eitaa logo
گلچین گلستان ایتا
96 دنبال‌کننده
26.7هزار عکس
12.5هزار ویدیو
706 فایل
معرفی کانالهای خوب شبکه ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
خدایا همه از تو می خواهند بدهی اما من از تو می خواهم بگیری خستگی، دلتنگی و غصه ها را از لحظه لحظه روزگار همه آنهایی که دوستشان دارم
📚 درویشی به در خانه خواجه اصفهانی رفت. به او گفت آدم پدر من و تو است و حوا نیز مادر ماست! پس ما با هم برادریم، تو اینهمه ثروت داری و من می‌خواهم که تو برادرانه سهم مرا بدهی! خواجه به غلام خود گفت: :یک فلوس (سکه سیاه) به او بده." درویش گفت: "ای خواجه چرا در تقسیم، برابری را رعایت نمی‌کنی؟" خواجه گفت: "ساکت باش که اگر برادرانت با خبر شوند همین قدر هم به تو نمی‌رسد." 😀 🔸برگرفته از کشکول شیخ بهایی
طبیعت زیبا🌱
حس خوب
‏زندگی یعنی... بخند، هرچند که غمگینی؛ ببخش، هرچند که مسکینی؛ فراموش کن، هرچند که دلگیری اینگونه بودن زیباست.
♦️‏۵ قانون برتر دنیا که دوسشون دارم: 🔹۱- قانون مورفی: از هرچی بیشتر بترسی، بیشتر اتفاق میفته. 🔹۲- قانون کیدلین: اگه بتونی یه مشکل رو به طور واضح رو کاغذ بنویسی، اون وقت اون موضوع نصفش حل شده. 🔹۳- قانون گیلبرت: بزرگترین مشکل در محل کار اینه که کسی بهت نمیگه که چیکار باید بکنی. 🔹‏۴- قانون ویلسون: اگه اطلاعات و هوش رو همیشه در درجه اول قرار بدی، اون وقت پول همین‌جوری میاد. 🔹۵- قانون فالکْند: وقتی مجبور نیستی که تصمیمی بگیری، پس تصمیمی نگیر.
ای کم شده وفای تو، این نیز بگذرد و افزون شده جفای تو، این نیز بگذرد
ﮔﺎﻫﯽ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ؛ ﻧﻪ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﯿﺪ .. ﻭ ﻧﻪ ﺧﯿﺎﻝ ﮐﻨﯿﺪ .. ﻧﻪ ﺑﯽ ﺗﺎﺑﯽ .. ﻭ ﻧﻪ ﺳﺮﺩﺭﮔﻢ ﺷﻮﯾﺪ .. ﻓﻘﻂ ﻧﻔﺴﯽ ﻋﻤﯿﻖ ﺑﮑﺸﯿﺪ، ﻭ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﮐﻪ، ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺩﺭﺳﺖ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ  🍃💕🌸🍃💕🌸🍃💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سـ❄️ـلام روزتون پراز خیر و برکت 💐 🗓 امروز  دوشنبه ☀️  ٩   بهمن  ١۴٠٢   ه. ش 🌙  ١٧   رجب    ١۴۴۵  ه.ق  🌲 ٢٩    ژانویه  ٢٠٢۴    ميلادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 دوشنبه 9 بهمن ماهتون 💖پر برکت با ذکر شریف 💚صلوات بر حضرت محمد ص 💖و خاندان پاک و مطهرش 🌸💖 اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلي 🌿💟مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد 🌸💖وَعَجِّل‌فَرَجَهُــم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❄️زندگی فردا نیست زندگی امروز است🤍 زندگی قصه عشق است و امید🤍 صحنه ی غمها نیست به چه می اندیشی؟؟؟ نگرانی بیجاست عشق اینجا و تو اینجا و خدا هم اینجاست♥️ پای در راه گذار🏂 راهها منتظرند تا تو هر جا که بخواهی برسی پس رها باش و رها تا نماند قفسی ...❄️ صبح دوشنبه تون پُر انرژی 🏂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎لحظه های زندگی چون قطاری در عبور🚂 ایستگاه این قطار بین تاریکی و نور✨ 🌩گاه در راهی سیاه گاه روی خط نور✨ گاه نزدیک خدا🩵 گاه از او دورِ دور🚂 💎ان شـاءالله قطار زندگیتون 🚂 همیشه بسوی نور خدا✨🩵 و خوشبختی درحرکت باشه🚂
2_144198752381025121.mp3
12.53M
ارغوان شاخه همخون جدا مانده من .. برای دل‌های تنگ
📙 چند حکایت کوتاه 💎 سوالی از گورخر 🔸از گورخری پرسیدم : تو سفیدی، راه راه سیاه داری؛ یا اینکه سیاهی، راه راه سفید داری؟ گورخر به جای جواب دادن پرسید: تو خوبی فقط عادت های بد داری، یا بدی و چندتا عادت خوب داری؟ ساکتی بعضی وقت ها شلوغ می کنی، یا شیطونی و بعضی وقتها ساکت میشی؟ ذاتا خوشحالی بعضی روزها ناراحتی، یا ذاتا افسرده ای و بعضی روزها خوشحالی؟ لباس هات تمیزن فقط پیراهنت کثیفه، یا کثیفن و شلوارت تمیزه؟! و من دیگه هیچ وقت از گورخری درباره راه راهشون چیزی نپرسیدم... 💎کشتی به گِل نشسته 🔹یکی از روزها ناخدای یک کشتی و سرمهندس آن دراین‌باره بحث می‌کردند که در کار اداره و هدایت کشتی کدام‌ یک نقش مهم‌تری دارند. بحث به‌شدت بالا گرفت و ناخدا پیشنهاد کرد که یک روز جایشان را با هم عوض کنند. قرار گذاشتند که سرمهندس سکان کشتی را به‌دست گیرد و ناخدا به اتاق مهندس کشتی برود. هنوز چند ساعتی از جابه‌جایی نگذشته بود که ناخدا عرق‌ریزان با سر و وضعی کثیف و روغن‌مالی بالا آمد و گفت: «مهندس سری به موتورخانه بزن. هرقدر تلاش می‌کنم، کشتی حرکت نمی‌کند.» سرمهندس فریاد کشید: «البته که حرکت نمی‌کند، کشتی به گِل نشسته است!» نویسنده: جان ماکسول 💎 خیاط و مستاجر 🔸رجبعلی خیاط مستاجری داشت.که زن وشوهربودندبا ۲۰ ریال اجاره بعدازچندوقت این زن وشوهرصاحب فرزندشدن رجبعلی به دیدنشون رفت و به مرد گفت: ” داداش جون فرزند دار شدی خرجت بالاتر رفته، از این ماه به جای ۲۰ ریال ۱۸ ریال اجاره بده، ۲ ریالشم واسه فرزندت خرج کن، این ۲۰ریال رو هم بگیر اجاره ی ماه گذشته ایه که بهم دادی، هدیه ی من باشه برای قدم نوزادت ” تو دوره زمونه الان کرایه هارو با فرزنددار شدن مردم بالا میبرن .
