گلزار شهدای کرمان
« بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمـٰنِ الرَّحیم » #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_آن_بیست_و_سه_نفر 📖 "خاطرا
« بِسمِ اللهِ الرَّحمـٰنِ الرَّحیم »
#برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷
#رمان_آن_بیست_و_سه_نفر 📖
"خاطرات خودنوشت احمد یوسف زاده"
🔹صفحه : ۲۸_۲۷
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
« بِسمِ اللهِ الرَّحمـٰنِ الرَّحیم » #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_آن_بیست_و_سه_نفر 📖 "خاطرات خ
#قسمت_سیزدهم 🦋
"شغل_جدید"
محل جدید خدمت ما انبارهای کارخانه لوله نورد اهواز بود.
آن روزها در انبارهای کارخانه، به جای لوله، گلوله و صندوقهای مهمات روی هم چیده شده بود و هر روز چند آیفا از جبهههای اطراف برای دریافت مهمات به آنجا میآمدند.
ما وظیفه داشتیم صندوقهای سنگین فشنگ و نارنجک و گلولههای آرپیجی را از داخل انبار بیرون بیاوریم و با احتیاط یکی یکی روی هم توی کامیون بچینیم و بفرستیم برای رزمندگان.
اتاق کوچکی هم نزدیک انبار به ما دادند، با یک والور نو و چند پتو.
مسئول انبار مهمات جوانی سادهدل بود از اهالی اصفهان.
چند روز که گذشت کم کم با شوخ طبعیِ جمع پنج نفره ما کنار آمد.
گاهی خودش هم بذله گویی میکرد. از مسئولیتی که داشت راضی نبود.
آن را در شأن خودش نمیدید. وقتی فهمید تازه از خط مقدم آمدهایم بیشتر کسر شأنش شد و احساس کوچکی کرد.
برای جبران این کمبود، وقتی ماشینی برای بار زدن وجود نداشت، برای ما خاطرات #جبهه ای را تعریف میکرد که قبلا آنجا خدمت کرده بود.
او، با پرداختن به اتفاقات و موقعیتهای خطرناکی که در جنگ برایش پیش آمدهبود، سعی میکرد به ما بفهماند یک انباردار معمولی نیست، بلکه رزمندهای است که عجالتا در آن پست کار میکند.
هرچه بود پسر با معرفت و مخلصی بود. فکر میکردیم شاید او هم ریشه فرمانده اش را سوزانده و به این مکان تبعید شده! اما نه؛ آرام تر از این حرفها بود.
در آن محل روزهای سخت و شبهای راحتی داشتیم.
به جای سنگرهایی که با هر باران تا نیمه پر از آب میشدند، اتاقی و والوری داشتیم و شب نشینیهای فراموش نشدنی که به شوخی و خنده میگذشت؛ به خصوص آن شب که جوانک انباردار داشت از حضورش در #عملیات بستان تعریف میکرد.
داستانش به آنجا رسید که در میدان مین دشمن روی نیروهایشان رگبار بسته بود.
او، برای اینکه حجم آتش دشمن را به درستی برای ما روایت کند، گفت: "توی بد موقعیتی بودیم. از چپ و راستمون تیر میاومد؛ مثل گلوله!"
وقتی این را گفت، شلیک خنده ما به هوا رفت. 😂
بعد از آن، همیشه سر به سر جوانک انباردار میگذاشتیم و میگفتیم: "حالا واقعاً مثل گلوله تیر میاومد؟"
این دوستی و صمیمیت میان ما و انباردار تا روز آخری که آنجا بودیم ادامه پیدا کرد.
او به محسن بیشتر از همه ما علاقهمند شده بود. چون نقاشیاش خوب بود و روی جعبههای مهمات با زغال شکلهای جالبی میکشید؛ از جمله تصویر رزمندهای در حال شلیک، که زیر آن مینوشت: برادر رزمنده، به خاطر پیرزن روستایی هم که شده لطفاً در مصرف مهمات صرفه جویی کن!
علی جان هم به او می گفت حالا خوبه تا دیروز خودت با همین گلولهها گنجشک میزدی!
روزی یکی از رانندهها، که برای بردن مهمات آمده بود، نامهای از فرمانده جوان برای من آورد.
او خواسته بود به محل خدمتمان برگردیم. با خوشحالی کولهپشتیهایمان را بستیم. ☺️
روی صندوقهای مهمات، که خودمان آنها را بار زده بودیم، نشستیم و به سنگرهایمان برگشتیم.
