eitaa logo
🇵🇸گلبرگ ۱۳۹۷🇮🇷
939 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
3هزار ویدیو
169 فایل
کودک🌻 گلبرگ گل است🌺 همانقدر: لطیف،شکننده و حساس🥰 #تربیت_تفریحی و #پرورش‌نسل‌‌امام‌زمانی براساس‌روانشناسی‌رشد‌ با معیار قرآن و روایات در مهدکودک و پیش دبستانی گلبرگ&کانال ادمين @hasmhmn پل ارتباطی: 09199858431 تلفن ثابت: 37832805-025
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌻🌈😍🌈😍🌈😍🌈🌻🍃 ویژه برنامه اختصاصی چهارشنبه ها هفته 98/10/11 (تلفیقی: - ولادت عمه زینب، روز پرستار و ویژگی اخلاقی-اجتماعی منتظران ظهور ) : ✅ نقش آفرینان: ☘راوی، 🦆تینا و 🐥نینا، 🐼مخملی( خرس)، 👧سمانه، 💉خانم پرستار، ☎️گوشی تلفن ☘: مخملی چشم گذاشته بود، تینا و نینا و سمانه رفتن قایم شدن... مخملی شمرد: .... 🐼: ده بی سی چل پنجا شص هفتاد نود صد، اومدم.... ☘: با جیغ جیغ و خوشحالی 🦆🐥👧 ( تینا و نینا و سمانه) دویدن برسن به دیوار سوک سوک بکنن... مچ پای 👧 سمانه پیچ خورد، افتاد رو زمین. 👧 زد زیر گریه😭😭😭😭 آخه مچ پاش درد اومده بود... مخملی و تینا و نینا (🦆🐥🐼) گوشی تلفن ☎️ رو برداشتن سه تا عدد گرفتن یک یک پنج 115، تینا گفت: .... 🦆: الو، الو، اورژانس؟ خانم پرستار اونجاس؟ سمانه پاش درد اومده... بیایید ببرینش دکتر... ☘ : آمبولانس اومد، خانم پرستار بدو بدو اومد پیش 👧.... 💉 مهربون نگاه کرد دید مچ پای 👧 ورم نداره... نفس عمیق کشید و گفت: .... 💉: خداروشکر الحمدلله مچ پای دخترقشنگم! نشکسته، در نرفته، رگ به رگ نشده... چون ورم نداره. فقط یه خورده ضرب دیده... الان با پماد ماساژش میدم تا زود خوب بشه.... ☘: پماد توی دست 💉 مهربون بود، 🦆🐥🐼 ( تینا و نینا و مخملی) داشتن برا درد پای دوستشون 👧 گریه 😭😭😭 می کردن. 💉 مهربون پماد گرفت کف دستش مالید، پای 👧 رو آروم آورد بالا خواست پماد به کف پای 👧 بماله.... همین که دست 💉 مهربون خورد به کف پای 👧، قلقلکش اومد و با صدای بلند خندید، 💉مهربون با پماد ماساژ میداد، 👧 از ته دل با صدای بلند می خندید... از خنده 👧 دوستاشم خندیدن😂😂😂 و خوشحال شدن😍😍😍 💉 مهربون گفت: .‌‌.. 💉 : بخند نخند بخند نخند جانم خداروشکر که میخندی و دردت کم شده دخترخوشگلم.... 🦆🐥🐼👧 قشنگم موقع بازی بیشتر مواظب باشید، سلامتی بزرگترین نعمت خداست... ☘: 🦆🐤🐼👧 با خوشحالی گفتن: امام زمانم بزرگترین نعمت خداست... 🦆: وک وک، حضرت زینب عمه امام زمانه... ☘: بله بچه های زرنگم! تینا و نینا و مخملی و سمانه از پرستار مهربون تشکر کردن و قول دادن موقع بازی مواظب خودشون باشن.... 🍃🌻😍🌈🌈🌈😍🌻🍃 -----~~🍃🌻🍃~~---- با ما همراه باشید ❤️@mahde_mahdavi_goolbargh65118 -----~~🍃🌻🍃~~-----
