غروب این حوالی را تو باور می کنی یا نه؟
غم و درد اهالی را تـو باور می کنی یا نه؟
تمام زندگی مان را سکـوتی تلخ پر کرده
خیابان های خالی را تو باور می کنی یا نه؟
کویر داغ و بی باران، بر این جا سایه گسترده
هجوم خشک سالی را تو باور می کنی یا نه؟
نفس در سینه می گیرد، دل این جا زود می میرد
و مرگ احتمالی را تو باور می کنی یا نه ؟
در این تاریکی و وحشت، سیاهی های بی پایان
وجود یک زلالی را تـو باور می کنی یا نه ؟
نگـاه سبز تـو آخر مرا آباد می سازد
بگو این خوش خیالی را تو باور می کنی یا نه؟!
#ناصر_ندیمی
@golchine_sher
بیاور چای با معجونِ تازه
بپا کن عشق با مضمونِ تازه
دوباره صبح شد خورشید خانم
بزن بر روی رگها خونِ تازه
#صفيه_قومنجانی
@nabzeghalam
@golchine_sher
هر چه دارم همه از آنِ حسین
به فدای لب عطشان حسین
می دهد غصه و غم را تسکین
نسخه ی شافی درمان حسین
لحظه ی درد و پریشان حالی
تکیه گاه همه دامان حسین
دوست دارم که شبی بنشینم
بر سر سفره ی احسان حسین
و بنوشم میِ بیداری از
چشمه ی جاری و جوشان حسین
کاش تا لحظه ی آخر باشم
بر سر بیعت و پیمان حسین
و شود روزی من کرب و بلا
تا شوم زائر و مهمان حسین
انس و جن مرثیه خوان غم اوست
یک جهان عاشق و حیران حسین
قبله ی اهل ولا کرب و بلاست
عالمی جمله به قربان حسین
#مجتبی_باقی
#عضوکانال
@golchine_sher
تقــــــــدیر مرا از کَرم ناس بریدند
این دست نیاز از همه انفاس بریدند
با لطف خـــــــــدا ناف مرا لحظۀ میلاد
با نوکری حضـــرت عبّاس(ع) بریدند
#مجتبی_تاجیک_«ساده»
#عضوکانال
@golchine_sher
تقدیر بود! پای کسی در میان نبود
آن روزها که صحبتی از این و آن نبود
می شد زمانه وار بخواهم تو را ولی
وصلی چنین که لایق عشقی چنان نبود
یک روز رنج بی پر و بالی مرا شکست
یک روز بال بود ولی آسمان نبود
وقتی که دوست آینه ام را شکست و رفت
هیچ انتظار دیگری از دشمنان نبود
از خنده ی ترحم مردم که بگذریم
با من کسی به غیر غمت مهربان نبود
#پوریا_شیرانی
@golchine_sher
بر نمی دارم چو آتش از لبم سیگار را
اینچنین آتش کشیدم روزهای تار را
خلوتم را می زند برهم نگاه خسته ات
گر به روی پلکهایم جا دهم دیوار را
هر چه می خواهی که من گردن بگیرم حاضرم
حاضرم گردن بگیرم حلقه های دار را
خرمنی از خاطراتت خوشه چینی کرده ام
کی تواند پُر کند این خوشه چین انبار را
طوطی ام، در یک قفس افتاده ام بر جان خویش
می زنم بر شیشه ی عمر خودم منقار را
#حمیدرضا_نادری
@golchine_sher
هدایت شده از اشعار نوروز رمضانی
ایکاش همیشه رو به رویت بودم
در آب زلال رود قویت بودم
در حسرت هر نوازشت آه کشم
ایکاش نسیم لای مویت بودم
#نوروز_رمضانی
@noroz_ramezani
صورتگری کرد آن مُصوّر با ظرافت کرد
یعنی که اعجازی دگر در کار خلقت کرد
چیزی فراتر کردگار از خَرق عادت کرد
یک خلقتی بالاتر از "خَمّرتُ طینت" کرد
در آفرینش بار دیگر یک قیامت کرد
در قالب وَالفجر و الشّمسش دَمید از نور
یعنی حُسین ابن علی را آفرید از نور
دل را اگر در سر نباشد شور عاشق نیست
بی عشق دل شایسته ی کشف حقایق نیست
بی عشق یک راهی به سمت نور و مشرق نیست
دنیا بدون عشق جُز آیینه ی دِق نیست
بی عشق دل با سنگ توفیری نخواهد داشت
بی عشق شعر ناب تاثیری نخواهد داشت
نام حُسین عشق است و بهتر می شناسیدش
سُبطُ النّبی جان پیمبر می شناسیدش
ارباب زاده قلب حیدر می شناسیدش
دُردانه ی زهرای اطهر می شناسیدش
دل بُرده در روز نخست او از ملائک هم
ذکر لب حَورا تَبارَک هست و بارِک هم
این عاشقی بی عشق او معنا نمی گیرد
این شور و شیدایی بدونش پا نمی گیرد
جُز عشق او عشقی در این دل جا نمی گیرد
فُطرس شِفایش را از این دُردانه می گیرد
ماهر چه داریم از حُسین ابن علی داریم
در سایه ی عشقیم و از بیگانه بیزاریم
ما یک رعیّت زاده او ارباب زاده ست و
اما رعیّت هرچه از او خواست داده ست و
افلاک هم در خاک پایش سر نهاده ست و
ساقی رسیده روی دوشش جام باده ست و
مجلس مُهنّا و مُهیّا شد میِ باقی
آمد بریزد می به جام جان ما ساقی
غیر از نگار اینجا کسی ساقیّ محفل نیست
اینجا دگر جای" اَدِر کَاساََ وَ ناوِل "نیست
