eitaa logo
گلچین شعر
13.8هزار دنبال‌کننده
740 عکس
258 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
وقتی لباسش بوی عطر دیگری دارد باید بفهمم عشق هم آخر سری دارد من عاشق او می شوم! او عاشق عشقش... عاشق همیشه قصه ی زجر آوری دارد بوی تبانی می دهد جای تعجب نیست قلبی که عاشق می شود نا داوری دارد جنجال مویش را تمام شهر می بینند اما کنار من همیشه روسری دارد از پچ پچ همسایه ها در کوچه فهمیدم دلشوره هایم ماجرای بدتری دارد دلواپسی دیوانه ام کرده چرا گفتند: دیوانه بودن حس و حال محشری دارد "دیوانه بودن عالمی دارد" حقیقت نیست! وقتی رقیبت عالم عالم تری دارد... @golchine_sher
تو رفته ای و غزل های دیگری هم هست بمان که شاعر تنهای دیگری هم هست به جز هوای تو و شانه های آرامت برای گریه مگر جای دیگری هم هست؟ بیا و با نفس‌ِ روشنت به مرده دلان بباوران که مسیحای دیگری هم هست به کامِ دل نرسیدیم اگر دراین دنیا به این خوشیم که دنیای دیگری هم هست به گریه گفتمش،ای ماه نیمه شب،وا کن! اگر به میکده مینای دیگری هم هست به خنده ساغر ما را گرفت ساقی و گفت: برو رفیق که شب های دیگری هم هست چقدر ساقی ما ساده بود،می پنداشت که بی جمال تو فردای دیگری هم هست... @golchine_sher
چه باک کشتی آن دل که بادبان دارد میان زندگی اش صاحب الزمان دارد به هیچ کس نزند رو، کسی که منتظر است... تمام عمر نظر سوی آسمان دارد هم آبرو و هم ایمان و هم ولای علی هر آن چه دارد ازین بیت و آستان دارد نبسته دل به کسی غیر یار و دلدارش که دل سپردنِ در این جهان زیان دارد به غیر نوکر این خانه که خودش آقاست کجاست آن که چنین یار مهربان دارد نه حرف و صحبت دیروز باشد و امروز حکایتی شده این عشق، داستان دارد چه روزهای بدی شد بدون کرب و بلا دلم هوای حریمِ حسین جان دارد از آتشی که فراگیر باشد و باقی هر آن که کرب و بلا رفته است امان دارد به سوی زائر او مادری جوان آید تعجب است چرا قامتی کمان دارد؟! تعجب است چرا چهره اش کبود شده؟! ز دود و شعله به چادر، چرا نشان دارد؟! میان مجمع زوار کربلا، زهرا می آید و همه ی روضه را بیان دارد چه کرده است مگر با حسین و دندانش چنین گلایه از آن چوب خیزران دارد؟! @golchine_sher
گاهی مرا نگاه کنی و رد شوی بس است آنــان که بی کَسند به یـک در زدن خــوشنــد @golchine_sher
شاه بیت غزل من این است... زندگی با تو فقط شیرین است @golchine_sher
کنارِ قدمهام قد میکشی هنوز ردّ بُوسَت رو پیشونیمه تو رفتی بزرگیتو ثابت کنی نبودِ تو اوج ِپریشونیمه هنوز عطر تو تووی آغوشمه لباسات و هرشب نفس میکشم به پهنای مردونگیهای تو برای دلم هی قفس میکشم قبوله تنومند و آقا شدی منم مادری که دلش پیر شد همه دلخوشیهای من بودی و همه آرزوم بی تو تبخیر شد توو تنهاییام بی تو دق میکنم هنوز باورم میشه که زنده ای خدا مُردم از دست ِدلواپسی تو آرامش قلبِ هر بنده ای بیا خنده هاش و برام پست کن منم مادری که دلش خون شده همین یه پسر کلّ دنیام بود اونم پای عشقِ تو مجنون شده خدایا توو دنیا تو موندی برام کنارِ همین قاب عکس و پلاک مزارش رو یک شب نشونم بده دارم پای این عشق میشم هلاک @golchine_sher
شب سردی‌ست و هوا منتظر باران است وقت خواب است و دلم پیش تو سرگردان است شب بخیر ای نفست شرح پریشانی من ماه پیشانی من... دلبر بارانی من... @golchine_sher
تو عجب تنگه ی عابرکشی ای معبر عشق که به جز کشته ی عاشق نکند از تو عبور... @golchine_sher
ایکاش همیشه دور باشند از غم با هم همه جوره خوب همچون آدم پاییز و بهار عاشقی را بلدند دیدم دل و قلوه می گرفتند از هم @golchine_sher
تابحال ، از عسل ِ چشم کسی مَست شدی ؟!! تا بحال ، عاشق ِ دیـوانـه ی سرمست شدی ؟ من همان عاشق ِ دیوانه ی سرمست ِ توأم!!!! تـو بـه اندازه ی من پای کسی مست شدی ؟ وقتی از خلسه ی آغوش ِ تـو بر می گردم!!!! تـو هم آشفته ی آن بوسه ی بی مرز شدی ؟ من که از دوری تـو تـار ِ دلم می لـرزد! تو هم اندازه ی من این همه دلتنگ شدی ؟ هوس ِ خواستنت ، مثل ِعسل شیرین است تو بگو ، عاشق ِ این قلب ِ پُر از درد شدی ؟ @golchine_sher
آسمان دزد است، کشتی حالِ بادش را ندارد او فقط از دزد دریایی نمادش را ندارد باز می پرسی که کشتی های من غرق است؟ آری مثل معتادی که خرج اعتیادش را ندارد باغ وحشی را تصور کن که می رقصد پلنگی تاب اشک ما و مرگ هم نژادش را ندارد بی قرارم مثل وقتی مادری با یک شماره می رود تا باجه ها اما سوادش را ندارد حکم جنگ آمد تصور کن که سربازی نشسته غیرتش باقی ست اما اعتقادش را ندارد آب راکد را که دیدی؟ چون سرش بر سنگ خورده رود بود و حال شوق امتدادش را ندارد درد یعنی شاعری در دفتر شعرش ببیند مثل سابق دیگر آن احساس شادش را ندارد @golchine_sher
غزل از مویِ پریشان شده‌ات می ریزد! من اگر شاعرم از دستِ پریشانی توست @golchine_sher
و اسماعيل مي‌دانست آن چاقو نمي‌برد كه صيادي كه من ديدم دل از آهو نمي‌برد  كدامين بارگاه‌است اين كدامين خانقاه‌است‌اين كه در اينجا نفس از گفتن ياهو نمي‌برد   دلا ديوانگي كم نيست شايد عشق كم باشد اگر زنجيرها را زور اين بازو نمي‌برد  چرا ناراحتي اي دوست از دست رفيقانت كه خنجر عادتش اين است رو در رو نمي‌برد  زليخا را بگو نارنجهايش را نگه دارد كه ديگر نوبت عشق است و تيغ او نمي‌برد @golchine_sher
از بی ادبی کسی به جایی نرسید حقا که ادب تاج سر انسان است @golchine_sher
دکترم گفت شما مشکلتان کم خونی است خونِ دل میخورم ای کاش که تاثیر کند...! @golchine_sher
ای نامِ دلربای تو ورد ِجوانه ها لبریز از حضور قشنگت ترانه ها می بارد آسمان به هوای تو عشق را می تابد آفتاب ِتو بر روی شانه ها قند دلم به خاطر تو آب می شود مبهوت مهربانی تو آب و دانه ها دلتنگی از هوای تنم رخت بسته است گلبوسه ات نشسته بر انبوه چانه ها چون کوه استواری و چون عشق مخملین اکسیژنت عجین شده در" کلِ خانه ها" تا پنجره به قامت دیوارها به پاست این شیشه دلربا شده از دلبرانه ها یک روز میرسی و شبم ماه می شود ای ماهِ آشنای همه عاشقانه ها @golchine_sher
زهرا همان غمی‌ست كه در سینه ی علی‌ست پهلوشكسته‌ای‌ست كه آیینه ی علی‌ست زهرا كه دستهای به دستاس رفته‌اش لبریز دستهای پر از پینه ی علی‌ست زهرا همان علی‌ست كه آیینه خداست زهرا همان خداست كه آیینه ی علی‌ست افلاك را ببین كه چه بیهوده خاك را... زهرا بگو مزار تو در سینه ی علی‌ست زهرا بیا ببوس گلوی حسین را این ابتدای غربت دیرینه ی علی‌ست @golchine_sher
دلم آشفته آن مایه ی ناز است هنوز مرغ پر سوخته در پنجه‌ ی باز است هنوز جان به لب آمد و لب بر لب جانان نرسید دل به جان آمد و او بر سر ناز است هنوز گرچه بیگانه ز خود گشتم و دیوانه ز عشق یار عاشق کش و بیگانه نواز است هنوز خاک گردیدم و بر آتش من آب نزد غافل از حسرت ارباب نیاز است هنوز گرچه هر لحظه مدد میدهدم چشم پر آب دل سودا زده در سوز و گداز است هنوز همه خفتند به غیر از من و پروانه و شمع قصه ما دو سه دیوانه دراز است هنوز @golchine_sher
جنگ از طرف دوست، دل آزار نباشد یاری که تحمل نکند، یار نباشد گر بانگ برآید؛ که سری در قدمی رفت بسیار مگویید، که بسیار نباشد تا رنج تحمل نکنی، گنج نبینی تا شب نرود، صبح پدیدار نباشد آهنگ دراز شب رنجوری مشتاق با آن نتوان گفت، که بیدار نباشد @golchine_sher
سلام کردم و گُفتم مَرا ڪه یادَت هَست؟ جواب دادی و گُفتی به جا نیاوردم ... @golchine_sher
تو به تحریکِ فلک، فتنه‌یِ دورانِ منی من به تصدیقِ نظر، محوِ تماشایِ توام @golchine_sher
اشکِ لیلی می کند دیوانه مجنون را؛ بخند قطره قطره آب داری می شوی دریا؛ بخند من نمیخواهم تو را گریان ببینم خوب من محض خوشحالی من هم که شده زهرا؛ بخند من سلام بی جوابم من غریب در وطن گریه جا دارد به حال و روز من اما؛ بخند گریه ات همسایه ها را خسته کرده فاطمه روزها را پیش حمزه گریه کن شبها؛ بخند نیست دنیا لایق چشمان بارانی تو ابر تنهای کبود من به این دنیا؛ بخند گفته بودی که نداری طاقت اشک مرا یا بیا با هم بباریم از غریبی یا؛ بخند این خلافت آن فدک...عالم فدای خنده ات ماهِ شبهای غریبیِ علی حالا؛ بخند بعدِ تو خنده به لبهایم نمی آید مگر زینبت گاهی بگوید: جانِ من بابا بخند @golchine_sher
گفته بودم می روی دیدی عزیزم آخرش ! سهم ما از عشق هم شد قسمت زجرآورش زندگی با خاطراتت اتفاقی ساده نیست ! رفتنت یعنی مصیبت ، زجر یعنی باورش یک وجب دوری برای عاشقان یعنی عذاب وای از آن روزی که عاشق رد شود آب از سرش حال من بعد از تو مثل دانش آموزی ست که خسته از تکلیف شب ، خوابیده روی دفترش جای من این روزها میزی ست کنج کافه ها یک طرف سیگار و من یاد تو سمت دیگرش مرگ انسان گاهی اوقات از نبود نبض نیست مرگ یعنی حال من با دیدن انگشترش ‌ @golchine_sher
همه روز گِرد کویَت همه شب بر آستانت غَرضی جز این ندارم که نظر کنم به رویَت... @golchine_sher
بَنای عِشق پابَرجاست، چه باهِجران، چه بی‌هِجران که هِجران‌ هَم به جانِ تو زِ عشقِ تو نمی‌کاهَد @golchine_sher