eitaa logo
گلچین شعر
14.4هزار دنبال‌کننده
846 عکس
294 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
هرچند که فصل غزل و گشت و گذار است هر جا بِروم بی تو دلم مثل مزار است هر دانه ی من دربدر خاک غریبی ست صد بار برویم همه ام،دشنه و خار است کور است زمین، راه‌ نجویم به رسیدن ای ماه، کجا بی تو مرا صبر و قرار است ؟ از اشک، فروزان، چه کنم خانه ی دل را وقتی تو نباشی ، همه جا تیره و تار است یک خوشه نگاهت بچکد ناب ترین است آن صبح که بی چشم خراب تو خمار است حتی به تنش عطر خیال تو بپیچد پاییز ترین دختر این شهر بهار است بر شانه بزن خیمه ی گیسو که ببینی صد سلسله دل راهی آن کوی و دیار است از پچ پچ گنجشک دلان هیچ میازار این تن که پر از همهمه ی باد و چنار است آهو‌تر از آنی که تو را شیر نخوانند ای آنکه دلت سرد و سرت گرم شکار است ما را چه به نزدیکیِ تو ماهِ مجسم بر شاه ،تقرب به گدایان همه عار است @golchine_sher
دل که بعد از دیدنت دیگر به جایش بند نیست عقل هم با دیدن چشم تو قدرتمند نیست ساده مثل عامل تاراج "بانک صادرات" قلب من را برده ای ، دستم به جایی بند نیست می شود پایان تلخ عاشقی را حدس زد پاسخ عاشق ولی چیزی بجز لبخند نیست اسم خود را حذف کردم از صف اهدای عضو قلب عاشق ها که دیگر قابل پیوند نیست من فقط با وصف زیبایی تو شاعر شدم پیش چشمت اسم شاعر لایقم هرچند نیست @golchine_sher
محتاج نگاه و با دلی غرق گناه بردیم به نام حضرت نور پناه وا شد گره کور هر آنجا گفتیم یا فاطمه اشفعی لنا عند الله مانند تو نشناخت علی(ع) را احدی دادند جواب خوبـی ات را بـه بدی در سـایه ی تو بهشـت می شد دنیا ملعونی اگـر بـه در‌ نمی زد لگدی عشق است و به خود نمی پذیرد خللی وقتی که وسط کشیده شد پای ولی در مرثیـه ی حضـرت زهـرا س بنویس مظلوم ترین فدایی راه علی تاویل آیه های زلال شریفه شد تنها زنی که صاحب ارج و صحیفه شد اندوه و درد «فاطمه(س)» اندوه مصطفی(ص) است... نفرین به هرکه باعث اشک «عفیفه» شد جایی که عهد عترت و قرآن شکسته شد سیلی زدن به «عصمت کبری» وظیفه شد نفرین به هرکه برد ز خاطر غدیر را حق را به بند بُرده به ناحق خلیفه شد ما داغـدار مادر پهلـو شکسته ایم سنگ بنای داغ دل ما، سقیفه شد در اصلِ غدیر، خدشه ناممکن بود کشتند هر آنکس به علی(ع)مومن بود از شُوْر سقیفه سهم سادات جهان بی مادری و شهادت محسن(ع) بود @golchine_sher
هدایت شده از رباعی_تک بیت
مانند کویرِ در پیِ بارانم دور از تو درون دشت سرگردانم بلبل شده ام از غم هجرانت دوست هر روز به شوق دیدنت می خوانم @robaiiyat_takbait
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هر روز ما به مدح علی می شود شروع هوهوی صبح باد صبا مدح حيدر است صبحتون بخیر و برکت بحق علی«ع» @golchine_sher
درخت «باور» من برگ و بار و سایه ندارد «دروغ» هرچه که باشد اساس و پایه ندارد چه باوری‌ست که چون«کوزه‌ شکسته» در آتش برای شعله شدن هم خمیرمایه ندارد چنین که یافته ام دشمن حقیقی خود را دلم به غیر «خود» از هیچ‌کس گلایه ندارد به استخاره سراغ از دلم مگیر که عمری‌ست کتابی ام که به غیر از عذاب آیه ندارد برای صحبت آیینه‌ها به سنگ بیندیش صریح باش، که دل طاقت کنایه ندارد @golchine_sher