🍃🌻🏴😭🏴😭🏴😭🏴😭🏴🌻🍃 ویژه برنامه اختصاصی چهارشنبه ها هفته 98/10/18 (تلفیقی: - فاطمیه و ویژگی اخلاقی-اجتماعی منتظران ظهور ) : ✅ نقش آفرینان: 🌻راوی، 👨‍⚕بابا، 💞مامان، 💓مادربزرگ، 👧ستاره، سعید 👦، هدیه خدا نی نی👶 : 🌻راوی: 👨‍⚕بابا خوب و مهربون بود. اون یه عالمه امام زمان، حضرت فاطمه زهراء، رهبرمون و عموسردار رو دوست داشت. 👨‍⚕بابا و 💞مامان تصمیم گرفتن دعا کنن. اونا به خدا گفتن یه هدیه 👶کوچولو میخوان. خدا دعاشون رو شنید. روز شهادت حضرت فاطمه زهرا بود. خدا یه 👶نی نی ناز قشنگ بهشون هدیه داد. 💓مادربزرگ همراه 👨‍⚕بابا و 💞مامان رفتن بیمارستان 👶هدیه خدا رو تحویل گرفتن. 👧آجی ستاره و 👦داداشی سعید از مدرسه اومدن. وای خداجونم چی شنیدن😍👌 صدای یه نی نی میومد می گفت: .... 👶 : اُوَ اُوَ اُوَ 🌻: 👧ستاره و 👦 سعید پرسیدن: .... 👧👦 : مادربزرگ، مامان، بابا نی نی داداش مونه یا آجی مونه؟ 👨‍⚕: بچه های خوبم! نی نی داداش کوچولوی شماست. 🌻: مادربزرگ گفت: .‌‌‌‌.... 💓: نوه های خوشگلم! بگید ببینم دوست دارید اسم نی نی داداشی رو چی بزارید؟ 👧👦 : بزاریم که مثل قوی و شجاع بشه داداشی. 👨‍⚕: چه بچه های زرنگی دارم. طیب طیب الله احسنت باریک الله. 🌻: نی نی 👶داداشی بغل 💞 بود... 👧ستاره صورتشو گذاشت روی دست 👶 و 👦 سعید صورتشو گذاشت به صورت 👶 بعد هردوتا باهم گفتن: .... 👧👦: داداشی دوستت داریم. 🌻: مادربزرگ داشت با مهربونی سه تا نوه هاشو نگاه می کرد. با صدای مهربونش گفت: .... 💓 : خدایا شکرت! از خدای بزرگ میخوام سه تا نوه هامو و همه بچه های ایران عزیزمو مثل: و بکنه.... 💞 و 👨‍⚕: الهی آمین.... الحمدلله رب العالمین. 🌻: بله بچه های زرنگم! دوست خوب رهبرمون و امام زمان هستن... دوست خوب خدا هستن... برای همین آجی ستاره و داداشی سعید اسم نی نی داداشی رو مثل اسم گذاشتن 🏴🏴🏴🏴😭🏴🏴🏴🏴 با ما همراه باشید @mahde_mahdavi_goolbargh65118 🏴🏴🏴🏴😭🏴🏴🏴🏴
🍃🌻🍃🌷🇮🇷💘🇮🇷🌷🍃🌻🍃 ویژه برنامه اختصاصی چهارشنبه ها هفته /11/16 (تلفیقی: - و ویژگی اخلاقی-اجتماعی منتظران ظهور ) : ✅ نقش آفرینان: 🌻راوی، 💘امام، 🎩 شاه، 👒 فرح، 👞 بختیار، 🇺🇸 آدم بد، 💕مردم، 💖 مامان حانیه سادات👧 حانیه سادات،🤗عروسک حانیه سادات 💠 نمایشنامه: 🌻 : شاه به حرف " آمریکا" ( 🇺🇸🎩) گوش می داد. اون و فرح رئیس آدم بدا بودن. بختیار(👞) کارگر شاه بود. اون از 💕مردم به شاه چقلی می کرد. یک روز 👞بختیار به 🎩شاه گفت: ... 👞: مردم💕 دارن شعار میدن مرگ بر آمریکا🇺🇸. 🌻: شاه گفت: ..‌. 🎩: چه کسی به 💕مردم دستور داده؟ 🌻: بختیار گفت: ... 👞: امام خمینی💘 دستور داده. 🌻: امام به مردم گفته بود: از آمریکا نترسید. از شاه نترسید. از آدم بدا نترسید. شاه گفت: .... 🎩: هرکسی شعار میده با تفنگت شلیک کن. 🌻: بختیار گفت چشم. 👧حانیه سادات عروسکش رو برداشت با 💖مامانش رفت مغازه خوراکی بخره. اونا توی راه 💕مردم رو دیدن. 👧حانیه سادات گفت: .... 👧 : مامان مردم رو ببین. 🌻: مامانش گفت: .... 