مشروح خبرهاست کماکان جانکاه
با هر غم کهنه شد غمی نو همراه
این قصه سرانجام خوشی خواهد داشت
پایان سیاهـی است ان شاالله
#محمدجواد_منوچهری
#عضوکانال
#یحیی_سنوار
#سید_حسن_نصرالله
#اسماعیل_هنیه
#سیدهاشم_صفیالدین
#مرگ_بر_اسرائیل
@golchine_sher
بوی بهشت میشِنوم از صدای تو
نازکتر از گل است، گلِ گونههای تو
ای در طنین نبض تو آهنگ قلب من
ای بوی هرچه گل، نفس آشنای تو
ای صورت تو آیه و آیینۀ خدا
حقا که هیچ نقص ندارد خدای تو
صد کهکشانْ ستاره و هفت آسمانْ حریر
آوردهام که فرش کنم زیر پای تو
چیزی عزیز تر ز تمام دلم نبود
ای پارۀ دلم که بریزم به پای تو
امروز تکیهگاه تو آغوش گرم من
فردا عصای خستگیام شانههای تو
در خاک هم دلم به هوای تو میتپد
چیزی کم از بهشت ندارد هوای تو
#قیصر_امینپور
@golchine_sher
شهید_سید_هاشم_صفی_الدین
عبای خاکی تو زیر آوار
مرا با گریه یاد مادر انداخت
سعادتمند بودی و شهادت
تو را با دشمنان دین در انداخت
دلت بیروت خونین بود و باید
به قلب حادثه پر می کشیدی
میان معرکه مثل شهیدان
به جمع دوستانت می رسیدی
حماسه آفرین بودی و دیدیم
میان مشتهای تو خطر را
به لرزه در میامد هر که می دید
به روی شانه های تو تبر را
سحر انگیزه ی چشم ترت بود
اذان تکثیر می شد از صدایت
چه در سر داشتی در زیر آوار
که خلوت کرده بودی با خدایت
قسم بر نام والا و شریفت
تو را در آسمان ها برگزیدند
برای امتداد راه پاکت
شهادت را به شوقت آفریدند
#فرزانه_قربانی
#عضوکانال
@golchine_sher
اندرونِ چاهِ هجران، داغِ بیژن می کشم
تیرهای هجر را با آه از تن می کشم
تیزیِ زخم زبان، در این سرای رنگ رنگ
هم ز یاران و هم از نیرنگِ دشمن می کشم
قطره ای ناچیزم و امّیدِ وصلِ بحر را
از تلاطم های امواجِ بلا من می کشم
صبر و خاموشی دوای سختیِ دلدادگی ست
دفتر دل را شبیه سرو و سوسن می کشم
زیر شمشیر قضا صیدی به دام افتاده ام
با رضامندی به زیر تیغ گردن می کشم
آتشِ برق نگاهت تا که می افتد به جان
آه جانسوز از نهاد خود چو خرمن می کشم
با حکیمان، همنشینی مرهمِ افسردگیست
در برِ نادان، ولی جورِ تهَمتن می کشم
"پهلوی چرب غنا ارزانی دون همّتان"
من ز اندوه دلِ سرگشته روغن می کشم
می پزد اندر خیال خود "محمد" شورِ وصل
بلبلی هستم که نازِ گل ز گلشن می کشم
#محمد_خوش_آمدی
#عضوکانال
@golchine_sher
داغی که بوسهی تو به لبهای ما نهاد
یادش بخیر و خاطرهاش جاودانه باد
بر من ببخش، گاه چنان دوست دارمت
کز یاد میبرم که مرا بردهای ز یاد
دردا چنان که عمر و دریغا چنین که مرگ
از من گرفت مهلت و مهلت به من نداد!
