eitaa logo
گلزار ادبیات
7.9هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
165 ویدیو
4 فایل
توسط دبیر بازنشسته‌: ع. ک. (بانو خالقی) ایجاد کانال: ۹ بهمن ۱۴۰۱ استفاده از مطالب، با ذکر نام یا لینک کانال مجاز است. تبلیغ و تبادل نداریم. کانال دوم‌ما #گلستان‌ادبیات https://eitaa.com/golestaneadabiyat
مشاهده در ایتا
دانلود
انتخاب از محمدعلی حضرتی تو را زدم، بی هیچ درنگی از چهار گزینه‌ی: زندگی نفرت عشق و مرگ چهارگوش سیاه‌شده‌ی کوچک پیش رویم پنجره‌ای شد که روشنی از آن تافت مرگ، با نفرت از من گریخت و زندگی با تو معنی یافت. با چشم‌های باز خواب می‌بینم، گزیده‌ی اشعار محمدعلی حضرتی، ص ۲۸. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
داستان کوتاه 📚📚📚 کلید آرامش در زندگی چند نفر جهت رسیدن به آرامش و رضایت درونی، نزد استادی رفتند که همیشه لبخندی روی لبانش بود و خیلی آرام و خشنود به‌ نظر می‌رسید. از او درباره‌ی راز خشنودی‌اش پرسیدند، گفت: بسیار ساده است. من زمانی‌که دراز می‌کشم، دراز می‌کشم. زمانی‌که راه می‌روم، راه می‌روم. زمانی‌که غذا می‌خورم، غذا می‌خورم. آن‌ها از چنین جوابی، ناراحت شدند و فکر کردند که استاد، حرف آن‌ها را جدی نگرفته است. گفتند ما هم تمام این کارها را انجام می‌دهیم؛ پس چرا آرامش نداریم؟ استاد، به آن‌ها گفت: زمانی‌ که شما دراز می‌کشید، به این فکر می‌کنید که باید بلند شوید. زمانی‌که بلند شدید، به این فکر می‌کنید که کجا باید بروید. زمانی‌که دارید می‌روید، به این فکر می‌کنید که چه غذایی بخورید و ... فکر شما همیشه در جای دیگر است؛ نه در آن جایی‌ که هستید. شما در زمان حال زندگی نمی‌کنید؛ یا در گذشته سیر می‌کنید و یا در آینده هستید. به‌همین خاطر است که از لحظه‌هایتان، لذت واقعی را نبرده،حس می‌کنید که زندگی نکرده‌اید. زبان‌زد، مجموعه داستان‌های کوتاه، محمد عبداللهی، ج ۱، ص ۲۲. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
نماد شمع و شعله‌ی آن در اندیشه‌ی مولانا سالک، برای رسیدن به مقامات معنوی، موظف است همچون شمع، از شیره‌ی جانش مایه بگذارد و در راه محبوب بسوزد و فنا شود: بر امید راهِ بالا کن قیام همچو شمعی، پیش محراب ای غلام اشک می‌بار و همی‌سوز از طلب همچو شمع سربریده، جمله شب (مثنوی، دفتر ششم، بیت‌های ۱۷۲۸ و ۱۷۲۹) وحدتِ عاشق فانی در معشوق، نزد مولانا، به شمع و شعله تشبیه شده است. شمع، سالکی است که به مرتبه‌ی فنا نایل نشده است و شعله، عشق الهی است که هستی موهوم سالک را محو می‌سازد و خداوند، شمع‌ساز است: چون فناش از فقر پیرایه شود او محمدوار، بی‌سایه شود... شمع چون در نار شد کلی فنا نه اثر بینی ز شمع و نه ضیا (مثنوی، دفتر پنجم، بیت‌های ۶۷۲ و ۶۷۷) فرهنگ نمادها و نشانه‌ها در اندیشه‌ی مولانا، علی تاجدینی، ذیل شمع و شعله‌ی آن. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
