eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
7.9هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
751 ویدیو
1هزار فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
ارمغان بعثت برای بشریت.pdf
حجم: 410.2K
🔖فیش منبر 🔖 💠ارمغان بعثت برای بشریت 💠 🔻آثار بعثت در جهان هستی🔻 صلی الله علیه و آله و سلم
بزرگترین کار پیغمبر چه بود؟.pdf
حجم: 277.5K
💠منبر مکتوب 💠 ♦️ بزرگترین کار پیغمبر 🔻هرچقدر آدم ها روح بزرگتری داشته باشند، خدا کارهای بزرگتری را به روی دوش آدم می گذارد. آدم های کوچک، ساخته شده اند برای کارهای کوچک. آدم های بزرگ، ساخته شده اند برای کارهای بزرگ؛ حالا پیغمبر که اشرف مخلوقات عالم هست، پیغمبری که اگرچه خاتم انبیاء است اما سرآمد همۀ انبیاء و تاج سر بشریت است برای چه کاری ساخته شده است؟
اخلاق و رفتار نبی مکرم اسلام استاد قرائتی.pdf
حجم: 595K
🔖فیش منبر 🔖 💠اخلاق و رفتار وجود نازنین نبی مکرم اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم 💠 🔻استاد قرائتی🔻
مسئولیت سنگین رسالت استاد انصاریان.pdf
حجم: 607.5K
🔖فیش منبر 🔖 💠مسئولیت سنگین رسالت نبی مکرم اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم 💠 🔻استاد انصاریان🔻
. 🟢 توصیف مبعث توسط امام حسن عسکری(ع) امام حسن عسكرى عليه‌السّلام در توصيف بعثت نبى اكرم صلّى الله عليه و آله بود می‌فرماید: «…تا اين كه به چهل سالگى رسيد و خداوند قلب كريمش را بهترين و والاترين و خاشع‌ترين و مطيع‌ترين قلب‌ها يافت. پس به درهاى آسمان اجازه داد و آنها باز شدند و به ملائكه اجازه داد و آنها نازل شدند و در اين حال محمد صلّى الله عليه و آله به آنها مى‌نگريست.» «پس رحمت از طرف عرش بر وى نازل شد و او به روح الامين، جبرئيل- طاووس ملائكه- نگاه مى‌كرد، جبرئيل نزد او فرود آمد و دستش را گرفت و تكان داد و گفت: اى محمد! بخوان محمد فرمود: چه چيزى را بخوانم؟ گفت: اى محمد!اِقْرَاْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذي خَلَقَ * خَلَقَ الْاِنسانَ مِنْ عَلَقَ * اِقْرَا وَ رَبُّكَ الْاَكْرَمُ * اَلَّذي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ…» «(قرآن را) به نام پروردگارت- كه هستى را آفريد- بخوان همو كه انسان را از خون بسته آفريد. بخوان كه پروردگارت از همه ارجمندتر است. همو كه با قلم تعليم داد و آن چه را كه انسان نمى‌دانست به او آموخت.» «سپس آنچه را كه مى‌بايست بر او نازل كرد و خودش به سوى پروردگارش بالا رفت. محمد صلّى الله عليه و آله از كوه پايين آمد در حالى كه عظمت خداوند و جلالت ابّهت الهى او را مدهوش خود كرده بود و به تب و لرز دچار شده بود. چيزى كه اضطرابش را بيشتر مى‌كرد، اين بود كه مى‌ترسيد، قريشيان او را تكذيب كرده و او را به ديوانگى نسبت دهند.» «در حالى كه او عاقل‌ترين مردم و گرامى‌ترين آنان بود و مبغوض‌ترين چيزها در نظر او شياطين و اعمال ديوانگان بود؛ بنابراين، خداوند اراده كرد كه قلبش را مملو از شجاعت نمايد و به او فراخى دل عنايت فرمايد. براى همين از كنار هر سنگ و درختى كه ردّ مى‌شد، مى‌شنيد كه مى‌گفتند»: «السّلام عليك يا رسول الله.» 📚منبع تاريخ تحقيقى اسلام( موسوعة التاريخ الاسلامى)، یوسفی غروی، ج۱، ص ۳۱۶ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج ۱۸، ص ۲۰۶ .