💖 : دخترقشنگم! ما شجاع هستیم. از آدم بدا نمی ترسیم. ادم بدا قوی نیستن. 🌻 : حانیه سادات👧💖 و مامانش دستاشون رو آوردن بالا شعار بدن. 👞 بختیار با تفنگش شکلیک کرد. 💖مامان 👧حانیه سادات رو زیرچادرش قایم کرد. 👞بختیار چادر مامان رو کشید در آورد. 👞 دستش رو دراز کرد. 🤗 (عروسک)حانیه سادات رو از دستش کشید. گرفت برا خودش. یه سیلی محکم به مامان💖 زد. 💕 مردم از کار بختیار👞 حسابی ناراحت شدن. اونا بلندتر شعار دادن و گفتن: .... 💕: مرگ برآمریکا، مرگ بر اسرائیل، مرگ برشاه. 🌻: بختیار👞 از شعار💕(مردم) ترسید. دوید رفت پیش شاه و گفت: 👞 : مردم از شما خیلی عصبانی شدن. 🌻 : فرح مامان بچه های شاه بود. اون به شاه گفت: ... 👒: شاه بیا فرارکنیم. از ایران بریم. دیگه به ایران برنگردیم. 🌻: شاه به 👞 و 👒 گفت: 🎩: باشه ما از ایران می ریم. 🌻: اونا از ترس زود (👝🎒) چمدونشون رو بستن. از ایران رفتن. 💘امام خمینی اومدن به ایران و گفتن: ... 💘 : من با مشت توی دهن شاه و آمریکا می زنم. 🌻: امام 💘دوست بچه ها بود. یه 🤗عروسک قشنگ به حانیه سادات داد. 👧 سادات یه عالمه خوشحال شد. 💖 مامان و مردم 💕 هم یه عالمه خوشحال شدن. اونا همه جا رو گل بارون کردن. صلوات فرستادن. دست زدن. شیرینی و شیرکاکائو پخش کردن. بله مامانا و بچه های شجاع! امام خمینی مرد شجاع بود. ایشون دوست صمیمی بچه ها و امام زمان بود. مثل رهبرمون که شجاع هستن. دوست بچه ها و امام زمان هستن. مثل شما بچه های شجاع. شما دوست رهبرمون و امام زمان هستید. طیب طیب الله احسنت باریک الله ✅ نکته: این نمایشنامه در حضور مادران مهد توسط نوآموزان اجرا میشه ان شاالله. ان شاالله تعالی کارگاه مادر و کودک داریم.😌 🦅🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🦅 با ما همراه باشید @mahde_mahdavi_goolbargh65118 🦅🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🦅
🍃🌻🍃🎭🕊🕊🕊🕊🕊🎭🍃🌻🍃 ✅ داریممم : مذهبی - مهدوی ( ویژه ۴ آذرماه ولادت امام عسکری علیه السلام) : زیارت ✳️ نقش آفرینان 🎤راوی، 🧕مادربزرگ، 👦حسن، 🕊کبوتر، کلاغ سیاه 🦇🦇 🎤 راوی: 👦حسن پسر مهربونی بود که با خانواده اش، در شهر سامرا زندگی می کرد. یک روز 👦حسن با 🧕مادر بزرگش می خواست بره حرم زیارت. اونها وقتی داشتن سر کوچه می رسیدن، صدای قارقارقار 🦇🦇 شنیدن.... 👦: مادربزرگ چرا 🦇🦇 قارقارقار می کنن؟ چخبرشده؟؟ 🧕: نمی دونم بریم جلوتر ببینیم... 🎤: 🧕👦 جلوتر خوب نگاه کردن و دیدن 🕊 خیلی قشنگ پایین دیوار رو زمین نشسته و بق بقو میکنه.... 🦇🦇: هم بالای دیوار بال میزنن... 🕊: بق بق بقو بق بق بقو 👦: معلومه که 🦇🦇 برای اذیت کردن این 🕊 نقشه کشیدن، 🕊 توی قفس این 🦇🦇 گیر افتاده... باید نجاتش بدم... 