فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃یک دسته گل زیبا
🌺🍃و یک دنیا سلامتی
🌸🍃و یک عالمه آرزوی زیبـا
🌺🍃تقدیم به شما عزیزان
🌸🍃لحظههاتون
🌺🍃شاد و پر از لبخند
🌷🔆 #پندانه
ﯾﮏ ﭼﻮﺏ ﮐﺒﺮﯾﺖ "ﺳﺮ" ﺩﺍﺭﺩ ﻭﻟﯽ "ﻣﻐﺰ"ﻧﺪﺍﺭﺩ ...
ﺩﺭ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﮐﻤﯽ ﺍﺻﻄﮑﺎﮎ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ
ﺑﺎﺷﺪ، ﻓﻮﺭﺍ ﻣﺸﺘﻌﻞ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ.
ﺍﺛﺮﺍﺕ ﺍﯾﻦ ﺍﺷﺘﻌﺎﻝ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ "ﻭﯾﺮﺍﻧﮕﺮ" ﺑﺎﺷﺪ.
ﻫﻤﻪ ﻣﺎ "ﺳﺮ" ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﺑﺮ ﺧﻼﻑ ﭼﻮﺏ ﮐﺒﺮﯾﺖ "ﻣﻐﺰ" ﻫﻢ ﺩﺍﺭﯾﻢ.
ﻋﺎﻗﻼﻧﻪ ﺁﻧﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ "ﻭﺍﮐﻨﺶ" نشان ﻧﺪﻫﯿﻢ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻋﺎﺩﺗﯽ ﮔﺮﺍﻧﻘﺪﺭ ﺍﺳﺖ....
بهترین جواب بدگویی:سکوت
بهترین جواب خشم :صبر
بهترین جواب درد:تحمل
بهترین جواب تنهایی:تلاش
بهترین جواب سختی:توکل
بهترین جواب خوبی:تشکر
بهترین جواب زندگی:قناعت
بهترین جواب شکست:امیدواری..
برای جبران اشتباهات، به دوستانت همانقدر زمان بده که برای خودت فرصت قائل میشوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود
به کجا میروم آخر ننمایی وطنم
مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا
یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم
آنچه از عالم عِلوی است من آن می گویم
رخت خود باز بر آنم که همانجا فکنم
مرغ باغ ملکوتم نِیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
کیست آن گوش که او می شنود آوازم
یا کدام است سخن می کند اندر دهنم
کیست در دیده که از دیده برون می نگرد
یا چه جان است نگویی که منش پیرهنم
تا به تحقیق مرا منزل و ره ننمایی
یک دم آرام نگیرم نفسی دم نزنم
می وصلم بچشان تا در زندان ابد
به یکی عربده مستانه به هم درشکنم
من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم
آنکه آورد مرا باز برد تا وطنم
تو مپندار که من شعر به خود می گویم
تا که هشیارم و بیدار یکی دم نزنم
#مولانا
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
خانه نقلی، یکی از دلنشین ترین بناهای #کاشان
خانه نقلی کوچیکترین خونهی تاریخی کاشانه. با این حال تمام قسمتهای اصلی یه خونهی تاریخی مثل خونهی طباطباییها،بروجردیها و...داره.
