارد... التماس دعا