eitaa logo
گلچین گلستان ایتا
94 دنبال‌کننده
27.2هزار عکس
12.7هزار ویدیو
706 فایل
معرفی کانالهای خوب شبکه ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
به حضرت موسی وحی رسید که آیا می دانی چرا احمق را روزی می دهیم؟ عرض کرد: نه پروردگار من خطاب آمد: برای آنکه عاقل بداند طلب روزی به حیله و تدبیر نیست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"شريكى" در زندگيت🍃🌸 انتخاب كن...... كه براى "خودت" خوب باشه؛ نه براى "خانواده ات"... نه براى تصوير اجتماعيت نه براى "حساب بانكيت" كسى رو انتخاب كن كه زندگيت رو از "احساس" غنى كنه...🍃🌸
خاطرات خیلی عجیب هستند، گاهی اوقات می‌خندیم به روزهایی که گریه می‌کردیم، و گاهی گریه می‌کنیم به یاد روزهایی که می‌خندیدیم...‌‌‌‌ 👤هاروکی موراکامی
گذشتن و رها کردن آغاز آرامش است...
سعی کن آنقدر کامل باشی که بزرگترین تنبیه تو • • • برای دیگران • • • گرفتن خودت از آنها باشد!
بیتهایی از ابوسعید ابوالخیر، عارف قرن ۴ و ۵ بس که جُستم تا بیابم من از آن دلبر، نشان تا گمان اندر یقین گم شد، یقین اندر گمان تا که می‌جُستم، ندیدم، چون بدیدم، گم شدم گم‌شده، گم‌کرده را هرگز کجا یابد نشان؟ تذکرة الاولیا، عطار، ج ۱، ص ۹۱۶.
حکایتی از مثنوی مولوی حکایت آن اعرابی که سگ او از گرسنگی می‌مُرد و انبان او، پر نان و بر سگ نوحه می‌کرد و شعر می‌سرود و می‌گریست و سر و رو می‌زد و دریغش می‌آمد لقمه‌ای از انبان به سگ دادن آن سگی می‌مرد و گریان آن عرب اشک می‌بارید و می‌گفت: ای کُرَب سایلی بگذشت و گفت: این گریه چیست؟ نوحه و زاریّ تو، از بهرِ کیست؟ گفت: در مِلکم، سگی بُد نیک‌خو نَک همی‌میرد میان راه، او روز، صیادم بُد و شب، پاسبان تیزچشم و صیدگیر و دُزدران گفت: رنجش چیست؟ زخمی خورده است؟ گفت: جوعُ الکَلب زارش کرده است گفت: صبری کن بر این رنج و حَرَض صابران را فضل حق، بخشد عوض بعد از آن گفتش که: ای سالارِ حُر چیست اندر دستت این اَنبانِ پُر؟ گفت: نان و زاد و لوتِ دوشِ من می‌کشانم بهرِ تقویت بدن گفت: چون ندهی بدان سگ نان و زاد؟ گفت: تا این حد ندارم مهر و داد دست ناید بی‌دِرَم در راه، نان لیک هست آبِ دو دیده، رایگان گفت: خاکت بر سر ای پرباد مَشک که لبِ نان پیشِ تو، بهتر ز اشک اشک، خون است و به غم، آبی شده می‌نیرزد خاک، خونِ بیهُده کلّ خود را خوار کرد او چون بِلیس پاره‌ی این کل نباشد جز خسیس لغات: کرب: جمع کُربَت، غم و غصه. سایل: سوال‌کننده. نک: اینک، اکنون. جوع الکلب: گرسنگیِ سگی. حرض: ناتوان شدن، گداختن و سوختن. حر: آزادمرد انبان: کیسه. لوت: خوردنی. بلیس: ابلیس، شیطان. مثنوی معنوی،مولوی، به کوشش دکتر محمدرضا برزگر خالقی، ج ۲، ص ۷۳۶ و ۷۳۷.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از ذهن به دل سفر کن و از هیاهو به سکوت، تا زندگی را به گونه ای دیگر تجربه کنی، سرشار از معنا و مفهوم، عطر و زیبایی، عشق ونور. رسیدن به اینها به معنی رسیدن به خداوند است. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💜
منظره جذاب برفی❄️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 صحنه های بی نظیری از طبیعت استان چهار محال بختیاری 😍
ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﺩﺭﻭﯾﺸﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ... ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺐ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﻨﺎﻫﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﺳﭙﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺁﺯﺍﺩ ﮐﺮﺩ. ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﯾﺶ ﮔﻔﺖ ﺣﺎﺟﺘﯽ ﺑﺨﻮﺍﻩ ﺩﺭﻭﯾﺶ ﮔﻔﺖ : ﻭﻗﺘﯽ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺐ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﺗﺎ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﺑﻨﺪ ﺭﻫﺎ ﮐﻨﯽ ﻧﺎﻣﺮﺩﯾﺴﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ دیگری ﺣﺎﺟﺖ ﺑﻄﻠﺒﻢ..