گوهر کتاب از کمال زین‌الدین از دست مده گوهر تابان کتاب گنج گهرست راز پنهان کتاب یاری است تو را مُشفق و ناصح همه عمر این بوده و هست رسم و عنوان کتاب یک نیستان ناله، زین‌الدین، ص ۲۳۵. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
امام علی - علیه السلام - فرمودند: نتیجه‌ی دانش، آرامش و بردباری است. غرر الحکم، ج ۲، ص ۵۰۵. (ع) https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
عشق مجاز و حقیقت از اهلی شیرازی گر کسی از عشقِ صورت، جان گدازد چون هلال آفتابِ حُسنِ معنی، حلقه‌اش بر در زند تا تو نگدازی چو زر در بوته‌ی عشقِ مَجاز کی شهِ عشقِ حقیقت، سکّه‌ات بر زر زند؟ قطعه و قطعه‌سرایی در شعر فارسی، خالقی‌ راد، ص ۲۳۷. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
داستان یک مثل گدا به گدا، رحمت به خدا! مردی از راهی می‌گذشت. دید دو گدا بر سر یک کوچه مقابل در خانه‌ای ایستاده‌اند و با یک‌دیگر بحث می‌کنند و نزدیک است که میانشان دعوا شود. او جلو رفت و سوال کرد: چرا با هم مشاجره می‌کنید؟ یکی از گداها گفت: چون اول من می‌خواستم به‌ در این خانه بروم و گدایی کنم؛ اما او جلوی مرا گرفته و می‌گوید: نه، من اول باید بروم. دعوایمان، بر سر این است که کی اول باید برود. آن مرد تا این سخن را شنید، سرش را به سوی آسمان بلند و به دو نفر گدا اشاره کرد و گفت: گدا به گدا، رحمت به خدا! یعنی گدا راضی نیست گدای دیگر از کیسه‌ی مردم روزی بخورد؛ پس رحمت به خدا و بزرگی او که به همه رزق‌ و روزی می‌دهد. فوت کوزه‌گری، مصطفی رحماندوست، ج ۲، ص ۸۴۲. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
فیش حقوق 😂😂 از بهاءالدین خرّمشاهی چندی است که فیش فاش کردن شده مُد بنمود هزار‌پیشه، یک پیشه‌ی خود بس ساده‌نما، به نقش‌هایی غرق است از فیش حقوق تا درآمد، فرق است دلرباعی‌ها، مجموعه‌ای از رباعیات طنزآمیز، خرمشاهی، ص۳۴. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
مکتبهای ادبی جهان📚📚📚 دادائیسم مکتبی است که در سال ۱۹۱۶ م. در هنر و ادبیات اروپا به وجود آمد. بنیانگذاران آن ، تِریستان تِزارا اهل رومانی و هانس آرپ شاعر فرانسوی و دو نفر آلمانی بودند. دادائیستها، به آزادی مطلق هنرمند برای در هم ریختن شکل و محتوا در هنر معتقد بودند و برای رسیدن به این هدف، در آثار بی‌منطق و نامفهوم خود، دست به استهزای همه‌ی مبانی و اصول معمول در جامعه می‌زدند. در حقیقت آرمان آنها، نفی دنیای موجود بود و کلیه‌ی سنت‌های سیاسی و اجتماعی و قواعد ادبی و هنری را بیهوده می‌دانستند. نامی که این گروه برای خود برگزیدند، معنی درست و دقیقی ندارد. بعضی معتقدند که تزارا برای نامگذاری گروه خود، به طور تصادفی، حروفی را از کتاب لغت لاروس به کمک چاقو جدا کرد و کلمه‌ی دادا را از آن حروف ساخت. این مکتب، دوام چندانی نداشت و در سال ۱۹۲۱ میلادی، خود بر ضد مکتبشان قیام کردند و از آن پس، کلیه‌ی پیروان آن، به سوررئالیسم پیوستند. با تلخیص از تاریخ ادبیات جهان، دِه‌بزرگی، ص ۵۲۰ - ۵۲۲. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303