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. #مبعث 🟢 توصیف مبعث توسط امام حسن عسکری(ع) امام حسن عسكرى عليه‌السّلام در توصيف بعثت نبى اكرم صلّ
. ✳️ روایتی از مبعث حضرت رسول(ص) در روايتی، جبرئيل امين با هفتاد هزار فرشته و ميكائيل با هفتاد هزار فرشته فرود آمدند و برای آن حضرت، كرسی عزت و كرامت آوردند و تاج نبوت و رسالت را بر سر آن بزرگوار گذاشتند و لوای حمد را به دستش داده و گفتند: «بر فراز اين كرسی برو و خدايت را سپاس گو.» به روايت ديگر آن كرسی از ياقوت سرخ و پايه‌ای از آن از زبرجد و پايه‌ای از مرواريد بود و چون فرشتگان به سوی آسمان صعود كردند، آن حضرت از كوه حرا پايين آمد و انوار جلال او را فراگرفته بود، بطوری‌كه كسی توان نظر كردن به چهره مباركش را نداشت و بر هر درخت گياه و سنگی كه می‌گذشت، وی را سجده می‌كردند و با زبان فصيح می‌گفتند: «السلام عليك يا نبی‌الله؛ السلام عليك يا رسول‌الله.» همين كه وارد خانه شد از نور چهره مباركش خانه خديجه كبری سلام الله علیها منور شد و آن بانوی پرهيزكار پرسيد: «ای محمد! اين چه نوری است كه در تو مشاهده می‌كنم؟» حضرت فرمود: «اين نور پيامبری است. بگو لا اله الله، محمد رسول‌الله.» خديجه گفت: «من سال‌هاست كه پيامبری تو را می‌دانم و هم اكنون نيز شهادت می‌دهم كه خدایی جز خداوند يكتا نيست و تو رسول و پيامبر خدایی.» بدين گونه خديجه نخستين كسی بود كه به همسرش حضرت محمد صلی الله علیه و آله ايمان آورد.(۱) از ميان مردان نيز امام علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام، به محض ديدن چهره نورانی پيامبر صلی الله علیه و آله به وی ايمان آورد و شهادتين را بر زبان جاری كرد. از آن پس پيامبر صلی الله علیه و آله در كنار خانه خدا نماز می‌گذارد و خديجه سلام الله علیها و علی علیه‌السلام بر او اقتدا می‌كردند و نماز می‌خواندند. (۲) اين سه نفر، با جان و مال و هستی خويش اسلام را پرورانده و فراگير نمودند. 📚منبع (۱) منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج ۱، ص ۴۷ (۲)فرازهایی از تاريخ پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله، آیت‌الله سبحانی، ص ۹۵ ...... ✅ بگویید «لا اله الا الله» تا رستگار شوید پس از آن که رسول خدا(ص) دعوت خویش را در یک جلسه رسمی به طور آشکار بیان کرد، در هر موقعیتی که می‌یافت و هر جمعیتی را که می‌دید, آنان را به خدای یگانه دعوت می‌کرد. در بازار عُکاظ که انبوه جمعیت از همه جا می‌آمدند و به خرید و فروش مشغول بودند، راه می‌رفت و با صدای بلند می‌گفت: «بگویید «لا اله الا الله» تا رستگار شوید.» شخصی به نام طارق می‌گوید: روزی در بازار«ذی المجار» بودیم؛ جوانی را دیدیم که می‌گوید: «ای مردم بگویید«لا اله الا الله» تا رستگار شوید.» ناگاه مردی را پشت سر این جوان دیدم که به طرف او سنگ می‌انداخت. به طوری که از پاهای آن جوان بر اثر اصابت سنگ، خون جاری شد و آن مرد می‌گفت: ای مردم! این جوان دروغ گوست, سخنش را باور نکنید. پرسیدم: این جوان و آن مرد کیست؟ گفتند: این جوان, محمد است که مردم را به یکتایی خدا دعوت می‌کند و آن مرد عمویش ابولهب است که می‌پندارد او دروغ گوست. آزاردهندگان، پیامبر را حتی در خانه اش آسوده نمی‌گذاشتند و خانه‌اش را از بالای دیوار به هنگام تلاوت قرآن سنگ باران می‌کردند یا بر در خانه‌اش خار و خاشاک و زباله می‌ریختند. خدیجه(س)، گاه می‌دید که شب هنگام، زنی خار و خاشاک در بغل گرفته و دزدانه راه می‌رود و آن چه را در بغل دارد، بر در خانه رسول الله صلّی الله علیه و آله می‌ریزد و می‌گریزد. این زن کسی جز «اُم جمیل» همسر ابولهب نبود. آزار خاندان ابولهب چنان بالا گرفت که خدای متعال آنان را در سورۀ «مَسَد» چنین سرزنش کرد: «بریده باد دو دست ابولهب؛ مال و ثروتی که به دست آورد او را سود نبخشد؛ به زودی وارد آتشی پرشعله شود و همسرش نیز داخل آتش شود درحالی که هیزم بر پشت خود دارد و بر گردنش طنابی از لیف خرماست.» 📚منبع تاریخ پیامبر و اهل بیت، علی بمان ملک احمدی، ص۷۱ .
. 🟩 خویشان نزدیک خود را به اسلام دعوت کن در همان سال سوم بعثت پیامبر صلّی الله علیه و آله از سوی خداوند چنین فرمانی دریافت کرد: «خویشان نزدیک خود را بیم ده و آنان را به اسلام دعوت کن.» در پی دریافت این فرمان، پیامبر(ص)، همه فرزندان عبدالمطلب یعنی عموها و عموزادگان را به خانه ابوطالب دعوت کرد و به علی علیه‌السّلام که در آن زمان نوجوانی سیزده ساله بود دستور داد تا برای ایشان غذایی با گوشت ران گوسفند و ۷۵۰ گرم گندم، تهیه کرده و با سه کیلو شیر نزد آنها بیاورد. این غذا در روزگار عرب جاهلی برای یک نفر هم کم بود. هنگام مهمانی فرا رسید و مهمانان ده نفر ده نفر وارد می‌شدند. گروه اول که وارد شدند، چون غذا را دیدند خندیدند و گفتند ای محمد! این غذا برای یک نفر هم کفایت نمی کند! پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود: «نام خدا را ببرید و مشغول خوردن شوید.» دعوت شدگان گروه گروه می‌آمدند و می‌خوردند و سیر می‌شدند. سپس پیامبر ظرف شیر را به آنها داد و گفت: «به نام خدا بیاشامید.» همه از آن شیر نوشیدند و سیراب شدند و این معجزه‌ای برای اثبات راستی دعوت پیامبر بود. اما ابولهب گفت: محمد شما را سحر کرده است. پیامبر صلّی الله علیه و آله برای انجام فرمان الهی به پا خاست و چنین سخن گفت: «خدا را ستایش می‌کنم و از او یاری می‌طلبم و به او ایمان می‌آورم و بر او توکل می‌کنم و گواهی می‌دهم که جز او معبودی نیست. او یگانه است و شریکی ندارد. ای خویشان من! بدانید که پیشرو، به اهلش دروغ نمی‌گوید.» «قسم به خدایی که جز او معبودی نیست، من رسول خدا به سوی شما خصوصاً و به سوی همه مردم هستم. قسم به خدا همان گونه که می‌خوابید، می‌میرید و همان گونه که بیدار می‌شوید، برانگیخته خواهید شد و به