انسان نمی‌تواند به پرواز در آید مگر آنکه ابتدا به لبه‌ی پرتگاه برسد «نیکوس کازانتزاکیس»
📘 بهترین راه تربیت ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ: ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺭﺍﻩ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﮐﺮﺩﻥ ﭼﯿﺴﺖ؟ ﮔﻔﺖ : ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﺜﻞ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﮐﻦ ! ﮔﻔﺘﻢ: ﭼﮕﻮﻧﻪ؟ ﮔﻔﺖ : ﻭﻗﺘﯽ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﻮ ﻣﯿﻬﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﯼ، ﺣﺎﻟﺶ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﺮﺳﯽ، ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺳﺮﺍﻍ ﮐﯿﻒ ﻭ ﻧﻤﺮﺍﺕ ﺍﻭ ﻧﻤﯿﺮﻭﯼ، ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﻧﻮﻉ ﻏﺬﺍ ﻧﻈﺮﺵ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﺮﺳﯽ، ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺯﻣﺎﻥ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻥ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻣﺸﻮﺭﺕ ﻣﯿﮑﻨﯽ، ﻧﻈﺮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﻣﻮﺍﻗﻊ ﺟﻮﯾﺎ ﻣﯿﺸﻮﯼ، ﻧﺰﺩ ﺍﻭ ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮﺕ ﺩﻋﻮﺍ ﻧﻤﯿﮑﻨﯽ، ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺗﻮ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﻮ ﻣﯿﻬﻤﺎﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ . ﯾﮑﯽ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﻭ ﺁﻥ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ ! ﻓﻘﻂ ﮐﺎﻓﯽ ﺍﺳﺖ ﺑﺪﺍﻧﯽ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ، ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﯽ ﺁﻓﺮﯾﻨﺪ ﻧﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﺎﻟﮑﯿﺖ!!! «پروفسور حسابى»
🐓 حکایت مرغش یک پا داره 🔹در یکی از روزها دوستان ملا نصر الدین با عجله در خانه ی ملا را زدند و با او گفتند : حاکم شهر عوض شده و حاکم جدیدی آمده . ملا گفت : حاکم عوض شده که شده ؟ به من چه ؟ دوستانش گفتند ، یعنی چه ؟ این چه حرفی است ؟ باید هر چه زودتر هدیه ای تهیه کنی و برای حاکم جدید ببری . ملا گفت : آها ؛ حال فهمیدم پس من باید هدیه ای تهیه کنم و ببرم پیش حاکم جدید تا اگر فردا برای شما گرفتاری پیش آمد ، واسطه بشوم و از حاکم بخواهم کمک تان کند ؟ 🔸 دوستانش گفتند : بله همین طور است . ملا گفت : این وسط به من چه می رسد ؟ دوستانش گفتند : بابا تو ریش سفیدی ، تو بزرگی . یکی از دوستان ملا ، گفت : ناراحت نباش ، هدیه را خودمان تهیه می کنیم . یک مرغ چاق و گنده می پزیم تا تو مزد آن را به خانه ی حاکم ببری . ملا گفت : دو تا بپزید . یکی هم برای من و زن و بچه ام . چون من باید فردا ریش گرو بگذارم آنها قبول کردند و فردا با دو مرغ بریان به خانه ی ملا آمدند . ملا یک مرغ را به زنش داد و مرغ بریان دیگر را در سینی گذاشت تا نزد حاکم ببرد . در راه اشتهای ملا تحریک شد و سرپوش سینی را برداشت و یکی از پاهای مرغ را کند و خورد و دوباره روی آن را پوشاند و نزد حاکم برد . 🔹 حاکم سرپوش را برداشت تا کمی مرغ بخورد . دید که ای دل غافل . مرغ ملا یک پا دارد . سوال کرد چرا مرغ بریان یک پا دارد . ملا گفت : مرغ های خوب شهر ما یک پا دارند . حاکم فهمید که ملا بسیار زرنگ و باهوش است و به او گفت : ناهار میهمان ما باشید از‌ آن به بعد هر کسی که روی حرف نادرست خود پافشاری کند می گویند : مرغ ایشان یک پا دارد .
