فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سالروز_عروج 🕊
سلام به خونهایِ پاکِ
ریخته شده اطرافِ فرودگاهِ بغداد...!
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#شهید_ابومهدی_المهندس
#شهید_حسین_پور_جعفری
#شهید_شهروز_مظفری_نیا
#شهید_هادی_طارمی
#شهید_وحید_زمانیان
"#شهدا را یاد کنید با یک شاخ گل صلوات🌹
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ"
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#گلزار_شهدای_کرمان در غروب سالروز #شهادت 😭 به شرط لیاقت، نائب الزیاره همه مخاطبین عزیز هستیم.🖤 #ش
#گلزار_شهدای_کرمان
حضور حجة الاسلام والمسلمین حسن علیدادی سلیمانی " نماینده ولی فقیه و امام جمعه کرمان" بر مزار پاک ومطهر #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی.
#مرد_میدان
#حاج_قاسم
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#شب_چهلم ✨ویژه برنامه "چهل شب با #حاج_قاسم " 🔸 از ۳ آذر ماه تا ۱۳ دی ماه 🔸 🔹 هر شب ساعت ۲۱:۳۰ 🔹 ✅
#شب_آخر
✨ویژه برنامه "چهل شب با #حاج_قاسم "
🔹امشب، ساعت ۲۲:۱۵
✅ پخش زنده با حضور میهمان از صفحه رسمی لایو گلزار شهدای کرمان
◀️لینک اینستاگرام:
https://instagram.com/golzar_kerman_live?igshid=jpyifdo0ynnh
◀️ لینک آپارات:
https://www.aparat.com/ghalbe_moghavemat/live
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
« بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمـٰنِ الرَّحیم » #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_آن_بیست_و_سه_نفر 📖 "خاطرا
« بِسمِ اللهِ الرَّحمـٰنِ الرَّحیم »
#برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷
#رمان_آن_بیست_و_سه_نفر 📖
"خاطرات خودنوشت احمد یوسف زاده"
🔹صفحه : ۲۸_۲۷
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
« بِسمِ اللهِ الرَّحمـٰنِ الرَّحیم » #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_آن_بیست_و_سه_نفر 📖 "خاطرات خ
#قسمت_سیزدهم 🦋
"شغل_جدید"
محل جدید خدمت ما انبارهای کارخانه لوله نورد اهواز بود.
آن روزها در انبارهای کارخانه، به جای لوله، گلوله و صندوقهای مهمات روی هم چیده شده بود و هر روز چند آیفا از جبهههای اطراف برای دریافت مهمات به آنجا میآمدند.
ما وظیفه داشتیم صندوقهای سنگین فشنگ و نارنجک و گلولههای آرپیجی را از داخل انبار بیرون بیاوریم و با احتیاط یکی یکی روی هم توی کامیون بچینیم و بفرستیم برای رزمندگان.
اتاق کوچکی هم نزدیک انبار به ما دادند، با یک والور نو و چند پتو.
مسئول انبار مهمات جوانی سادهدل بود از اهالی اصفهان.
چند روز که گذشت کم کم با شوخ طبعیِ جمع پنج نفره ما کنار آمد.
گاهی خودش هم بذله گویی میکرد. از مسئولیتی که داشت راضی نبود.
آن را در شأن خودش نمیدید. وقتی فهمید تازه از خط مقدم آمدهایم بیشتر کسر شأنش شد و احساس کوچکی کرد.
برای جبران این کمبود، وقتی ماشینی برای بار زدن وجود نداشت، برای ما خاطرات #جبهه ای را تعریف میکرد که قبلا آنجا خدمت کرده بود.
او، با پرداختن به اتفاقات و موقعیتهای خطرناکی که در جنگ برایش پیش آمدهبود، سعی میکرد به ما بفهماند یک انباردار معمولی نیست، بلکه رزمندهای است که عجالتا در آن پست کار میکند.
هرچه بود پسر با معرفت و مخلصی بود. فکر میکردیم شاید او هم ریشه فرمانده اش را سوزانده و به این مکان تبعید شده! اما نه؛ آرام تر از این حرفها بود.
در آن محل روزهای سخت و شبهای راحتی داشتیم.
به جای سنگرهایی که با هر باران تا نیمه پر از آب میشدند، اتاقی و والوری داشتیم و شب نشینیهای فراموش نشدنی که به شوخی و خنده میگذشت؛ به خصوص آن شب که جوانک انباردار داشت از حضورش در #عملیات بستان تعریف میکرد.
داستانش به آنجا رسید که در میدان مین دشمن روی نیروهایشان رگبار بسته بود.
او، برای اینکه حجم آتش دشمن را به درستی برای ما روایت کند، گفت: "توی بد موقعیتی بودیم. از چپ و راستمون تیر میاومد؛ مثل گلوله!"
وقتی این را گفت، شلیک خنده ما به هوا رفت. 😂
بعد از آن، همیشه سر به سر جوانک انباردار میگذاشتیم و میگفتیم: "حالا واقعاً مثل گلوله تیر میاومد؟"
این دوستی و صمیمیت میان ما و انباردار تا روز آخری که آنجا بودیم ادامه پیدا کرد.
او به محسن بیشتر از همه ما علاقهمند شده بود. چون نقاشیاش خوب بود و روی جعبههای مهمات با زغال شکلهای جالبی میکشید؛ از جمله تصویر رزمندهای در حال شلیک، که زیر آن مینوشت: برادر رزمنده، به خاطر پیرزن روستایی هم که شده لطفاً در مصرف مهمات صرفه جویی کن!
علی جان هم به او می گفت حالا خوبه تا دیروز خودت با همین گلولهها گنجشک میزدی!
