.
#عید_مبعث
#بعثت
🔴فریاد #شیطان
✍️ روزى شيطان در گوشه مسجد الحرام ايستاده بود. #حضرت_رسول صلى الله عليه و آله هم سرگرم طواف خانه كعبه بودند. وقتى آن حضرت از طواف فارغ شد، ديد #ابليس ضعيف و نزار و رنگ پريده، كنارى ايستاده است، فرمود: تو را چه مى شود كه چنين ضعيف و رنجورى ؟!
🔸گفت : از دست امت تو به جان آمده و گداخته شدم . فرمود: مگر امت من با تو چه كرده اند؟
🔹 گفت : يا رسول الله ! چند خصلت نيكو در ايشان است، من هر چه تلاش مى كنم اين خوى را از ايشان بگیرم نمى توانم. فرمود: آن خصلت ها كه تو را ناراحت كرده كدام اند؟ گفت:
1️⃣اول اين كه هرگاه به يكديگر مى رسند سلام مى كنند و سلام يكى از نامهاى خداوند است. پس هر كه سلام كند حق تعالى او را از هر بلا و رنجى دور مى كند و هر كه جواب سلام دهد، خداوند متعال رحمت خود را شامل حال او مى گرداند.
2️⃣دوم اين كه وقتى با هم ملاقات كنند به هم دست مى دهند و آن را چندان ثواب است كه هنوز دست از يكديگر برنداشته حق تعالى هر دو را رحمت مى كند
. 📚اصول کافی، ج 2، باب 78
3️⃣سوم، وقت غذا خوردن و شروع كارها "بسم الله" مى گويند و مرا از خوردن آن طعام و شركت در آن دور مى كنند.
4️⃣ چهارم، هر وقت سخن مى گويند: "ان شاءالله" بر زبان مى آورند و به قضاى خداوند راضى مى شوند و من نمى توانم كار آنها را از هم بپاشم، آنان رنج و رحمت مرا ضايع مى كنند.
5️⃣ پنجم، از صبح تا شام تلاش مى كنم تا اينان را به معصيت بكشانم. باز چون شام مى شود، توبه مى كنند و زحمات مرا از بين مى برند و خداوند به اين وسيله گناهان آنان را مى آمرزد.
6️⃣ششم، از همه اينها مهمتر اين است كه وقتى نام تو را مى شنوند با صداى بلند "صلوات"مى فرستند و من چون ثواب صلوات را مى دانم، از ناراحتى فرار مى كنم؛ زيرا طاقت ديدن ثواب آن را ندارم
7️⃣هفتم ؛ ايشان وقتى اهل بيت تو را مى بينند، به ايشان مهر مى ورزند و اين بهترين اعمال است...
📚 انوارالمجالس، صفحه 40
اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد
┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅
.
.
#عید_مبعث
💐روایتی از مبعث حضرت رسول(ص)
در روايتي، جبرئيل امين با هفتاد هزار فرشته و ميكائيل با هفتاد هزار فرشته فرود آمدند و براي آن حضرت، كرسي عزت و كرامت آوردند و تاج نبوت و رسالت را بر سر آن بزرگوار گذاشتند و لواي حمد را به دستش داده و گفتند بر فراز اين كرسي برو و خدايت را سپاس گو.
به روايت ديگر آن كرسي از ياقوت سرخ و پايهاي از آن از زبرجد و پايهاي از مرواريد بود و چون فرشتگان به سوي آسمان صعود كردند، آن حضرت از كوه حرا پايين آمد و انوار جلال او را فراگرفته بود، به طوري كه كسي توان نظر كردن به چهره مباركش را نداشت و بر هر درخت گياه و سنگي كه ميگذشت، وي را سجده ميكردند و با زبان فصيح ميگفتند:
💐السلام عليك يا نبي الله ؛ السلام عليك يا رسول الله💐
همين كه وارد خانه شد از نور چهره مباركش خانه خديجه كبري سلام الله علیها منور شد و آن بانوي پرهيزكار پرسيد: اي محمد! اين چه نوري است كه در تو مشاهده ميكنم؟
حضرت فرمود: اين نور پيامبري است. بگو: لا اله الله، محمد رسول الله. خديجه گفت: من سالهاست كه پيامبري تو را ميدانم و هم اكنون نيز شهادت ميدهم كه خدايي جز خداوند يكتا نيست و تو رسول و پيامبر خدايي. بدين گونه خديجه نخستين كسي بود كه به همسرش حضرت محمد صلی الله علیه و آله ايمان آورد(۱)
از ميان مردان نيز امام علي بن ابيطالب علیهالسلام، به محض ديدن چهره نوراني پيامبر صلی الله علیه و آله به وي ايمان آورد و شهادتين را بر زبان جاري كرد. از آن پس پيامبر صلی الله علیه و آله در كنار خانه خدا نماز ميگذارد و خديجه سلام الله علیها و علي علیهالسلام بر او اقتدا ميكردند و نماز ميخواندند (۲)
اين سه نفر، با جان و مال و هستي خويش اسلام را پرورانده و فراگير نمودند.
📚منبع:
(۱): منتهي الآمال، ج ۱، ص ۴۷
(۲): رازهايي از تاريخ پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله، ص ۹۵
#بعثت #مبعث
.