آن چه انجام داده‌اید محاسبه و بازخواست می‌شوید و پایان کار، بهشت یا دوزخ همیشگی است.» ابولهب، از جا برخاست و گفت ای فرزندان عبدالمطلب! به این حرف‌ها گوش ندهید و پیش از آن که دیگران جلوی محمد را بگیرند، شما خود جلوی او را بگیرید و در مقابل او بایستید. ابوطالب که تا آن زمان آرام نشسته بود، برآشفت و با فریادی خشم آلود گفت: «ای ابولهب! ای ننگ خاندان! بنشین. به خدا قسم ما برای یاری او آماده‌ایم و او را یاری خواهیم کرد. ای پسر برادرم! هرگاه خواستی به سوی پروردگارت دعوت کنی، به ما اعلان کن تا مسلح شویم و همراه تو بیرون آییم.» 📚منبع تاریخ پیامبر و اهل بیت، علی بمان ملک احمدی، ص۷۳ ...... 🌸 دومین دعوت از خویشان از آن‌جا که پیامبر(ص) فرمان یافته بود تا خویشان نزدیک خود را بیم دهد، پس از آن که مجلس روز اول به هم خورد، روز دیگر به علی بن ابی طالب فرمود: «علی جان! این مرد با سخنانی که گفت مهمانان را متفرق کرد و نگذاشت با آنان تمام سخنم را بگویم. بار دیگر همان مقدار خوراک تهیه کن و از آنان دوباره دعوت کن.» علی علیه‌السّلام برای روز بعد دوباره آنان را دعوت کرد و به همان شکل روز قبل, غذایی آماده کرد و معجزه روز قبل تکرار شد. هنوز مجلس پایان نیافته بود که پیامبر برخاست و گفت: «ای فرزندان عبدالمطلب! خداوند مرا به سوی همۀ مردم به ویژه به سوی شما فرستاده است و گفته است که خویشان نزدیک خود را بیم ده.» «من شما را به کلمه‌ای که بسیار بر زبان سبک و فردای قیامت در حساب خداوند بسیار سنگین است دعوت می‌کنم. شما با اعتقاد به این دو کلمه، فرمانروای عرب و غیر عرب خواهید شد و ملت‌ها از شما پیروی خواهند کرد و با این دو کلمه وارد بهشت می‌شوید و از آتش جهنم نجات می‌یابید. آن دو کلمه«لااله الا الله» و «محمد رسول‌ الله»است. آیا کسی هست که با من برادری کند و از دین من پشتیبانی نماید تا پس از من جانشین من و وصی من باشد؟» سکوت سنگینی مجلس را فرا گرفت. در این هنگام علی بن ابی طالب علیه‌السّلام که کم سال ترین آنها بود برخاست و گفت: ای رسول خدا! من تو را یاری می‌کنم. رسول خدا صلّی الله علیه و آله به او فرمود که بنشین و او نشست. بار دوم پیامبر گفتار خود را تکرار کرد و باز هم علی برخاست و گفت: من تو را یاری می‌کنم.، پیامبر فرمود بنشین. برای بار سوم حاضران را دعوت به اسلام کرد، اما هیچ یک از حاضران به دعوت پیامبر پاسخ مثبت ندادند, جز علی که برای بار سوم نیز برخاست و گفت: من تو را یاری می‌کنم. در این هنگام پیامبر به علی اشاره کرد و فرمود: «او وصی و جانشین من بر شماست. سخنان او را گوش دهید و از او اطاعت کنید.» حاضران برخاستند و درحالی که هر کسی سخنی دربارۀ پیامبر می‌گفت، ابولهب رو به ابوطالب کرد و با تمسخر به او گفت: محمد، پسرت علی را بزرگ تو قرار داده و دستور داده از او پیروی کنی! 📚منبع تاریخ پیامبر و اهل بیت، علی بمان ملک احمدی، ص ۷۴،۷۵،۷۶ .