✅ده روش برای اینکه کمی بیشتر خودتان را دوست داشته باشید 1.وجود احساسات خود را تایید کنید و انکار یا سرکوبشان نکنید 2.بدون عذاب وجدان خودتان را دراولویت قرار دهید 3.برای اوقات فراغت وقت بگذارید 4.برای رشد کردن به خودتان زمان بدهید 5.تغذیه سالم و ورزش را فراموش نکنید 6.به خودتان اجازه اشتباه کردن بدهید 7.هر زمان نیاز بود استراحت کنید 8.پیروزی های کوچک خود را نیز جشن بگیرید 9.از افراد سمی فاصله بگیرید 10.برای خودمراقبتی زمان بگذارید
📙 هوسِ دزدی 🔹آورده اند که مردی هوس دزدی به سرش زد و می خواست که در مورد این کار چیزهایی بیاموزد. به او گفتند که در شهر نیشابور مردی است که در مورد این کار تجربه و اطلاعات خوبی دارد و میتواند به خوبی تورا راهنمایی کند و آموزش بدهد. آن مرد از شهر خود عازم آنجا شد. چون به نیشابور رسید، آدرس منزل آن دزد را پرسید و خواست و به نزد او برود و خود را به او رساند و گفت آمده ام تا از تو چیزی آموزم و در علمِ دزدی مهارتی حاصل کنم. 🔸استاد به او خوش آمد گفت و اورا به منزل خود دعوت کرد. هنگامیکه غذا آوردند و مرد خواست که خوردن را شروع کند، استاد نیشابور به او گفت که با دست چپ بخور. مرد، شروع کرد و سعی کرد که با دست چپ غذا بخورد ، چون عادت نداشت نتوانست غذایی بخورد. و در نتیجه از دست راست خود استفاده کرد. استاد گفت جان پدر، در این کار که تو قدم نهاده ای، اولین پیامد ممکن این است که دست راستت را قطع کنند از آنکه حکم شرع این است و تو را هنگام دزدی بگیرند و دست راستت را ببرند، باید با دست چپ غذا خوردن عادت کرده باشی تا آن روز رنج نبینی. 🔹شنیدن این سخن باعث شد مرد از غفلت بیرون بیایید و گفت: در کاری که به طمع سیمی که به دست آید دست سیمین را به باد دادن، شروع نکردن آن کار بهتر است. پس از انجام آن کار دست کشید و منصرف شد و از آن آرزو و خواسته دل کند. 📚جوامع الحکایات
📙 انتقام روباه 🔹در زمان های قدیم، عقاب و روباهی با هم دوست شدند و عهد دوستی بستند. روزی روباه بخاطر پیدا کردن غذا برای بچه هایش از لانه بیرون رفت. عقاب که در کمین بود فرصت را غنیمت شمرد و به بچه های روباه حمله نمود و سپس آنها را شکار کرد. هنگامی که روباه بازگشت فرزندانش را ندید و بسیار غمگین شد و دانست که دوستش چه مکر و حیله ای کرده و با خود گفت: به وقتش از او انتقام خواهم گرفت. 🔸مدتی از آن جریان گذشت و روزی عقاب برای جوجه هایش از کشتارگاهی مقداری گوشت گوسفند دزدید و به فرزندانش داد تا بخورند. از قضا ، تیکه ذغالی آتشین به گوشت چسبیده بود که باعث شد لانه عقاب آتش بگیرد. جوجه های عقاب که هنوز پر پرواز نداشتند، نتوانستند جان خود را نجات دهند و بدن آنها نیم بریان شد و بر زمین افتادند. روباه ستم دیده که در انتظار چنین روزی زیر آن درخت نشسته بود، در مقابل چشمان عقاب جوجه هایش را شکار کرد و خورد. 🔹(خلاصه): هر آنچه از بهر دیگران پیماییم، همان از بهر ما پیموده شود. پس باید که با دیگران چنین معامله کنیم که تلافی آن از ایشان بر ما گران نباشد. 📚 حکایات دلپسند 👤محمدمهدی واصف
ایستادن اجبــــار "کوه" بود رفتن سرنــوشت "آب" افتادن تقـــدیر "برگ" و"صبــر" پاداش آدمــــی پس بی هیچ چشم داشتی حراج مــحبت کنـــیم ؛ که همه ما فقــط "خاطره ایم" ‌
❣یادتان باشد سواد هیچ وقت شعور نمیاورد. شعور یعنی تشخیص کار خوب از بد، شعور یعنی تشخیص کار درست از اشتباه، سواد، یاد گرفتن فرمول و اطلاعات در علم و یا مبحث خاصی است! این شعور هست که راه استفاده درست و یا غلط از علم (سواد) رو به ما میگه! شعور رو به کسی نمیشه آموزش داد؛ یک انسان میبایست در درون خودش طلب شعور کند تا به آن دست پیدا کند! 👤 خاویر کرمنت