.
راز موفقیت پیامبر
[به مناسبت مبعث]
منبر ۳۰ دقیقه ای🕙
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلّیَ اللهُ عَلَى خَیرِ خَلْقِهِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِین
☑️مقدمه
در روز بسیار عزیز مبعث قصد داریم با طرح سوالی بحث جذاب و مفیدی را تقدیم کنیم
یکی از سوالاتی که صدها سال است اذهان خیلی ها را به خود مشغول کرده است راز موفقیت شگفت انگیز پیامبر است پس سوال بحث را اینطور طرح میکنیم:
پیامبر با آن همه موانع و سختی ها که در زندگی شخصی و شرایط اجتماعی در مقابل ش بود چگونه توانست به اهداف عالی نایل شود؟!
البته ناگفته روشن است که شان و منزلت قدسی وجود مقدس پیامبر(ص) از فهم بشری خارج است اما با نگاه به آیاتی که بعد زمینی و بشری پیامبر را بیان فرمود که ؛ «انا بشر مثلکم یوحی الی» این سؤال را مورد بررسی قرار میدهیم.
🔻بررسی سوال مهم فوق را در سه بخش دنبال خواهیم کرد🔺
☑️ بخش اول
🔘موانع و محدودیت ها
پیامبر در زندگی شخصی و محیط اجتماعی با مشکلات و موانع رشد جدی مواجه بودند که به طورطبیعی مانع پیروزی می باشند.که به برخی از آنها اشاره میکنم؛
➖یتیمی پیامبر
محرومیت از نعمت پدر و مادر در خردسالی یکی از سختی های زندگی پیامبر است که در قرآن هم به آن اشاره شده است «اَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیماً فَآوَی؛
آیا او تو را یتیم نیافت و پناه داد؟!»
هنگامی که مادرش آمنه بنت وهب به او حامله بود، پدرش عبداللّه بن عبدالمطلب از دنیا رفت و مادرش نیز در سن ۵ یا ۶ سالگی آن حـضرت در مـحلی بـه نام ابواء، نزدیکی مدینه از دنیا رفت و بدینگونه هـم از طـرف پدر و هم از طرف مادر یتیم شد.
خداوند او را در آغوش جدش عَبْدُالمُطَّلِب و در ۸ سالگی که جدش از دنیا رفت، در دامان عمویش ابوطالب پناه داد.
➖فرهنگ عرب جاهلی
عرب ها در مناطق مختلف کره زمین در دوران هایی دارای تمدن و حکومتهای مرکزی بودند مثل یمن که در قرآن کریم به مناسبت حاکم زن و سد مارب به آن اشاره شده است.
اما منطقه حجاز در دوران پیامبر از فرهنگ جاهلی رنج می برد.
یکنواختی و خشکی صحرا علاوه بر پیامدهای سخت معیشتی، در تکوین جسم و عقل بدویان نیز تجلی یافته بود.
جنگ ها و خشونت های زیاد، زنده به گور کردن دختران، محدودیت ها و آسیب های نظام قبیله ، خرافات زیاد ، از جمله مولفه های فرهنگ عرب جاهلی حجاز بود کلام حضرت امیر(ع) تصویری از فرهنگ جاهلی ترسیم میکند؛
إِنَّ اللَّهَ [تَعَالَى] بَعَثَ مُحَمَّداً (ص) نَذِيراً لِلْعَالَمِينَ وَ أَمِيناً عَلَى التَّنْزِيلِ وَ أَنْتُمْ مَعْشَرَ الْعَرَبِ عَلَى شَرِّ دِينٍ وَ فِي شَرِّ دَارٍ، مُنِيخُونَ بَيْنَ حِجَارَةٍ خُشْنٍ وَ حَيَّاتٍ صُمٍّ تَشْرَبُونَ الْكَدِرَ وَ تَأْكُلُونَ الْجَشِبَ وَ تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ وَ تَقْطَعُونَ أَرْحَامَكُمْ، الْأَصْنَامُ فِيكُمْ مَنْصُوبَةٌ وَ الْآثَامُ بِكُمْ مَعْصُوبَةٌ.
خداوند، محمد (ص) را مبعوث داشت كه بيم دهنده جهانيان باشد و امين وحى او. و شما اى جماعت عربها، پيش از آن، بدترين آيين را داشتيد و در بدترين جايها به سر مى برديد و در زمينهاى سنگلاخ و ناهموار مى زيستيد و با مارهاى سخت و كرّ همخانه بوديد. آبى تيره و ناگوار مى نوشيديد و طعامى خشن( از مارمولک) مى خورديد و خون يكديگر مى ريختيد و از خويش و پيوند بريده بوديد. بتان در ميان شما برپا بودند و خود غرقه گناه بوديد.(۱)
➖عمر کم پیامبر
از پیامبران در طول تاریخ افرادی بودند که صدها سال عمر میکردند .از اشخاص عادی نیز عمر ۶۳ سال عمر طولانی محسوب نمی شود پس پیامبر از نظر مدت عمر ، فرصت زیادی نداشتند اما خداوند به همین عمر کم برکتی داده بود که توانست در این فرصت کوتاه اهداف بلند را محقق سازد.
