.
در نگنجد عشق در گفت و شنید
عشق دریاییست قعرش ناپدید
قطرههای بَحر را نتوان شمرد
هفت دریا پیش آن بحرست خُرد
🔸 برگرفته از مثنوی معنوی مولانا
#مولوی
#مولانا
#مثنوی_معنوی
بیتی از مولوی
این جهان،کوه است و فعلِ ما، ندا
سوی ما آید نداها را صدا
مثنوی معنوی، ج ۱، ص ۱۲.
#مثنوی_معنوی
#جهان
#کوه
حکایتی از مثنوی مولوی
حکایت آن اعرابی که سگ او از گرسنگی میمُرد و انبان او، پر نان و بر سگ نوحه میکرد و شعر میسرود و میگریست و سر و رو میزد و دریغش میآمد لقمهای از انبان به سگ دادن
آن سگی میمرد و گریان آن عرب
اشک میبارید و میگفت: ای کُرَب
سایلی بگذشت و گفت: این گریه چیست؟
نوحه و زاریّ تو، از بهرِ کیست؟
گفت: در مِلکم، سگی بُد نیکخو
نَک همیمیرد میان راه، او
روز، صیادم بُد و شب، پاسبان
تیزچشم و صیدگیر و دُزدران
گفت: رنجش چیست؟ زخمی خورده است؟
گفت: جوعُ الکَلب زارش کرده است
گفت: صبری کن بر این رنج و حَرَض
صابران را فضل حق، بخشد عوض
بعد از آن گفتش که: ای سالارِ حُر
چیست اندر دستت این اَنبانِ پُر؟
گفت: نان و زاد و لوتِ دوشِ من
میکشانم بهرِ تقویت بدن
گفت: چون ندهی بدان سگ نان و زاد؟
گفت: تا این حد ندارم مهر و داد
دست ناید بیدِرَم در راه، نان
لیک هست آبِ دو دیده، رایگان
گفت: خاکت بر سر ای پرباد مَشک
که لبِ نان پیشِ تو، بهتر ز اشک
اشک، خون است و به غم، آبی شده
مینیرزد خاک، خونِ بیهُده
کلّ خود را خوار کرد او چون بِلیس
پارهی این کل نباشد جز خسیس
لغات:
کرب: جمع کُربَت، غم و غصه.
سایل: سوالکننده.
نک: اینک، اکنون.
جوع الکلب: گرسنگیِ سگی.
حرض: ناتوان شدن، گداختن و سوختن.
حر: آزادمرد
انبان: کیسه.
لوت: خوردنی.
بلیس: ابلیس، شیطان.
مثنوی معنوی،مولوی، به کوشش دکتر محمدرضا برزگر خالقی، ج ۲، ص ۷۳۶ و ۷۳۷.
#مثنوی_معنوی
#دکتر_برزگرخالقی
#حکایت_مردخسیس