🧕: 😘😍 درسته، آفرین به نوه باهوش و شجاعم👏👏👏👏👏 👦: چفیه رو از روی دوش و گردنش برداشت با کمک 🧕مادربزرگ از دیوار کمی بالا رفت. دستش به لبه ی دیوار رسید، چفیه رو با تمام قدرتش چرخوند و چرخوند و چرخوند 🦇🦇 پا به فرار گذاشتن و دور دور شدن.... 🎤: 👦 کمی دونه از پاکت فریزر جیبش درآورد ریخت روی دیوار و آروم اومد پایین... دوتا دستهاشو به هم مالید و گفت: .... 👦: 🕊مهربون پربزن بالا برو شاد شاد توی آسمون پرواز کن... دوستات میان دور و برت خوشحال باش.... 🧕: 😁 قربون نوه ی مهربونم برم که اسمش به کارهاش میاد. 👦: مامان بزرگ اسمم به کارام میاد یعنی چی؟ 🧕: حسن جونم نوه عزیزم، تو خیلی مهربونی. تو 🕊 رو از 🦇🦇 نجات دادی.... براش دونه ریختی... امام حسن علیه السلام همیشه به همه کمک میکردن و از پول خودشون به بقیه میدادن.... 👦: خوشحال شد و خندید... مادربزرگ کدوم امام حسن علیه السلام؟ 🧕: صدآفرین نوه باهوشم! ما دوتا امام حسن داریم.... امام حسن مجتبی امام دوم ما... و... 👦: اجازه 🧕 یکیشم من بگم؟ 🧕: بگو نوه زرنگم! 👦 : امام حسن عسکری.... پدر امام زمان ما ..... که الان داریم میرم حرمشون بهشون میگیم عسکری.... آخه یعنی دشمنا و آدم بدا مثل این دوتا 🦇🦇 امام یازدهم مون رو توی خونشون زندانی کرده بودن... 🧕: 😘😍👏👏👏👏👏 نوه عزیزم... 🧕👦: السلام علیک یا امام حسن علیه السلام 🎤: بله! در این موقع🧕👦 رسیدن حرم... اونا توی حرم نماز خوندن... برای ظهور امام زمان دعا کردن... برای کرونا نابود بشه دعا کردن... و یه عالمه دعای قشنگ دیگه.... -----~~🍃🌻🍃~~---- 🆔@mahde_mahdavi_goolbargh65118 -----~~🍃🌻🍃~~----- 💠 لینک کانال گلبرگ ۶۵۱۱۸ https://eitaa.com/joinchat/1277100051C48e58c3f80
🏴🥀🥀🥀🌷🌷🌷🌷🌷🥀🥀🥀🏴 💠 : آرزوی سبز قشنگ ✅ تلفیقی: فاطمیه، سالگرد شهادت سردار دلها با رویکرد مهدوی : ✍راوی،،، دوتا ماشین( 🚚 نارنجی و 🚛 سبزقشنگ)، 🕊کبوتر( بق بقو)، 🦋پروانه رنگارنگ، 🌦 خورشید پشت ابر، 🌟 ستاره ✍: دوتا ماشین بزرگ 🚛🚚باهم دوست بودن. اونا هنوز توی کارخونه زندگی می کردن. یه روز با همدیگه از آرزوهاشون حرف زدن... 🚚: من دلم میخواد یه عالمه مسافرت برم... همیشه نو بمونم... پولدار بشم 🚛: منم دوست دارم یه عالمه مسافرت برم... معروف بشم... همه ماشینا منو بشناسن... 🕊: الهی به آرزوهای قشنگ تون برسید.... ✍: اونا 🚛🚚 باهم یه عالمه مسافرت رفتن... پولدار شدن‌... نو موندن... 🕊 باهاشون دوست شد... یه روز جمعه 🚛🚚 نمازشونو خوندن و خوابیدن.... 🕊: بق بق بقو، دوستای من بیدارشید... 🚚: امروز تعطیله میخوام بخوابم... 🕊: بیدارشید... خبر مهم دارم... 🚛: چیشده، چرا داد و فریاد می کنی بق بق بقو 🕊: دارن ماشین خوب انتخاب می کنن، میخوان شهید🌷 بیارن... 🚛: چی؟😳😍.. چی گفتی؟ از کجا،،، با کدوم ماشین؟؟؟❓❓❓ 🚚: سروصدا نکنید، امروز جمعس، من میخوام استراحت کنم، خوابم میاد.... 🕊: هیس،،، یواش نارنجی بیدار میشه،،، اگه میخوای زودی آماده شو توی راه بهت میگم... 