بهلول بر جمعی وارد شد. یکی از او پرسید: کدامیک زین سه بر تو سخت‌تر می‌بود؟ کوربودن، کربودن یا لال‌بودن؟ بهلول گفت: از قضا من به هر سه دچارم و مرا خیالی نیست! جماعت پرسیدند: چگونه این‌چنینی؟ وانگهی کوری و کری و لالی هم‌زمان بسیار نامحتمل است! بهلول پاسخ چنین داد: آن هنگام که پایمال‌شدن حق خویش را ببینم و هیچ نکنم، ندای مظلومی که حقش ادا نشده را بشنوم و یاری نرسانم، و به خیال عافیت دم ز گفتن حتی کلامی فروبندم، هم کورم هم کر و هم لال! ‌‎‌‎
🍁 ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻋﺠﯿﺒﯽ ﺳﺖ!!! ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ که ﺑﺎﺷﯽ، ﮐﺴﯽ ﺩﻟﺪﺍﺭﯼﺍﺕ ﻧﻤﯽﺩﻫﺪ! ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﮐﺴﯽ ﺗﺒﺮﯾﮏ ﻧﻤﯽﮔﻮﯾﺪ! ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻨﯽ ﮐﺴﯽ ﺍﺷﮏ‌ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﭘﺎﮎ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ! ﺍﻣﺎ ﮐﺎﻓﯽﺳﺖ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﻣﺮﺗﮑﺐ ﺷﻮﯼ؛ ﻫﻤﻪ ﺳﺮﺯﻧﺸﺖ می‌کنند
روزی عارفی، مردم را به دور خود جمع کرده بود و از خدا برایشان سخن میگفت برایشان از شریعت و طریقت و معرفت و حقیقت سخن می گفت. او مردم را آماده می‌کرد برای پاسخ به سوال‌هایی که حضرت حق از آنها در مورد حیات‌شان، در مورد دوستی‌هایشان، در مورد عبادت هایشان، نماز و روزه‌هایشان و... خواهد پرسید درویشی که از آنجا می گذشت رو به جماعت کرد و گفت: حضرت حق  این همه را نمی پرسد فقط یک سوال می‌پرسد و این است: من با تو بودم تو با که بودی؟
بهشت مکان نیست، زمان است! زمانی که اندیشه‌های مثبت و میل به نیکی و عشق ورزی در وجودمان است و جهنم مکان نیست، زمان است! زمانی که اندیشه‌های منفی و کینه ورزی وجودمان را می آلاید. @Harf_Akhaar
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 📸از قانون بالن استفاده کن هر چی که به درد بخور نیست بریز دور تا بتونی اوج بگیری! روانشناسان می گویند: هر روز سه اتفاق خوشایندی که برایتان افتاده است را بنویسید. سه اتفاق حتی کوچک.😇 این کار را برای 21 روز ادامه دهید. "سه اتفاق هر روز باید مختص آن روز باشند."🤗 این کار مغز را عادت می دهد که بر روی مسائل مثبت تمرکز کند و چنین عادتی حتی بیشتر از حس موفقیت باعث خوشحالی شما می شود ...😍 ࿐჻ᭂ⸙🍃🌼🍃⸙჻ᭂ࿐
. 🌼 تازگی‌ها هرگاه از دیگران می رنجم یا حتی نگرانم که چه قضاوت هایی پشتِ پرده ی تظاهرشان، برایم می کنند چشمانم را می بندم، 🍁 و این قسمت از جمله ی معروف دیل کارنگی را در ذهنم مرور می کنم: 🌼 دیگران حتی به اندازه ی سردردشان به مردن من و تو اهمیت نمی دهند... 🍁 و همین برای بیخیال شدنم کافیست. 🌼 و من نگران قضاوتهای مردمی که به اندازه ی سردردشان هم برایشان مهم نیستم نخواهم بود. 🔸 و رازِ آرامـش هـمین اسـت‌ 🔸
4_5924814772452197593.mp3
4.61M
اشک مهتاب اثری از: محمدرضا شجریان آلبوم: خزان چکامه‌سرا: سیاوش کسرایی
هر کلمه‌ای است که معنای آن کلمه را با رفتارهای خود می‌آفریند ، و زیبنده است از خود بپرسد من کدام کلمـه هستم ...؟! دلتان نگیرد از تلخی ها .. یک نفر هست همین حوالی دورتر از نگاه آدمها نزدیک تر از رگ گردن .. روزی چنان دستت را می گیرد که مات می شوند تمام کسانی که روزی به شما پشت پا زدند .... ✍🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
✍روزی شاگرد یک حکیم از او خواست که به او درسی به‌یادماندنی دهد. حکیم از شاگردش خواست کیسه نمک را نزد او بیاورد. سپس مشتی از نمک را داخل لیوان ریخت و از او خواست آن آب را بخورد. شاگرد فقط توانست یک جرعه کوچک از آن را بخورد. استاد پرسید:مزه‌اش چطور بود؟شاگرد پاسخ داد: خیلی شور است، اصلاً نمی‌شود آن را خورد. حکیم از شاگردش خواست یک مشت از نمک بردارد و او را همراهی کند. رفتند تا به رودخانه‌ای رسیدند، استاد از او خواست تا نمک‌ها را داخل رود بریزد. سپس یک لیوان آب از رود برداشت و به شاگرد داد و از او خواست آن را بنوشد. شاگرد به‌راحتی تمام آب داخل لیوان را سر کشید. استاد این بار هم از او مزه آب داخل لیوان را پرسید. شاگرد پاسخ داد: معمولی بود. حکیم گفت:رنج‌ها و سختی‌هایی که در زندگی با آن‌ها روبه‌رو می‌شویم همچون مشتی نمک است. اما این روح انسان است که هرچه بزرگ‌تر و وسیع‌تر می‌شود، می‌تواند بار آن همه رنج و اندوه را به‌راحتی تحمل کند. بنابراین سعی کن یک دریا باشی، نه یک لیوان آب. 💌ربِّ اشْرَح لي صَدری و یَسِّر لی أمری پروردگارا!‌ سینه‌هایمان را گشاده و کارمان را آسان کن. سوره طه 25🪴 🌿🍁🍂🍁🌿