. 🟩 طلبکاری یهودی از پیامبر اکرم(ص) شخصی می‌آيد در كوچه جلوی پيغمبر را می‌گيرد، مدعی می‌شود كه من از تو طلبكارم، طلب مرا الان بايد بدهی. پيغمبر می‌گويد: «اولا تو از من طلبكار نيستی و بيخود داری ادعا می‌كنی و ثانيا الان پول همراهم نيست، اجازه بده بروم.» می‌گويد يک قدم نمی‌گذارم آن طرف بروی. (پيغمبر هم می خواهد برود برای نماز شركت كند) همين جا بايد پول من را بدهی و دين مرا بپردازی. هر چه پيغمبر با او نرمش نشان می‌دهد او بيشتر خشونت می‌ورزد تا آنجا كه با پيغمبر گلاويز می‌شود و ردای پيغمبر را لوله می‌كند، دور گردن ايشان می‌پيچد و می‌كشد كه اثر قرمزيش در گردن پيغمبر ظاهر می‌شود. مسلمين می‌آيند كه چرا پيغمبر دير كرد، می‌بينند يك يهودی چنين ادعايی دارد. می‌خواهند خشونت كنند، پيغمبر می‌گويد: «كاری نداشته باشيد من خودم می‌دانم با رفيقم چه بكنم.» آنقدر نرمش نشان می‌دهد كه يهودی همان جا می‌گويد: اشهد ان لا اله الا االله و اشهد انك رسول االله و می گويد تو با چنين قدرتی كه داری اينهمه تحمل [نشان می دهی؟!] اين تحمل، تحمل يك فرد عادی نيست، پيغمبرانه است. 📚 منبع سیری در سیره نبوی، مرتضی مطهری، ص ۲۱۴ ایام ............. . ♻️ همنشینی با پیامبر(ص) در بهشت در مدینه یکی از مسلمانان به نام ثوبان، پیامبر(ص) را بسیار دوست می‌داشت به گونه‌ای که شیفته و شیدای جمال و کمال پیامبر(ص) بود.او هر وقت پیامبر(ص) را نمی‌دید، پریشان می‌شد. روزی با پریشانی و رنگ پریدگی و اندوه به حضور پیامبر(ص) آمد. پیامبر(ص) از قیافه‌ی او دریافت که پریشان است و علت آن را پرسید.او عرض کرد: هر وقت که از شما دور می‌شوم و شما را نمی‌بینم، پریشان می‌گردم. امروز به این فکر افتادم که اگر فردای قیامت، من اهل بهشت باشم مسلما در جایگاه شما نخواهم بود و در نتیجه شما را نخواهم دید و اگر اهل بهشت نباشم هرگز شما را نخواهم دید. از این رو سخت پریشان شدم بنابراین چرا افسرده نباشم؟! در این هنگام آیه ۶۹ و ۷۰ سوره نساء نازل شد: «و کسی که خدا و رسول خدا(ص) را پیروی کند، در قیامت همنشین کسانی خواهد بود که خداوند نعمتش را بر آنها کامل کرده است. یعنی از پیامبران و صدیقان و شهیدان و صالحان و آنها رفیق های خوبی هستند. این فضیلتی است از جانب خدا و خدا به کفایت داناست.» به این ترتیب ثوبان و سایر مسلمانان دریافتند که اگر بخواهند در روز قیامت همنشین پیامبر(ص) باشند، با پیروی از آن حضرت و ایمان و عمل صالح می‌توانند به این موهبت عظمای الهی دست یابند. 📚منبع مجمع البیان، شیخ طبرسی، ج ۳، ص ۷۲ داستان دوستان، محمدی اشتهاردی، ج ۱، ص ۲۰ حدیث اهل بیت(ع)، یدالله بهتاش، ص ۳۵ .............. ✔️ زنده شدن مرده بواسطه دعای پیامبر اکرم(ص) راوندی روایت کرده‌است که یکی از انصار بزغاله‌ای داشت، آن را ذبح کرد. به زوجه خود گفت که بعضی را بپزید و بعضی بریان کنید شاید حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله و سلّم ما را مُشرّف گرداند و امشب در خانه ما افطار کند و به سوی مسجد رفت و دو طفل خُرد داشت چون دیدند که پدر ایشان بزغاله را کشت یکی به دیگری گفت بیا تو را ذبح کنم و کارد را گرفت و او را ذبح کرد. مادر که آن حال را مشاهده کرد فریاد کرد و آن پسر دیگر از ترس گریخت و از غرفه به زیر افتاد و مُرد. آن زن مؤمنه هر دو طفل مرده خود را پنهان کرد و طعام را برای قدوم حضرت مهیّا کرد؛ چون حضرت داخل خانه انصاری شد جبرئیل فرود آمد و گفت: «یا رسول اللّه! بفرما که پسرهایش را حاضر گرداند.» چون پدر به طلب پسرها بیرون رفت مادر ایشان گفت حاضر نیستند و به جایی رفته اند. برگشت و گفت: حاضر نیستند. حضرت فرمود: «که البتّه باید حاضر شوند.» و باز پدر بیرون آمد و مبالغه کرد مادر او را بر حقیقت مطّلع گردانید و پدر آن دو فرزند مرده را نزد حضرت حاضر کرد. حضرت دعا کرد و خدا هر دو را زنده کرد و عمر بسیار کردند. 📚 منبع منتهی الامال، شیخ عباس قمی، ص۷۸ .