🚛: چشم 🙏😍🤩 ✍: بق بقو🕊 و دوستش 🚛 آماده شدن و راه افتادن... 🕊: سبزقشنگ، من همیشه دعا کردم به آرزوت برسی،،،، الانم دعا می کنم انتخاب بشی،،،، بری شهید بیاری،،،، وای خداجونم رسیدیم پیش همه ماشینا،،،، 🚛: خداجونم😍😳،،، خدای مهربونم،،،، چقدر ماشین اینجاس،،،، کدوم ماشین انتخاب میشه،،،، ✍: همه ماشین به همدیگه نگاه می کردن، یکی می گفت صبح جمعه هم باید کار کنیم،،، اون یکی گفت من همیشه شهید آوردم،،، 🚛 سرشو پایین انداخت آه کشید،،، 🕊 چرخی زد و با خوشحالی برگشت پیش 🚛،،،، 🕊: سبز قشنگ،،، سبز قشنگ🚛،،،، اون جلو،،، آقاهه داره درباره تو حرف میزنه،،،، ✍: هنوز صحبت 🕊 بق بقو تموم نشده بود،،،، بلندگو با صدای بلند گفت📣📣📣: ماشین بزرگ،،، همون که بالا سرش بق بقو پرواز می کنه،،،، اون ماشین میره رو میاره،،،، ماشینا همه بوق زدن،،،، به 🚛سبز قشنگ تبریک گفتن،،،، 🚛: خدایا شکرت،،،، دوستای خوبم ممنونم،،، آقای مهربون،،،، بق بقو جونم 🕊متشکرم،،،، 🕊: من چقدر خوشحالم،،،، بالاخره دوستم به آرزوش رسید،،،، سبز قشنگ 🚛 تو داری میری یه شهید بزرگ بیاری،،،، معروف میشی،،،،، همه آدما،،،، توی همه شهرا،،،،، منتظرن تو برسی به شهرشون،،،، ببین این 🦋 رنگارنگ از کربلا با شهید اومده،،، میخواد با ما همسفر بشه،،،، 🦋 رنگارنگ: سلام 🚛 قشنگ،،،، بله من میخوام با مداد صلوات، دعا و آرزوی مردم همه شهرها رو،،،روی بال هام بنویسم،،،، 🚛 : منم میخوام توی این سفر،،،، با سردار دلها حرف بزنم،،،، شهید بزرگ و مهربون،،،، به حضرت فاطمه بگید من ماشین خوبیم،،،، کارای خوب می کنم،،،، همیشه یار امام زمان می مونم،،،، ✍: بله بچه های باهوشم! هوا سرد بود،،،، خورشید 🌦 پشت ابر بود،،،، 🦋 و 🕊 و 🚛 با تابوت شهید،،،، چند روز🌦و چند شب🌟،،، از همه شهرهای کشور عزیزمون عبور کردن،،،، بعد از چند روز سفر،،،، شب موقعی که 🌟 توی آسمون اونها رو نگاه میکرد،،،، به شهر کرمان رسیدن،،،،، 🦋 و 🕊 و همه مردم برای 🚛 دعا کردن.... —---~~🍃🌻🍃~~---- 🆔@mahde_mahdavi_goolbargh65118 —---~~🍃🌻🍃~~---— 💠 لینک کانال گلبرگ ۶۵۱۱۸ https://eitaa.com/joinchat/1277100051C48e58c3f80
🍃🌻🍃🌷🇮🇷💘🇮🇷🌷🍃🌻🍃 : تلفیقی: ( ویژگی اخلاقی- اجتماعی منتظران ظهور ) : ✅ نقش آفرینان: 🌻راوی، 💘امام، 🎩 شاه، 👒 فرح، 👞 بختیار، 🇺🇸 آدم بد، 💕مردم، 💖 مامان حانیه سادات👧 حانیه سادات،🤗عروسک حانیه سادات 💠 نمایشنامه: 🌻 : شاه به حرف " آمریکا" ( 🇺🇸🎩) گوش می داد. اون و فرح رئیس آدم بدا بودن. بختیار(👞) کارگر شاه بود. اون از 💕مردم به شاه چقلی می کرد. یک روز 👞بختیار به 🎩شاه گفت: ... 👞: مردم💕 دارن شعار میدن مرگ بر آمریکا🇺🇸. 🌻: شاه گفت: ..‌. 🎩: چه کسی به 💕مردم دستور داده؟ 🌻: بختیار گفت: ... 👞: امام خمینی💘 دستور داده. 🌻: امام به مردم گفته بود: از آمریکا نترسید. از شاه نترسید. از آدم بدا نترسید. شاه گفت: .... 