eitaa logo
گلچین شعر
14هزار دنبال‌کننده
756 عکس
265 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
گلبرگ حریر باغبان صبح به خیر آهنگ سفیر کاروان صبح به خیر سرمست پیاله ی طلایی سحر خورشید بلند آسمان صبح به خیر @golchine_sher
هر جمعه غروب، خالی از تسکینم تنها به رسیدن شما خوش بینم پای تو هزار سال دنیا غم دید دنیا به کجا و این دل غمگینم @golchine_sher
تویی که باطن نوری و روح ایجادی اسیـر غـربــت شب‌های ظلمت آبادی تو با فرشته که فرقی نمی‌کنی بانو بـدون بـال و پـری صید دام صیادی سراغ زخم تو را هیچ کس نمی‌گیرد تو خاطرات فراموش مانده در یادی تو یک طرف و چهل تن مقابلت بودند بــرای خــاطــر مــن بــود کـه نیفتادی اگر چه ساقه‌ی طوبایی‌ات شکسته شده بــرای مــن تــو بــهــشــت همیشـه آبادی @golchine_sher
فالی زده ام سحر من از دیوانت شد زنده کویر دلم از بارانت از فیض طلوع توست رزقم جاری وَالصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّس از چشمانت @golchine_sher
با اینهمه لطف و سر به زیری چه کنم تو بارش ابر و من کویری چه کنم گور پدر دلار و نفت و تحریم آغوشت اگر ز من بگیری چه کنم @golchine_sher
چگونه شد به زمین سایه ی سرم افتاد کسی به در لگدی زد که مادرم افتاد مگر که شدت آن ضربه تا چه حدی بود که در شکست و کنارش کبوترم افتاد هنوز فاصله ای داشت تا در و دیوار که داد زد ، علی : چادر از سرم افتاد صدای نعره ی قنفذ چقدر مهلک بود چقدر لرزه بر این قلب مضطرم افتاد نوشته اند ندید آن سخیف مادر را همین که مادرم افتاد آن درم افتاد همینکه خورد نگاهم به چادر خاکیش دلم به یاد غریبی معجرم افتاد چنان به تنگ بلورش هجوم سنگ رسید که تکه تکه شد و در برابرم افتاد دو دست بسته ی بابا نشد که باز شود چو داد می زد و می گفت کوثرم افتاد @golchine_sher
گلبرگِ حریرِ باغبان صبح به خیر آهنگ سفیر کاروان صبح به خیر سرمستِ پیاله ی طلایی سحر خورشید بلند آسمان صبح به خیر @golchine_sher
وقتی که زخم پهلوی او تیر می کشید از عمق سینه آه نفس گیر می کشید دستش توان نداشت کند کارِ خانه را تا می نشست بازوی او تیر می کشید وقتی نگاه بر در و دیوار می نمود چشم علی ز حادثه تصویر می کشید با آن وضوی پاکی خون ، لحظه لحظه ها دستی به روی آیه ی تطهیر می کشید از ردّ خون بال پرستو به روی خاک نقاش ذهن آینه تعبیر می کشید بهر ولایت است فدایی حیدر است آن شیر زن که منّت شمشیر می کشید آن آیه ای که بر روی بازوی او نوشت حیدر تمام عمر به تفسير می کشید @golchine_sher
دورش به طواف صد مَلک دارد او حیدر مددی به سینه حک دارد او وقتیکه زمین و آسمان نامش هست دیگر چه نیازی به فدک دارد او @golchine_sher
چگونه شد به زمین سایه ی سرم افتاد کسی به در لگدی زد که مادرم افتاد مگر که شدت آن ضربه تا چه حدی بود که در شکست و کنارش کبوترم افتاد هنوز فاصله ای داشت تا در و دیوار که داد زد ، علی : چادر از سرم افتاد صدای نعره ی قنفذ چقدر مهلک بود چقدر لرزه بر این قلب مضطرم افتاد نوشته اند ندید آن سخیف مادر را همین که مادرم افتاد آن درم افتاد همینکه خورد نگاهم به چادر خاکیش دلم به یاد غریبی معجرم افتاد چنان به تنگ بلورش هجوم سنگ رسید که تکه تکه شد و در برابرم افتاد دو دست بسته ی بابا نشد که باز شود چو داد می زد و می گفت کوثرم افتاد @golchine_sher