بعد از آن هرگز فرمانده جوان را اذیت نکردیم.
دو ماه از حضورمان در جبهه نورد گذشت.
روزی فرمانده، که لباس پاسداریاش را پوشیده و پوتینهای واکس زدهاش را به پا کرده بود، خبر داد که روز بعد نیروهای جدید برای تحویل گرفتن خط می آیند و ما میتوانیم به خانههایمان برگردیم.
روز بعد، در پادگان گلف اهواز تسویه حساب کردیم.
تفنگ و خشابهایمان را به اسلحهخانه دادیم و با همان لباسهای خاکی عازم گاراژ اتوبوسها شدیم.
بلیط گرفتیم و به کرمان برگشتیم. روستای ما، هور پاسفید، بوی نوروز میداد. سال ۱۳۶۰ داشت تمام میشد.
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#مناجات_نامه 🌚 خدایا! ما بندگان ضعیف هستیم😔 ما بندگانی هستیم که هیچ نداریم.. ما هیچیم و هر چه هست
#مناجات_نامه ✨
خداوندا!!!
ای قادر عزیز و ای رحمان رزّاق، پیشانی شکر شرم بر آستانت میسایم که مرا در مسیر
« فاطمه اطهر »🥀و فرزندانش در #مذهب تشیّع عطر حقیقی #اسلام قرار دادی و مرا از اشک بر فرزندان علی بن ابیطالب و فاطمه اطهر بهرهمند نمودی؛
چه نعمت عظمایی که بالاترین و ارزشمندترین نعمتهایت است؛ نعمتی که در آن نور است، معنویت، بی قراری که در درون خود بالاترین قرارها را دارد،
غمی که آرامش و معنویت دارد.
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 🎥ویدئوی "دنیا از دید #حاج_قاسم " حتما ببینید..👌 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @G
#سردار_بی_مرز 🦋
خاطرات شهید حاج قاسم سلیمانی🌹
💠شرط ژنرال قاسم سلیمانی!!
به لحاظ سنی، خیلی کوچک بودم و وقتی که برای اعزام به جبهه اقدام کردم، از شهر رابر من را اعزام نکردند.
رفتم شناسنامه ام را دستکاری کردم و از #بسیج بردسیر در آذر ماه سال ۶۱ اعزام شدم.
برای اولین مرتبه، من را بردند گیلانغرب.نزدیک شهر یک پادگان بود، در آن مستقر شدیم؛ وقتی لباس آوردند، کوچکترین شماره را به من دادند؛سه بار آن را کوتاه کردم!!
در محوطه پادگان قدم میزدم که یک مرتبه، شخصی را دیدم که یک دست لباس بسیجی بر تن داشت و یک چفیه بر گردن.
آمد نزدیک من ، سلام کرد و گفت:
چطوری؟ بچه کجایی؟
گفتم:بچه رابر هستم.
گفت:چه کسی تو را اعزام کرده؟
گفتم:من از بردسیر اعزام شدم.
گفت:نمیترسی تو را برگردانند؟؟
گفتم:نه؛ میروم پیش #قاسم_سلیمانی .همشهری من است. از او میخواهم دستور بدهد در جبهه بمانم.
گفت: اگر قاسم سلیمانی بگوید برگرد، برمیگردی؟
گفتم: ....
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#گلزار_شهدای_کرمان حضور حجة الاسلام والمسلمین حسن علیدادی سلیمانی " نماینده ولی فقیه و امام جمعه ک
#گلزار_شهدای_کرمان 🌷
🔸هم اکنون.....
رفتن #سردار اگر با دل ما بازی نکرده باشد و هوس #شهادت را در دل ما زنده نکرده باشد،
پس تاثیر لازم را بر ما نداشته است. 🌱
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#گلزار_شهدای_کرمان 🌷 🔸هم اکنون..... رفتن #سردار اگر با دل ما بازی نکرده باشد و هوس #شهادت را در د
#گلزار_شهدای_کرمان 🌸
🔸حضور مداح مطرح کشوری وانقلابی ،
حاج مهدی رسولی
در کنار مزار #شهید_حسین_پور_جعفری 🥀
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#گلزار_شهدای_کرمان 🌸 🔸حضور مداح مطرح کشوری وانقلابی ، حاج مهدی رسولی در کنار مزار #شهید_حسین_پور_
#گلزار_شهدای_کرمان 🌷
🔹 پدر و مادر
#شهید_محسن_حججی
در گلزار مطہر
شهدای کرمان
آمده بودند برای #زیارت مزار "فرمانده ای"🌹 که باعث تسکین غم فرزندشان بود.