🎩: هرکسی شعار میده با تفنگت شلیک کن. 🌻: بختیار گفت چشم. 👧حانیه سادات عروسکش رو برداشت با 💖مامانش رفت مغازه خوراکی بخره. اونا توی راه 💕مردم رو دیدن. 👧حانیه سادات گفت: .... 👧 : مامان مردم رو ببین. 🌻: مامانش گفت: .... 💖 : دخترقشنگم! ما شجاع هستیم. از آدم بدا نمی ترسیم. ادم بدا قوی نیستن. 🌻 : حانیه سادات👧💖 و مامانش دستاشون رو آوردن بالا شعار بدن. 👞 بختیار با تفنگش شکلیک کرد. 💖مامان 👧حانیه سادات رو زیرچادرش قایم کرد. 👞بختیار چادر مامان رو کشید در آورد. 👞 دستش رو دراز کرد. 🤗 (عروسک)حانیه سادات رو از دستش کشید. گرفت برا خودش. یه سیلی محکم به مامان💖 زد. 💕 مردم از کار بختیار👞 حسابی ناراحت شدن. اونا بلندتر شعار دادن و گفتن: .... 💕: مرگ برآمریکا، مرگ بر اسرائیل، مرگ برشاه. 🌻: بختیار👞 از شعار💕(مردم) ترسید. دوید رفت پیش شاه و گفت: 👞 : مردم از شما خیلی عصبانی شدن. 🌻 : فرح مامان بچه های شاه بود. اون به شاه گفت: ... 👒: شاه بیا فرارکنیم. از ایران بریم. دیگه به ایران برنگردیم. 🌻: شاه به 👞 و 👒 گفت: 🎩: باشه ما از ایران می ریم. 🌻: اونا از ترس زود (👝🎒) چمدونشون رو بستن. از ایران رفتن. 💘: امام خمینی اومدن به ایران و گفتن: ... 💘: من با مشت توی دهن شاه و آمریکا می زنم. 🌻: امام 💘دوست بچه ها بود. یه 🤗عروسک قشنگ به حانیه سادات داد. 👧 سادات یه عالمه خوشحال شد. 💖 مامان و مردم 💕 هم یه عالمه خوشحال شدن. اونا همه جا رو گل بارون کردن. صلوات فرستادن. دست زدن. شیرینی و شیرکاکائو پخش کردن. 🌻: بله مهدی یاورای زرنگم! امام خمینی مرد شجاع بود. ایشون دوست صمیمی بچه ها و رهبرمون و امام زمان بود. ✅ ان شاالله تعالی به زودی ویژه برنامه دهه فجر بارگزاری میشه😌 🦅🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🦅 🆔@mahde_mahdavi_goolbargh65118 —---~~🍃🌻🍃~~---— 💠 لینک کانال گلبرگ ۶۵۱۱۸ https://eitaa.com/joinchat/1277100051C48e58c3f80 🦅🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🦅
🌸💖🌸 : 🌟نقش آفرینان: 🤓فاطمه گلی، 👦داداش تپلی، 🧕مامان مهربون، 🍯عسلی( عروسک)، 👴عمو بقالی، ✍راوی... ✍: فاطمه گلی و داداش تپلی با مامان مهربون توی یه آپارتمان کوچولو زندگی میکردن. 🤓: داداشی من میخوام برا مامانی یه چیز خوشگل بخرم. 👦: خوشمزس؟ چه شکلیه؟ 🤓: بله، عسلیه. 👦: وایسا با مامان بریم مغازه منم پول میدم بهت بخریم. 👦🤓: اگه الان بابا بود، به هردوتامون یه عالمه پول میداد. 🤓:💖دلم برا بابا تنگ شده. 👦: منم💖. ✍: مامان خداحافظی کرد و گوشی رو گذاشت. داداشی تپلی و آجی گلی دویدن اومدن پیش مامان و همزمان گفتن: .... 🤓👦: مامانی، مامان جونم! کی میریم مغازه. 🧕: زیر غذا رو خاموش کنم بریم و تا شب نشده زود برگردیم... ✍: مامان و دوتا بچه های نازش رفتن مغازه... 