#عید_مبعث #مبعث #بعثت
🔻 ادامه دارد 👇👇
۱
.
وقایع بعد از #بعثت
✅عفیف بن قیس کندی می گوید :
📋《كُنْتُ اِمْرَأً تَاجِراً وَ كَانَ عَبَّاسُ بْنُ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ لِي صَدِيقاً وَ كَانَ يَخْتَلِفُ إِلَى اَلْيَمَنِ يَشْتَرِي اَلْعِطْرَ أَيَّامَ اَلْمَوْسِمِ فَقَدِمْتُ أَيَّامَ اَلْحَجِّ فِي اَلْجَاهِلِيَّةِ إِلَى مَكَّةَ فَنَزَلْتُ عَلَى اَلْعَبَّاسِ بْنِ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ》
♦️من مرد بازرگانى بودم و عباس بن عبد المطلب از دوستان من بود و او براى خريد عطر به يمن مىآمد كه عطر لازم براى ايام موسم حج را فراهم كند.
من در دورۀ جاهلى و به هنگام مراسم حج به مكه آمدم و ميهمان عباس بن عبد المطلب بودم.
سپس می گوید :
📋《فَلَمَّا طَلَعَتِ اَلشَّمْسُ وَ حَلَقَتْ إِلَى اَلسَّمَاءِ وَ أَنَا أَنْظُرُ إِلَى اَلْكَعْبَةِ أَقْبَلَ شَابٌّ فَرَمَى بِبَصَرِهِ إِلَى اَلسَّمَاءِ ثُمَّ اِسْتَقْبَلَ فَقَامَ مُسْتَقْبِلُهَا فَلَمْ يَلْبَثْ أَنْ جَاءَ غُلاَمٌ فَقَامَ عَنْ يَمِينِهِ فَلَمْ يَلْبَثْ أَنْ جَاءَتِ اِمْرَأَةٌ فَقَامَتْ خَلْفَهُمَا فَرَكَعَ اَلشَّابُّ وَ رَكَعَ اَلْغُلاَمُ وَ اَلْمَرْأَةُ فَخَرَّ اَلشَّابُّ سَاجِداً فَسَجَدَا مَعَهُ فَرَفَعَ اَلشَّابُّ فَرَفَعَ اَلْغُلاَمُ وَ اَلْمَرْأَةُ》
♦️همين كه خورشيد بر آمد، همچنان كه من به كعبه مى نگريستم، جوانى آمد و نخست چشم به آسمان دوخت و سپس روى به قبله ايستاد و چيزى نگذشت كه نوجوانى آمد و در سمت راست او ايستاد.
اندكى بعد زنى آمد و پشت سر آن دو ايستاد.
آن جوان ركوع كرد، آن دو هم ركوع كردند و آن جوان سجده كرد، آن دو هم سجده كردند و چون آن جوان سر از سجده برداشت، آن دو هم سر برداشتند.
من به عباس گفتم :
📋《يَا عَبَّاسُ! أَمْرٌ عَظِيمٌ!》
♦️اى عباس! این عمل بزرگ كارى است. عباس گفت : آرى! چه بزرگ كارى!
سپس گفت :
📋《أَ تَدْرِي مَنْ هَؤُلاَءِ؟》
♦️آیا اینان را می شناسی؟
گفتم : نه نمی شناسم!
عباس گفت :
📋《هَذَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ اِبْنُ أَخِي يَزْعُمُ أَنَّ رَبَّهُ أَرْسَلَهُ وَ أَمَرَ بِهَذَا وَ أَنَّ كُنُوزَ كِسْرَى وَ قَيْصَرَ سَتُفْتَحُ عَلَيْهِ وَ هَذَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبِ بْنِ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ اِبْنُ أَخِي وَ هَذِهِ خَدِيجَةُ بِنْتُ خُوَيْلِدٍ زَوْجَةُ اِبْنِ أَخِي وَ اَيْمُ اَللَّهِ مَا أَعْلَمُ عَلَى ظَهْرِ اَلْأَرْضِ كُلِّهَا أَحَداً عَلَى هَذَا اَلدِّينِ غَيْرَ هَؤُلاَءِ》
♦️اين محمد بن عبد الله بن عبد المطلب و برادرزادۀ من است و مى پندارد كه خدايش به پيامبرى فرستاده است و مأمور به اين كار است و به زودى گنجهاى خسرو و قيصر براى او گشوده و فتح خواهد شد.
و او على بن ابى طالب، برادر زادۀ ديگر من است.
و آن زن نیز خديجه، دختر خويلد و همسر برادرزادهام محمد است و به خدا سوگند مىخورم كه بر روى تمام زمين كسى جز اين سه نفر را نمىشناسم كه بر اين دين و آيين باشند.
عفيف پس از اينكه مسلمان و اسلام او راسخ شد، مى گفت :
📋《يَا لَيْتَنِي كُنْتُ رَابِعاً》
♦️اى كاش من چهارمى ايشان بودم.(۱)
#حضرت_رسول_اکرم_صلوات_الله_علیه
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#امام_علی_علیه_السلام
#مبعث
📚منبع :
۱)روضة الواعظین ابن فتال نیشابوری، ص۸۵
.
