وقتی چیز زیبایی توی کسی دیدی
حتما بهش بگو...
شاید واسه تو یه ثانیه طول بکشه؛
اما برای اون میتونه یه عمر باقی بمونه✌
#پندانه
❤️
.
🌿 نادیده مکن ما را چون دیده مایی تو 🌿
ای یارِ قلندردل دلتنگ چرایی تو
از جغد چه اندیشی چون جانِ همایی تو
بخرام چنین نازان در حلقه جانبازان
ای رفته برون از جا آخر به کجایی تو
دادهست ز کانِ تو لعل تو نشانیها
آن گوهرِ جانی را آخر ننمایی تو
بس خوب و لطیفی تو بس چست و ظریفی تو
بس ماه لقایی تو آخر چه بلایی تو
ای از فَر و زیبایی وز خوبی و رعنایی
جان حلقه به گوش تو در حلقه نیایی تو
از دل چو بِبُردی غم دل گشت چو جامِ جم
وین جام شود تابان ای جان چو برآیی تو
هر روز برآیی تو با زیب و فر آیی تو
در مجلس سرمستان باشور و شَر آیی تو
شمس الحق تبریزی ای مایه بینایی
نادیده مکن ما را چون دیده مایی تو 🌹
#مولوی
#مولانا
پروفایل گل جذاب💐
📷زیـــبا نــــــــگاره✨👇
https://eitaa.com/joinchat/350355973C949c2ce589
#خواص_صلوات
💚 پیامبر اڪرم صلی الله علیه وآله:
🌸هر ڪس در نوشته اے بر من
صلوات نویسد ، مادامی ڪه
نامم در آن است ملائڪ براے او
طلب آمرزش ڪنند🌸
📒 داستانهای صلوات
💜اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ
🌸وَ آلِ مُحَمَّدٍ
💜وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁فرصت هارفتنی ست و
حسرت ها ماندنی...
لذت های کوچک
ودم دست امروز را
فدای رویاهای واهی فردا نکنیم...🍂
حال دلتون خوب 🧡
🍁🍂
ای کاش مثل حس بویایی، حس چشایی، حس لامسه
حسی هم داشتیم به نام حس هشدار، حس اعلام خطر ...
گاهی وقت ها که اشتباهی و بی حساب و کتاب غرق رابطه ای می شدیم می آمد و تذکر می داد برای زیاد خوب بودنمان
می آمد و تلنگر می زد که فلانی حواست را جمع کن !
داری زیادی خودت را وقفش می کنی، داری خطر می کنی، بد عادتش می کنی،داری هلش می دهی توی یک جاده یک طرفه ...
می آمد و با قاطعیت می گفت یاد بگیر کمی پرتوقع باشی !
دوستت دارم هایت را آسان خرج نکن
برای عشقی که به پایش می ریزی همانقدر عشق بخواه
برای احساسی که هدیه اش میکنی همانقدر احترام بخواه
می گفت کمی به خودت بیا ...
لطفا...لطفا...لطفا
مراقب غرورت باش !
آنقدر هشدار می داد آنقدر تذکر می داد آنقدر زنگ خطر میزد که اگر می خواستیم هم نمیتوانستیم بی خیالش شویم .
اصلا ای کاش در مواقع لزوم دستی نامرئی
می شد و چنان محکم می خواباند توی گوشمان که از خواب بیدار میشدیم
از خوابی که دیدنش باعث یک عمر
تباهی مان می شود...!
#فرشته_رضایی
─┅─═इई 🍁🍂🍁ईइ═─┅─
🌺 یاعلیُّ ياعلىُّ ياعلىّ
🌹امام صادق عليه السلام فرمودند :
🔶 و یَجِبُ لِلوالدينِ علی الولدِ ثلاثَةُ أشياءَ
💫🌺 فرزند در حق پدر و مادر سه وظیفه
دارد :
🔶 شُكر ُهما على کُلِّ حالِ
💫🌺تشكر از ايشان در همه حال ،
🔶و طاعتُهُما فيما يأمُرانِهِ و يَنهيانِه عنه
فى غيرِ مَعصِيَةِ اللهِ
💫🌺 اطاعت از ايشان در هر چه به او
امر نمایند یا نهی کنند به شرطی که
معصیت خدا را در برنداشته باشد
🔶 ونصیحَتُهُما فى السّّرِّ و العلانيةِ
💫🌺 و خيرخواهى براى ايشان در
نهان و عيان .
