eitaa logo
گلچین شعر
14.5هزار دنبال‌کننده
892 عکس
307 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
مرا ببر به ملاقات خود، به مهمانی تو را نگاه کنم با دو چشم بارانی درون برزخ بود و نبود محبوسم مرا رها کن از این تنگنای حیرانی کجا نفس بکشم بی هوای آیاتت؟ چقدر دورم از اندیشه‌های قرآنی! خودت به تیغ محبت بریز خون مرا نشد برای تو نفس چموش قربانی تو شور و شوق بهاری تو نور امّیدی مرا رها نکنی در غم زمستانی بگو که راه به آغوش آسمان باز است بگو کبوتر آواره را نمی‌رانی برای آنکه به دیدار خویشتن برسم مرا ببر به ملاقات خود، به مهمانی @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عطر حسن(ع) است و با خود آورده نسیم ری گشته بهشت با کریم بن کریم مانند زیارت حسین بن علی (ع)است پاداش طواف حرم عبدالعظیم @golchine_sher
ای حَرَمت منزل هر یا کریم عطر صمیمانه ی باب النعیم آمده ام کرب و بلایی شوم جان من ای حضرت عبدالعظیم @golchine_sher
ساده انگاشتمت ، ساده نه‌انگاشتی‌ام از سحر تا به سحر روی هم انباشتی‌ام هرچه خوش بود به من گفتی و باور کردم باز با این همه ، خوشحال مپنداشتی‌ام کاش در چشم تو یک بوته‌ای از گل بودم تا تو چون گُل وسط باغچه می‌کاشتی‌ام حیف ، ما آدمیان برده‌ی امیال شدیم نکند باب همین میل نگه داشتی‌ام منّتی نیست اگر ما به هم عادت کردیم مثل تاجی به سر خویش که نگذاشتی‌ام تشت رسوایی‌ام از بام چو افتاد زمین... پرچمم کردی و بر بام خود افراشتی‌ام یک قراری بگذاریم اگر قهر شدیم هرکه قهر است خود اقرار کند؛ آشتی‌ام @golchine_sher
این روزها به هرچه گذشتم کبود بود هر سایه ای که دست تکان داد، دود بود این روزها ادامه ی نان و پنیر و چای اخبار منفجر شده ی صبح زود بود جز مرگ پشت مرگ خبرهای تازه نیست محبوب من چقدر جهان بی وجود بود! ما همچنان به سایه ای از عشق دلخوشیم عشقی که زخم و زندگی اش تار و پود بود پلکی زدیم و وقت خداحافظی رسید ساعت برای با تو نشستن حسود بود دنیا نخواست؟ یا من و تو کم گذاشتیم؟ با من بگو قرار من این ها نبود! بود؟! @golchine_sher
هرگز مایوس نباش من امیدم را در یاس یافتم، مهتابم را در شب، عشقم را در سال سخت یافتم، و هنگامی که داشتم خاکستر می شدم گُر گرفتم... @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عبدالعظیم_حسنی علیه السلام در حریمت می خورد بر گونه باران بیشتر بر گدایان می رسد یک لقمه ی نان بیشتر بعد مشهد قبله ی عشاق شهر ری شده با تو دارد کربلا یک باب احسان بیشتر ای که پابوس شما پابوسی خون خداست شهر از چشمان تو دارد مسلمان بیشتر هر شب جمعه دلم را کنج ایوان می برم حال من خوب است اما کنج ایوان بیشتر خاک پای زائران را روی چشمم می کشم یا حسین می گویم و یک یا حسن جان بیشتر از کرم باب الحسن از روضه ها باب الحسین در زیارت می دهی بر روضه فرمان بیشتر از مدینه می کشم خود را به شهر کربلا داغ این کوچه جگر سوزاند و آن بیشتر نان خشکم را به دست اشک ها تر می کنم نان اشک آلود کرده درد درمان بیشتر @golchine_sher
برای چیست که از رفتن تو دل‌نگرانم؟ مگر چقدر قرار است بی‌تو زنده بمانم شکایتی اگر از عشق دارم، از سر خامی‌ست به‌لطف خویش خطای مرا ببخش، جوانم خزانِ سوخته‌ام پرشد از شکوهِ شکوفه هزارشکر که پای تو باز شد به جهانم به‌قول اهل سخن شاعری زبانزدم اما همیشه پیش تو لکنت گرفته‌است زبانم اگرچه پیش تو ماندن تمام حاجت من بود ولی اراده کنی، بسته می‌شود چمدانم @golchine_sher
گـــــــــدای خانه زادی از قدیمم نمک پروردهٔ خـــــــــوان کریمم چنان اجــــــــدادم از روز ولادت غلام حضرت عبدالعظیمم (ع) «ساده» @golchine_sher
باید شبی به قبله حاجات رو کنم تا از خدای خویش تو را آرزو کنم کارم رسیده است به جایی که روز و شب در عالم مجاز تو را جستجو کنم   کندوی تازه منی و تا بنوشمت باید به نیش این همه زنبور خو کنم  آنان که پیش ازین به مصاف تو رفته‌اند گفتند در طواف تو با خون وضو کنم  چون کوزه‌گر سبو کند از کاسه سرم بگذار پیش از آن سر خود در سبو کنم  چندان عجیب نیست که از رشک بشکند آن دم که با تو آینه را روبرو کنم  دنیا به دل شکستگی‌ام حکم داده است باید برای او ورقی تازه رو کنم @golchine_sher