ذکر محبّان جز" دَعِ الدّنیا وَ اَهمِل" نیست
هر کس که دل نسپُرده بر این شاه کامل نیست
نامی در این دل نیست غیر از نام زیبایش
هر کس که شد شوریده سر شد مست و شیدایش
نامش جواز رَد شدن از آن صراط است و
آب فراتش تشنه را آب حیات است و
شش گوشه اش هردم تجلّیگاه ذات است و
هر آینه عشقش تجلّیِ صفات است و
نور هدایت هست و کشتیّ نجات است و
فُلک نجات عالم است این حضرت ارباب
هرکس سوارش شد رها خواهد شد از گِرداب
بر جان طاها نور والشّمش است تابیده ست
آفاق شیدایش شده وقتی که خندیده ست
نور خدا را آینه در روی او دیده ست
از باغ لب هایش نبی گُلبوسه ها چیده ست
آرام جان حضرت طاهاست این خورشید
جان علیّ و حضرت زهراست این خورشید
طاها گرفته در بغل شاخ نباتش را
می نوشد از جام لبش آب حیاتش را
جبریل بُرده سمت عرش امشب قُماطش را
دیده ست فطرس هم در او راه نجاتش را
از کار فُطرس تا گِره وا کرد جانانش
فطرس گُشوده بال و شد گهواره جُنبانش
کوثر هر آنچه از خدا می خواست حاصل شد
آیه در آیه سوره ی وَالفجر نازل شد
تا مُحکمات مُصحف آیینه کامل شد
پروانه اش تطهیر و نور، او شمع محفل شد
"سَبِّح بِحَمدِ رَبّک " سر داد پیغمبر
بار دگر حیدر پدر شد فاطمه مادر
زیباست دلبند علی زیبا و زیباتر
آنکه نفس های نفیسش شد مسیحاتر
از شوق شد چشمان شورانگیز زهرا، تر
بالاست بالا پرچمش بالا و بالاتر
بر روی گنبد اهتزاز پرچمش زیباست
این پرچم حُریّت است و تا ابد بالاست
#ناصر_دوستی
#عضوکانال
@golchine_sher
هدایت شده از فدایی مازندرانی ؛ کانون شعر و نغمه
#ولادت_امام_حسین_علیه_السلام
وقت باران و وقت رحمت شد
رُخ او تا همینکه رؤیت شد
به صحیحُالسَّند روایت شد
دوزخ از یُمن او چو جنت شد
حا و سین ، یا و نون ، رسید از راه
عرش حق را ستون رسید از راه
سیبِ کالِ جنان رسیده شده
فاطمه دست بُرد و چیده شده
بینِ آغوشِ او که دیده شده
روحِ عشقی بر آن دمیده شده
عطر سیب آمد از گریبانش
جان عالم همه به قربانش
حلقه ی عشق را نگین آمد
چار تن نور و... پنجمین آمد
مَلَکی پَر زنان زمین آمد
نزد گهواره همنشین آمد
فطرسش بال و پر درآورده
پیش ارباب سر درآورده
کار و بارت نگو بهم خورده
سر نوشتت به او رقم خورده
هرکسی که بر او قسم خورده
جرم هایش همه قلم خورده
چشم پوشیده و بها داده
جایِ تأدیب، کربلا داده
کارمان دست دولت عشق است
بُرد کرد آنکه رعیتِ عشق است
رزق ما دست حضرت عشق است
رعیت، ارباب، نسبت عشق است
ما رکاب و نگین شده ارباب
با گدا همنشین شده ارباب
مشق مان نام حضرت مولاست
هر کجاییم صحبت مولاست
در دل ما محبت مولاست
کام مان مستِ تربت مولاست
دردمندیم و او دوا داده
بار ها تربتش شِفا داده
سجده بر تربتش اگر داریم
سربلندی جز این مگر داریم؟
ذکر او تا خودِ سحر داریم
سفره پهن است و توشه برداریم
معنیِ توشه چیست؟ شش گوشه
لذّتِ زندگیست شش گوشه
او که ما را قدم قدم بخرد
بار مان مانده، از کرم بخرد
در مرامش که نیست کم بخرد
کاش ما را چو محتشم بخرد
شاعرش میشوم به دربارش
شکر.. افتاده ام پیِ کارش
نوکریم و تویی امامْحسین
ذکر هر صبح ما سلامحسین
گفت زهرا به ما غلامحسین
حرف ما چیست؟ یک کلام: حسین...
یا حسین است بر لبم امشب
متفاوت شده شبم امشب
سرمان هست روی دیوارت
واجب العینی است دیدارت
خاکِ عالَم... که من شدم یارت
عشق یعنی رَوَم سرِ دارت
میثمات نیستم ولی بپذیر
جانِ بابایمان علی بپذیر
.
.
.
شب میلادِ اشک و لبخند است
آه قلبم برایش آکنده است
زینب از او چگونه دل کنده است
تار حلقوم او به مو بند است
ما به این روضه مبتلا هستم
همه دلخون کربلا هستیم
#امیر_طاهری
🔷🔹کانون شعر و نغمه فدایی مازندرانی
@Fadaei_Mazandarani
باران به هم زد شاخه ی خاکستری را
باران نمی فهمید چیزِ دیگری را
بادی به گندمزار موجی زد، تکان داد
از روی گوری یاسهای پرپری را
روی قلمدان حس و حال رفتنت هست
وقتی تعارف میکنی نیلوفری را
از قایقت دستی تکان دادی برایم
در چشمهایم غرق کردی بندری را
بعد از تو تنها بودنم را دوست دارم
با گریه می سازم جهان دیگری را
یک روز می فهمی غمم درد کمی نیست
پس می فرستی آنچه با خود می بری را
#مجید_عزیزی
@golchine_sher