هدایت شده از اشعار بانو نقیـبی
📿
با روی سیاه آمدم و موی سفید
از بار گناه، قامتم ای یار خمید
ای کاش که در آخر ماه شعبان
بخشیده شوم دلم به تو بسته امید
#نگین_نقیبی
۱۹ اسفند ۱۴۰۲
✒️ ͜͡❥᭄@najvayebaran
حکایتی از گلستان سعدی
سخن گفتن
یکی را از حکما، شنیدم که میگفت: هرگز کسی به جهل خویش اقرار نکرده است؛ مگر آن کس که چون دیگری در سخن باشد، همچنان ناتمام گفته، سخن آغاز کند.
سخن را سَر است ای خردمند و بُن
میاور سخن در میانِ سَخُن
خداوندِ تدبیر و فرهنگ و هوش
نگوید سخن تا نبیند خموش
سر: آغاز.
بن: پایان.
خداوند: صاحب.
کلیات سعدی، گلستان، ص ۱۲۴.
#گلستان_سعدی
#سخن
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
بهار شیدایی
از پرویز بیگی حبیبآبادی
ای بهار من، قرار من
تو پر از اندیشههای سبز بارانی
ای سبدهایت فراوانی
عشق با تو، اعتبار دیگری دارد
بیقراری هم، قرار دیگری دارد
نام تو، شیدایی محض است
هر پرستو، هر کبوتر، روزگار دیگری دارد
فصل سوم، ص ۱۶۳.
#بهار
#شیدایی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
هدایت شده از 🇮🇷آهــنــگ ســنـتی🇵🇸
4_5881833578727212082.mp3
9.73M
سالار عقیلی
بال در بال خیال
بال در بال نسیم میروم مثل سوار همره چلچلهها به تماشای بهار
#بهار🌸
#عیدنوروز🌺
@ahangesonnatii
داستان کوتاه📚📚📚
المپیک
چندین سال پیش، در المپیک معلولین در سیاتل، نُه شرکتکنندهی معلول جسمانی و ذهنی، در خط شروع دوی صد متر قرار گرفتند. با صدای شلیک، همه هرچند بدون عجله، اما با شور و اشتیاق برای برنده شدن، شروع به دویدن کردند.
در این میان، پسری زمین خورد و شروع به گریه کرد. هشت نفر دیگر، صدای او را شنیدند. سرعتشان را کم و به عقب نگاه کردند. همه با یک نظر به عقب، تصمیم به برگشت گرفتند. یک دختر که معلول ذهنی بود، خم شد و پای زخمی پسرک را بوسید و گفت: این خوبش میکند. همهی نه نفر، دست در دست هم، به مسابقه ادامه دادند تا از خط پایان گذشتند. تماشاگران در ورزشگاه ایستادند و برای چندین دقیقه، آنها را تشویق کردند.
پندهای قندپهلو ۳، مجموعهای از ۶۸ داستان زیبا، حسین شکرریز، ص ۱۲۴.
#داستان_کوتاه
#المپیک
#معلولان
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
هدایت شده از ع. ک.
بیتهایی از مولوی
ای با من و پنهان چو دل، از دل سلامت میکنم
تو کعبهای، هر جا روم، قصد مقامت میکنم
هر جا که هستی، حاضری، از دور در ما ناظری
شب خانه روشن میشود، چون یاد نامت میکنم
گه همچو بازِ آشنا، بر دست تو پر میزنم
گه چون کبوتر، پرزنان، آهنگِ بامت میکنم...
در عشق زنده بودن، گزیدهی غزلیات شمس، دکتر شفیعی کدکنی، ص ۱۹۲.
#مولوی
#غزلیات_شمس
#شفیعی_کدکنی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
تماس😂😂
از دکتر سید حسن حسینی
با آن همه حرف گفتنی، لال شدیم
مانند پرندههای بیبال شدیم
هر بار که این شمارهگیر دلها
چرخید، دچار بوق اشغال شدیم
فستیوال خنجر، مجموعه اشعار طنز دکتر حسینی، ص ۹۷.
#شعرطنز
#تماس
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
بیتی از اقبال لاهوری
در جهان، بال و پر خویش گشودن آموز
که پریدن نتوان با پر و بال دگران
دو قدم مانده به گل، زنگویی و دهقان، ص ۶۵.
#پریدن
#بالوپر
#اقباللاهوری
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
امام علی - علیه السلام - فرمودند:
بدترین جاها، جایی است که ساکنانش، در آن امنیت نداشته باشند.
غرر الحکم، ج ۱، ص ۴۴۵.
#امام_علی(ع)
#امنیت
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303