.
✅مردی از اميرالمؤمنين امام علی(علیه السلام) درخواست كرد که اخلاق حضرت رسول اكرم(ص) را برايش وصف کند و بشمارد!
حضرت(ع) فرمود :
تو نعمتهاي دنيا را بشمار تا من نيز اخلاق آن حضرت(ص) را برايت بشمارم!
آن مرد عرض كرد:
چگونه ممكن است نعمتهای دنيا را احصاء كرد و به شمارش آورد، در حالی که خداوند در قرآن کریم مي فرمايد:
📋«وَ اِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللهِ لا تَحْصُوهَا»
♦️اگر نعمت های خداوند را بشماريد، نمی توانيد آن را به پايان برسانيد.(نحل ۱۸)
اميرالمؤمنين(ص) فرمود :
خداوند تمام نعمت های دنيا را قليل و كم می داند، در اين آيه كه مي فرمايد :
📋«قُلْ مَتاعُ الدُّنْيا قَلِيلٌ»
♦️بگو متاع دنيا اندك است!(نساء ۷۷)
در حالی که خداوند متعال اخلاق رسول اكرم(ص) را در اين آيه عظيم شمرده و چنانچه مي فرمايد:
📋«اَنَّكَ لَعَلَي خُلُقٍ عَظِيمٌ»
♦️تو را خوئی بسيار بزرگ است.(قلم ۴)
اينك تو چيزی كه قليل است نمی تواني بشماري، من چگونه چيزي كه عظيم و بزرگ است شمارش كنم!
ولی همين قدر بدان، تمام پيامبران مظهر يكي از اخلاق پسنديده بودند، چون نوبت به آن حضرت(ص) رسيد تمام اخلاق پسنديده را جمع كرد و از اين رو فرمود:
📋«اِنِّي بُعِثْتُ لِأُتَمّمَ مَكارِمَ الْاَخلَاقِ»
♦️من برانگيخته شدم تا اخلاق نيكو را تمام كنم و به کمال برسانم.(۱)
#بعثت #مبعث #عید_مبعث
📚منبع :
۱)السُنن الکبری بیهقی، ج۱۰، ص۳۲۳
.
.
#شرح_عید
امام حسن عسکرى علیه السّلام در توصیف #بعثت نبى اکرم صلّى اللّه علیه و آله بود، می فرماید: «... تا این که به چهل سالگى رسید، و خداوند قلب کریمش را بهترین و والاترین و خاشعترین و مطیعترین قلبها یافت. پس به درهاى آسمان اجازه داد و آنها بازشدند و به ملائکه اجازه داد و آنها نازل شدند و در این حال محمد صلّى اللّه علیه و آله به آنها مىنگریست. پس رحمت از طرف عرش بر وى نازل شد و او به روح الامین (جبرئیل) نگاه مىکرد، جبرئیل نزد او فرود آمد و دستش را گرفت و تکان داد و گفت: اى محمد! بخوان، محمد فرمود: چه چیزى را بخوانم؟ گفت: اى محمد! «اِقْرَاْ بِاسْمِ رَبِّک الَّذی خَلَقَ * خَلَقَ الْاِنسانَ مِنْ عَلَقَ * اِقْرَا وَ رَبُّک الْاَکرَمُ * اَلَّذی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ...». (قرآن را) به نام پروردگارت -که هستى را آفرید- بخوان، همو که انسان را از خون بسته آفرید. بخوان که پروردگارت از همه ارجمندتر است. همو که با قلم تعلیم داد و آن چه را که انسان نمىدانست به او آموخت.(۱)
سپس آنچه را که مىبایست بر او نازل کرد و خودش به سوى پروردگارش بالا رفت. محمد صلّى اللّه علیه و آله از کوه پایین آمد در حالى که عظمت خداوند و جلالت ابّهت الهى او را مدهوش خود کرده بود و به تب و لرز دچار شده بود. چیزى که اضطرابش را بیشتر مىکرد، این بود که مىترسید، قریشیان او را تکذیب کرده و او را به دیوانگى نسبت دهند، در حالى که او عاقلترین مردم و گرامىترین آنان بود و مبغوضترین چیزها در نظر او شیاطین و اعمال دیوانگان بود؛ بنابراین، خداوند اراده کرد که قلبش را مملوّ از شجاعت نماید و به او فراخى دل عنایت فرماید. براى همین از کنار هر سنگ و درختى که رد مىشد، مىشنید که مىگفتند: «السّلام علیک یا رسول اللّه».(۲)
به روایتی، همین که پیامبر وارد خانه شد از نور چهره مبارکش خانه خدیجه کبری سلام الله علیها منور شد و آن بانوی پرهیزکار پرسید: ای محمد! این چه نوری است که در تو مشاهده میکنم؟ حضرت فرمود: این نور پیامبری است، بگو: لا إله الا الله، محمد رسول الله. خدیجه گفت: شهادت میدهم که خدایی جز خداوند یکتا نیست و تو رسول و پیامبر خدایی. بدین گونه خدیجه نخستین کسی بود که به همسرش حضرت محمد صلی الله علیه و آله ایمان آورد.
