هدایت شده از رویش فیلم | Rouyeshfilm
14.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔دردِ دل ما دانش آموزا!
🧑🏫دست به دست کن برسه به مدیرا و معلم هات
🔗اینستاگرام:
https://www.instagram.com/tv/CdDqFWII4A-/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
🧠 مغز تو دریاب!
هدایت شده از نوشتههای مهدی جمشیدی
دولت انقلابی و خودآگاهیِ تاریخی
✒ مهدی جمشیدی
___________________________
[1]. هیچگاه با آمدن یک دولت جدید، «ناگهان» و «یکباره»، دشواریها و دردها و رنجها نمیروند. «زخمهای عمیقِ هشتساله»، در یک سال و دو سال برطرف نمیشوند. پس چشم بر «واقعیّتها» نبندیم و توقع «معجزه» نداشته باشیم.
[2]. باید کارگزارانِ دولتِ پسا گام دوّم، در «حد اعلای انقلابی» میبودند، درحالیکه نیستند؛ آن هم به نام «دولت فراجناحی». و دولت فراجناحی، یعنی «فراگیریِ سیاسی»، مهمّتر از «اصالتِ انقلابی» است. مدیران «معمولی» و «میانهرو» و «رقیق»، توانِ تدبیر در مرحلۀ «پیچ تاریخی» را ندارند و نمیتوانند «جهش انقلابی» بیافرینند. «انتخابهای متوسط»، نسبتی با «هدفهای عالی» ندارند. چون او به «متوسطان» و گاه «ضعیفان» بسنده کرده است، از «شتاب حرکتِ تکاملیِ انقلاب»، کاسته خواهد شد. پیشبینی میکنم دولت رئیسی، دولتِ اوّلاً «ثبات و تعادل» باشد، و ثانیاً، دولت «حرکتِ متوسط به بالا»، نه دولتِ «جهش تاریخی». «مشکلاتِ انباشته» و «تلخیهای انباشتهشده»، با کارهای عادی و جاری، برطرف نخواهند شد؛ بازگرداندنِ آرامش و اطمینان به مردم، محتاج «ریاضتهای مدیریّتی» است. باید از خوابوخورِ خویش کاست و به دردهای مردم پرداخت. باید از خویش برید و به مردم رسید.
[3]. دولت کنونی، «دولتِ بیروایت» است. ازاینرو، کنشهای فراوانش دیده نمیشوند و همگان بهجای چشیدنِ شیرینیِ «فعّالیّتهای کنونی»، در انتظار تحقّقِ «امیدهای آینده» هستند. همۀ بار رواییِ دولت بر شانۀ محبوبیّتِ اجتماعیِ شخصِ رئیسی تکیه زده است و بدنۀ دولت، «قدرت توضیحی» و «کنش رسانهای» و «حیاتِ غیررسمی» ندارند که چشمی به سویشان خیره شود. مدیرانِ «تکراری» و «اتوکشیده» و «بوروکرات» به دلیل هضمشدن در قواعد رسمی، نمیتوانند «راویِ جذاب» باشند. بهعبارتدیگر، چون «خودمانی» و «چسبنده» و «دلنشین» نیستند، سخنشان بر دل نمینشیند.
[4]. رئیسی، نه قدرتطلب است، نه بیاخلاق، نه شهرتخواه، نه غیرصادق .... ، امّا ایشان، از روزنۀ «پیچِ تاریخی» و «تمدّن اسلامی» و «گام دوّم انقلاب» و «دولت اسلامی» و «گذار تاریخی» .... به مسألۀ انتخابها و عدمانتخابهای خود ننگریسته است و این یعنی «رویکرد حداقلی و روزمرّه». یعنی «فرصتی» به دست آمده و باید از آن به نفع انقلاب استفاده کرد؛ درحالیکه این، «فرصتی» نیست، بلکه «مهمّترین و آخرین فرصت» است. «عدمحسّاسیّتها» و «مماشاتها»ی ایشان، ریشه در این مسأله دارد. و متأسفانه، «عقل تاریخی»ای هم در کنار ایشان نیست که بگوید: مسأله، مسأله «خطّ اصیل انقلاب» و «تمامیّتِ اعتبارِ تاریخیِ جبهۀ انقلاب» است. کسی نیست بگوید: در «لحظهها»یی قرار داریم که کار «سالها» را خواهند کرد. زمان، فشرده شده؛ تاریخِ فردا، همین امروز است، و چنانچه درنیابی .... . مشکل ما با ایشان، تفاوت در «درک تاریخی» و «خودآگاهیِ تاریخی» است. وقتی ولیّ میگوید جهادِ تبیین، «واجبِ قطعیِ فوری» است؛ یعنی «تاریخِ اکنون» را دریافته، امّا رئیسی، نه چنین «عقل متّصلی» دارد، نه «عقلِ منفصِلِ مذکِّری».
