eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
4.1هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
574 ویدیو
803 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. *نیمه شب که کاروان از مدینه حرکت کرد،یه خورده که از شهر فاصله گرفت،دو نفر خودشون رو رساندند به قافله،یکی عبدالله بود،دست بچه هاشو گرفته بود رسوند به قافله،اینقدر زینب خوشحال شد،گفت:عبدالله خدا خیرت بده،دستِ خالی نیستم کربلا،قربونی هایِ منو آوردی،نکنه رباب هدیه داشته باشه من نداشته باشم،نکه نجمه هدیه داشته باشه من نداشته باشم،خدا خیرت بده...بچه هارو گرفت برد.. نفر دوم هم،ابی عبدالله نگاه کرد دید یه خانوم بلند قامتی داره خودش رو میرسونه به قافله،نگاه کرد دید اُم البنینِ داره میاد،گفت:عباسم مادرتون داره میاد،با شما کار داره،عباس که برگشت،سریع برگشت داداش هاشو خبر کرد،مادر اومده با ما کار داره،چهار برادر اومدن،دور مادر حلقه زدن،ابی عبدالله داره از دور این منظره رو میبینه،لذت میبره،قند تو دل حسین داره آب میشه،دور مادر که حلقه زدن،گفت:عباسم!عونم،عزیزانم،دارید با حسین می روید کربلا،اگه حسین برگشت حق دارید برگردید،اگه حسین برنگشت حق ندارید برگردید،نکنه شما باشید یه مو از سر حسین کم بشه،پای شما ایستادم برای اینچنین روزی،عباسم! نکنه من شرمنده ی فاطمه بشم،نکنه من خجالت زده بشم،همه دغدغه اش اینه کربلا میرن میتونن روی مادر رو سفید کنند یا نه؟ گذشت،گذشت،حالا از کربلا قافله برگشته،کربلایی ها از این طرف با محوریت زینب،مدینه ای ها از طرف دیگر با محوریت اُم البنین،راه باز کردن این دو مادر شهید رسیدن به هم،دست به گردن هم انداختن،نشستن زمین،ام البنین به زینب سر سلامتی میده،زینب به ام البنین،این دوتا شروع کردن برا هم روضه خواندن،هر کار کرد زینب که از عباس بگه،ام البنین نذاشت،هی می گفت:عباسم رو رها کن،از حسینم چه خبر؟ خیلی که اصرار کرد زینب گفت: بهت بگم ام البنین چه خبر شد؟ فقط بگم خوب شد کربلا نیومدی،برو ببین رباب رو ، چه حال و روزی داره،دیگه از زیر آفتاب نمیآد تو سایه،گفت: بیشتر توضیح بده زینب جان،گفت:آمدم بالای یک بلندی ایستادم دیدم دور حسینم حلقه زدن، نیزه دار با نیزه میزد،شمشیر دار با شمشیر میزد،اونی که شمشیر و نیزه نداشت سنگ میزد،اُم البنین! نگاه کردم دیدم پیرمردها دارن با عصا میزنند،حسین.... بی بی ام البنین می اومد پشت بقیع می نشست،مدینه ای ها می اومدن،کربلایی ها می اومدن،دورِ اُمُّ البَنین حلقه می زدند،شروع می کرد روضه خواندن،یه جمله اُمُّ البَنین می گفت،زینب گریه می کرد،یه جمله زینب می گفت، اُمُّ البَنین گریه می کرد،اما اونی که اون وسط روضه رو به هم می ریخت ناله زدن های سکینه بود،ناله می زد،ناله می زد،می گفت: اُمُّ البَنین منو حلال کن، من مشک رو دادم دستِ عباست* .
. گریز به هروقت امیرالمؤمنین وارد خونه میشد میدید بچه ها پشت در نیم سوخته نشستن و هی میگن ... بابا همینجا بود مادرمون رو زدن ... محسن شهید شد و ... اینجا بچه ها برای مادرشون گریه میکردند ... اما یه مادرم سراغ دارم که اون مادر برای بچه هاش گریه میکرد: بی بی ام البنین می اومد پشت بقیع می نشست،مدینه ای ها می اومدن،کربلایی ها می اومدن،دورِ اُمُّ البَنین حلقه می زدند،شروع می کرد روضه خواندن،یه جمله اُمُّ البَنین می گفت،زینب گریه می کرد،یه جمله زینب می گفت، اُمُّ البَنین گریه می کرد،اما اونی که اون وسط روضه رو به هم می ریخت ناله زدن های سکینه بود،ناله می زد،ناله می زد،می گفت: اُمُّ البَنین منو حلال کن، من مشک رو دادم دستِ عباست* .
. السلام علی المهدی و علی آبائه السلام و علیک یا بقیه الله فی ارضه اللهم کل ولیک الحجت بن الحسن 🔹دیگر ای دوست مرا در حرمت محرم کن رفتم از دست نگاهی به دل ماهم کن 🔹یا بیا جانب قبله بکشان پای مرا یا بر احوال دلم فکر کمی مرهم کن یبن الحسن..... آقای من 🔸 با نگاهی بده خاکستر عمرم بر باد این جگر سوخته. رسوای همه عالم کن «اگه یه نگاه به دل ما کنه دیگه بسه مونه. از اون نگاه هایی که به شهدا کرد همشون آسمونی شدند» 🔹به علمدار قسم پای رکابت هستیم شانه گرم مرا تکیه گه پرچم کن 🔹هم‌چنان ام بنین سوز و نوا دارم من هوس یک سحر کرب و بلا دارم من «شب وفات ام البنین. از همین‌جا دلها را روانه بقیع کنیم همون بقیعی که امشب یه زائر هم نداره» از راه دور یه سلام بدیم خدمت خانم ام البنین انشالله همچین ایامی با نابودی آل سعود اونجا عرض ادب کنیم» السلام علیکِ یا زوجة ولی الله السلام علیکِ یا عزیز زهرا السلام علیکِ زوجه امیرالمومنین السلام علیک یا ام العباس و رحمة الله و برکاته «امشب اگه بدونی کی صاحب عزاست ؟ . اگه بدونی کی دم در ایستاده، بهتر ادب می کنی. بگو آقا جان یا ابوالفضل به جان مادرت یه نگاهی به مجلس ما کن. 🔹گفتم البنین دلم پا شد گره هایی که داشتم باشد 🔹 مادر آب را صدا زدم و خشکسالی شبیه دریا شد 🔹سوره حمد نظر او کردیم گمشده داشتیم پیدا شد 🔹با ادب بود و روی دامانش تا گل ناز دانه ای جا شد «به خاطر ادبش.. به خاطر ارادت به امیرالمومنین خدابهش قمر منیر بنی هاشم هدیه داد.» 🔸با کنیزی خانواده عشق در دو عالم عزیز زهرا شد «همون خانومی که تا قنداقه پسرشو دادن به امیرالمومنین.. آقا امیرالمومنین هی دست و پای ابالفضل و نگاه می کرد و می بوسید..... هی نگاه میکرد و گریه میکرد.. خانم فرمود آقاجان مگه دست پسرم ایرادی داره .... نه ام البنین ....من یه روزی رو میبینم این دست ها تو راه حسینم از بدنش جدا میشه.. این دست ها رو قلم می کنند... یه وقت دیدن ام البنین قنداقه عباسشو رو دست گرفت. هی بالای سر حسین و زینب میچرخونه هی میگه همه زندگیم فدای حسین همه دارو ندارم فدای بچه های فاطمه» (قربون ادبت برم خانوم) 🔹با کنیزی خانواده عشق در دو عالم عزیز زهرا شد 🔹خادمی کرد تا که عباسش از ازل تا همیشه آقا شد 🔹 همه بچه هاش عیسایند گرچه عباس اونو مسیحا شد « روزا میومد تو بقیه می نشست با انگشتش چهار صورت قبر درست می کرد.. آنقدر گریه میکرد از صدای ناله اش رهگذر را هم گریه شون می‌گرفت... 🔸آنقدر خرج گریه شد افتاد آنقدر خرج گریه شد تا شد 🔸 تا قیامت به احترام حسین ذکر لب هاش واحسینا شد تا بشیر اومد تو مدینه گفت البنین.. عباستو کشتن.... جعفرتو کشتن... عونتو کشتن... گفت همشون فدای حسین. بگو از حسینم چه خبر؟ «می خوام بگم خانم جان شما همش می نشستی برای حسین گریه میکردی..... هی میگفتی همه زندگیم فدای حسین..... اما کجا بودی علقمه... اون لحظه‌ای که عمود آهنین به فرق عباست زدن... تیر به چشمش زدن.... دستهاشو قلم کردند.... یه وقت دید فاطمه اومد بالا سرش...... اومد سرشو به دامن گرفت..... هر جا هستی صدا بزن حسین 🔸چون اختران عشق به هر سو به نیزه شد دانی چگونه آن سر مه رو به نیزه شد؟ 