🍃🪷بیا تا یک زمان امـروز
🍃🪷خوش باشیم در خلوت
🍃🪻کـه در عـالم نمیدانـد
🍃🪷کسی احـوال فـردا را
#سعدی
🍃🪷امروزتون پر از خوشی و خوشبختی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دو خوانش غزل ۱۹۸ حافظ.mp3
3.61M
غزل شمارهٔ ۱۹۸
گفتم کی ام دهان و لبت کامران کنند
گفتا به چشم هر چه تو گویی چنان کنند
گفتم خراج مصر طلب میکند لبت
گفتا در این معامله کمتر زیان کنند
گفتم به نقطه دهنت خود که برد راه
گفت این حکایتیست که با نکته دان کنند
گفتم صنم پرست مشو با صمد نشین
گفتا به کوی عشق هم این و هم آن کنند
گفتم هوای میکده غم میبرد ز دل
گفتا خوش آن کسان که دلی شادمان کنند
گفتم شراب و خرقه نه آیین مذهب است
گفت این عمل به مذهب پیر مغان کنند
گفتم ز لعل نوش لبان پیر را چه سود
گفتا به بوسه شکرینش جوان کنند
گفتم که خواجه کی به سر حجله میرود
گفت آن زمان که مشتری و مه قران کنند
گفتم دعای دولت او ورد حافظ است
گفت این دعا ملایک هفت آسمان کنند
#استاد_آهی
#استاد_موسوی_گرمارودی
#حافظ_خوانی_و_ادبیات
بهمناسبت #روز_معلم
دو تا شلوار توی خشکشویی
شبی کردند با هم گفت و گویی
یکی از آن دو که خیلی شیکتر بود
کمی از آن یکی باریکتر بود
دوتا جیب بزرگ از پشت و رو داشت
همیشه لنگهاش خط اتو داشت
شکیل و خوشگل و ابریشمی بود
از آن اجناس شیک دیلمی بود
خلاصه جنس مرغوبی خفن داشت
کمربندی ز چرم کرگدن داشت
یکی دیگر چروک و سادهتر بود
کمی از آن یکی افتادهتر بود
تمیز و شسته اما بی اتو بود
هم از بالا هم از پایین رفو بود
به قدری کهنه بود و خسته از کار
به زحمت میشد او را گفت شلوار
گذشتِ روزها بی ارزشش کرد
تلاش و کار و زحمت نخکشش کرد
پس از یک شست و شو با خوب رویی
نشسته گوشهای از خشکشویی
به سویش آمد آن شلوار زیبا
به عشوه شانهها را داد بالا
کنار او نشست و با تکبر
به او میگفت از روی تمسخر
که من یک روز در بوتیک بودم
کنار جنسهای شیک بودم
مرا دیدند مردم پشت شیشه
که شلواری گران بودم همیشه
همیشه توی جایی لوکس بودم
کنار جنسهای لوکس بودم
کنار کفشهای چرم اعلا
و کتهایی به قیمتهای بالا
پس از یک دورهی چشم انتظاری
رسید از راه، مرد پولداری
تراولهایی از جیبش درآورد
مرا فوری خرید و با خودش برد
چه جاهایی که با آن مرد رفتیم
میان مردمی بی درد رفتیم
همیشه روی مخمل مینشستم
درون جمع اول مینشستم
به یک چشمک برایم شد مهیا
گرانقیمتترین ماشین دنیا
خوراکم بود چک پول و تراول
تراولهای رنگارنگ و خوشگل
درون خانه دَه شلوار بودیم
که باهم مدتی همکار بودیم
درون ناز و نعمت خواب بودیم
همه در خدمت ارباب بودیم
تو اما ظاهراً شلوار کاری
که روی زانوانت وصله داری
دل شلوار کهنه سخت آزرد
ولی پیش رقیبش کم نیاورد
به حسرت گفت ای شلوار زیبا
لباس مردهای رده بالا
منم مثل تو شلوارم برادر
ولی من آبرو دارم برادر
مرا یک مرد فرهنگی خریده
شبی از جمعه بازاری خریده
نه در عمرم تراول دیدم هرگز
نه ماشینهای خوشگل دیدم هرگز
نه روی مخمل و اطلس نشستم
نه با جمعیتی ناکس نشستم
نه دستی را به نامردی فشردم
و نه پولی ز حقالناس خوردم
خدارا شکر اربابم شرف داشت
نهادش ریشه در آب و علف داشت
همیشه سر به زیر و مهربان بود
تمام عمر وقف دیگران بود
به خوشرویی رفاقت کرد با من
صبورانه قناعت کرد با من
نه در عمرش گناه و معصیت کرد
هزاران مرد دانا تربیت کرد
معلم بود و دانشمند و دانا
نژاد پاک انسانهای والا
معلم در صف وارستگان است
که دریای معلم بیکران است
اگر صد بار جانم را بسوزند
مرا خیاطها زانو بدوزند
اگر یک عمر تنهایی بپوسم
به جز پای معلم را نبوسم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در روز معلم روز شهادت شهید مطهری
مهمان یک جمله از شهید بزرگوار شویم🌸