وحالا دردی ست دو چندان بر دلهایشان.....🥀
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
99101307z.mp3
38.17M
#گلزار_شهدای_کرمان 🌱
مداحی حاج مهدی #رسولی در عصر روز شنبه مصادف با سالروز شهادت #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی و همرزمانش 🥀
به قرب میرسه کسی ،
که خوب بندگی کنه
شهید میشه اونی که
#شهید زندگی کنه....
#مرد_میدان
#انتقام_سخت
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#گلزار_شهدای_کرمان 🌷 🔹 پدر و مادر #شهید_محسن_حججی در گلزار مطہر شهدای کرمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#گلزار_شهدای_کرمان
🔸شعر خوانی گروه تواشیح #پیامبر_اعظم
در جوار قبور مطهر شهدا....🌱
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#گلزار_شهدای_کرمان 🔸شعر خوانی گروه تواشیح #پیامبر_اعظم در جوار قبور مطهر شهدا....🌱 🔻کانال رس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#گلزار_شهدای_کرمان 🌷
🔸عصر امروز
رجز خوانے سرباز کوچک امام زمان (عج) و #حاج_قاسم ، محمد امین کرمانی که مادرش در تشییع جنازه #سردار_دلها شهید شدند.🍃
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#گلزار_شهدای_کرمان 🌷 🔸عصر امروز رجز خوانے سرباز کوچک امام زمان (عج) و #حاج_قاسم ، محمد امین کرما
#گلزار_شهدای_کرمان 🌷
🔷رییس مجلس شورای اسلامی ،
آقای #قالیباف ،امروز در کنار
مزار سید شهدای مقاومت ،
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی .🌱
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
« بِسمِ اللهِ الرَّحمـٰنِ الرَّحیم » #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_آن_بیست_و_سه_نفر 📖 "خاطرات خ
« بِسمِ اللهِ الرَّحمـٰنِ الرَّحیم »
#برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷
#رمان_آن_بیست_و_سه_نفر 📖
"خاطرات خودنوشت احمد یوسف زاده"
🔹صفحه : ۳۴_۳۳
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
« بِسمِ اللهِ الرَّحمـٰنِ الرَّحیم » #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_آن_بیست_و_سه_نفر 📖 "خاطرات خ
#قسمت_چهاردهم
مشهد
وقتش رسیده بود به قراری که با حسن داشتم عمل کنم؛ سفر مشهد مقدس. یک هفته مانده به سال نو رفتیم سیرجان و از آنجا با یک بنز خاور عبوری به طرف شیراز حرکت کردیم.
راننده،که در واقع برای رفعِ تنهایی ما را سوار کرده بود، در ارتفاعات میان نی ریز و استهبان،وقتی متوجه اشتیاقم برای دیدن دریاچه نمک شد، که از آن بلندای کوه منظره ای بدیع داشت، گوشه ای ایستاد تا من و حسن پیاده شویم و عکسی به یادگار بگیریم؛ گرفتیم.
به شیراز که رسیدیم، مثل هر نو رسیده ای در آن شهر، رفتیم زیارت شاهچراغ. بعد مسافرخانه ای پیدا کردیم و بار و بندیل را گذاشتیم و رفتیم برای گشت و گذار.
دو روز در شیراز ماندیم. حافظیه و آرامگاه سعدی همان بود که در کتابهای درسی دیده بودم. از شیراز عکس دیگری هم در یکی از کتاب های درسی قدیم بود.
عکس ساعتی بود که در یکی از میدانهای شهر با گُل درست شده بود؛ساعت گُل. آن میدان را هرچه جست و جو کردم ندیدم.
از شیراز به تهران رفتیم و از آنجا به مشهد. نزدیک حرم، با دو پیرمرد شمالی شصت هفتاد ساله، اتاقی در گوشهٔ خانه ای بزرگ، که حوضِ آبی میان درختان حیاطش بود، گرفتیم.
با پیرمردها عکس یادگاری انداختیم. آنها هم انگار مثل من و حسن قرار گذاشته بودند دو نفری و بدون خانواده به پابوسِ #امام_رضا (ع) بروند.
لحظه تحویل سال ۱۳۶۱، بالای قبر شهدا، در
«بهشت رضا» ایستاده بودیم. بعد برگشتیم به حرم.