ببند پنجره‌ها را، ببند درها را به گوش من نرسان آخرین خبرها را که سقف ریخته را ترس باد و زلزله نیست که زخم‌خورده‌ی دست رفیق را گله نیست مرا ببین و به دنیا امیدوار نباش برای رفتن این شب در انتظار نباش مرا ببین، دهن و کاسه‌های زهر منم دل شکسته‌ی تنها چراغ شهر منم به دستمال تکان داده‌های پشت سرت به « در کنار تو هستیم‌» های دور و برت به هر امید که پیراهن صبوری شد به آنچه معنی دلواپسی و دوری شد به غیرتت که گره کرده مشت‌هایش را به دشمنت که به‌پاکرده است آتش را به نام اول و آخر، به کاغذ و کلمه به دوستت، به شریکت، به هیچکس؛ به همه به چشم‌ها و لب و گوش اعتماد نکن به حرف‌های در آغوش اعتماد نکن به روی ماه تو این خال‌وخط نمی‌ماند در این دیار کسی عاشقت نمی‌ماند بیا به بوسه، به آغاز راه برگردیم به اشتباه‌ترین اشتباه برگردیم به من بچسب زمستان پیش‌روی بدی‌ست مرا بخواه که این دوست داشتن ابدی‌ست به دستمال من از اشک‌ها ادامه نده مرا بگیر در آغوش یا ادامه نده ... @golchine_sher
حضرت_زهرا_س_شهادت🖤 نام زهرا است که بر روی زبان است هنوز داغ من تازه‌ترین داغ جوان است هنوز... آمدی دست عنایت به جهان آیه‌ی نور نبض دستان تو بر کل جهان است هنوز... از غم هجر تو این آه...که در سینه‌ی من! شده یک آتش جان سوز، فغان است هنوز... گاه بین در و دیوار سخن می‌گویم! زخم پهلو چقدر بار گران است هنوز... در عطش سوختم و ناله‌ی من چاه شنید! چاه از ناله‌ی من دل نگران است هنوز... بعد تو بلبل غم بر در این خانه نشست! بال و پر ریخته و تعزیه خوان است هنوز... بی تو این خانه سرای غم و اندوه من است! زینبم دیده‌ی تر مرثیه خوان است هنوز... بی تو کارم شده چون شمع فقط سوختن است! گفتن نام تو آرامش جان است هنوز... جان به لب می‌رسد از عشق تو ای یاس کبود فصل من بعد نگاهِ تو خزان است هنوز... نیستی غربت تو خانه نشینم کرده! هر چه گفتند به من زخم زبان است هنوز... سوختم در غم این حادثه آن شب که تو را نیمه شب بُردم و تاریخ بیان است هنوز... آمدم تا که تو را خاک کنم دست گرفت! اشک بر دیده‌ی دست آب روان است هنوز... همه‌ی شعر مرا غربت و اندوه پر است! داغ زهرا است که در سینه و جان است هنوز... اشک می‌ریزم و این حسرت عالم سوز است! تربت فاطمه بی‌نام و نشان است هنوز... @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نشسته پوست می گیرد در ایوان پرتقالش را به آرامی نسیمی می نوازد نازِ شالش را کمی فهمیده احساس مرا  چینی احساسش که می دزدد نجیبانه نگاه بی مثالش  را رعیت زاده ام ، او دخترِ خانِ دِهِ بالا چه زیباتر نموده غنچه لبهاش خالش را جواب خان مشخص بود ، چون بیگانه با عشق و نمی فهمید جز باغ و زر و سیم و ریالش را گذشته کاشکی تکرار میشد آرزو دارم که گیرم بلکه با دیوان حافظ باز فالش را خیالی نیست غم ها را ، همین اندازه خوشحالم که می گیرم به آغوشم همه شبها خیالش را @golchine_sher               
شهادت حضرت زهرا تو بغض واژه‌های گلوگیری، لبریزی از ترانه‌ی تنهایی ای شعر بیقرار که می ماند،نامت بر آستانه‌ی تنهایی پهلو گرفت کشتی فریادت، در موجی از هجوم هیاهوها ای دامنت همیشه‌ی اقیانوس، ای وسعت کرانه‌ی تنهایی آن روز سرشکسته‌تر از پاییز، طوفان خشم و جهل تو را کوبید گلدان حرمتت که تَرَک برداشت، پژمرده شد جوانه‌ی تنهایی بعد از تو ای کتاب سراسر نور، ای برگ‌برگ خاطره‌ی دیروز از دفتر زمانه چه خواهد دید، این بیت عاشقانه‌ی تنهایی این یادگار خسته‌ی دوران‌ها،این دست‌های بسته‌تر از تاریخ این کوچه‌گردِ بارِ زمان بر دوش، این تا ابد روانه‌ی تنهایی اصلا عجیب نیست اگر بر خاک، از تو نشانِ سنگ مزاری نیست مانده‌ست از ورای زمان تا حال، تابوت تو به شانه‌ی تنهایی این بیت‌های خسته زمین می خورد، بی اهتزاز پرچم یا زهرا از یُمنِ نام سبز تو روییده‌ست، این شعر، این نشانه‌ی تنهایی @golchine_sher