از میان مردان نیز امام علی بن ابیطالب علیهالسلام، به محض دیدن چهره نورانی پیامبر صلی الله علیه و آله به وی ایمان آورد و شهادتین را بر زبان جاری کرد. از آن پس پیامبر صلی الله علیه و آله در کنار خانه خدا نماز میگذارد و خدیجه سلام الله علیها و علی علیهالسلام بر او اقتدا میکردند و نماز میخواندند.(۳)این سه نفر، با جان و مال و هستی خویش اسلام را پرورانده و فراگیر نمودند
۱-منتهی الآمال، ج ۱، ص ۴۷.
۲- تاریخ تحقیقى اسلام (موسوعة التاریخ الاسلامى)، ج۱، ص: ۳۱۶، به نقل از بحار الانوار، ج ۱۸، ص ۲۰۶
۳-فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله، ص ۹۵
#مبعث
#عید_مبعث
.
استاد میرباقریD1738094T14613872(Web).mp3
زمان:
حجم:
16.34M
.
#مبعث
🟢 توصیف مبعث توسط امام حسن عسکری(ع)
امام حسن عسكرى عليهالسّلام در توصيف بعثت نبى اكرم صلّى الله عليه و آله بود میفرماید:
«…تا اين كه به چهل سالگى رسيد و خداوند قلب كريمش را بهترين و والاترين و خاشعترين و مطيعترين قلبها يافت. پس به درهاى آسمان اجازه داد و آنها باز شدند و به ملائكه اجازه داد و آنها نازل شدند و در اين حال محمد صلّى الله عليه و آله به آنها مىنگريست.»
«پس رحمت از طرف عرش بر وى نازل شد و او به روح الامين، جبرئيل- طاووس ملائكه- نگاه مىكرد، جبرئيل نزد او فرود آمد و دستش را گرفت و تكان داد و گفت: اى محمد! بخوان
محمد فرمود: چه چيزى را بخوانم؟ گفت: اى محمد!اِقْرَاْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذي خَلَقَ * خَلَقَ الْاِنسانَ مِنْ عَلَقَ * اِقْرَا وَ رَبُّكَ الْاَكْرَمُ * اَلَّذي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ…»
«(قرآن را) به نام پروردگارت- كه هستى را آفريد- بخوان همو كه انسان را از خون بسته آفريد. بخوان كه پروردگارت از همه ارجمندتر است. همو كه با قلم تعليم داد و آن چه را كه انسان نمىدانست به او آموخت.»
«سپس آنچه را كه مىبايست بر او نازل كرد و خودش به سوى پروردگارش بالا رفت.
محمد صلّى الله عليه و آله از كوه پايين آمد در حالى كه عظمت خداوند و جلالت ابّهت الهى او را مدهوش خود كرده بود و به تب و لرز دچار شده بود. چيزى كه اضطرابش را بيشتر مىكرد، اين بود كه مىترسيد، قريشيان او را تكذيب كرده و او را به ديوانگى نسبت دهند.»
«در حالى كه او عاقلترين مردم و گرامىترين آنان بود و مبغوضترين چيزها در نظر او شياطين و اعمال ديوانگان بود؛ بنابراين، خداوند اراده كرد كه قلبش را مملو از شجاعت نمايد و به او فراخى دل عنايت فرمايد. براى همين از كنار هر سنگ و درختى كه ردّ مىشد، مىشنيد كه مىگفتند»:
«السّلام عليك يا رسول الله.»
📚منبع
تاريخ تحقيقى اسلام( موسوعة التاريخ الاسلامى)، یوسفی غروی، ج۱، ص ۳۱۶
بحار الانوار، علامه مجلسی، ج ۱۸، ص ۲۰۶
#پیامبر_اکرم #بعثت
#عید_مبعث
#مداحی_عالمانه
.
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. #مبعث 🟢 توصیف مبعث توسط امام حسن عسکری(ع) امام حسن عسكرى عليهالسّلام در توصيف بعثت نبى اكرم صلّ
.
#عید_مبعث
✳️ روایتی از مبعث حضرت رسول(ص)
در روايتی، جبرئيل امين با هفتاد هزار فرشته و ميكائيل با هفتاد هزار فرشته فرود آمدند و برای آن حضرت، كرسی عزت و كرامت آوردند و تاج نبوت و رسالت را بر سر آن بزرگوار گذاشتند و لوای حمد را به دستش داده و گفتند: «بر فراز اين كرسی برو و خدايت را سپاس گو.»
به روايت ديگر آن كرسی از ياقوت سرخ و پايهای از آن از زبرجد و پايهای از مرواريد بود و چون فرشتگان به سوی آسمان صعود كردند، آن حضرت از كوه حرا پايين آمد و انوار جلال او را فراگرفته بود، بطوریكه كسی توان نظر كردن به چهره مباركش را نداشت و بر هر درخت گياه و سنگی كه میگذشت، وی را سجده میكردند و با زبان فصيح میگفتند:
«السلام عليك يا نبیالله؛ السلام عليك يا رسولالله.»
همين كه وارد خانه شد از نور چهره مباركش خانه خديجه كبری سلام الله علیها منور شد و آن بانوی پرهيزكار پرسيد:
«ای محمد! اين چه نوری است كه در تو مشاهده میكنم؟»
حضرت فرمود: «اين نور پيامبری است. بگو لا اله الله، محمد رسولالله.»
خديجه گفت: «من سالهاست كه پيامبری تو را میدانم و هم اكنون نيز شهادت میدهم كه خدایی جز خداوند يكتا نيست و تو رسول و پيامبر خدایی.»
بدين گونه خديجه نخستين كسی بود كه به همسرش حضرت محمد صلی الله علیه و آله ايمان آورد.(۱)
از ميان مردان نيز امام علی بن ابیطالب علیهالسلام، به محض ديدن چهره نورانی پيامبر صلی الله علیه و آله به وی ايمان آورد و شهادتين را بر زبان جاری كرد. از آن پس پيامبر صلی الله علیه و آله در كنار خانه خدا نماز میگذارد و خديجه سلام الله علیها و علی علیهالسلام بر او اقتدا میكردند و نماز میخواندند. (۲)
اين سه نفر، با جان و مال و هستی خويش اسلام را پرورانده و فراگير نمودند.
📚منبع
(۱) منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج ۱، ص ۴۷
(۲)فرازهایی از تاريخ پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله، آیتالله سبحانی، ص ۹۵
#مبعث #بعثت
#پیامبر_اکرم
#عید_بعثت
#مداحی_عالمانه
......
✅ بگویید «لا اله الا الله» تا رستگار شوید
پس از آن که رسول خدا(ص) دعوت خویش را در یک جلسه رسمی به طور آشکار بیان کرد، در هر موقعیتی که مییافت و هر جمعیتی را که میدید, آنان را به خدای یگانه دعوت میکرد. در بازار عُکاظ که انبوه جمعیت از همه جا میآمدند و به خرید و فروش مشغول بودند، راه میرفت و با صدای بلند میگفت: «بگویید «لا اله الا الله» تا رستگار شوید.»
شخصی به نام طارق میگوید: روزی در بازار«ذی المجار» بودیم؛ جوانی را دیدیم که میگوید: «ای مردم بگویید«لا اله الا الله» تا رستگار شوید.»
ناگاه مردی را پشت سر این جوان دیدم که به طرف او سنگ میانداخت. به طوری که از پاهای آن جوان بر اثر اصابت سنگ، خون جاری شد و آن مرد میگفت: ای مردم! این جوان دروغ گوست, سخنش را باور نکنید. پرسیدم: این جوان و آن مرد کیست؟
گفتند: این جوان, محمد است که مردم را به یکتایی خدا دعوت میکند و آن مرد عمویش ابولهب است که میپندارد او دروغ گوست.
آزاردهندگان، پیامبر را حتی در خانه اش آسوده نمیگذاشتند و خانهاش را از بالای دیوار به هنگام تلاوت قرآن سنگ باران میکردند یا بر در خانهاش خار و خاشاک و زباله میریختند.
خدیجه(س)، گاه میدید که شب هنگام، زنی خار و خاشاک در بغل گرفته و دزدانه راه میرود و آن چه را در بغل دارد، بر در خانه رسول الله صلّی الله علیه و آله میریزد و میگریزد. این زن کسی جز «اُم جمیل» همسر ابولهب نبود. آزار خاندان ابولهب چنان بالا گرفت که خدای متعال آنان را در سورۀ «مَسَد» چنین سرزنش کرد:
«بریده باد دو دست ابولهب؛ مال و ثروتی که به دست آورد او را سود نبخشد؛ به زودی وارد آتشی پرشعله شود و همسرش نیز داخل آتش شود درحالی که هیزم بر پشت خود دارد و بر گردنش طنابی از لیف خرماست.»
📚منبع
تاریخ پیامبر و اهل بیت، علی بمان ملک احمدی، ص۷۱
.
.
#عید_مبعث
🟩 خویشان نزدیک خود را به اسلام دعوت کن
در همان سال سوم بعثت پیامبر صلّی الله علیه و آله از سوی خداوند چنین فرمانی دریافت کرد: «خویشان نزدیک خود را بیم ده و آنان را به اسلام دعوت کن.»
در پی دریافت این فرمان، پیامبر(ص)، همه فرزندان عبدالمطلب یعنی عموها و عموزادگان را به خانه ابوطالب دعوت کرد و به علی علیهالسّلام که در آن زمان نوجوانی سیزده ساله بود دستور داد تا برای ایشان غذایی با گوشت ران گوسفند و ۷۵۰ گرم گندم، تهیه کرده و با سه کیلو شیر نزد آنها بیاورد. این غذا در روزگار عرب جاهلی برای یک نفر هم کم بود.
هنگام مهمانی فرا رسید و مهمانان ده نفر ده نفر وارد میشدند. گروه اول که وارد شدند، چون غذا را دیدند خندیدند و گفتند ای محمد! این غذا برای یک نفر هم کفایت نمی کند!
پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود: «نام خدا را ببرید و مشغول خوردن شوید.»
دعوت شدگان گروه گروه میآمدند و میخوردند و سیر میشدند. سپس پیامبر ظرف شیر را به آنها داد و گفت:
«به نام خدا بیاشامید.»
همه از آن شیر نوشیدند و سیراب شدند و این معجزهای برای اثبات راستی دعوت پیامبر بود. اما ابولهب گفت: محمد شما را سحر کرده است. پیامبر صلّی الله علیه و آله برای انجام فرمان الهی به پا خاست و چنین سخن گفت:
«خدا را ستایش میکنم و از او یاری میطلبم و به او ایمان میآورم و بر او توکل میکنم و گواهی میدهم که جز او معبودی نیست. او یگانه است و شریکی ندارد. ای خویشان من! بدانید که پیشرو، به اهلش دروغ نمیگوید.»
«قسم به خدایی که جز او معبودی نیست، من رسول خدا به سوی شما خصوصاً و به سوی همه مردم هستم. قسم به خدا همان گونه که میخوابید، میمیرید و همان گونه که بیدار میشوید، برانگیخته خواهید شد و به آن چه انجام دادهاید محاسبه و بازخواست میشوید و پایان کار، بهشت یا دوزخ همیشگی است.»
ابولهب، از جا برخاست و گفت ای فرزندان عبدالمطلب! به این حرفها گوش ندهید و پیش از آن که دیگران جلوی محمد را بگیرند، شما خود جلوی او را بگیرید و در مقابل او بایستید. ابوطالب که تا آن زمان آرام نشسته بود، برآشفت و با فریادی خشم آلود گفت:
«ای ابولهب! ای ننگ خاندان! بنشین. به خدا قسم ما برای یاری او آمادهایم و او را یاری خواهیم کرد. ای پسر برادرم! هرگاه خواستی به سوی پروردگارت دعوت کنی، به ما اعلان کن تا مسلح شویم و همراه تو بیرون آییم.»
📚منبع
تاریخ پیامبر و اهل بیت، علی بمان ملک احمدی، ص۷۳
#پیامبر_اکرم
#مبعث #بعثت
#مداحی_عالمانه
......
🌸 دومین دعوت از خویشان
از آنجا که پیامبر(ص) فرمان یافته بود تا خویشان نزدیک خود را بیم دهد، پس از آن که مجلس روز اول به هم خورد، روز دیگر به علی بن ابی طالب فرمود: «علی جان! این مرد با سخنانی که گفت مهمانان را متفرق کرد و نگذاشت با آنان تمام سخنم را بگویم. بار دیگر همان مقدار خوراک تهیه کن و از آنان دوباره دعوت کن.»
علی علیهالسّلام برای روز بعد دوباره آنان را دعوت کرد و به همان شکل روز قبل, غذایی آماده کرد و معجزه روز قبل تکرار شد. هنوز مجلس پایان نیافته بود که پیامبر برخاست و گفت: «ای فرزندان عبدالمطلب! خداوند مرا به سوی همۀ مردم به ویژه به سوی شما فرستاده است و گفته است که خویشان نزدیک خود را بیم ده.»
«من شما را به کلمهای که بسیار بر زبان سبک و فردای قیامت در حساب خداوند بسیار سنگین است دعوت میکنم. شما با اعتقاد به این دو کلمه، فرمانروای عرب و غیر عرب خواهید شد و ملتها از شما پیروی خواهند کرد و با این دو کلمه وارد بهشت میشوید و از آتش جهنم نجات مییابید. آن دو کلمه«لااله الا الله» و «محمد رسول الله»است. آیا کسی هست که با من برادری کند و از دین من پشتیبانی نماید تا پس از من جانشین من و وصی من باشد؟»
سکوت سنگینی مجلس را فرا گرفت. در این هنگام علی بن ابی طالب علیهالسّلام که کم سال ترین آنها بود برخاست و گفت:
ای رسول خدا! من تو را یاری میکنم. رسول خدا صلّی الله علیه و آله به او فرمود که بنشین و او نشست. بار دوم پیامبر گفتار خود را تکرار کرد و باز هم علی برخاست و گفت: من تو را یاری میکنم.، پیامبر فرمود بنشین. برای بار سوم حاضران را دعوت به اسلام کرد، اما هیچ یک از حاضران به دعوت پیامبر پاسخ مثبت ندادند, جز علی که برای بار سوم نیز برخاست و گفت: من تو را یاری میکنم.
در این هنگام پیامبر به علی اشاره کرد و فرمود: «او وصی و جانشین من بر شماست. سخنان او را گوش دهید و از او اطاعت کنید.»
حاضران برخاستند و درحالی که هر کسی سخنی دربارۀ پیامبر میگفت، ابولهب رو به ابوطالب کرد و با تمسخر به او گفت: محمد، پسرت علی را بزرگ تو قرار داده و دستور داده از او پیروی کنی!
📚منبع
تاریخ پیامبر و اهل بیت، علی بمان ملک احمدی، ص ۷۴،۷۵،۷۶
.
.
🟩 طلبکاری یهودی از پیامبر اکرم(ص)
شخصی میآيد در كوچه جلوی پيغمبر را میگيرد، مدعی میشود كه من از تو طلبكارم، طلب مرا الان بايد بدهی. پيغمبر میگويد:
«اولا تو از من طلبكار نيستی و بيخود داری ادعا میكنی و ثانيا الان پول همراهم نيست، اجازه بده بروم.»