روزی یکی از رانندهها، که برای بردن مهمات آمده بود، نامهای از فرمانده جوان برای من آورد.
او خواسته بود به محل خدمتمان برگردیم. با خوشحالی کولهپشتیهایمان را بستیم. ☺️
روی صندوقهای مهمات، که خودمان آنها را بار زده بودیم، نشستیم و به سنگرهایمان برگشتیم.
بعد از آن هرگز فرمانده جوان را اذیت نکردیم.
دو ماه از حضورمان در جبهه نورد گذشت.
روزی فرمانده، که لباس پاسداریاش را پوشیده و پوتینهای واکس زدهاش را به پا کرده بود، خبر داد که روز بعد نیروهای جدید برای تحویل گرفتن خط می آیند و ما میتوانیم به خانههایمان برگردیم.
روز بعد، در پادگان گلف اهواز تسویه حساب کردیم.
تفنگ و خشابهایمان را به اسلحهخانه دادیم و با همان لباسهای خاکی عازم گاراژ اتوبوسها شدیم.
بلیط گرفتیم و به کرمان برگشتیم. روستای ما، هور پاسفید، بوی نوروز میداد. سال ۱۳۶۰ داشت تمام میشد.
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#مناجات_نامه 🌚 خدایا! ما بندگان ضعیف هستیم😔 ما بندگانی هستیم که هیچ نداریم.. ما هیچیم و هر چه هست
#مناجات_نامه ✨
خداوندا!!!
ای قادر عزیز و ای رحمان رزّاق، پیشانی شکر شرم بر آستانت میسایم که مرا در مسیر
« فاطمه اطهر »🥀و فرزندانش در #مذهب تشیّع عطر حقیقی #اسلام قرار دادی و مرا از اشک بر فرزندان علی بن ابیطالب و فاطمه اطهر بهرهمند نمودی؛
چه نعمت عظمایی که بالاترین و ارزشمندترین نعمتهایت است؛ نعمتی که در آن نور است، معنویت، بی قراری که در درون خود بالاترین قرارها را دارد،
غمی که آرامش و معنویت دارد.
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 🎥ویدئوی "دنیا از دید #حاج_قاسم " حتما ببینید..👌 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @G
#سردار_بی_مرز 🦋
خاطرات شهید حاج قاسم سلیمانی🌹
💠شرط ژنرال قاسم سلیمانی!!
به لحاظ سنی، خیلی کوچک بودم و وقتی که برای اعزام به جبهه اقدام کردم، از شهر رابر من را اعزام نکردند.
رفتم شناسنامه ام را دستکاری کردم و از #بسیج بردسیر در آذر ماه سال ۶۱ اعزام شدم.
برای اولین مرتبه، من را بردند گیلانغرب.نزدیک شهر یک پادگان بود، در آن مستقر شدیم؛ وقتی لباس آوردند، کوچکترین شماره را به من دادند؛سه بار آن را کوتاه کردم!!
در محوطه پادگان قدم میزدم که یک مرتبه، شخصی را دیدم که یک دست لباس بسیجی بر تن داشت و یک چفیه بر گردن.
آمد نزدیک من ، سلام کرد و گفت:
چطوری؟ بچه کجایی؟
گفتم:بچه رابر هستم.
گفت:چه کسی تو را اعزام کرده؟
گفتم:من از بردسیر اعزام شدم.
گفت:نمیترسی تو را برگردانند؟؟
گفتم:نه؛ میروم پیش #قاسم_سلیمانی .همشهری من است. از او میخواهم دستور بدهد در جبهه بمانم.
گفت: اگر قاسم سلیمانی بگوید برگرد، برمیگردی؟
گفتم: ....
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#گلزار_شهدای_کرمان حضور حجة الاسلام والمسلمین حسن علیدادی سلیمانی " نماینده ولی فقیه و امام جمعه ک
#گلزار_شهدای_کرمان 🌷
🔸هم اکنون.....
رفتن #سردار اگر با دل ما بازی نکرده باشد و هوس #شهادت را در دل ما زنده نکرده باشد،
پس تاثیر لازم را بر ما نداشته است. 🌱
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#گلزار_شهدای_کرمان 🌷 🔸هم اکنون..... رفتن #سردار اگر با دل ما بازی نکرده باشد و هوس #شهادت را در د
#گلزار_شهدای_کرمان 🌸
🔸حضور مداح مطرح کشوری وانقلابی ،
حاج مهدی رسولی
در کنار مزار #شهید_حسین_پور_جعفری 🥀
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#گلزار_شهدای_کرمان 🌸 🔸حضور مداح مطرح کشوری وانقلابی ، حاج مهدی رسولی در کنار مزار #شهید_حسین_پور_
#گلزار_شهدای_کرمان 🌷
🔹 پدر و مادر
#شهید_محسن_حججی
در گلزار مطہر
شهدای کرمان
آمده بودند برای #زیارت مزار "فرمانده ای"🌹 که باعث تسکین غم فرزندشان بود.
وحالا دردی ست دو چندان بر دلهایشان.....🥀
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
99101307z.mp3
38.17M
#گلزار_شهدای_کرمان 🌱
مداحی حاج مهدی #رسولی در عصر روز شنبه مصادف با سالروز شهادت #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی و همرزمانش 🥀
به قرب میرسه کسی ،
که خوب بندگی کنه
شهید میشه اونی که
#شهید زندگی کنه....
#مرد_میدان
#انتقام_سخت
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#گلزار_شهدای_کرمان 🌷 🔹 پدر و مادر #شهید_محسن_حججی در گلزار مطہر شهدای کرمان
6.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#گلزار_شهدای_کرمان
🔸شعر خوانی گروه تواشیح #پیامبر_اعظم
در جوار قبور مطهر شهدا....🌱
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman