eitaa logo
گلزار ادبیات
7.9هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
165 ویدیو
4 فایل
توسط دبیر بازنشسته‌: ع. ک. (بانو خالقی) ایجاد کانال: ۹ بهمن ۱۴۰۱ استفاده از مطالب، با ذکر نام یا لینک کانال مجاز است. تبلیغ و تبادل نداریم. کانال دوم‌ما #گلستان‌ادبیات https://eitaa.com/golestaneadabiyat
مشاهده در ایتا
دانلود
درست بنویسیم به پایان آمد این دفتر، حکایت همچنان باقی جناب سعدی، غزلی دارد با مَطلَع: به پایان آمد این دفتر، حکایت همچنان باقی به صد دفتر نشاید گفت حَسبُ الحالِ مُشتاقی بسیاری از مجریان و گویندگان و ... ، در پایان سخن و کلام خود، مصراع اول شعر سعدی را به غلط، (باقی است) می‌خوانند؛ درصورتی که این گونه نیست. نکته در این جاست که اگر جناب سعدی، این بیت را نگفته بود، مصراع تقلیدی با فعلِ (است)، پذیرفتنی بود؛ به این معنی که حکایت یا سخن ما، باقی مانده است. درست بخوانیم و درست بنویسیم، دکتر هادی انصاری، ص ۴۸. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
یک رباعی از دکتر شفیعی کدکنی با من سخن تو در میان آوردند گلبرگ بهار در خزان آوردند خاموش‌ترین سکوت صحراها را با نام تو باز در فغان آوردند گوشه‌ی تماشا، میرافضلی، ص ۹۶. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
سخنان عارفان ابوالحسن نوری(متوفای ۲۹۵ هجری قمری) گفت: توکل، آن است که فانی شود تدبیر تو در تدبیر او و راضی گردی به خدای بدان که وکیلِ کارسازِ تو باشد بی تو. تذکرة الاولیاء، عطار، تصحیح دکتر شفیعی کدکنی، ج ۱، ص ۴۹۳. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
11.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹سلام صبحتون زیبا✋ صبح است و کمی پنجره را می‌بندم بر روی غم و غصه‌ی دل می‌خندم امروز دوباره با امیدت یارب برعهدِ وفا و عاشقی پابندم ✍ https://eitaa.com/fatimadastjerdi 🌻😍🌻😍🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سخنی از بوستان سعدی کم‌حرفی کمال است در نفس انسان، سَخُن تو خود را به گفتار، ناقص مَکُن کم‌آواز، هرگز نبینی خجل جُوی مُشک، بهتر که یک توده گِل حذر کن ز نادانِ دَه‌مَرده‌گوی چو دانا، یکی گوی و پرورده گوی صد انداختی تیر و هر صد خطاست اگر هوشمندی، یک انداز و راست لغات: کم‌آواز: کم‌حرف. جوی: اندکی. مُشک: استعاره از سخن کم و باارزش. توده‌ گل: استعاره از سخن فراوان و بیهوده. دَه‌مرده‌گوی: کسی که به اندازه‌ی ده نفر حرف می‌زند، پرحرف. کلیات سعدی، بوستان، باب هفتم در عالم تربیت، ص ۳۴۳. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
من و شمع از حزین لاهیجی نمی‌فهمد کسی افسانه‌ی ما را در این محفل من و شمعیم، داغ از دولتِ آتش‌زبانی‌ها گزیده‌ی غزلیات حزین لاهیجی، ص ۶۸. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زندگی لسان‌الغیب، حافظ شیرازی 🌹🌹🌹 https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303 🌻🌻🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان کوتاه حکمت خدا پادشاهی هنگام پوست کندن سیبی با یک چاقوی تیز، انگشت خود را قطع کرد. وقتی‌ که نالان طبیبان را می‌طلبید، وزیرش گفت: هیچ کار خداوند، بی‌حکمت نیست. پادشاه از شنیدن این حرف ناراحت‌تر شد و فریاد کشید: در بُریده شدن انگشت من چه حکمتی است؟ و دستور داد وزیر را زندانی کنند. روزها گذشت؛ تا این‌ که پادشاه، برای شکار به جنگل رفت و آن‌ جا آن‌ قدر از سربازانش دور شد که ناگهان خود را میان قبیله‌ای وحشی تنها یافت. آنان پادشاه را دستگیر کرده و به قصد کشتنش به درختی بستند؛ اما آن‌ها رسم عجیبی داشتند. بدن قربانی، باید کاملاً سالم می‌بود و چون پادشاه یک انگشت نداشت، وی را رها کردند و او به قصر خود بازگشت. پادشاه، درحالی‌ که به سخن وزیر می‌اندیشید، دستور آزادی وزیر را داد. وقتی وزیر به خدمت شاه رسید، شاه گفت: درست گفتی؛ قطع شدن انگشتم برای من حکمتی داشت؛ ولی این زندان رفتن برای تو، جز رنج کشیدن چه فایده‌ای داشت؟ وزیر لبخند زد و پاسخ داد: برای من هم پرفایده بود؛ چرا که من همیشه و در همه حال با شما بودم و اگر آن روز در زندان نبودم، چون بدنم سالم است، حالا حتماً توسط آن قبیله کشته شده بودم. زبان‌زد، محمد عبداللهی، ج ۱، ص ۳۰. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
شیرین از جامی ای فلک، اندوه شیرین، بر دل خسرو منه کاین بضاعت را خریداری بِه از فرهاد نیست مشاعره، تیموری، ص ۳۰. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303