eitaa logo
گلچین شعر
13.6هزار دنبال‌کننده
622 عکس
236 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
رو ندارم که بگویم صنم و عشق منی مذهبی بودن ما دردسری شد که نگو... @golchine_sher
من از عهد آدم، تو را دوست دارم از آغاز عالم، تو را دوست دارم چه شب‌ها من و آسمان تا دم صبح سرودیم نم‌نم، تو را دوست دارم نه خطی نه خالی نه خواب و خیالی من ای حس مبهم! تو را دوست دارم... @golchine_sher
کشیده است به رسوایی و جنون کارم میانِ جمع بگویم که دوستت دارم؟! مُراقبم که مبادا تُهی شوم از تو قسم به چشمِ تو! در خواب نیز بیدارم... @golchine_sher
چنان که یخ زده تقویم‌ها اگر هرروز هزار بار بیاید بهار کافی نیست @golchine_sher
از پل‌های زیادی پریده‌ام در رودخانه‌های بسیاری غرق شده‌ام بارها شاخ به شاخ شده‌ام با زندگی بارها گلوله خورده‌ام و بارها  مرده‌ام عشق از من یک بدل‌کار حرفه‌ای ساخته‌است!      @golchine_sher
دلم، دریا به دریا، از تماشای تو می‌ گیرد دلم دریاست اما از تماشای تو می‌ گیرد جهان زیباست اما مثل مردابی که با مهتاب جهان رنگِ تماشا از تماشای تو می‌ گیرد نسیم از گیسوانت رد شد و باران تو را بوسید طبیعت سهم خود را از تماشای تو می‌ گیرد مگو سیاره ‌ها بیهوده بر گرد تو می‌گردند که این تکرار معنا از تماشای تو می‌ گیرد تو تنها با تماشای خود از آیینه خشنودی دل آیینه تنها از تماشای تو می‌ گیرد @golchine_sher
اسفند شد، خود را در آغوش بهار انداخت گل کرد نامش، غنچه را از اعتبار انداخت روبنده‌ی چل تکه‌ی آیینه را وا کرد با دستمالش کاه در چشم غبار انداخت مثل نسیم از مرزهای بی هوا رد شد مکثی میان نطق سیم خاردار انداخت از نو به گلدان‌های خالی گل تعارف کرد با خنده‌هایش باغ را یاد انار انداخت پروانه‌های کاغذی را در هوا پر داد آتش به جان شمع‌های بی‌بخار انداخت سنگی فروتن بود و قلب مهربانی داشت یک عمر خود را زیر پای آبشار انداخت در هر درنگی غرق رنگی تازه‌تر می شد هر جا توقف کرد عکسی ماندگار انداخت او با مرور خاطراتش زندگی می کرد اما چرا عکس مرا این قدر تار انداخت؟! @golchine_sher
‌قطاری که به ایستگاه رسید مرا با تمام خاطره‌هایم برد تورا با بویِ‌ تنت جا گذاشت کنار لباس‌های خاکی‌ام ایستگاهی که ما را می‌دید از تمام قطارها متنفر شد @golchine_sher
درمسیر زندگانی گاه حیران می شوی کوه اگر باشی گهی از غصّه ویران می شوی سبزه و گل هم بروید هر نفس از سینه ات باورش در تو نباشد پس بیابان می شوی چون گلی جای نسیم صبحگاهی بی دلیل برخلاف طبع خود درگیر طوفان می شوی از حسودان زمانه اینچنین آموختم سرو هم باشی گهی اُفتان و خیزان می شوی چشم دل گر وا کنی بی شک خدایت دیدنی است مست عشق ومست شور و مست جانان می شوی خادم خودباش و باخود باش و درخود پیله کن دانه ی خشکی، یقینا سهم باران می شوی (کهربا) @golchine_sher
دو فنجان چای دم کردم که صبحت را بیارایم کنارِ قـــندِ لـب‌های تو شیرین گشت دنـــیایم @golchine_sher
تا نیمه‌راه همسفری داشتیم... رفت با اینکه هر دو چشم تری داشتیم... رفت پابند ما نبود و دل از ما گرفت و برد ما نیز هم دلی سفری داشتیم... رفت ما را به هر ستاره بختی امید نیست در هفت آسمان قمری داشتیم... رفت هر شب خیال بالش امنی ست در سرم در آرزوی دوست سری داشتیم... رفت ‏باران شدم که راه نیفتد ولی نشد تنها امید مختصری داشتیم... رفت ما را تو با گرفتن جان امتحان نکن از جان خود عزیزتری داشتیم... رفت... @golchine_sher
نمازم را قضا کرده تماشا کردنت ای ماه بماند بین مـا این رازها بینی و بین‌الله! @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‏مژگان بهم آوردم و رفتم به خيالت ... @golchine_sher
