کار دل تو نیست که جنگ و جدل کند
بگذار این معادله را عشق حل کند
هرگز دلت حریف دل من نمی شود
وقتی که گفتگو به زبان غزل کند
من را عجیب نیست کند دلبخواه تو
عشقی که سرکه را بتواند عسل کند
مانند آفتاب درخشان که سنگ را
با لطف خود به لعل بدخشان بدل کند
سرما،سکوت،بی کسی و من ...خلاصه تو
باید کسی بیاید و من را بغل کند
باید هر آنکه مثل تو دل می برد عزیز!
فکر هزار درد سر محتمل کند
چشمت به هیچ قول و قرارش عمل نکرد
چشمت بگو به قول وقرارش عمل کند
لیلای من ! حکایت مجنون تمام شد
کو شاعری که قصه ی ما را مثل کند
#جواد_جعفری_نسب
#عضوکانال
@golchine_sher
نزدیک غروب هیجان آور کوچه
من باز به شوق تو نشستم سر کوچه
گل های سر روسری ات مثل همیشه
زنبور عسل ریخته سرتاسر کوچه
از دوختن چشم قشنگت به زمین است
نقشی که چنین حک شده در باور کوچه
اینگونه نگین در همه ی عمر ندیدم
اینقدر برازنده بر انگشتر کوچه
«گل در برو می در کف و معشوق ...» خدایا
من مست غزلخوانی سکرآور کوچه
لب تر کن تا ور بکشد پاشنه اش را
بی واهمه یکبار دگر قیصر کوچه
من کشته ی این عشقم و باید بگذارند
فردای جهان نام مرا برسر کوچه
#رضا_نیکوکار
@golchine_sher
اسیر دست تو بودن اگر مادام تر بهتر
که پیچاپیچ موهای تو هر چه دام تر بهتر
چه جایی بهتر از دستان تو که مادر دریاست
که جان دادن در آغوشت اگر آرام تر بهتر
چه گوری بهتر از این گرم و نرم و دل فریباتر
که هر کس می شود در قصه ات بهرام تر بهتر
قرار تو اگر عاشق کشی شد سخت تر گردان
که چشمت هر قدر با من شود بادام تر بهتر
غریبی و غریبان با تو فصلی آشنا دارند
شهید کوی تو هر چه شود گمنام تر بهتر
#میثم_رنجبر
#عضوکانال
@golchine_sher
مرا از مرگ باکی نیست از سختیش می ترسم
ز می خوردن ندارم باک از مستیش می ترسم
ندارم بیمی از دشمن ز دست دوست می نالم
ندارم شکوه از بیگانگان از خویش می ترسم
ندارم وحشتی از شیر و ببر و حمله گرگان
از آن گرگی که می پوشد لباس میش می ترسم
ندارم ترسی ازدزدی که گیرد راه بر مردم
از آن دزد مجاور در کنار خویش می ترسم
ندارم بیمی از مستان،ازآن شیخی که می بندد
صلیب حضرت عیسی به زیر ریش می ترسم
اگر عقرب زند نیشم ندارم نوش از دنبال
از آن نوشی که دارد از پیِ اش صد نیش می ترسم
مرا با خانقاه و خرقه و درویش کاری نیست
ولی از نامسلمانانِ نادرویش می ترسم
ز هر گندم نمای جو فروشی دارم اندیشه
ز بد خواهان در ظاهر ارادت کیش می ترسم
نمی ترسم من از ظلم و ندارم وحشت از ظالم
ز آه خانمان سوز دلی ، دلریش می ترسم
منِ ژولیده را کاری به کار خلق عالم نیست
ولیکن از زبان خویش بیش از بیش می ترسم
#ژولیده_نیشابوری
@golchine_sher
از ضعف به هر جا که نشستیم، وطن شد
وز گریه به هر سو که گذشتیم، چمن شد
جان دگرم بخش، که آن جان که تو دادی
چندان ز غمت خاک به سر ریخت که تن شد
پیراهنی از تار وفا دوخته بودم
چون تاب جفای تو نیاورد، کفن شد
هر سنگ که بر سینه زدم، نقش تو بگرفت
آن هم صنمی بهر پرستیدن من شد
عشاق تو هر یک به نوایی ز تو خشنود
گر شد ستمی بر سر کوی تو، به من شد
از حسرت لعل تو ز خون مژه طالب
چندان یمنی ریخت که گجرات، یمن شد
#طالب_آملی
@golchine_sher
ای عشق نوح باش و به فریاد ما برس
حالا که آب از سر دنیا گذشته است
#محمدحسن_جمشیدی
@golchine_sher
تمامِ حجمِ قفس را شناختیم، بس است
بیا به تجربه در آسمان پَری بزنیم . . .
#قیصر_امین_پور
@golchine_sher
تار و پود هستی ام بر باد رفت اما نرفت
عاشقی ها از دلم دیوانگی ها از سرم
#رهی_معیری
@golchine_sher
به جز هوای تو و شانه های آرامت
برای گریه مگر جای دیگری هم هست؟
#سعید_بیابانکی
@golchine_sher
ازفتنه های فاحش این روزگار می ترسم
ازحرف نیش دارِ،چنان نیش مار می ترسم
ازطعنه های مردم بیگانه ام هراسی نیست
آسوده نیست خاطرم از،طعن یار می ترسم
درمعرکه، فقط به لطف خدا می برم پناه
چون ازدوچشم زنگیِ آتش بیار می ترسم
هرگز گزندی از رفاقت شیران بیشه نیست
کفتارِخفته ایست ، دراین بیشه زار می ترسم
جزمدحتِ خدا وعترت وقرآن نگفته ام
آزرده خاطرم،به خدا،ازشعار می ترسم
آثار زخم کهنه ای که به تن دارم ازخزان
ازشور واز طراوت فصل بهار می ترسم
درگلشنی که یاس وسوسن وسنبل شکفته است
ازفتنه های خار وخسِ لاله زارمی ترسم
#علی_اصغر_شکفته
#عضوکانال
@golchine_sher