چند روز در مشهد ماندیم. بلیط برگشتمان را از مسیرِ طبس گرفتیم. در بیابان های خشک جادهٔ کویری به فکر درس و مدرسه بودم؛
از همان فکر هایی که در ساعات آخر یک تعطیلیِ طولانی، یک دفعه بچه مدرسه ای ها را تکان می دهد و لذت مابقی تعطیلات را از آنها می قاپد!
راستی، چطور باید عقب افتادگیِ دو سه ماهه ام را جبران میکردم؟ جبر و مثلثات و هندسه را پیش چه کسی باید یاد می گرفتم؟
این فکرها کلافه ام می کرد.
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#مناجات_نامه ✨ خداوندا!!! ای قادر عزیز و ای رحمان رزّاق، پیشانی شکر شرم بر آستانت میسایم که مرا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مناجات_نامه
✨معبودِ من، عشقِ من، دوستت دارم.
بارها تو را دیدم و حس کردم، نمی توانم از تو جدا بمانم.
بس است، بس...💔
مرا بپذیر...🕊
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید حاج قاسم سلیمانی🌹 💠شرط ژنرال قاسم سلیمانی!! به لحاظ سنی، خیلی کوچک
#سردار_بی_مرز 🦋
خاطرات شهید حاج قاسم سلیمانی🌹
💠شرط ژنرال قاسم سلیمانی!!
...گفت: اگر #قاسم_سلیمانی بگوید برگرد، برمیگردی؟
گفتم: قاسم سلیمانی میداند من بچه عشایر هستم و توان کارکردن در جبهه را دارم؛ و نمیگوید برگرد.
در جواب من گفت:
قاسم سلیمانی را میشناسی؟
گفتم: بله.
گفت: قاسم سلیمانی من هستم و حالا ماندن تو یک شرط دارد؛ آن هم اینکه صبح ها جلوی گردان،یک پرچم در دست داشته باشی و بدوی.
در جوابش گفتم: قبول دارم.
وقت تحویل اسلحه شد. یک اسلحه قنداق دار کلاشینکف را به من دادند که از قدّ من بلندتر بود!
خدا رحمت کند ، شهید میرحسینی گفت:
" به ایشان، یک اسلحه تاشو بدهید."
موقع تحویل پوتین شد. باز هم هیچ شماره ای به پای من جور نیامد؛ شهید میرحسینی به مسئول تدارکات گفت:
"بروید کفش ملی، یک جفت کفش زیپی شماره۳۶ برایش بخرید."
و مسئول تدارکات این کار را کرد و یک جفت کفش ملی برای من خریدند.
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#گلزار_شهدای_کرمان 🌷 🔷رییس مجلس شورای اسلامی ، آقای #قالیباف ،امروز در کنار مزار سید شهدای مقا
#گلزار_شهدای_کرمان
❇️ هم اکنون...
گردهمایی "موسسه و مدارس سما" در کنار قبور مطهر #شهدا
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#گلزار_شهدای_کرمان ❇️ هم اکنون... گردهمایی "موسسه و مدارس سما" در کنار قبور مطهر #شهدا 🔻کانال
#گلزار_شهدای_کرمان 🌹
حضور جناب اقای "سعید نمکی"
( وزیر بهداشت ) در کنار مرقد مطهّر #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#گلزار_شهدای_کرمان 🌹 حضور جناب اقای "سعید نمکی" ( وزیر بهداشت ) در کنار مرقد مطهّر #شهید_حاج_قاسم_س
#گلزار_شهدای_کرمان
💠زائرینی که از بوسنی برای زیارت #سردار_دلها به کرمان آمده بودند...