چه باران قشنگی ریخت در گوش ِخیابان ها هوای ِعشق جاری گشت ،دوشادوشِ ایوان ها سرت سبز و دلت خوش باد در رویای فروردین بهاران خنده اش جاریست، بر تن پوشِ گلدان ها نسیمِ مهر از زیباترین گلزار می آید که عطرش چون بهشتی نوبهاری گشت در جان ها صدای نغمه ی گنجشکهای مست میپیچد میان تنگی دیوار تاآغوش دالان ها تب ِعید است و دیدارکلاغان با قناری ها درختان شاد میرقصند با آهنگ باران ها به دستان زمین چترنوازش بوسه خواهد زد چه باران ِقشنگی ریخت در کوچه ،خیابان ها @golchine_sher
نيمی از من به خانه برگشته نيمه ی ديگرم خيابانست نيمی از من رهاتر از طوفان ، نيم ديگر اسير زندانست نيمی از من همين كه ميبينی ، ساده و بی خيال و معمولی مثل روحی هميشه سرگردان ، نيمه ی ديگرم كه پنهانست در بهار از جدا شدن گفتی، باخودم گفتم ای دل غافل گول تقويم را بپا نخوری ، تازه اين اول زمستانست دل به دست تو دادم و ديدم ، حيف و صدحيف زود فهميدم دل نگه داشتن چه دشوارست دل شكستن چقدر آسان ست ابری ام ميروم قدم بزنم چشم من رازدار خوبی نيست خوب شد ديگران نمی بينند اشكهايی كه زيرباران ست بين ما خط فاصله هربار ، زلزله پشت زلزله بسيار بسكه ازترس رفتنت لرزيد دل كه دل نيست شهر ويرانست روی قول زنانه ام هستم قول مردانه ات اگرچه شكست من فروشنده نيستم اما، مشتری مثل تو فراوانست @golchine_sher
اگر پنهان شوی درجاده ها جنجال خواهدشد تمام کوچه ها ازکشته مالامال خواهدشد هزاران بار می گویم ، اگر پنهان شوی روزی من دیوانه می میرم، نگو خوشحال خواهدشد تمام شهر می داند درون سینه ام ازتو فقط یک رد پا مانده که آن دنبال خواهد شد من ازهرکس نشانت راگرفتم،گفت می آید برایت واژه در واژه غزل ارسال خواهدشد فقط یک جمله ، می خواهم بدانم دوستم داری ؟ تمام حرفهای ما همین جا چال خواهدشد به وقتش شاعری ما را روایت می کند زیبا چه بهتر سرنوشت ما که شرح حال خواهدشد. @golchine_sher
‏ما را به جز خیالت فکری دگر نباشد در هیچ سر خیالی زین خوبتر نباشد ... @golchine_sher
در من ریشه زدی از تو جوانه زدم... @golchine_sher
کسی نداند از این دل ، چِها به بَر دارد خدا زِ غُصّه و غمها ی دل خبر دارد فراقِ یار عذابیست که کس نمیداند مگر کسی که غمِ یار خود به بَردارد نصیحتم چه کند آنکه در وصال یار بِسَر بَرَد همی و تاج او به سر دارد وجودمن همه حسرت شده چه میدانید که روز و‌شب به دیار طَلَب گذر دارد دگر دلم شده سیر از جهانِ زندگی و نه ترس مردن و نه از خطر حَذَر دارد نصیحتم مکن ای زاهدِ نکو مذهب کجا نصیحت تو ، بر دلم اثر دارد به خنده لب نگشایدزِ درد و غم(مهدی) ازاین جهت دل خونین و چشم تَر دارد @golchine_sher
در کَرم مثل حسن شهره ی در شهر نبود در مدینه که نه ، در وسعت این دهر نبود کار او بذل و کرم بوده و من معتقدم بی نصیب از کرمش ماهی در بحر نبود او دلی داشت به پهنای همه دریاها... وسعت بخشش او وسعت یک نهر نبود پشت کردند به او خیل مریدان اما او رحیمیست که با هیچ کسی قهر نبود در کجا دیده کسی تشنه لبی زهر دهند پاسخ مِهرِ به همسر بخدا، زهر نبود هم حسن پاره جگر، هم که برادر تشنه آب را مادر سادات مگر مَهر نبود؟ اللهم عجل لولیک الفرج اللهم العن الجبت والطاغوت @golchine_sher
ناگاه دستی خشمگین مشتی به در کوفت. دیوارها در کام تاریکی فرو ریخت، لرزید جانم از نسیمی سرد و نمناک. آنگاه دستی در من درآویخت ! @golchine_sher
نیمه جان چرخ زنان توبه کنان عاشق شد داد و بیداد دلم در رمضان عاشق شد مردم شهر به تسبیح و دعا مشغولند دل من تشنه و تسبیح زنان عاشق شد عشق ای عشق به من جرأت گفتار بده مرد آن است که از راه زبان عاشق شد می توان با دهن روزه چنین مستی کرد می توان پیش نگاه دگران عاشق شد دم افطار سر زلف تو را می بوسم می توان باتو چنین کرد و چنان عاشق شد بی گمان ماه تویی، ماه تَر از ماه تویی آمدی بر لبه ی بام و جهان عاشق شد... @golchine_sher
تو را با غیر میبینم صدایم در نمی آید دلم میسوزد و کاری ز دستم بر نمی آید... @golchine_sher
در چشمِ حسین ، محترم می گردد شایسته ی الطاف و کَرم می گردد شک نیست که محشور شود با عباس هر کس که مدافع حرم می گردد @golchine_sher