🔸از بس شکاف زخم عمودش عمیق بود تنها سری بود که زپهلو به نیزه شد حسین جان......... ................. . سلام‌الله‌علیها 🩸مقام حضرت امّ‌البنین علیهاالسلام در نزد حضرت زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها ... مرحوم علامه مُقرّم در کتاب شریف «العبّاس علیه‌السلام» می‌نویسد: 📋 وكانَتْ أُمُّ الْبَنينَ مِنَ النِساءِ الْفاضِلاتِ الْعارِفاتِ بِحَقِّ أهلِ الْبَيتِ (عَلَيْهِمُ السَلامُ)، 🔹 حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها از زنان با فضیلتی بود که حقوق و شأن و مقام اهل بیت علیهم‌السلام را می‌دانست و عارف به ایشان بود. 📋 مُخلِصَةً في وِلائِهِم، مُمَحِّضَةً في مَوَدَّتِهِم، وَ لَها عِندَهُم الْجاهُ الْوَجيهُ وَالْمَحَلُّ الرَفيعُ، 🔸 خالصانه ولایت ایشان را پذیرفته و غوطه‌ور در محبت و موّدت به این خاندان بود؛ هم‌چنین دارای اعتبار و منزلت والایی در نزد آنان بود. 📋 و قد زارَتْها زينَبُ الْكُبرىٰ بَعدَ وُصولِها الْمَدينةَ تُعَزِّيها بِأولادِها الْأربَعَةِ، كما كانَتْ تَزورُها أيامَ العيدِ 🔹حضرت زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها پس از ورود به مدینه به دیدار آن حضرت رفتند و او را به‌خاطر شهادت چهار فرزندش دلداری دادند؛ همانطوری که زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها در ایام عید، هر ساله به دیدار آن حضرت می‌رفتند. 📚العباس علیه‌السلام،مقرم، ج۱ ص۱۲۵ .
. |⇦•آتش قلب من از یاد... سلام الله علیها اجرا شده در سال۱۴۰۰ به نفس حاج محمود کریمی ●━━━━━━─────── آتش قلب من از یاد حسینِ فاطمه‌ است همچو آبی روی آتش، یادِ دست و علقمه است *وقتی میفهمم بچه ام برا حسین کشته شد دلم آروم میشه... اصلا چرا حسین رو برادر صدا زد؟ همه جا رسمه، همه این طوری هستن، دردی میاد، گرفتاری میاد، زمین میخورن، میگن: آی مادر! اما آقای ما اباالفضل، اربابمون حسین رو‌ خیلی بیشتر از مادرش اُم البنین دوست داشت،او‌ مادرش رو صدا نزد تا زمین خورد گفت: آی داداش! اُم البنین! بالاخره عباست حسینم رو‌ داداش صدازد، اما منو‌ خواهر صدا نزد...* "برا فرزندِ خود تا خواند مادر صداکردم‌حسینم را برادر تمام قوتم راجمع کردم‌ که خواهر جان بگویم بر تو‌ خواهر" آتش قلب من از یاد حسینِ فاطمه‌ است همچو آبی روی آتش، یادِ دست و علقمه است رشته‌کوهی بود از اولادِ زهرا دور من باهاشون بیرون میرفتم‌ اصلا من معلوم‌ نبودم، تو‌مدینه همه شروع میکردن حرف زدن دیدی ام البنین رو؟ شونزده، هفده تا جوون‌ همه رشید، همه زیبا...* رشته‌کوهی بود از اولادِ زهرا دور من اینکه اکنون در برم‌ مَحرم‌ندارم ماتم است *الان اگه علی اصغربود چندسالش بود؟ زبون باز کردنش رو ندیدم .. یادم‌میاد انگار همین دیروز بود علی اکبر زبون باز کرد بهم گفت: مادر! اونجا گفتم‌ حالا تازه اُم البنین ش، یادم‌ میاد قاسم بهم‌ گفت مادر! یادم‌ میاد آقام امام سجاد بهم‌ گفت: مادر! .. یادم‌ میاد امام باقر بهم‌گفت مادر! یادم‌ میاد عبدالله بهم‌ گفت: مادر!... یادم میاد سکینه بهم‌میگفت :مادر جان! آخه اینا فاطمه رو‌ندیده بودن .. یادم‌میاد رقیه صدام‌ میزد: مادر!... ‌خیلی دوست داشتم الان علی اصغر صدام‌میکرد: مادر! اون همه جوون‌داشتم الان یه کدومشون نیست* دیده ام‌ گاهی برای اکبر و قاسم فرات گاه بر داغ رباب و شیر خوارش زمزم است دستهای ذوالفقار و چشمهای پرنفوذ فرق ماه و ضرب آهن داستانی مبهم است *آخه اول بهش نگفتن عباست کشته شد، تا قافله رسید گفت: حسینم‌کو ؟ ام البنین حسین رو کشتن .. مگه عباسم مرده بود که حسين وکشتن؟ عباست نبود...* جسم آقایم هزار و نهصد و پنجاه زخم *اومد تو‌ خیمه، خیمه ای که بیرون مدینه عَلَم‌کرده بودن، گفتن: خانوم! ام البنین داره میاد، خانوم تشریف آوردن همه ی خانوما از جا بلند شدن یه نگاه به همه خانوما کرد همه از سفر اومدن چه سفری، صورتا همه آفتاب خورده، دو سه بار نگاه کرد، سؤال کرد خانومم زینب کجاست؟جلو‌ اومد مادر! روضه ای براش خوندن از کربلا، از خیمه بیرون رفت روی این خاکا نشست، اینقدر خاک رو‌سرش ریخت ... * جسم آقایم هزار و نهصد و پنجاه زخم زخم‌های عالم بر قد و بالای عباسم‌ کم‌ است پاره های پیکر عباس من از هم جداست جسمِ بی سرِ آقای عالم درهم است *ای حسین...* ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
hasan-khalaj-dobare-morghe-roham(128).mp3
6.72M
حاج 🎤 دوباره مرغ روحم، هواي كربلا كرد دلِ شكسته ام را، اسير و مبتلا كرد ز سر گذشته اشكم، به لب رسيده جانم كه هرچه كرده با من، فراقِ كربلا كرد حسين حسين، حسين جان!... *به اُم البنين گفتن: خانوم! شما چهارتا بچه هات رو كربلا كشتن، چرا فقط ميگي: حسين حسين! چرا عباس رو صدا نمي زني؟ يه جعفري بگو، يه عوني بگو...گفت: اولاً من اين بچه هارو به دنيا آوُردم كه فدا حسين بشن، بعد هم اينكه من هر چه فكر مي كنم مي بينم بچه هاي من مادر كه دارن، اما حسينِ فاطمه مادر نداره....* دست از طلب ندارم، تا كامِ من برآيد يا تن رسد به جانان، يا جان ز تن برآيد بر تربتم قدم نِه، بعد از وفات و بنگر کز آتش فراقت، دود از کفن برآید حسين حسين، حسين جان!... ــــــــــــــــــ شود تمام هستی فدای آن دو دستی که غرق بوسه با اشک علّی مرتضی کرد نگشت آنی آن دست جدا ز دامن دوست اگر چه تیغ دشمن زپیکرش جدا کرد جز از برای داور دو تا نگشت اکبر چه شد که خصم کافر جبین او دو تا کرد سزد همه جوانان حنا زخون ببندند که جا به حجله خون یتیم مجتبی کرد فدای آن جوانی که در نماز ایثار زخون وضو گرفت و به اکبر اقتدا کرد فدای شیر خواری که وقت جان نثاری دو چشم خود ببست و دو لب به خنده وا کرد فدای آن شهیدی که زیر تیغ قاتل سرش بریده گشت و به شیعیان دعا کرد فدای جسم پاکی که قطعه قطعه گردید زقطره قطره خونش حسین را صدا کرد فدای آن شهیدی که در کنار سنگر به گریه یا حسین گفت به خنده جان فدا کرد برات کربلا را کسی گرفت (میثم) که رو برای ایثار به سوی جبهه ها رفت