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
از "رفاقت تا #شهادت" را
آن جا با عمق جان احساس کردم،
که حاج قاسمی که میان خود و همرزمانش، تفاوتی نمی دید،
در آخر تمام تنش همچو روحش با آنان یکی شد...🕊
انتهای عاشقانه هایش را هم با یاران آسمانیاش در تاریخ ثبت کرد🥀
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#شهید_ابومهدی_المهندس
#شهید_حسین_پور_جعفری
#شهید_شهروز_مظفری_نیا
#شهید_هادی_طارمی
#شهید_وحید_زمانیان
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
#اطلاعیه
▪️ویژه برنامهٔ
"اولین سالگرد سرداران مقاومت"
🔸روایتگری:
جناب آقای یوسف میرشکاری
🔹شعر خوانی:
جناب آقای سید حمیدرضا برقعی
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#گلزار_شهدای_کرمان 💠زائرینی که از بوسنی برای زیارت #سردار_دلها به کرمان آمده بودند... 🔻کانال رسمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#گلزار_شهدای_کرمان
🎶اجرای سرود "سردار دلها" توسط خادمیاران نوجوان رضوی "مدرسه سما" در گلزار شهدای بین المللی کرمان
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#گلزار_شهدای_کرمان 🎶اجرای سرود "سردار دلها" توسط خادمیاران نوجوان رضوی "مدرسه سما" در گلزار شهدای ب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#گلزار_شهدای_کرمان
💠روایتگری "آقای حجتی"
همرزم #حاج_قاسم و
خادم بارگاه حضرت علی (ع)
در هشتمین روز از ویژه برنامه بزرگداشت شهدای مقاومت
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#گلزار_شهدای_کرمان 💠روایتگری "آقای حجتی" همرزم #حاج_قاسم و خادم بارگاه حضرت علی (ع) در هشتمین ر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#گلزار_شهدای_کرمان 🌹
نائب الزیاره همه کسانی که دلشون اینجاست و بخاطر ویروس منحوس #کرونا در خانه مانده اند و نتوانسته اند از نزدیک #سردار_دلها رو زیارت کنند هستیم✨
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
« بِسمِ اللهِ الرَّحمـٰنِ الرَّحیم » #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_آن_بیست_و_سه_نفر 📖 "خاطرات خ
« بِسمِ اللهِ الرَّحمـٰنِ الرَّحیم »
#برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷
#رمان_آن_بیست_و_سه_نفر 📖
"خاطرات خودنوشت احمد یوسف زاده"
🔹صفحه : ۳۸_۳۷
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
« بِسمِ اللهِ الرَّحمـٰنِ الرَّحیم » #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_آن_بیست_و_سه_نفر 📖 "خاطرات خ
#قسمت_پانزدهم 🦋
"فصل اول: بهار"
اولین روزهای سال ۱۳۶۱ بود. در حالی که از مقابل ساختمان #بسیج "جیرفت" رد میشدم،
فکر میکردم چطور باید عقب افتادگی تحصیلی را جبران کنم و خودم را به هم کلاسی ها برسانم.🤔
در همین حال صدای آهنگران، مثل آهن ربایی قوی، مرا از خیابان فرمانداری تا پشت میز برادر نوزایی، فرمانده بسیج کشاند.
توی ساختمان بسیج حال و هوای خاصی وجود داشت.
بچههای #جبهه رفته با صورت های نورانی خود به دیگران انرژی مثبت میدادند. ✨
لحن سرشار از ادب و متانت، وقار و سنگینی و لبهای متبسم شان را که می دیدی، میگفتی برای کار کوچکی از بهشت به شهر آمده اند و الان است که برگردند.
آهنگران می خواند: سر راهم نگیر مادر، مکن تو التماس دیگر، که دارم میروم جبهه.
به یاد مادرم افتادم و بغضی شیرین در گلویم نشست. 😣
آنطرفتر، توی حیاط، ماشین هایی میآمدند و میرفتند. رانندهها در تکاپو بودند.
توی سالن ساختمان بسیج صحبت از جبهه و اعزام بود.
اعزام کلمه ای بود که آن روزها هزاران معنی داشت؛ معنی خداحافظی، معنی مادر، معنی #عملیات، معنی #شهادت و خیلی معانی دیگر.
شنیدن واژه ی اعزام آدم را تکان می داد.
وقتی می شنیدی فردا اعزامه، همه آن معانی در ذهنت ردیف می شد.
می دیدی که ایستاده ای جلوی مادرت و میگذاری دستان مهربانش را دور گردنت حلقه کند و مادرانه ترین بوسه های دنیا را روی صورتت بگذارد.
خودت را غرق تفنگ، قطار فشنگ ونارنجک می دیدی و دست آخر تابوت خودت را، که روی دست مردم شهر می چرخد.
با شنیدن کلمه اعزام همه این تصاویر می ریخت توی کله آدم.
این تاثیر شنیدن کلمه اعزام بر رزمنده ها بود.
در دیگران هم این کلمه اثرات خودش را داشت. در همسران و مادران آواری از دلهره بود.
روزهای اعزام چه بسیار بودند پدران و مادرانی که عشق به فرزند، دل آشوبشان می کرد.
اگر میتوانستند همه راههای اطلاع رسانی را کور می کردند تا کاروان ها بروند و میوه دل آنها کنده نشود.😞
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman