eitaa logo
گلچین شعر
13.7هزار دنبال‌کننده
694 عکس
252 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
ابر و باد و مَه و خورشید و فلک در کارند عاقبت داغِ تو را بر دل من بگذارند! @golchine_sher
همه در چهره ی مهتاب غم از دل شویند امشب ای مه تو هم از طالع من غمگینی @golchine_sher
ای یار جفا کرده پیوند بریده این بود وفاداری و عهد تو ندیده در کوی تو معروفم و از روی تو محروم گرگ دهن آلوده یوسف ندریده... ما هیچ ندیدیم و همه شهر بگفتند افسانه مجنون به لیلی نرسیده در خواب گزیده لب شیرین گل اندام از خواب نباشد مگر انگشت گزیده بس در طلبت کوشش بی فایده کردیم چون طفل دوان در پی گنجشک پریده مرغ دل صاحب نظران صید نکردی الا به کمان مهره ابروی خمیده میلت به چه ماند به خرامیدن طاووس غمزت به نگه کردن آهوی رمیده گر پای به در می‌نهم از نقطه شیراز ره نیست تو پیرامن من حلقه کشیده با دست بلورین تو پنجه نتوان کرد رفتیم دعا گفته و دشنام شنیده روی تو مبیناد دگر دیده سعدی گر دیده به کس باز کند روی تو دیده @golchine_sher
دَر سرَت اِمروز بحث ِ داغ ِ آغوشم نبود .. پنجشنبه تعطیل است یا مارا زِ خاطِربرده ای؟ @golchine_sher
‏مژگان بهم آوردم و رفتم به خيالت ... @golchine_sher
صبر خوب است و مخواه از عاشقی این خوب را پیش ازین هرگز نفهمیدم غم ایوب را خوانده ام در چهره ی مردم همین امروز هم حرف های مفت بعد از تو به من منسوب را با وجود طعنه هاشان ظاهرم شاد است آه بید از داخل به نرمی می تراشد چوب را دستمالت را نکش بر پلک ها بیهوده است سرمه ام لو می دهد چشمی که شد مرطوب را! تا بدانم چندمین روز است ترکم کرده ای می شمارم شیشه های خالی مشروب را هر دو بعد از تخته نرد زندگی خندیده ایم می توان از خنده هامان حدس زد مغلوب را حرف هایت را غزل کن با سکوت از من نگیر لااقل این عشق بازی کردن مکتوب را   @golchine_sher
ما نا برادران از چاه گرگ خیز لب تشنه آمدیم یا ایهالعزیز! با جامه ی کبود، با نامه ی سیاه این حال و روز ماست چون شام رستخیز یا چاه می کنیم، یا آه می کشیم در راه نارفیق، از زخم نا عزیز حتی هراس مان از حسن یوسف ست ای کاش بشکند گلدان پشت میز ما پاره کرده ایم بیش ازتو پیرهن در خواب دیده ایم ؛خواب ستاره نیز بر ما یکی یکی لب می گزی که بس دست تو رو شده است دیگر زبان مریز! حتی به عکس تو هر شب لگد زدیم دستی تکان بده از قاب ریز ریز برگشت تا ورق، با دست روزگار در باد مثل برگ ماییم و افت و خیز یا احسن القصص! در آتش هوس هیزم شکن شدیم، با چشم های هیز کابوس ما چراست، آن چشم شب شکن؟ فانوس راه کیست، آن چشم شب ستیز؟ دندان شکسته اند از گرگ قصه مان بگذار بگذریم از جنگ و از گریز @golchine_sher
در قيد غمم، خاطرِ آزاد کجایی؟ تنگ است دلم، قوتِ فرياد کجایی؟ کو هم‌نفسی تا نفس شاد برآرم؟ مجنون تو کجا رفتی و فرهاد کجایی؟ ای ناوک تأثير که کردی سفر از دل می‌خواست تو را ناله به امداد، کجایی؟ با آنکه ز ما هيچ زمان ياد نکردی ای آنکه نرفتی دمی از ياد، کجایی؟ می‌خواستی آزرده ببينی دل ما را اکنون که غمت دادِ ستم داد، کجایی؟ در عشق به يک جلوه حزین، کار تمام است من برق به خرمن زدم ای باد کجایی؟ @golchine_sher
یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست از نقطه ای بترس که شیطانی ات کنند. @golchine_sher
تو را در لابه لای هر غزل جا میکنم هر شب به عشقِ تو غزلها را تماشا میکنم هر شب تو مثل ماه از دامان شعرم می روی بالا چه راحت ماه را در دفترم جا می کنم هر شب دوباره طاق ابروی تو و رقص غزل هایم خودم را با خم ابرو مداوا می کنم هر شب ردیف شعرهای خوب من هستی و می دانی که دنیای غزل را با تو زیبا می کنم هر شب نسیم عطر گیسوی تو آتش میزند جان را و من با عطر موهای تو غوغا میکنم هر شب هوای گرم مرداد و خیال ِروی دلجویت به گرمای حضورت عشق برپا می کنم هرشب و گندمزار موهایم بهاری می شود وقتی گل ِمو را که از باغِ سرت وا می کنم هر شب شب و روزم تویی من در درون خویش گم بودم خودم را روی ِ دستان تو پیدا می کنم هر شب @golchine_sher
همه در چهره ی مهتاب غم از دل شویند امشب ای مه تو هم از طالع من غمگینی @golchine_sher
دلم گرفته هوای بهار کرده دلم هوای گریه ی بی اختیار کرده دلم رها کن از لب بام آن دو بافه گیسو را هوای یک شب دنباله دار کرده دلم بیا بیا که برای سرودن بیتی هزار واژه ی خونین قطار کرده دلم به هر تپش که نفس تازه می کند باری مرا به زیستن امّید وار کرده دلم کنون که آخر پیری نمانده دندانی غزال خوش خط و خالی شکار کرده دلم بخند ای لب خونین لب ترک خورده دلم شکسته هوای انار کرده دلم @golchine_sher
مَنَم آن زاغه مهمّات و تویی فندکِ عشق ... وای اگر آتشِ تو، در تنِ من رخنه کند ... @golchine_sher
می خواست راوی این غزل سربسته باشد پس فرض کن بال کبوتر بسته باشد می خواست ، اما آخرش طاقت نیاورد کتمان کند پهلوی مادر بسته باشد کتمان کند دستان خواهر را که می خواست آن لحظه چشمان برادر بسته باشد راه تمام تیغ ها از یک طرف باز راه علی از سوی دیگر بسته باشد وقتی که دست کفر این اندازه باز است بایست هم دستان حیدر بسته باشد راوی خودش را گول زد ، ننوشت چیزی راوی دلش می خواست آن در بسته باشد در بسته و زهرا کنار آسیاب است انگار گندمزار زیر آفتاب است با ذوالفقارش باز خلوت کرده مولا حال علی این روزها خیلی خراب است رد شد حسن ، ظرف گلاب افتاد بر خاک عطر حسن پیچیده یا عطر گلاب است ؟ خواب حسین از بچگی تعبیر دارد خوابیده و بالا سرش یک کاسه آب است حالا صدای در زدن پیچیده در شعر این بار راوی ناگزیر از انتخاب است در باز شد ، در بسته شد ، در را شکستند نامردها پهلوی مادر را شکستند از اهل کوچه یک نفر بیرون نیامد یک سر به غیر از میخ در بیرون نیامد در خانه ها ماندند و زهرا ماند تنها یک مرد در آن کوچه تنها ماند … تنها تعداد افراد دو جبهه نامساوی ست تنها کسی که با علی مانده ست راوی ست راوی می آید ، می رود ، با دست خالی تصویری از شمشیر می سازد … خیالی هی پیش پایش راه می چیند بجنگد اما کسی او را نمی بیند بجنگد بین روایت چند خط جا می گذارد راوی علی را باز تنها می گذارد بی هیچ مکثی می رود آن سوی دیوار باید ببیند ردّ خون را روی دیوار باید ببیند غربتی را که شنیده باید بگوید چیزهایی را که شنیده باید ببیند چادر روی زمین را از خاک بردارد رکاب بی نگین را باید تمام صحنه ها دلگیر باشد کافی ست زهرا داخل تصویر باشد چشمی به در دارد نگاهی هم به کوچه احساسش او را می کشد کم کم به کوچه دیگر ولی تصویر کوچه دست خورده ردّ طنابی کوچه را با مرد بُرده هرگز علی در جنگ ها زانو نمی زد ای کاش زهرا دست بر پهلو نمی زد … راوی غزل خواند و غزل خواند و غزل خواند تابوت رفت و او میان کوچه جا ماند @golchine_sher
دوباره دیر کردی...از دهان افتاد چایی ها حسابم با کتابم جور شد با این جدایی ها   دوباره ساعت اَت خوابیده لایِ دفترِ شعرت خودت جا مانده ای در ایستگاهِ بی وفایی ها   تو قلبم را گره پشتِ گره بستی به موهایت چه طولانی‌ست گیسویِ شبِ عقده گشایی‌ها   تو حتی در خیالاتی که می بافم نمی آیی همیشه کار دستم داده این واقع گرایی ها   دعا کردم...دعا با شاخه یِ رز مانده در دستم تورا ازدست خواهم‌داد با این بی‌خدایی ها @golchine_sher
روی پیشانی بختم خط به خط چین دیده ام بس که خود را در دل آیینه غمگین دیده ام مو سپیدم مو سپیدم موسپیدم مو سپید گرگ باران دیده هستم، برف سنگین دیده ام آه یک چشمم زلیخا آن یکی یعقوب شد حال یوسف را ببینم با کدامین دیده ام؟ آشنا هستی به چشمم صبر کن، قدری بخند یادم آمـد، مـن تو را روز نخستین دیده ام بیستون دیشب به چشمم جاده ای هموار بود ابن سیرین را خبر کن، خواب شیرین دیده ام @golchine_sher
💠 دومین کنگره‌ی ملی شعر گرامیداشت بسیجی شهید مدافع امنیت، مصطفی نوروزی 💠 موضوعات: ◾شهدای مدافع حرم و دفاع مقدس، شهدای شاهچراغ و مدافع امنیت ( شهیدان احمد صالحی، آرمان علی وردی، روح الله عجمیان و...) ◾بخش ویژه: شهید مصطفی نوروزی 💠 شرایط ارسال: ◾هر شرکت کننده می تواند حداکثر ۳ اثر در هر بخش ارسال کند ◾اشعار ارسال شده چنانچه برگزیده‌‌ی کنگره‌های دیگر باشند و در مجموعه های شعری چاپ شده باشند از دور رقابت ها حذف خواهند شد ◾گزیده‌ی آثار ارسالی در قالب مجموعه ای به صورت کتاب چاپ و منتشر خواهد شد 💠 شیوه ارسال آثار: ◾ارسال متن شعر با مشخصات فردی، کد ملی، شهر محل سکونت و شماره تماس به شماره همراه ۰۹۱۱۹۵۵۰۹۵۴ در پیام رسان های ایتا، سروش و تلگرام 💠 تقویم اجرایی: ◾اعلام فراخوان: ۲۵ آذر ۱۴۰۱ ◾آخرین مهلت ارسال آثار: ۱۵ بهمن ۱۴۰۱ ◾اختتامیه: ۲۵ بهمن ۱۴۰۱ 💠 جوایز: ◾۵۰ میلیون ریال کمک هزینه سفر به مشهد مقدس برای سه نفر از برگزیدگان بخش ویژه به همراه تندیس و لوح تقدیر ◾۲۰ میلیون ریال به همراه تندیس و لوح تقدیر برای ۷ نفر از برگزیدگان بخش عمومی ◾️برای شاعران شایسته تقدیر هدایای نقدی درنظر گرفته خواهد شد @majaryemostafa
اندازه ی یک نفس زدن بودی دل ؟ همواره به حال آمدن بودی دل ؟ در خلوت رفتن تو گفتم با خود ای کاش برای خود من بودی دل ! @golchine_sher
تب آورد عشوه آورد عشق بردوش وَ خال از هند و از بم باز آغوش دو ابرو راه و تا چین زلف همراه دل از خاقان ارگم برد تا شوش کنارم ماه و می ، مضراب هر زلف از آن گیسوی بازش گفت بر گوش حسابم با کرام الکاتبین بود اگر خالی به لب هم داشت منقوش از آتش هر سیاوش سربلند است اگر سودابه هم می دوخت پاپوش به شرطش باختم ، هربار می گفت ببین بردم ، تو را یادم فراموش @golchine_sher
هنوز هم که هنوز است عاشق ماهم ولی بدون تو مهتاب را نمی خواهم برای آمدنت گرچه راه کوتاه است هنوز هم که هنوز است چشم در راهم سلام ... روز قشنگی ست ... دوستت دارم ... چقدر عاشق این جمله های کوتاهم هوای بودن یک عمر با تو را دارم منی که دلخوش دیدارهای گهگاهم برای گفتن یک حرف عاشقانه فقط اسیر سخت ترین زخم های جانکاهم بدون تو همه ی لحظه ها به این فکرند که تیغ را بگذارند بر گلوگاهم @golchine_sher
دوباره در سر سبزم هوای آزادی ست ذغال سرو مگر باز روی قلیان است؟ @golchine_sher
بوی رفتن می دهد با من مدارا کردنت سخت دلتنگم برای اخم و دعوا کردنت عطر خوبی می زنی از در که بیرون می روی دلخورم از این همه خود را فریبا کردنت گفتم آیا خسته ای از زندگانی پیش من؟ سخت رنجیدم من از اینگونه حاشا کردنت گفتمت میل سفر دارم تو گفتی صبر کن خسته ام، دلخسته از امروز و فردا کردنت می شنیدم دیشب آن لحن پر از افسوس را صورت گریان و آن آه و دریغا کردنت می هراسم از نگاه خیره تو سمت در رنگ حسرت دارد آخر این تماشا کردنت با زبان بی زبانی حرف خود را گفته ای می روم دیگر نمی خواهم مدارا کردنت @golchine_sher
ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالی ست حالِ هجران تو چه دانی که چه مشکل حالی ست... @golchine_sher
‏چرا زبان بگشایم؟ که دردهای بزرگ به جز سکوت ندارند مرهمی دیگر ... @golchine_sher
باران که گرفت آب غم جاری شد سیل آمد و باعث گرفتاری شد شرمنده شد از کار خودش ابر سیاه وقتی که دلیل مردم آزاری شد @golchine_sher