ما را فریب دادی و جای گلایه نیست
ما زود باوریم و تو دلال اعتماد
صبرم کفاف این همه غم را نمیدهد
سرمایهام کم است و بدهکاریام زیاد
#فاضل_نظری
@golchine_sher
تیغ نگاه
اگر تيغ نگاه من كند تاثير در چشمت
فراوان گوهر زيبا شود تكثير در چشمت
نگاهت ميكنم پر ميزند مرغ دلم سويت
دل ديوانه من ميشود زنجير در چشمت
به فرياد آوري صد غنچه خاموش در شعرم
غزلهاي پريشان ميشود تفسير در چشمت
مرا با تو به دريا مي برد اسب سپيد من
هزاران خواب شيرين ميشود تعبير در چشمت
تو تقدير مني ، تعبير يك رؤياي شيريني
و می بیند دلم زیباترین تقدير در چشمت
#علیمحمد_پناهي
#عضوکانال
@golchine_sher
من سردم است، حرف به خرجم نمی رود
دلگیرم از تَوالی این روزهای بد
ما قرن هاست راه به جایی نبرده ایم
اینجا که پیش قافله ها راه نابلد
چشمانمان به راه رسیدن سفید شد
آن کس که سال هاست … چرا پس نمی رسد ؟
آن کس که سال هاست چرا … آه زندگی !
دیگر نزن به بخت منِ خسته جان لگد
یک روز من پرنده شدن را گریستم
دانستم این قفس زده دیگر نمی پرد
یک روز من پرنده و حالا منم همین
مردی که روبروی تو سیگار می کشد
#پوریا_سوری
@golchine_sher
از بادهی وصل، کامشان شیرین است
از خندهی شان بهشت، عطرآگین است
"سنوار" نشسته در بَرِ "نصرالله"
در دستِ "هنیّه" دستِ "صفیالدّین" است
#یحیی_سنوار
#سید_حسن_نصرالله
#اسماعیل_هنیه
#سیدهاشم_صفیالدین
#اکبر_اسماعیلی_وردنجانی
#عضوکانال
@golchine_sher
"دلتنگی"
نه قلبم می شود همراه با من تا مناجاتی
نه احساسی که لبریزم کند از عشق ساعاتی
چه بی احساس و تنها مانده ام باید مسیحایی
بخواند بر دل مردابیم از عشق آیاتی
زمین افسرده شد از حال من ای آسمان، آیا
نمی آید شبی تا وا شود راه خراباتی
نه دستی تا کند تقسیم مهر و مهربانی را
نه رؤیایی که بینم لحظه ای رنگ مساواتی
بخوان کمتر به گوشم از بهشت ای مدعی زیرا
تو خود منشوری از افسردگی های مکافاتی
مگر اینکه بیاید حضرت موعود و فصلی که
در آن اردیبهشت از فیض او دارد کراماتی
#محمد_صادق_بخشی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#عضو_کانال
@golchine_sher
آه دکتر! سرِ من درد بزرگی شده است
برهی لعنتیام عاشق گرگی شده است
سرد شد از تن من دل به خیابان زد و رفت
گرگِ من بره نچنگیده به باران زد و رفت...
آه دکتر! لب او «صبر و ثباتم» میداد
بوش «وقت سحر از غصه نجاتم» میداد
آه دکتر! نفست گم شده باشد سخت است
نفست همدم مردم شده باشد، سخت است
آه دکتر! سرِ من درد بزرگی دارد
برهام میل به بوسیدن گرگی دارد...
دکتر این بار برایم نمِ باران بنویس
دو سه شب پرسه زدن توی خیابان بنویس
#مهتاب_یغما
@golchine_sher
روزها با فکر او دیوانهام، شب بیشتر!
هر دو دلتنگ همیم اما من اغلب بیشتر..
باد میگوید که او آشفتهگیسو دیدنیست
شانه میگوید که با موی مرتب، بیشتر!
تا مرا بوسید، گفتم: آه ترکم کن، برو...
عمق هذیان میشود با سوزش تب، بیشتر!
حرفهایش از نوازشهای او شیرینتر است...
از هر انگشتش هنر میریزد از لب، بیشتر!
یک اتاق و لقمهای نان و کمی آغوش او...
من چه میخواهم مگر از این مکعب بیشتر؟
#سید_سعید_صاحب_علم
@golchine_sher