. بسم الله الرحمن الرحيم السلام علیکِ یا زوجة وصی رسول الله السلام علیکِ یــا عــزیــزةالــزهـــراء السلام علیکِ یا اُمَّ البُدور الســَّواطع یا فــاطـــمـــة بــنــت حـــِزام الکـِلابیه المُکَنّاة باُمِّ البنین و رحمت الله و برکاته. 🔸بــاغ گــل یــاس سـلام علیک 🔸مـــادر عبــاس ســلام عـلیک امشب از همینجا... سلام بدیم به بی بی ام البنین... ان شاء الله وعده همه ما مدینه... کنار قبرستان بقیع... 🔸بــاغ گــل یــاس سـلام علیک 🔸مـــادر عبــاس ســلام عـلیک خیلی آبرو داره این خانم... خیلی احترام داره... امام باقر فرمودند... و كانت أم البنين أم هؤلاء الاربعة الاخوة القتلى خانم ام البنین مادر چهار شهید هست... میدونی کدوم شهدا... شهدایی مثل علمدار کربلا ابالفضل العباس... مادر شهدایی که جانشون رو فدای امام زمانشون کردند... خیلی عظمت داره این بانو... 🔸فـــاطمه دوم حیــدر شــدی 🔸مادر یک ماه و سه اختر شدی آی اونی که گفتی مریض دارم... گرفتارم... امشب مجلس بنام مادر عباسه... مطمئن باش ابالفضل العباس... به گریه کن های مادرش نظر داره... مواظب باش دست خالی از این مجلس نری... 🔸جز تو، که در کرب و بلای حسین 🔸چـار پسـر کــرده فـدای حسین مرحوم مامقانی در کتاب تنقیح المقال نوشته... بعد واقعه کربلا... وقتی بشیر وارد مدینه شد... اومد محضر بی بی ام البنین... عرضه داشت خانم جان... بچه هات رو در کربلا کشتند... بی بی فرمودند... ای بشیر... أخبِرنی عَن أبِی عَبدالله الحُسَین بشیر از حسینم چه خبر... عرضه داشت... بی بی جان نبودی... دستهای عباست رو قطع کردند... عمود آهنین به فرقش زدند... فرمود ای بشیر... اَوْلادِی وَ مَنْ تَحْتَ الْخَضْراءِ کُلُّهُمْ فَداءً لاَِبِی عَبْدِ اللّهِ الْحُسَیْن علیه السلام تمام بچه هام فدای حسین... همه عالم فدای حسین... 🔸تمام زندگیم مال حسینه 🔸دلم همواره دنبال حسینه بشیر همه بچه هام فدای حسین... به من بگو... الان آقام حسین کجاست... یدفعه بشیر صدا زد... بی بی جان... حسینت رو... با لب تشنه سر از تنش جدا کردند... هر کجا نشستی ناله بزن یاحسین... 🔸قدم اگر خمید فدای سر حسین 🔸جانم به لب رسید فدای سر حسین 🔸ام البنین سابق این شهر عاقبت 🔸شد مادر چار شهید فدای سر حسین .👇 سلام‌الله‌علیها 🩸بانویی که در شب عروسی‌اش تا صبح، مشغول پرستاری از امام‌حسن و امام‌حسین‌ علیهماالسلام شد... در نقلی آمده است: شب عروسی حضرت ام‌البنین عليهاالسلام بود که وارد خانه امیرالمؤمنین علیه‌السـلام شد؛ در همان شب نیز امام حسن و امام حسین علیهماالسلام مقداری کسالت داشتند. 🥀 آن بانوی مکرمه در آن شب تا سحر از حسنین علیهماالسلام پرستاری نمود و مشغول خدمتگذاری به ایشان شد و خطاب به امیرالمومنین علی علیه‌السـلام فرمود: 📋 إنّي لَن أَشعَرَ بِفَرحَةِ الزّواجِ إلّا بعدَ شِفاءِ أبنيَّ الحسنِ والحسين عليهمالسلام ▪️من خوشحالی و فرَح ازدواج را احساس نمی‌کنم مگر بعد از بهبودی و شفای دو فرزندم حسن و حسین علیهماالسلام. 