👦🤓: سلام عمو بقالی! 👴: سلام سیدجواد تپلی، سلام فاطمه سادات گلی! بله بفرمائید عموجون؟! 🧕: سلام آقای فرامرزی، بچه ها دلتنگ بودن گفتم بیارمشون مغازه با دوست باباشون حرف بزنن کمی هم خرید کنم،،، 👴: خیلی خوب کاری کردید خانم علیزاده... مردم از شاه ستمگر خسته شدن،،، من امیدوارم میدونم ان شاالله مردم ما دولت شاه رو شکست میدن بزودی،،، آقای علیزاده دوست خوب من هم از زندان نجات پیدا می کنه،،، اون خیلی قوی و شجاعه،،، ✍: عمو بقالی و مامانی مشغول صحبت بودن، داداشی و آجی با یه آب نبات چوبی خوشمزه و یه عروسک ناز اومدن جلو.... 👦🤓: مامان! عمو! اینا رو خریدیم برای روز مادر،،،، آخه بابام گفتن: هر چی دوست دارید، بخرید،،، ✍: مامان و عمو بقالی لبخند زدن...😁 👴: چه چیزای خوشمزه و قشنگی 😋 امروز 9 بهمنه، دعا می کنم بابای مهربون گل دختر و پسر زرنگ عمو دو سه روز دیگه بیاد... 🤓👦: عمو! پول اینا رو وقتی بابام اومد بگیرین، ما که الان پول یکی داریم کمه،،، ✍: عمو بقالی! خندید و گفت باشه بچه های خوبم، برا عمو دعا کنید... 👦🤓: عمو دعا می کنیم دوست امام زمان بشی... آخه بابام گفتن هروقت کسی رو دوست داریم اینطوری دعا کنیم... 🧕: عزیزای دلم! از عمو تشکر و خداحافظی کنید، بریم... آقای فرامرزی خیلی لطف کردید، این هم هزینه خرید امروز ما... کسر داره براتون میارم ان شاءالله... 👴: این چه حرفیه خانم علیزاده،،، بردارید بزارید کیف تون،،، ما به آقای علیزاده حالا حالاها بدهکاریم... بعدشم شنیدید که بچه ها فرمودن بزارم از باباشون بگیرم پول و..... 🧕👦🤓: سلامت باشید.... خدانگهدارتون باشه آقای فرامرزی... ✍: مامانی و بچه ها رسیدن خونه،،،، آجی و داداشی عروسک و آب نبات چوبی رو بوسیدن داخل کمد قایم کردن... اونا منتظر موندن تا بابایی بیاد و جشن بگیرن... دوازدهم بهمن رسید،،،، امام خمینی به ایران برگشت... خیابونا و کوچه ها گلبارون شد،،،، همه زندانیا نجات پیدا کردن... آجی و داداشی لباسای خوشگل شونو به مامان نشون دادن... اونا پرسیدن 🧕: همون لباسی که بابایی خیلی دوست داره.... ✍: با صدای در داداشی دوید سمت حیاط،،،، بابایی بود... بابا سرشو گذاشت به سجده،،، گفت الحمدلله الحمدلله الحمدلله... 👦🤓: بابایی جونم دلم برات یه عالمه تنگ شده،،،، بابا ببین ،،، همونو که دوست داری،،، بابا ببین برا مامان اینو خریدیم.... ✍: بله! اون روز به همه مردم ایران خوش گذشت، همه خوشحال شدن و همه جا جشن برگزار شد.... آدمای خوب قول دادن برای روز ظهور امام زمان علیه السلام همیشه کارای خوب بکنن... --~~🦋💖🦋~~-- 🆔@mahde_mahdavi_goolbargh65118 --~~🦋💖🦋~~-- 💠 لینک کانال گلبرگ ۶۵۱۱۸ https://eitaa.com/joinchat/1277100051C48e58c3f80 🦅🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🦅