. ۲۷ رجب المرجب خاتم الانبیا محمد مصطفی (سبک روی بال هر فرشته) بیست و هفتم رجب شد بعثت ختم رسولان جشن و شادی گشته بر پا تهنیت برجمله یاران الحق؛ احمد _ گشته رسول الله تبریک؛ بادا _ بر بقیه الله لطف حق بر ما عنایت گشته پایان ظلالت مکه گردیده چراغان آمده وقت رسالت الحق؛ احمد _ گشته رسول الله تبریک؛ بادا _ بر بقیه الله در حرا چله گرفته احمد از لطف خدایی شده مبعوث رسالت تا بر افرازد لوایی الحق؛ احمد _ گشته رسول الله تبریک؛ بادا _ بر بقیه الله 🥗 اِقرائ بِسمِ رَبِّک آمد از سما بر قلب احمد مرد امی شد رسول و دوره ظلمت سرآمد الحق؛ احمد _ گشته رسول الله تبریک؛ بادا _ بر بقیه الله 🥗 ده بشارت بر خدیجه بعثت احمد مختار همه در سرور و شادی تهنیت حیدر کرار الحق؛ احمد _ گشته رسول الله تبریک؛ بادا _ بر بقیه الله 🥗 اندر این ماه مبارک می کنم یاد شهیدان زنده و پاینده بادا مکتب پیر جماران الحق؛ احمد _ گشته رسول الله تبریک؛ بادا _ بر بقیه الله غلامرضامحمودنژاد (ناطق) قم .
. . بند🌹 صبح رحمت الهی زده سپیده تهنیت ای اهل عالم شب عیده گوشه گوشه ی حراء به اذن الله طنین صدای جبرئیل پیچیده مکّه پر از صفا شده شور و شعف به پا شده حکم رسالت نبی با دست حق امضا شده عالم غرق تبسمه غم ها تو شادی ها گُمه اسم زیبای مصطفی روی لبای مردمه نوشته بر عرش برین با خطی زیبا اینچنین صلی علی سیدنا یا رحمت للعالمين 📿 صلی علی سیدنا یا مصطفی٢ 📿 بند🌹🌹 داره از تو آسمون میباره ستاره همه جا مجلس شادی برقراره به روی گنبد خضرای تو امشب قطره قطره آیه های نور میباره نور خدای سرمدی دریای لطف بی حدی روی زمین محمد و تو آسمونا احمدی تو دست تو روزیه ماس اسمت کلید مشکلاس مولای ما بعد شما بی شک علیِ مرتضاس ماه دل آرای منی امروز و فردای منی بابای بی بی فاطمه شافع عقبای منی 📿 صلی علی سیدنا یا مصطفی٢ 📿 🖋🎼 .👇
vaezi_mabas.mp3
زمان: حجم: 2.7M
ای پادشاه عالم عشقت به سینه دارم در قاب سینه خود عکس مدینه دارم دارم ولایت تو در دل محبت تو سرمست جام عشقم درشام بعثت تو مولا مولا یا ابا الزهرا... غار حرا سراسرلبریز نور سرمد جبریل امد وگفت قُمْ فَأَنْذِر یا احمد برخیز ورهبری کن بر یار یاوری کن برخلق هردوعالم از حق پیمبری کن مولا مولا یا ابا الزهرا....‌ ای چلچراغ توحید بشکن به ریشه یک سر بُت را وبُت گران را با ذوالفقار حیدر سالار عالمینی بر خلق نور عینی حیدر همیشه با توست تو با اباالحسینی مولا مولا یا ابا الزهرا....