📚العباس علیه‌السلام رجل العقيدة والجهاد،ص۳۴ 📚المجالس الشجیة،تاج الدین،ص۱۴۲ ✍ مادرِ عباسم و، عشقم حسینِ فاطمه است خوش به حالم، نامِ من امُّ البنینِ خادمه است قطره‌ای بودم ولیکن وصلِ دریا گشته‌ام زوجه‌ی شاه و کنیزِ بیتِ زهرا گشته‌ام هرگز از دامانِ او دستم نمیگردد رها ذرّه‌ای از خاک باشم در حریمِ این سرا سر نَهَم بر آستانش با کمالِ افتخار کز حسن دارد صفا وُ از حسینش اعتبار شکرِ حق گویم که هستم از محبّانِ بتول تا طوافِ جان کنم بر گردِ طفلانِ بتول «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»
. بسم الله الرحمن الرحيم السلام علیکِ یا زوجة وصی رسول الله السلام علیکِ یــا عــزیــزةالــزهـــراء السلام علیکِ یا اُمَّ البُدور الســَّواطع یا فــاطـــمـــة بــنــت حـــِزام الکـِلابیه المُکَنّاة باُمِّ البنین و رحمت الله و برکاته. 🔸بــاغ گــل یــاس سـلام علیک 🔸مـــادر عبــاس ســلام عـلیک امشب از همینجا... سلام بدیم به بی بی ام البنین... ان شاء الله وعده همه ما مدینه... کنار قبرستان بقیع... 🔸بــاغ گــل یــاس سـلام علیک 🔸مـــادر عبــاس ســلام عـلیک خیلی آبرو داره این خانم... خیلی احترام داره... امام باقر فرمودند... و كانت أم البنين أم هؤلاء الاربعة الاخوة القتلى خانم ام البنین مادر چهار شهید هست... میدونی کدوم شهدا... شهدایی مثل علمدار کربلا ابالفضل العباس... مادر شهدایی که جانشون رو فدای امام زمانشون کردند... خیلی عظمت داره این بانو... 🔸فـــاطمه دوم حیــدر شــدی 🔸مادر یک ماه و سه اختر شدی آی اونی که گفتی مریض دارم... گرفتارم... امشب مجلس بنام مادر عباسه... مطمئن باش ابالفضل العباس... به گریه کن های مادرش نظر داره... مواظب باش دست خالی از این مجلس نری... 🔸جز تو، که در کرب و بلای حسین 🔸چـار پسـر کــرده فـدای حسین مرحوم مامقانی در کتاب تنقیح المقال نوشته... بعد واقعه کربلا... وقتی بشیر وارد مدینه شد... اومد محضر بی بی ام البنین... عرضه داشت خانم جان... بچه هات رو در کربلا کشتند... بی بی فرمودند... ای بشیر... أخبِرنی عَن أبِی عَبدالله الحُسَین بشیر از حسینم چه خبر... عرضه داشت... بی بی جان نبودی... دستهای عباست رو قطع کردند... عمود آهنین به فرقش زدند... فرمود ای بشیر... اَوْلادِی وَ مَنْ تَحْتَ الْخَضْراءِ کُلُّهُمْ فَداءً لاَِبِی عَبْدِ اللّهِ الْحُسَیْن علیه السلام تمام بچه هام فدای حسین... همه عالم فدای حسین... 🔸تمام زندگیم مال حسینه 🔸دلم همواره دنبال حسینه بشیر همه بچه هام فدای حسین... به من بگو... الان آقام حسین کجاست... یدفعه بشیر صدا زد... بی بی جان... حسینت رو... با لب تشنه سر از تنش جدا کردند... هر کجا نشستی ناله بزن یاحسین... 🔸قدم اگر خمید فدای سر حسین 🔸جانم به لب رسید فدای سر حسین 🔸ام البنین سابق این شهر عاقبت 🔸شد مادر چار شهید فدای سر حسین .👇