گلبرگ نخ چادر گلدار توام نقاشیِ یاسِ در و دیوار توام یلدای من امسال شده زهرایی سی ثانیه بیشتر عزادار توام @golchine_sher
ما وارث ذوالفقار، تیغی دو دَمیم با صاعقه های آسمان هم قسمیم سر را به کف دست گرفتیم اکنون سینه سپر مدافعان حرمیم @golchine_sher
در عالم ذر فرشته بودی به یقین بودی چو مَلَک ، مقیم در عرش برین محتاج شکفته شدنت عالَم بود باران شدی و عشق رساندی به زمین @golchine_sher
از اوج شرر سوخته بر می گردیم پر سوخته مهمان خطر می گردیم ما تا به ابد پای ولایت هستیم هر چه بکشید زنده تر می گردیم @golchine_sher
در چشم تو آیات خدا اعجاز است در آرزویت حماسه ی پرواز است از پر زدن چلچله ها فهمیدم دروازه ی آسمان همیشه باز است @golchine_sher
در چشم تو آیات خدا اعجاز است در آرزویت حماسه ی پرواز است از پر زدن چلچله ها فهمیدم دروازه ی آسمان همیشه باز است @golchine_sher
زیباییِ صد صحنِ کبوتر، چشمت مستیِ هزار و عشق ساغر چشمت برخیز طلوع بامدادان آمد صبح است و سلام می دهم بر چشمت @golchine_sher
آنانکه سحر با تو مجاور هستند از چشمه ی پرفیض تو شاعر هستند این نسل که در فقه و اصول استادند شاگرد کلاس درس باقر هستند @golchine_sher
من بذر محبتت به دل کاشته ام از ادعیه ی تو مهر برداشته ام ای جامعه ی کبیره ات صد حکمت در سوگ تو پرچم غم افراشته ام @golchine_sher
روزی که روضه های رباب آفریده شد از حجم غصه هاش کتاب آفریده شد با اشک های هاجر کرب و بلای عشق بین صفا و مروه سراب آفریده شد وقتی ترک به روی لب اصغرت نشست قاب عطش به شکل مذاب آفریده شد یک یا حسین گفت و سرشک خدا چکید اینگونه بود قطره ی آب آفریده شد وقتی ۳ شعبه هار شد و از کمان گذشت بین زمین و عرش حجاب آفریده شد کودک به روی دست پدر دست و پا که زد برقی نشست و تیر عذاب آفریده شد @golchine_sher
سرما زده ز سوز زمستان جاری ام محتاج شور و گرمی دستی بهاری ام ای بهترین ترنم لبهای آبشار لبریز گشته ظرف غم از اشکباری ام این روزها بدون تو سخت است زندگی رحمی نما به این همه شب زنده داری ام تنها وصال چهره ی چون قرص ماه توست زیباترین بهانه ی چشم انتظاری ام معلوم نیست بعد گذشت هزار سال آیا تو شاد میشوی از همجواری ام ایکاش در ظهور تو تاثیر میگذاشت این آه سوزناکم و این بیقراری ام دنیا مرا برای خودش برگزیده است آقا اسیر فتنه ی بد روزگاری ام در موجی از هلاکت دلهای غمزده باور نمیکنم که تو تنها گذاری ام عشق تو را به روی دلم قاب کرده ام ای آشناترین ورق یادگاری ام @golchine_sher
دل باده ای از ساقی کوثر زده است مستانه سوی شاه نجف پر زده است مهتاب اگر در اوج رفعت رفته یک بوسه به خاک پای حیدر زده است @golchine_sher
دل هست اسیر نرگس جادویت افتاده به دام خرمن گیسویت امروز دخیل بسته ام بر چشمت صبحِ دلِ من خورده گِره بر مویت @golchine_sher
آیینه و صبح و دولت نور رسید الطاف سحر دوباره بر ما تابید شب رفت به استراحت و خواب شود روز آمد و شد نوبت کار خورشید @golchine_sher
ای غرق شده به لذت شعر سلام محرم شدگان خلوت شعر سلام ای خواب نرفته چشم های خسته مجنون شدگان حضرت شعر سلام @golchine_sher