📗 : تحف العقول : ص : ۵۸۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸با امواج زندگی دوست باش ،
تا دوستت بدارند
ببخش ، تا ببخشنت
مهربان باش ؛ تا مهربان باشند💕
🌸با گذشت باش ، تا گذشت کنند
به همه لبخند بزن ،
تا همه لبخند بزنند
مثبت باش ، تا مثبت باشند🤗
چهار شنبه تون زیبـا🌸
🍁🍂
🔘 داستان کوتاه
#یک_راز
روزی از روزها در جنگلی سرسبز روباهی درصدد شکار یک خارپشت بود؛ روباه از خارهای خارپشت می ترسید و نمیتوانست به خار پشت نزدیک شود.
خارپشت با کلاغ نیز دوستی داشت، کلاغ هم به پوشش سخت خار پشت غبطه می خورد.
روزی کلاغ به خار پشت گفت: پوشش تو بسیار خوب است؛ حتی روباه هم نمی تواند تو را صید کند.
خار پشت با شنیدن تمجید کلاغ گفت: درسته اما پوشش من نیز نقطه ی ضعفی دارد.
هنگامی که بدنم را جمع می کنم، در شکم من یک سوراخ کوچک دیده می شود. اگر این سوراخ آسیب ببیند، تمام بدن من شروع به خارش خواهد کرد و قدرت دفاعی من کم خواهد شد.
کلاغ با شنیدن سخنان خار پشت بسیار تعجب کرد و در اندیشه نقطه ضعف خار پشت بود.
خار پشت سپس به کلاغ گفت: این راز را فقط به تو گفتم.
باید آن را حفظ کنی، زیرا اگر روباه این راز را بداند، مرا شکار خواهد کرد.
کلاغ سوگند خورد و گفت: راحت باش، تو دوست من هستی، چطور می توانم به تو خیانت کنم؟
چندی بعد کلاغ به چنگ روباه افتاد، زمانی که روباه می خواست کلاغ را بخورد، کلاغ به یاد خار پشت افتاد و به روباه گفت: برادر عزیزم، شنیده ام که تو می خواهی مزه گوشت خار پشت را بچشی.
اگر مرا آزاد کنی، راز خار پشت را به تو می گویم و تو می توانی خار پشت را بگیری.
روباه با شنیدن حرفهای کلاغ او را آزاد کرد، سپس کلاغ راز خار پشت را به روباه گفت و روباه توانست با دانستن این راز خارپشت بینوا را شکار کند.
هنگامی که روباه خار پشت را در دهان گرفت، خار پشت با ناامیدی گفت: کلاغ، تو گفته بودی که راز من را حفظ می کنی؛ پس چرا به من خیانت کردی؟!
این داستان خیانت کلاغ نیست، بلکه خارپشت با افشای راز خود در واقع به خودش خیانت کرد.
این تجربه ای است برای همه ی ما انسان ها که بدانیم رازی که برای دیگری افشا شد، روزی برای همه فاش خواهد شد. در واقع انسان ها هستند که باید رازدار بوده و راز خود را نگه دارند تا کسی از آن مطلع نشود و آن را در معرض خطر و آسیب قرار ندهد.
─┅─═इई 🍁🍂🍁ईइ═─┅─
بیتهایی از بوستان سعدی
در مناجات
بیا تا برآریم دستی ز دل
که نتوان برآورد فردا ز گِل
به فصل خزان در، نبینی درخت
که بیبرگ مانَد ز سرمای سخت؟
بر آرد تهی دستهای نیاز
ز رحمت نگردد تهیدست باز
مپندار از آن در که هرگز نبست
که نومید گردد برآوردهدست
قضا، خِلعتی نامدارش دهد
قَدَر میوه در آستینش نهد
همه طاعت آرند و مسکین، نیاز
بیا تا به درگاه مسکیننواز،
چو شاخ برهنه برآریم دست
که بیبرگ، ازین بیش نتوان نشست
خلعت: لباس گرانبها. بیبرگ: بدون طاعت خدا، تهیدست.
کلیات سعدی، بوستان، باب دهم در مناجات و ختم کتاب، ص ۳۹۴.
#بوستان_سعدی
#مناجات
#خزان