میگويد يک قدم نمیگذارم آن طرف بروی. (پيغمبر هم می خواهد برود برای نماز شركت كند) همين جا بايد پول من را بدهی و دين مرا بپردازی. هر چه پيغمبر با او نرمش نشان میدهد او بيشتر خشونت میورزد تا آنجا كه با پيغمبر گلاويز میشود و ردای پيغمبر را لوله میكند، دور گردن ايشان میپيچد و میكشد كه اثر قرمزيش در گردن پيغمبر ظاهر میشود.
مسلمين میآيند كه چرا پيغمبر دير كرد، میبينند يك يهودی چنين ادعايی دارد. میخواهند خشونت كنند، پيغمبر میگويد:
«كاری نداشته باشيد من خودم میدانم با رفيقم چه بكنم.»
آنقدر نرمش نشان میدهد كه يهودی همان جا میگويد: اشهد ان لا اله الا االله و اشهد انك رسول االله و می گويد تو با چنين
قدرتی كه داری اينهمه تحمل [نشان می دهی؟!] اين تحمل، تحمل يك فرد عادی نيست، پيغمبرانه است.
📚 منبع
سیری در سیره نبوی، مرتضی مطهری، ص ۲۱۴
ایام #عید_مبعث #بعثت #مبعث
#پیامبر_اکرم
#فضائل_حضرت_محمد
#مداحی_عالمانه
.............
.
♻️ همنشینی با پیامبر(ص) در بهشت
در مدینه یکی از مسلمانان به نام ثوبان، پیامبر(ص) را بسیار دوست میداشت به گونهای که شیفته و شیدای جمال و کمال پیامبر(ص) بود.او هر وقت پیامبر(ص) را نمیدید، پریشان میشد.
روزی با پریشانی و رنگ پریدگی و اندوه به حضور پیامبر(ص) آمد. پیامبر(ص) از قیافهی او دریافت که پریشان است و علت آن را پرسید.او عرض کرد: هر وقت که از شما دور میشوم و شما را نمیبینم، پریشان میگردم. امروز به این فکر افتادم که اگر فردای قیامت، من اهل بهشت باشم مسلما در جایگاه شما نخواهم بود و در نتیجه شما را نخواهم دید و اگر اهل بهشت نباشم هرگز شما را نخواهم دید. از این رو سخت پریشان شدم بنابراین چرا افسرده نباشم؟!
در این هنگام آیه ۶۹ و ۷۰ سوره نساء نازل شد:
«و کسی که خدا و رسول خدا(ص) را پیروی کند، در قیامت همنشین کسانی خواهد بود که خداوند نعمتش را بر آنها کامل کرده است. یعنی از پیامبران و صدیقان و شهیدان و صالحان و آنها رفیق های خوبی هستند. این فضیلتی است از جانب خدا و خدا به کفایت داناست.»
به این ترتیب ثوبان و سایر مسلمانان دریافتند که اگر بخواهند در روز قیامت همنشین پیامبر(ص) باشند، با پیروی از آن حضرت و ایمان و عمل صالح میتوانند به این موهبت عظمای الهی دست یابند.
📚منبع
مجمع البیان، شیخ طبرسی، ج ۳، ص ۷۲
داستان دوستان، محمدی اشتهاردی، ج ۱، ص ۲۰
حدیث اهل بیت(ع)، یدالله بهتاش، ص ۳۵
..............
✔️ زنده شدن مرده بواسطه دعای پیامبر اکرم(ص)
راوندی روایت کردهاست که یکی از انصار بزغالهای داشت، آن را ذبح کرد. به زوجه خود گفت که بعضی را بپزید و بعضی بریان کنید شاید حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله و سلّم ما را مُشرّف گرداند و امشب در خانه ما افطار کند و به سوی مسجد رفت و دو طفل خُرد داشت چون دیدند که پدر ایشان بزغاله را کشت یکی به دیگری گفت بیا تو را ذبح کنم و کارد را گرفت و او را ذبح کرد.
مادر که آن حال را مشاهده کرد فریاد کرد و آن پسر دیگر از ترس گریخت و از غرفه به زیر افتاد و مُرد. آن زن مؤمنه هر دو طفل مرده خود را پنهان کرد و طعام را برای قدوم حضرت مهیّا کرد؛ چون حضرت داخل خانه انصاری شد جبرئیل فرود آمد و گفت:
«یا رسول اللّه! بفرما که پسرهایش را حاضر گرداند.» چون پدر به طلب پسرها بیرون رفت مادر ایشان گفت حاضر نیستند و به جایی رفته اند. برگشت و گفت: حاضر نیستند.
حضرت فرمود: «که البتّه باید حاضر شوند.» و باز پدر بیرون آمد و مبالغه کرد مادر او را بر حقیقت مطّلع گردانید و پدر آن دو فرزند مرده را نزد حضرت حاضر کرد. حضرت دعا کرد و خدا هر دو را زنده کرد و عمر بسیار کردند.
📚 منبع
منتهی الامال، شیخ عباس قمی، ص۷۸
.