[5]. این دولت، انقلابی است و دلسوز، امّا افسوس که؛ «زبان»ش از «دستوپای»ش فروتر است، «علم»ش از «زبان»ش سستتر است، «عقل»ش از «علم»ش سبکتر است، «عقل راهبردی»اش از «عقل حقوقی»اش کممایهتر است، «روایت»ش از «واقعیّت»ش کمرنگتر است، «انقلاب»ش از «نظام»ش رقیقتر است، «انتصاب»ش از «اعتقاد»ش نازلتر است ... . عطشِ نقادی نداریم، امّا چه کنیم که اگر نگوییم «زاویهها» بزرگتر و «لغزشها» بیشتر میشوند و «آرمانهای انقلابی»مان، رنگ میبازند. حاجت جدّی و تعیینکننده به «مراقبۀ انقلابی» از دولتی داریم که به آن رأی دادهایم. و همچنان و بهواقع، حامی و امیدوار به آن هستیم.
[6]. دولت رئیسی، شکستخورده و ناکام نیست. ما چنین ادّعایی نداریم. از «پاشنۀ آشیل دولت» گفتیم تا در گرداب نیفتد. روحانی و دولتش، حتّی خاک پای این سیّد عزیز نیز نیستند. ما نگرانیم و دلسوزانه از دغدغهها میگویم. مبادی و لحن و ادبیّات و منطق و ... همگی حاکی از «حُسنظن» و «خوشبینی» ماست. شکست او، شکست ماست. ما به رئیسی، «باور ایمانی» داریم، امّا در عین حال، در پارهای از مسألههای معطوف به «عقل راهبردی»، اختلافنظرِ عالمانه داریم. زنده و فعّالبودنِ جریانِ خودانتقادی، موجب کمال دولت است. متملّقانِ مقامپرست، مایۀ زوال دولتاند، نه منتقدانِ دلسوز.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
هدایت شده از محسن قنبریان
🎞 "دهه هشتادیا" ساخت سازمان های پرطمطراق حزب اللهی با پشتیبانی های فراوان بیش از یک هفته دوام نیاورد؛ اما "سلام فرمانده" از متن جامعه و خودجوش رویید و سرود ملی شد!
این یک اتفاق نیست و مثل دو سبک معماری در متصدیان فرهنگی است و جای تامل بسیار دارد:
• دهه هشتادیا، نماد:
- طبقه مرفه حزب اللهی و لاکچری لایف آنور آبی!
- با پذیرش "دین عصری": با لوکیشن گیم نت و دیگر نمادهای جهانی سازی آمریکایی، صرفاً با چاشنی تمِ محرمی! تزریق شهوت شهرت و سلبریتی بازی و...!
- تنزّل از تشیع نهضتی به تشیع لمپنی: استفاده از تمِ امام حسین(ع) برای حال کردن! تولّی در حد پروفایل و تبری در حد بلاک! حتی تنزل دادن "انتقام سخت" به گل جبرانی فوتبال!
• سلام فرمانده، نماد:
- متن مردم و اکثریت شهر و روستای ایران!
- دنبال "عصر دینی": لوکیشن جمکران و انتظار امامی که بدون او "دنیا معنایی نداره" و با او "دنیامون بهاره"! ارزش "مثل سربازای گمنام خادمت بشم"! و...
- تشیع نهضتی، با زبان فطرتی که کهنه نمی شود. سخن از "عهد"، "قیام"، "تفدیه"، آرزوی سرداری و سربازی و علی بن مهزیارِ قدیمی!
#سلام_فرمانده
#دهه_هشتادیا
محسن قنبریان
☑️ @m_ghanbarian
مداحی آنلاین - تصور کن - صابر خراسانی.mp3
5.06M
⚫️ #سالروز_تخریب_قبور_ائمه
🌴تصور کن شب است و باز غم داری
🌴خیال راه رفتن در حرم داری
🎤 #صابر_خراسانی
@fanuss_andishe
✿ گلدان
💔دردِ دل ما دانش آموزا! 🧑🏫دست به دست کن برسه به مدیرا و معلم هات 🔗اینستاگرام: https://www.instagr
اگه این فیلم رو دیدی، حتما این👇🏻یادداشت رو هم بخون!
معلّمی و بسط شخصیت او در جهان گسترده دانش آموزان
🌺🌺🌺
نشانه های قحطی در ایران
اوايل دهه شصت تنها شامپوی موجود، شامپوی خمره ای زرد رنگ داروگر بود.
تازه آن را هم باید از مسجد محل تهیه می كردیم و اگر شانس یارمان بود
و از همان شامپوها یك عدد صورتی رنگش كه رایحه سیب داشت گیرمان می آمد حسابی كیف می كردیم.
سس مایونز كالایی لوكس به حساب می آمد و پفک نمکی و ویفر شكلاتی یام یام تنها دلخوشی كودكی بود.
صف های طولانی در نیمه شب سرد زمستان برای 20 لیتر نفت!
بگو مگو ها سر كپسول گاز كه با كامیون در محله ها توزیع می شد، خالی كردن گازوئیل با ترس و لرز در نیمه های شب.
جیره بندی روغن، برنج و پودر لباسشویی ...
نبود پتو در بازار ، تازه عروسان را برای تهیه جهیزیه به دردسر می انداخت و پوشیدن كفش آدیداس یك رویا بود.
همه اینها بود، بمب هم بود و موشك و شهید و ... اما كسی از قحطی صحبت نمی كرد
یادم هست با تمام فشارها وقتی وانت ارتشی برای جمع آوری كمك های مردمی وارد كوچه می شد بسته های مواد غذایی، لباس و پتو از تمام خانه ها سرازیر بود.
همسایه ها از حال هم با خبر بودند، لبخند بود، مهربانی بود، خب درد هم بود.
و اما امروز ...
امروز فروشگاه های مملو از اجناس لوكس خارجی در هر محله و گوشه كناری به چشم می خورند
و هرچه بخواهید و نخواهید در آنها هست.
از انواع شكلات و تنقلات گرفته تا صابون و شامپوی خارجی، لباس و لوازم آرایش تا موبایل و تبلت و ...
داروهای لاغری تا صندلی های ماساژور، نوشابه انرژی زا تا
بستنی با روكش طلا !
و حال، این تن های فربه، تكیه زده بر صندلی های نرم اتومبیل های گرانقیمت از شنیدن كلمه قحطی به لرزه افتاده به سوی بازارها هجوم می بریم.
مبادا تی شرت بنتون گیرمان نیاید!
مبادا زیتون مدیترانه ای نایاب شود!
صورت های دستکاری شده
جراحی های بیهوده
دلهای اجاره ای
متاسفانه اشتهایمان برای مصرف، تجمل، فخر فروشی و له كردن دیگران سیری ناپذیر شده است .
ورشكسته شدن انتشارات،
تعطیلی مراكز ادبی فرهنگی و هنری برایمان مهم نیست
ولی از گران شدن ادكلن مورد علاقه مان سخت نگرانیم!
می شود كتابها نوشت...
خلاصه اینكه این روزها
لبخند جایش را به پرخاش داده و مهربانی به خشم
فقط كافیست یک ذرّه احساس كنیم كه یكى مخالف نظر ماست آنوقت چنان نابودش می كنیم كه انگار هیچ خدایی رو بنده نیستیم
قحطی امروز که ما ایرانیان در این روزگاران آن را به وضوح لمس می کنیم : قحطى اخلاق است!
قحطی همدلیست! قحطى رفاقت است! قحطی عشق است! قحطی انسانیت است
و در یک کلام قحطی خداست در کویر زندگی دنیازده ی ما مدعیان خداپرستی😓
میرلوحی